درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1401/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الثالث عشر: المشتق /المقدّمة الاولی فی تحریر محلّ النزاع: المراد من المشتقّ

 

متن کتاب: الثالث عشر (1):

أنه‌ اختلفوا فی أن المشتق‌ حقیقة فی خصوص ما تلبس بالمبدأ (2) فی الحال‌ أو فیما یعمه‌ (3) و ما انقضى عنه‌ (4) (5) (6) على أقوال (7)‌ بعد الاتفاق‌ على كونه (8) مجازا فیما یتلبس به‌ (9) فی الاستقبال‌ (10) (11)

    1. ای الثالث عشر من مقدّمات علم الاصول.

    2. مراد از مبدأ، مبدأ اشتقاق و یا همان مفهوم مصدری و حدثی است که مشتقّ از آن اشتقاق پیدا نموده است، مثلاً «ضارب» از «ضرب» مشتقّ شده و لذا مبدأ اشتقاق آن «ضرب» می باشد.

    3. ای یعمّ ما تلبّس بالمبدأ فی الحال.

    4. ای ما انقضی عنه المبدأ، فیکون مشترکاً معنویّاً لا مشترکاً لفظیّاً[1] .

    5. ای بأن کان لمطلق ما تلبّس بالمبدأ، سواءٌ کان تلبّسه باقیاً ام زائلاً.

    6. مثلاً آیا لفظ «شارب الخمر» حقیقةٌ فی خصوص من یتلبّس بشرب الخمر فی الحال او حقیقةً فی ما یعمّه و من تلبّس بشرب الخمر سابقاً و انقضی عنه الشرب فی الحال بأن وُضِعَ لمن تلبّس بالشرب، سواءٌ کان تلبّسه بالشرب باقیاً فی الحال ام زائلاً.

    7. قول به وضع مشتقّ برای خصوص متلبّس بالمبدأ بالفعل مطلقاً؛ قول به وضع مشتقّ برای اعمّ از متلبّس بالمبدأ بالفعل و ما انقضی عنه المبداً مطلقاً و چند قول به انواع تفصیل که خواهد آمد.

    8. ای المشتقّ.

    9. ای بالمبدأ.

    10. مثلاً در لفظ «شارب الخمر» اتّفاق وجود دارد که موضوعٌ له آن شامل من یتلبّس بالشرب فی الاستقبال نشده و استعمال این لفظ در کسی که در گذشته و حال، مشغول شرب خمر نبوده و بلکه در آینده قرار است شرب خمر نماید، مجاز خواهد بود.

    11. ای و کذلک الاتّفاق علی انّه حقیقةٌ فیما تلبّس بالمبدأ فی الحال، فیکون الاختلاف فی کون المشتقّ حقیقةً او مجازاً فیما انقضی عنه المبدأ فقط.

 

متن کتاب: و قبل الخوض فی‌ المسألة (1) و تفصیل الأقوال فیها (1) و بیان الاستدلال علیها (2) ینبغی تقدیم أمور:

أحدها: أن المراد بالمشتق‌ (3) هاهنا (4) لیس‌ مطلق المشتقات،

    1. ای فی مسألة المشتقّ.

    2. ای علی تلک الاقوال.

    3. توضیح مطلب آن است که کلمه بر سه قسم می باشد: مشتقّ نحوی؛ جامد نحوی و مشتقّ اصولی.

مشتقّ نحوی عبارت است از کلمه ای که به لحاظ صرفی از کلمه دیگری گرفته می شود به گونه ای که اصل حروف و ترتیب حروف مصدر در آن رعایت شده است؛

جامد نحوی عبارت است از کلمه ای که به لحاظ صرفی از کلمه دیگری گرفته نشده است می باشد؛

همانطور که واضح است، مشتقّ نحوی و جامد نحوی، متباینان بوده و هیچ مصداق مشترکی ندارند؛

مرحوم مصنّف می فرمایند مراد از مشتقّ در علم اصول و به عبارتی مشتقّ اصولی، نه مشتقّ نحوی است و نه جامد نحوی، بلکه عبارت است از کلمه ای که دلالت بر معنایی جاری بر ذات داشته باشد به گونه ای که مفهوم مشتقّ از آن ذات انتزاع شده باشد، چه این انتزاع از جهت اتّصاف آن ذات به مبدأ اشتقاق باشد و چه از جهت اتحاد آن ذات با مبدأ اشتقاق بنحوٍ من انحاء الاتّحاد و واضح است که این معنی، هم با مشتقّ نحوی عموم و خصوص من وجه دارد و هم با جامد نحوی؛

امّا با جامد نحوی عموم و خصوص من وجه دارد، زیرا برخی جوامد، مشتقّ اصولی نیستند مثل مصادر مجرّد همچون «ضَرب»؛ برخی مشتقّات اصولی، جامد نحوی نیستند مثل اسم فاعل همچون «ضارب» و برخی موارد هم هستند که هم جامد نحوی هستند و هم مشتقّ اصولی مثل مصدر به معنای اسم فاعل یا اسم مفعول مثل «کتاب» به معنای «مکتوب» یا جوامد دیگری مثل «زوج»، «زوجه»، «عبد»، «حرّ» و امثال آنها؛

و امّا با مشتقّ نحوی عموم و خصوص من وجه دارد، زیرا برخی مشتقّات نحوی، مشتقّ اصولی نیستند مثل مصادر ثلاثی مزید همچون «تکریم» و مطلق افعال همچون «ضَرَبَ»؛ برخی مشتقّات اصولی، مشتقّ نحوی نیستند مثل مصدر به معنای اسم فاعل یا اسم مفعول مثل «کتاب» به معنای «مکتوب» یا جوامد دیگری مثل «زوج»، «زوجه»، «عبد»، «حرّ» و امثال آنها و برخی موارد هم هستند که هم مشتقّ نحوی هستند و هم مشتقّ اصولی مثل اسم فاعل همچون «ضارب».

    4. ای فی مسألة المشتقّ.

 

متن کتاب: بل خصوص (1) ما یجری‌ منها (2) على الذوات‌ مما یكون مفهومه (3) منتزعا عن الذات‌ بملاحظة اتصافها (4) بالمبدأ أو (5) اتحادها (4) معه (6)‌ بنحو من‌ الاتحاد،

    1. اصولیّون برای مراد از مشتقّی که در ما نحن فیه محلّ نزاع می باشد دو شرط ذکر نموده اند:

شرط اوّل این است که از قبیل وصف جاری بر ذات بوده و بتواند بر ذات حمل گردد تا از این طریق، مشتقّات نحوی همچون مصادر مزید مثل «إکرام» را از محلّ نزاع خارج نمایند؛ مرحوم مصنف با عبارت «ما یجری منها علی الذوات الخ» به همین شرط اوّل اشاره می نمایند؛

و شرط دوّم آن است که وصف به گونه ای باشد که با انقضاء آن وصف از ذات، ذات باقی مانده و بقاء ذات در گرو بقاء آن وصف نباشد تا از این طریق، اوصافی مثل «ناطق» را از محلّ نزاع خارج نمایند، زیرا وصف نطق، فصل ماهیّت انسان و جزء داخل در ماهیّت انسان بوده و با انقضاء وصف نطق از ذات انسان، ذات انسان مرتفع می گردد؛

وجه اشتراط شرط دوّم نیز واضح است، زیرا یک طرف نزاع در ما نحن فیه آن است که لفظ مشتقّ برای معنایی وضع شده باشد که شامل ذاتی که مبدأ از آن منقضی شده است نیز بشود در حالی که در اوصافی مثل ناطق، با زوال و انقضاء وصف، ذات نیز منقضی شده و ذاتی باقی نیست تا بر سر صدق حقیقی یا مجازی مشتقّ بر آن بحث گردد و به عبارتی بحث در چنین اوصافی سالبه به انتفاء موضوع خواهد بود[2] .

مرحوم مصنّف بر اساس همین مطلب مدّعی هستند هر لفظی که این دو معیار را داشته باشد، داخل در محلّ نزاع در بحث مشتقّ خواهد بود و لو مشتقّ نحوی نبوده و بلکه جامد بوده باشد و همچنین هر لفظی که حتّی یکی از این دو معیار را نداشته باشد، از محلّ نزاع در بحث مشتقّ خارج خواهد بود و لو مشتقّ نحوی بوده باشد.

    2. ای من المشتقّات.

    3. ای المشتقّ.

    4. ای الذات.

    5. این «أو»، أو تفسیریّه بوده و «اتّصافها بالمبدأ» را تفسیر می نماید.

    6. ای مع المبدأ.

 

متن کتاب: كان‌ (1) بنحو الحلول (2)‌ أو الانتزاع (3)‌ أو الصدور (4) أو الإیجاد (5) كأسماء الفاعلین (6) و المفعولین (7) و الصفات المشبهات (8)

    1. ای کان اتّحاد الذات مع المبدأ.

    2. مثل «ابیض» که در آن، اتّحاد ذات با مبدأ یعنی «بیاض» به نحو حلول مبدأ در ذات می باشد[3] و یا مثل «عالم» که در آن، اتّحاد ذات با مبدأ یعنی «علم» به نحو حلول مبدء در ذات می باشد[4] .

    3. مثل «مالک» که در آن، اتّحاد ذات با مبدأ یعنی «ملکیّت» به نحو انتزاع مبدأ یعنی ملکیّت از ذات مالک و نسبت این ذات با املاک می باشد[5] و یا مثل «سابق» که در آن، اتّحاد ذات با مبدأ یعنی «سبق»، به نحو انتزاع مبدأ یعنی سبق از ذات سابق و نسبت این ذات با ذات لاحق می باشد[6] .

    4. مثل «ضارب» که در آن، اتّحاد ذات با مبدأ یعنی «ضرب» به نحو صدور مبدأ یعنی ضرب از ذات ضارب می باشد[7] .

    5. تفاوت اتّحاد ایجادی با اتّحاد صدوری در آن است که در اتّحاد صدوری، اگرچه مبدأ مثل ضرب در وجود خارجی قائم به غیر فاعل می باشد، ولی از فاعل صادر شده است مثل همان ضرب که اگرچه برای وجود خارجی، نیاز به مضروب داشته و قائم به غیر است، ولی از ضارب صادر شده است؛ امّا در اتّحاد ایجادی مبدأ، هم از فاعل صادر شده است و هم در وجود خارجی قائم به فاعل بوده و به غیر فاعل نیازی ندراد مثل «جالس» که در آن، اتّحاد ذات با مبدأ یعنی «جلوس» به نحو ایجاد مبدأ یعنی جلوس به واسطه ذات جالس می باشد بدون اینکه ایجاد مبدأ جلوس توسّط فاعل، نیازی به غیر او داشته باشد؛ به عبارت دیگر، اتّحاد صدوری در مشتقّاتی است که مبدأ آنها مصدر متعدّی بوده باشد مثل «ضرب» و اتّحاد ایجادی در مشتقّاتی که مبدأ آنها، مصدر لازم باشد مثل «جلوس»[8] .

    6. مثل «ضارب».

    7. مثل «مضروب».

    8. مثل «شهید».

 

متن کتاب: بل‌ و صیغ المبالغة (1) و أسماء الأزمنة و الأمكنة (2) و الآلات‌ (3) كما هو (4) ظاهر العنوانات (5) و صریح بعض المحققین‌ مع عدم صلاحیة ما یوجب اختصاص النزاع‌ بالبعض (6) إلا التمثیل به (7)‌ و هو غیر صالح‌ (8) كما هو واضح‌ (9).

    1. مثل «قوّام».

    2. مثل «مکتَب» الذی هو اسمُ زمانٍ بمعنی زمان الکتابة و کذلک اسمُ مکانٍ بمعنی مکان الکتابة.

    3. مثل «مقراض».

    4. ای کون المراد بالمشتقّ خصوص ما جری منها علی الذوات مما یکون مفهومه منتزعاً عن الذات بملاحظة اتّصافها بالمبدأ او اتحّادها معه بنحوٍ من الاتّحاد.

    5. ای ما ذکره الاصولیّون فی عنوان هذه المسألة و هو عنوان «المشتق» الجامع لجمیع هذه الموارد.

    6. ای مع عدم صلاحیّة ما یوجب اختصاص النزاع فی هذه المسألة ببعض هذه المشتقّات المذکورة و هو اسم الفاعل و الصفة المشبّهة بمعنی اسم الفاعل.

    7. ای التمثیل ببعض هذه المشتقّات المذکورة یعنی التمثیل باسم الفاعل و الصفة المشبّهة بمعنی اسم الفاعل فی کلام بعض الاصولیّون.

    8. ای التمثیل باسم الفاعل و الصفة المشبّهة بمعنی اسم الفاعل، غیر صالحٍ لاختصاص النزاع فی هذه المسألة بهما.

    9. لدلالة التمثیل علی التعمیم، لا علی الاختصاص.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo