درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1401/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الثالث عشر: المشتق/المقدمات /الخامسة: المراد بالحال فی عنوان المسألة

 

متن کتاب: و من هنا ظهر الحال‌ فی‌ مثل «زید ضارب أمس»‌ و أنه داخل‌ فی محل الخلاف‌ و الإشكال‌ (1) و لو كانت‌ لفظة «أمس‌» (2) أو «غد» (3) قرینةً على تعیین زمان‌ النسبة و الجری أیضا (4)، كان المثالان‌ حقیقة (5).

و بالجملة لا ینبغی الإشكال فی كون المشتق حقیقة فى‌ ما إذا جرى‌ (6) على الذات‌ بلحاظ حال التلبس‌ و لو كان‌ (7) فی المضی‌ أو الاستقبال

    1. زیرا در این مثال نیز همچون مثال «زیدٌ ضاربٌ غداً» گفته می شود لفظ «أمس» برای بیان زمان تلبّس می باشد، نه زمان حمل و جری، بنا بر این حمل و جری مطلق بوده و انصراف به زمان حال دارد و لذا حمل ضارب بر زید در زمان حال به اعتبار اینکه دیروز متلبّس به ضرب بوده است، از قبیل حمل مشتقّ در زمان حال بر ما انقضی عنه المبدأ بوده و محل خلاف اصولیّون در صدق مشتقّ واقع شده است.

    2. ای فی مثل «زیدٌ ضاربٌ أمس».

    3. ای فی مثل «زیدٌ ضاربٌ غداً».

    4. ای ککونه قرینةً علی تعیین زمان التلبّس.

    5. زیرا در این صورت در مثال اوّل، حمل ضارب بر زید در فردا به اعتبار اینکه همان فردا متلبّس به ضرب شده است از قبیل حمل مشتقّ بر متلبّس بالمبدأ بالفعل بوده و حقیقی بودن این استعمال، مورد اجماع اصولیّون است، کما اینکه در مثال دوّم، حمل ضارب بر زید در دیروز به اعتبار اینکه همان دیروز متلبّس به ضرب شده است از قبیل حمل مشتقّ بر متلبّس بالمبدأ بوده و حقیقی بودن این استعمال، مورد اجماع اصولیّون می باشد.

    6. ای جری المشتقّ.

    7. ای التلبّس.

 

متن کتاب: و إنما الخلاف فی كونه (1) حقیقة فی خصوصه (2)‌ أو فیما یعم‌ ما إذا جرى‌ (1) علیها (3) فی الحال (4)‌ بعد ما انقضى عنه‌ (3) التلبس؛ بعد الفراغ‌ عن‌ كونه‌ (1) مجازا فیما إذا جرى (1) علیها (3) فعلا (5) بلحاظ التلبس‌ فی الاستقبال و یؤید ذلك‌ (6) اتفاق‌ أهل العربیة على عدم دلالة الاسم‌ على الزمان‌ و منه (7) الصفات‌ الجاریة على الذوات‌ (8) (9)

    1. ای المشتقّ.

    2. ای المتلبّس بالمبدأ.

    3. ای الذات.

    4. ای حال النطق.

    5. ای فی حال النطق.

    6. ای یؤیّد انّ المراد من الحال فی عنوان النزاع، حال الحمل و الجری، لا حال النطق.

    7. ای من الاسم.

    8. زیرا همانطور که گذشت، علمای ادبیّات عرب و به تعبیر مرحوم مصنّف اهل العربیّه، فعل را دالّ بر زمان می دانستند و اگر علمای ادبیّات، مشتقّات را نیز همچون افعال، دالّ بر زمان بدانند، باید همانطور که مراد از زمان را در افعال، ازمنه حقیقیّه، یعنی حال نطق، ماضی یا همان سابق بر حال نطق و مستقبل یا همان لاحق به حال نطق می دانستند، مراد از حال در مشتقّات را نیز حال حقیقیّه یعنی حال نطق بدانند، در حالی که علمای ادبیّات عرب مشتقّات را بر خلاف افعال، دالّ بر زمان نمی دانند و لذا وجهی وجود ندارد تا گفته شود مراد از حال در مشتقّات به قرینه مقابله با افعال، حال نطق می باشد، چون چنین مقابله ای در نظر علماء ادبیّات عرب وجود ندارد[1] .

    9. وجه اینکه مرحوم مصنّف، اتّفاق مذکور از اهل عربیّة را دلیل بر مدّعای خود یعنی اراده حال الجری از لفظ «حال» در عنوان نزاع نمی دانند، بلکه صرفاً مؤیّد بر آن می دانند آن است که اوّلاً اجماع نحویّون حجّت نیست؛ و ثانیاً مراد قائلین به اراده حال نطق، اخذ حال نطق در موضوعٌ له مشتقّ نیست تا گفته شود با اجماع نحویّون بر عدم اخذ زمان در موضوعٌ له اسماء، منافات دارد، بلکه مراد ایشان آن است که مشتقّ به لحاظ اشتمال معنای آن بر حدث که امری زمانی می باشد، دلالت التزامی بر زمان دارد و اطلاق و قرائن حکمت یعنی عدم تقیید مشتقّ به زمان ماضی یا استقبال دلیل بر آن است که مدلول التزامی مشتقّ، خصوص زمان حال نطق می باشد[2] .

 

متن کتاب: و لا ینافیه (1)‌ اشتراط العمل فی بعضها (2) بكونه‌ بمعنى الحال أو الاستقبال،‌ ضرورة أن المراد (3) الدلالة على أحدهما (4) بقرینةٍ (5)، كیف‌ لا (6) و قد اتفقوا على كونه‌ (7) مجازا فی الاستقبال‌ (8).

لا یقال‌ یمكن‌ أن یكون المراد بالحال‌ فی العنوان (9) زمانه‌ (10) كما هو (11) الظاهر منه‌ (12) عند إطلاقه‌ (12) و ادعی‌ أنه‌ (11) الظاهر فی المشتقات‌ (13)،

    1. ای لا ینافی ادّعاء اتّفاق اهل العربیّة علی عدم دلالة الاسم الذی من جملته المشتقّات علی الزمان.

    2. ای بعض المشتقّات مثل اسم الفاعل و اسم المفعول.

    3. ای المراد من کون المشتقّ بمعنی الحال او الاستقبال.

    4. ای الحال او الاستقبال.

    5. ای لا دلالة هذا البعض من المشتقّات علی الزمان بنفسه.

    6. ای کیف لا یکون المراد من کون هذا البعض من المشتقّات بمعنی الحال او الاستقبال، الدلالة علی احدهما بقرینةٍ.

    7. ای المشتقّ.

    8. در حالی که اگر مراد از دلالت مشتقّاتی مثل اسم فاعل و یا اسم مفعول بر زمان این بود که نفس این الفاظ، بدون قرینه دلالت بر زمان حال یا استقبال دارند، در صورت اراده استقبال، استقبال، جزء معنای موضوعٌ له آنها بوده و نباید استعمال این الفاظ در معنای مستقبل، استعمال مجازی دانسته می شد.

    9. ای فی عنوان المسألة و هو قولهم: «هل المشتقّ حقیقةٌ فی المتلبّس بالمبدأ فی الحال ام فی الأعمّ منه و ممّا انقضی عنه المبدأ».

    10. ای زمان الحال و هو حال النطق.

    11. ای زمان الحال و حال النطق.

    12. ای الحال.

    13. مرحوم حکیم در مقام اشکال بر این فرمایش مرحوم مصنّف می فرمایند: به نظر می رسد تفصیل میان مشتقّات با جوامد و قول به ظهور جملات اسمیّه مطلقه مشتمل بر مشتقّات در زمان حال و عدم ظهور جملات اسمیّه مشتمل بر جوامد در زمان حال، صحیح نباشد، زیرا جملات اسمیّه مشتمل بر جوامد مثل «زیدٌ زوجٌ» و «فاطمة زوجةٌ» نیز همچون جملات اسمیّه مشتمل بر مشتقّات مثل «زیدٌ عادلٌ» ظهور در زمان حال دارند[3] .

به نظر می رسد این اشکال ایشان وارد نباشد، زیرا مرحوم مصنّف در مقدّمه اوّل به وضوح بیان فرمودند که مراد ایشان از مشتقّ در این بحث، اعمّ از مشتقّ صرفی بوده و شامل جوامدی همچون «زوج و زوجه» که مفهوم آنها از قبیل وصف جاری بر ذات است نیز می شود و جملات اسمیّه مشتمل بر جوامد نیز در خصوص مواردی از جوامد است که مفهوم آنها از قبیل وصف جاری بر ذات بوده و حمل و جری آنها بر موضوع امکان پذیر باشد.

 

متن کتاب: إما لدعوى الانسباق من الإطلاق (1)‌ أو بمعونة قرینة (2)؛

لأنا نقول‌ هذا الانسباق (3)‌ و إن كان مما لا ینكر إلا أنهم (4) فی هذا العنوان‌ بصدد تعیین ما وضع له المشتق، لا تعیین ما یراد بالقرینة منه‌ (5) (6).

    1. ای انسباق زمان الحال من اطلاق المشتقّ و عدم تقییده بزمانٍ خاصٍّ.

    2. در برخی نسخ مثل نسخه مذکور در حقائق الاصول یا عنایة الاصول، به جای «بمعونة قرینةٍ» تعبیر «بمعونة قرینة الحکمة» ذکر شده است. با توجّه به این نسخه مراد از این قرینه، مقدّمات حکمت می باشد به این بیان که اگر متکلّم در مقام بیان زمان بوده و می خواست غیر از زمان حال را دلالت دهد، باید قرینه ای برای بیان آن نصب می نمود و همین که قرینه ای بر اراده زمانی غیر از حال نصب نکرده معلوم می شود زمان حال را اراده کرده است[4] ؛

با توجّه به این مقدّمه روشن می شود تفاوت ادّعای انسباق زمان حال از اطلاق مشتقّ و ادّعای دلالت اطلاق مشتقّ بر اراده زمان حال به معونه قرائن حکمت آن است که در مورد اوّل، دلالت اطلاق مشتقّ بر اراده مطلق ازمنه پذیرفته شده و اراده خصوص زمان حال، نیازمند ادّعای انسباق و انصراف این مطلق به خصوص زمان حال می باشد، در حالی که در مورد دوّم، اساساً دلالت اطلاق مشتقّ بر اراده مطلق ازمنه پذیرفته نشده و ادّعا می شود اطلاق مشتقّ دلالت بر خصوص زمان حال دارد، نه اینکه دلالت بر مطلق ازمنه داشته و انصراف به خصوص زمان حال داشته باشد.

    3. ای انسباق زمان الحال من اطلاق المشتقّ و عدم تقییده بزمانٍ خاصٍّ.

    4. ای الاصولیّون.

    5. لأنّ نفس انسباق زمان الحال من اطلاق المشتقّات ایضاً قرینةٌ علی ظهور المشقّات فی زمان الحال، کسائر القرائن؛ فلا یکون دلالة المشتقّات عند الاطلاق علی زمان الحال من باب الوضع، بل بمعونة قرینةٍ کالانسباق او ایّ قرینةٍ اخری کقرائن الحکمة.

    6. مرحوم مصنّف در مقام استدلال بر ادّعای اراده حال نطق از لفظ «حال» مذکور در عنوان نزاع، دو استدلال را مطرح نمودند: یکی ظهور لفظ «حال» در حال نطق و دیگری ظهور مشتقّات در حال نطق به جهت انصراف یا قرینه حکمت؛

همانطور که واضح است، ایشان در مقام پاسخ صرفاً به استدلال دوّم پاسخ داده و از پاسخ استدلال اوّل غفلت نموده اند لذا در پاسخ از استدلال اوّل گفته می شود اگرچه لفظ «حال» ظهور در حال نطق دارد، ولی استدلالی که بر اراده حال جری از لفظ «حال» در عنوان نزاع بیان گردید، قرینه بر حمل این لفظ بر خلاف ظاهر آن می گردد؛ زیرا همانطور که بیان گردید، «کان زیدٌ ضارباً امس» و «سیکون زیدٌ ضاربٌ غداً» به اتّفاق علماء، حقیقت می باشد در حالی که اگر مراد از «حال» در عنوان نزاع، حال نطق بود، این دو مثال، از قبیل ما انقضی عنه المبدأ و ما سیتلبّس بالمبدأ بالفعل بوده و مثال اوّل باید محلّ خلاف بوده و در مثال دوّم، اجماع بر مجاز بودن آن وجود داشته باشد[5] .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo