درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1401/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الثانی عشر: استعمال اللفظ فی اکثر من معنی واحد /الاشکال علی تفصیل صاحب المعالم بناءً علی القول بامکان استعمال اللفظ فی اکثر من معنیً

 

متن کتاب: ثم‌ لو تنزلنا عن ذلك (۱)‌ فلا وجه للتفصیل (۲) بالجواز (۳) على نحو الحقیقة فی‌ التثنیة و الجمع‌ و على نحو المجاز (۴) فی المفرد مستدلا على‌ كونه (۵)‌ بنحو الحقیقة فیهما (۶) لكونهما (۶) بمنزلة تكرار اللفظ (7)

    1. محشین مفاد این عبارت را تنزّل از ادّعای مطرح در عبارت اخیر می دانند و مشارٌ الیه لفظ «ذلک» را ادّعای منع اخذ قید وحدت در موضوعٌ له لفظ مفرد دانسته و عبارت را اینچنین معنا می کنند که: «لو تنزّلنا عن منع اخذ الوحدة قیداً فی المعنی الموضوع له لفظ المفرد و قلنا بأخذ قید الوحدة فیه کما قال به صاحب المعالم رحمه الله»[1] .

بر همین اساس مرحوم مشکینی در حاشیه خود بر مرحوم مصنّف اشکال نموده اند که بر اساس این تنزّل و پذیرش اخذ قید وحدت در معنای موضوعٌ له الفاظ، اشکال به مرحوم صاحب معالم با عبارت «و ذلک لوضوح انّ الالفاظ لا تکون موضوعةً الّا لنفس المعانی بلا ملاحظة قید الوحدة» معنا نخواهد داشت، اگرچه سایر اشکالات ایشان وارد می باشد[2] .

در پاسخ گفته می شود اساساً این عبارت، تنزّل از ادّعای مطرح در عبارت اخیر یعنی ادّعای منع اخذ قید وحدت در موضوعٌ له لفظ مفرد نیست تا این اشکال بر مرحوم مصنّف وارد گردد، بلکه مراد ایشان در این عبارت، تنزّل از ادّعای اوّل ایشان بوده و مشارٌ الیه لفظ ذلک، ادّعای عدم امکان عقلی استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد می باشد و معنای عبارت آن است که: «لو تنزّلنا عن امتناع استعمال اللفظ فی اکثر من معنیً واحدٍ عقلاً و قلنا بکونه ممکناً عقلاً، فلا وجه لتفصیل صاحب المعالم رحمه الله».

    2. ای لتفصیل صاحب المعالم رحمه الله.

    3. ای جواز استعمال اللفظ فی اکثر من معنیً.

    4. عبارت «علی نحو المجاز الخ»، عطف بر عبارت «علی نحو الحقیقة» می باشد ای: «و جواز استعمال اللفظ فی اکثر من معنیً‌ علی نحو المجاز الخ».

    5. ای استعمال اللفظ فی اکثر من معنیً.

    6. ای التثنیة و الجمع.

    7. ای اللفظ المفرد.

 

متن کتاب: و بنحو المجاز (1) فیه‌ (2) لكونه‌ (2) موضوعا للمعنى‌ بقید الوحدة، فإذا استعمل (2)‌ فی الأكثر (3)، لزم إلغاء قید الوحدة، فیكون‌ (2) مستعملا فی جزء المعنى (4)‌ بعلاقة الكل و الجزء، فیكون‌ (5) مجازا؛ و (6) ذلك‌ (7) لوضوح‌ أن الألفاظ لا تكون موضوعة إلا لنفس المعانی‌ بلا ملاحظة قید الوحدة (8)، و إلا (9) لما جاز الاستعمال فی الأكثر (10)، لأن الأكثر لیس جزء المقید بالوحدة (11)

    1. عبارت «بنحو المجاز» عطف بر عبارت «بنحو الحقیقة»‌ می باشد ای:‌ «و مستدلّاً‌ علی کون استعمال اللفظ فی اکثر من معنیً بنحو المجاز فی المفرد الخ».

    2. ای المفرد.

    3. ای فی اکثر من معنیً واحد.

    4. ای المعنی الموضوع له.

    5. ای استعمال اللفظ المفرد فی اکثر من معنیً.

    6. مرحوم مصنّف تا اینجا استدلال مرحوم صاحب معالم بر قول به جواز استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد به صورت مجازی در مفرد و به صورت حقیقی در تثنیه و جمع را بیان نمودند و از اینجا در صدد ردّ این استدلال بر می آیند.

    7. ای عدم الوجه للتفصیل بین المفرد و غیره حتّی علی القول بامکان استعمال اللفظ فی اکثر فی معنیً.

    8. مرحوم مصنّف در این بخش از عبارت، بیان اشکال اوّل خود بر تفصیل مرحوم صاحب معالم می باشد؛

حاصل این اشکال آن است که ادّعای مجازی بودن استعمال لفظ مفرد در اکثر از معنای واحد، صحیح نیست، زیرا قید وحدت در معانی الفاظ اخذ نشده و سیره واضعین آن است که الفاظ را برای نفس معانی بدون لحاظ قید وحدت وضع می نمایند یعنی معانی لا بشرط نسبت به قید وحدت، لذا استعمال لفظ مفرد در دو معنی از معانی موضوعٌ له خود نیز از قبیل استعمال لفظ در نفس معانی موضوعٌ له و حقیقت خواهد بود، نه از باب مجاز و استعمال لفظ موضوع برای کلّ یعنی معنای به قید وحدت در جزء یعنی نفس معنی.

    9. ای و ان لم تکن الفاظ المفرادات الا موضوعةً لنفس المعانی بلا ملاحظة قید الوحدة، بل کانت موضوعةً للمعانی بقید الوحدة.

    10. ای و لو مجازاً.

    11. ای لأنّ الاکثر لیس جزءً للمعنی المقیّد بالوحدة حتّی یکون استعمال اللفظ الموضوع للمعنی المقیّد بالوحدة فی الاکثر، استعمالاً للفظ الموضوع للکلّ فی الجزء.

 

متن کتاب: بل‌ یباینه‌ (1) مباینة الشی‌ء بشرط شی‌ءٍ و الشی‌ء بشرط لا كما لا یخفى (2) و التثنیة و الجمع (3)‌ و إن كانا بمنزلة التكرار فی اللفظ، إلا أن‌ الظاهر أن اللفظ فیهما (4) كأنه كُرِّرَ و أُرِیدَ من كل لفظٍ فردٌ من أفراد معناه (5)،

    1. ای یباین الاکثر، المعنی الموضع له لفظ المفرد و هو المعنی المقیّدُ بالوحدة.

    2. زیرا واضح است که بنا بر این مبنی، مثلاً لفظ عین یک بار برای معنای «چشم به قید وحدت و بدون لحاظ معنایی دیگر» و یک بار دیگر برای معنای «طلا به قید وحدت و بدون لحاظ معنایی دیگر» وضع شده است که هر دو نسبت به قید وحدت به شرط شیء هستند، در حالی که استعمال لفظ عین در اکثر از معنای واحد یعنی استعمال این لفظ در معنای «چشم و طلا به همراه یکدیگر و نه به تنهایی» و واضح است که این معنا، بر خلاف دو معنای موضوعٌ له این لفظ، نسبت به قید وحدت به شرط لا می باشد و لذا معنای اکثر جزء معنای موضوعٌ له نخواهد بود تا استعمال لفظ مفرد در معنای اکثر آنگونه که مرحوم صاحب معالم می فرمایند، استعمالی مجازی بوده باشد، بلکه مباین با معنای موضوعٌ له بوده و لذا استعمال لفظ مفرد در معنای اکثر حتّی مجازاً نیز صحیح نخواهد بود.

مرحوم حکیم در حقائق الاصول می فرمایند: «البتّه این فرمایش مرحوم مصنّف، اشکالی جدلی بوده و بر فرض پذیرش مبنای مرحوم صاحب معالم است که استعمال تثنیه و جمع در اکثر از معنای واحد را به معنای استعمال تثنیه و جمع در مجموعه ای از معانی به همراه یکدیگر دانستند؛ امّا بنا بر مبنای مرحوم مصنّف که استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد را به معنای آن دانستند که لفظ در معانی متعدّد استعمال شود، همانگونه که در معنای واحد استعمال می شد، این اشکال وارد نخواهد بود، زیرا بر اساس این مبنا، استعمال لفظ تثنیه و جمع در معانی متعدّد نسبت به قید وحدت لا بشرط بوده و لذا جزء معنای مفرد یعنی معنای به قید وحدت به حساب می آید، نه به شرط لا و مباین با آن، در نتیجه استعمال مجازی لفظ تثنیه و جمع در معانی متعدّد از باب استعمال مجازی لفظ موضوع برای کلّ در جزء، اشکالی نخواهد داشت»[3] .

    3. مرحوم مصنّف در این بخش از عبارت در صدد بیان اشکال دوّم خود بر تفصیل مرحوم صاحب معالم می باشند؛

حاصل این اشکال آن است که ادّعای استعمال تثنیه و جمع در اکثر از معنای واحد صحیح نیست، زیرا تثنیه و جمع در دو معنا مثل عین باکیه و عین جاریه استعمال نشده اند، بلکه به معنای چند فرد از افراد معنای واحد یعنی معنای مادّه ای هستند که هیئت تثنیه و جمع بر آنها وارد می شود مثل «عینین» که به معنای دو فرد از افراد مثلاً عین باکیه می باشد، لذا هم هیئت آنها در معنای واحد یعنی «اثنین» و «متعدّد» استعمال شده است و هم مادّه آنها در معنای واحد مثل «عین باکیه» استعمال شده است.

    4. ای فی التثنیة و الجمع.

    5. ای معنی المادة التی ترد علیه هیئة التثنیة و الجمع.

 

متن کتاب: لا أنه أرید منه‌ (1) معنى من معانیه‌ (2)؛ فإذا قیل مثلا: «جئنی بعینین‌»، أرید فردان من العین الجاریة، لا العین الجاریة و العین الباكیة.

    1. ای من کلّ لفظٍ.

    2. ای معنیً من معانی ذلک اللفظ.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo