درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1401/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الثالث عشر: المشتق /ازاحة شبهةٍ: بیان معنی الفعل

 

متن کتاب: و یؤیده (1)‌ أن المضارع‌ یكون مشتركا معنویا بین الحال و الاستقبال‌ و لا معنى له (2)‌ إلا أن یكون‌ له (3) خصوص معنى‌ صح انطباقه على كل منهما (4) (5)، لا أنّه (6) یدل‌ على مفهوم زمان یعمهما (7) (8) (9)،

    1. ای یؤیّد وجود خصوصیّةٍ لکلٍّ من الماضی و المضارع بحسب المعنی موجبةٍ لدلالة فعل الماضی التزاماً علی وقوع النسبة فی الزمان الماضی و لدلالة الفعل المضارع التزاماً علی وقوع النسبة فی الحال او الاستقبال فیما کان الفاعل من الزمانیّات.

    2. ای لکون المضارع مشترکاً معنویّاً بین الحال أو الاستقبال.

    3. ای للمضارع.

    4. ای الحال و الاستقبال.

    5. زیرا واضح است که جامعی میان زمان حال و استقبال وجود ندارد تا گفته شود فعل مضارع برای حدث مقترن به این زمان جامع وضع شده و لذا مشترک معنوی بوده و زمان همانگونه که نحاة ادّعا نموده اند، جزء معنای موضوعٌ له فعل مضارع می باشد.

    6. ای فعل المضارع.

    7. ای الحال و الاستقبال.

    8. ممکن است گفته شود این استدلال نهایتاً می تواند مؤیّد بر عدم وضع فعل مضارع برای زمان باشد، چرا که جامعی میان زمان حال و استقبال متصوّر نبوده و وضع فعل مضارع برای جامع زمانی اعمّ از حال و استقبال ممکن نیست، ولی نمی تواند تأییدی بر عدم وضع فعل ماضی برای زمان ماضی بوده باشد؛

پاسخ آن است که از آنجا که عرف، کیفیّت وضع در فعل ماضی با مضارع را یکسان می بیند، لذا عدم امکان وضع فعل مضارع برای معنای مشتمل بر زمان، مستقیماً مؤیّد عدم وضع فعل مضارع برای زمان حال یا استقبال و به ضمیمه عدم فرق، مؤیّد عدم وضع فعل ماضی برای زمان ماضی خواهد گردید.

    9. وجه اینکه مرحوم مصنّف، مشترک معنوی بودن مضارع را صرفاً مؤیّد بر دلالت فعل مضارع بر خصوصیّتی می دانند که ملازم با زمان حال یا آینده می باشد و از آن تعبیر به دلیل نمی نمایند آن است که قول به اشتراک معنوی فعل مضارع میان حال و استقبال، مورد اجماع نحویّون نبوده و برخی نحویّون قائل به اشتراک لفظی فعل مضارع و وضع جداگانه آن برای هر یک از زمان حال و آینده هستند و واضح است که بنا بر قول این بعض، فعل مضارع می تواند مستقیماً برای معنای مشتمل بر زمان وضع شده و دلالت تضمّنی بر زمان داشته باشد و عدم تصویر جامع میان زمان حال و استقبال مانع از وضع فعل مضارع بر هر یک از زمان حال یا استقبال نخواهد شد[1] .

 

متن کتاب: كما أن (1) الجملة الاسمیة كزید ضارب‌ یكون لها (2) معنى‌ (3) صح انطباقه‌ على كل واحد من الأزمنة (4) مع‌ عدم دلالتها (2) على‌ واحد منها (5) أصلا ،فكانت الجملة الفعلیة مثلها (2) (6).

و ربما یؤید ذلك (7) أن الزمان‌ الماضی فی فعله‌ (8) و زمان الحال أو الاستقبال فی‌ المضارع‌ لا یكون‌ ماضیا أو مستقبلا (9) حقیقة (10) لا محالة، بل ربما یكون‌ فی‌ الماضی‌ مستقبلا حقیقة (11) و فی‌ المضارع‌ ماضیا كذلك (12)

    1. عبارت «کما انّ الجملة الاسمیّة الخ» در صدد آن است که جمله فعلیّه در فعل ماضی یا مضارع را بنا بر مبنای مرحوم مصنّف یعنی وضع برای خصوصیّتی مثل تحقّق وقوع که ملازم با زمان ماضی می باشد و یا ترقّب وقوع که ملازم با زمان حال یا استقبال می باشد، به جمله اسمیّه تشبیه نموده و از این طریق، مؤیّد دیگری را برای ادّعای وضع افعال ماضی و مضارع در جملات فعلیّه برای خصوصیّتی ملازم با زمان مطرح نماید.

    2. ای الجملة الاسمیّة.

    3. و هو الثبوت و الدوام ای دوام ثبوت المحمول للموضوع.

    4. ای الماضی مثل «زیدٌ ضاربٌ بالامس» و الحال مثل «زیدٌ ضاربٌ الآن» و الاستقبال مثل «زیدٌ ضاربٌ غداً».

    5. ای مع عدم دلالة الجملة الاسمیّة علی واحدٍ من الازمنة الثلاثة عیناً.

    6. فیکون الفعل الماضی دالّاً علی خصوصیّةٍ ینطبق علی زمان الماضی فقط و الفعل المضارع دالّاً علی خصوصیّةٍ ینطبق علی زمان الماضی و زمان المضارع.

    7. ای یؤیّد عدم دلالة الماضی علی الزمان الماضی و لا المضارع علی الحال او الاستقبال.

    8. ای فعل الماضی.

    9. لفظ «مستقبلاً» در این عبارت، در معنای اعمّ استعمال شده و شامل حال و استقبال، هر دو می گردد.

    10. ماضی، حال یا استقبال حقیقی، ماضی، حال یا استقبال نسبت به زمان تکلّم می باشد، در مقابل ماضی، حال یا استقبال اضافی که ماضی، حال یا استقبال نسبت به زمان وقوع فعلی دیگر می باشد که مثال آن به زودی در عبارت مرحوم مصنّف خواهد آمد.

    11. ای ربما یکون زمان الماضی فی فعل الماضی مستقبلاً حقیقةً.

    12. ای و ربما یکون زمان الحال او الاستقبال فی فعل المضارع ماضیاً حقیقةً.

 

متن کتاب: و إنما یكون (1)‌ ماضیا أو مستقبلا فی فعلهما (2) بالإضافة (3) (4) كما یظهر من مثل قوله‌: «یجیئنی زید بعد عام و قد ضرب قبله (5) بأیام‌» (6) و قوله:‌ «جاء زید فی شهر كذا و هو یضرب فی ذلك الوقت أو فیما بعده‌ مما مضى» (7)؛‌ فتأمل جیدا (8).

    1. ای الزمان.

    2. ای فعل الماضی و المستقبل.

    3. ای و انّما یکون الزمان الماضی فی فعل الماضی او زمان الحال او الاستقبال فی فعل المضارع، ماضیاً اضافیّاً و حالاً او استقبالاً اضافیّاً.

    4. ای ماضیاً، حالاً او استقبالاً بالنسبة الی زمان فعلٍ آخر.

    5. ای قبل تمام ذلک العام الآتی.

    6. همانطور که واضح است، زمان حقیقی فعل «ضرب»، یعنی زمان این فعل نسبت به زمان تکلّم، مستقبل است، زیرا این زمان چند روز مانده به پایان سال آینده است، امّا زمان این فعل نسبت به زمان وقوع فعل «یجیئنی زید بعد عامٍ» ماضی می باشد، چون زمان فعل «یجیئنی» یک سال آینده است در حالی که زمان فعل «ضرب»، چند روز قبل از آن است.

    7. همانطور که واضح است، زمان فعل «یضرب» نسبت به زمان وقوع فعل «جائنی زیدٌ فی شهر کذا»، حال یا استقبال است، زیرا در این جمله، فعل «یضرب» در زمان وقوع فعل «جائنی» و یا پس از آن به وقوع می پیوندد، امّا زمان حقیقی فعل «یضرب»، یعنی زمان این فعل نسبت به زمان تکلّم، ماضی می باشد، زیرا هر دو فعل «یضرب» و «جائنی» در گذشته واقع شده اند.

    8. وجه اینکه مرحوم مصنّف به جای تعبیر «یدلّ»، از تعبیر «یؤیّد» استفاده نموده و اضافی بودن زمان ماضی، حال و استقبال در برخی افعال ماضی و مضارع را صرفاً مؤیّد ادّعای عدم دلالت تضمّنی این افعال بر زمان و بلکه دلالت این افعال بر خصوصیّتی می دانند که ملازمه با زمان دارد، نه دلیل بر این ادّعا آن است که:

اوّلاً ممکن است گفته شود مطلق زمان اعمّ از حقیقی و اضافی، جزء موضوعٌ له فعل ماضی و مضارع می باشد و در صورت اطلاق و عدم قرینه، این اطلاق منصرف به زمان حقیقی یعنی زمان نسبت به حال تکلّم می گردد و در صورت وجود قرینه همچون دو مثالی که مرحوم مصنّف ذکر نمودند، مراد از این زمان، زمان اضافی و نسبی خواهد بود[2] .

و ثانیاً حاصل این اشکال این نیست که اساساً فعل ماضی و مضارع، دلالت بر زمان ندارند، بلکه آن است که این دو فعل دلالت بر زمان اعمّ از زمان حقیقی و زمان اضافی دارند، نه خصوص زمان حقیقی، لذا این اشکال نمی تواند حتّی به عنوان مؤیّد بر عدم اخذ مطلق زمان در فعل ماضی و مضارع گردد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo