درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1401/10/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الثانی عشر: استعمال اللفظ فی اکثر من معنی واحد /

 

متن کتاب: الثانی عشر أنه قد اختلفوا فی‌ جواز استعمال اللفظ (1) فی أكثر من معنى (2)‌ على سبیل الانفراد و الاستقلال (3)‌

    1. ای اللفظ الواحد.

    2. در ابتدا شایسته است دو نکته مقدّماتی ذکر گردد:

نکته اوّل اینکه در مورد عنوان این بحث، تعابیر مختلفی به کار گرفته شده است:

مرحوم مصنّف همچون بسیاری از علماء، عنوان بحث را «جواز استعمال اللفظ فی اکثر من معنی» قرار داده اند که شامل سه صورت می شود: استعمال حقیقی لفظ واحد در دو معنا یا بیشتر، استعمال مجازی لفظ واحد در دو معنا یا بیشتر و استعمال لفظ واحد در یک معنی حقیقةً و در معنای دیگر مجازاً کما اینکه مرحوم مصنّف در آینده با عبارت «فانقدح‌ بذلك امتناع استعمال اللفظ مطلقا مفردا كان أو غیره فی أكثر من معنى‌ بنحو الحقیقة أو المجاز» به این مطلب اشاره می نمایند؛ واضح است که بنا بر این تعبیر، بحث از استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد متوقّف بر بحث پیشین یعنی مبحث امکان و وقوع اشتراک لفظی نخواهد بود، چون اختصاص به استعمال حقیقی ندارد تا گفته شود تا زمانی که لفظ مشترکی وجود نداشته باشد، استعمال حقیقی لفظ در چند معنای موضوعٌ له معنا نخواهد داشت.

امّا برخی دیگر از علماء، عنوان بحث را «جواز استعمال لفظ مشترک در اکثر از معنای واحد»[1] و قریب به آن قرار داده اند که تنها شامل صورت اوّل، یعنی استعمال حقیقی لفظ واحد در دو معنا یا بیشتر می شود و بر اساس این تعبیر، بحث استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد از فروعات بحث پیشین یعنی مبحث امکان و وقوع اشتراک لفظی و متوقّف بر آن خواهد بود.

و امّا نکته دوم آنکه این مبحث از جمله مباحثی است که آثار فقهی متعدّدی بر آن بار می شود که ان شاء الله در پایان بحث بیان خواهد گردید. لذاست که مرحوم حکیم در منتقی الاصول می فرمایند: «هذا المبحث من المباحث المهمة التی تعرّض لتحقیقها الأعلام و له آثار فقهیة عملیّة تعرف فی محلّها من أبواب الفقه»[2] و سپس به ذکر ثمره ای پرداخته و در پایان می فرمایند: «هذا أحد الموارد الّتی یظهر فیها أثر هذا البحث و غیره کثیرة یشار إلیه فی محلّه»[3] .

 

    3. استعمال لفظ در اکثر من معنیً واحد، چهار صورت دارد:

اوّل استعمال لفظ در معنای جامعی که به عموم خود شامل دو معنی می شود مثل استعمال مشترک معنوی در معنای خود؛

دوّم استعمال لفظ در یکی از دو معنی علی سبیل التردید و البدلیّة مثل استعمال نکره در مثل «اعتق رقبةً»؛

سوّم استعمال لفظ در مجموعه مرکّب از دو معنی به گونه ای که هیچیک از دو معنی به تنهایی و مستقلّاً لحاظ نمی شود مثل استعمال لفظ «عشرة» در معنای مرکّب از ده نفر یا استعمال لفظ انسان در معنای مرکّب از سر و گردن و سینه و شکم و دستها و پاها و قوّه نطق؛

و چهارم استعمال لفظ در دو معنی به گونه ای که هر دو معنی مستقلّاً لحاظ شده باشند.

مرحوم مصنّف با قید «اکثر من معنی علی سبیل الانفراد و الاستقلال» سه صورت اوّل را از محلّ نزاع خارج می نماید؛

صورت اوّل با این قید خارج می شود، زیرا مشترک معنوی استقلالاً و علی سبیل الانفراد، در اکثر از معنای واحد استعمال نشده است، بلکه در معنای واحد یعنی معنای موضوعٌ له خود یعنی معنای جامع میان دو یا چند معنی استعمال شده است و اینطور نیست که مشترک معنوی در هر یک از معانی که مشتمل بر آن است، به صورت استقلالی و علی سبیل الانفراد استعمال شده باشد، مثلاً لفظ انسان استقلالاً و علی سبیل الانفراد در معنای موضوعٌ له خود یعنی معنای جامع میان افراد که همان «حیوان ناطق» باشد استعمال می شود و از باب جری و تطبیق این عنوان عام بر افراد، در افراد خود مثل زید و بکر نیز استعمال خواهد گردید، ولی این استعمال، استقلالی و نظر به نفس معنای فرد بما هو فرد نبوده و بلکه به لحاظ تطبیق عنوان عامّ انسان بر این فرد می باشد؛

و امّا صورت دوّم با این قید خارج می شود، زیرا نکره نیز استقلالاً و علی سبیل الانفراد، در اکثر از معنای واحد استعمال نشده است، بلکه در معنای واحد یعنی «احد الافراد» استعمال شده است که علی سبیل البدلیّة و التردید، بر چند معنا و چند فرد قابل تطبیق می باشد؛ شاهد بر این مدّعا نیز آن است که در مثل «اعتق رقبةً»، صرفاً عتق یک عبد واجب است، اگرچه این عبد مردّد بین افراد مختلف عبد می باشد و عبد خاصّی مدّ نظر نیست؛

و امّا صورت سوّم با این قید خارج می شود، زیرا در استعمال لفظ در مجموعه مرکّب از دو معنی نیز در واقع لفظ، استقلالاً و علی سبیل الانفراد در هر یک از این دو معنی استعمال نشده است، بلکه در معنای واحد یعنی مجموعه مرکّب از این دو معنی استعمال شده که مرکّب از این دو معنی می باشد[4] .

 

متن کتاب: بأن یراد منه (1)‌ كل واحد (2) كما إذا لم یستعمل (1)‌ إلا فیه (3) (4)‌ على أقوال (5) أظهرها (6) عدم جواز الاستعمال فی الأكثر (7) عقلا؛

    1. ای اللفظ.

    2. ای من المعانی.

    3. ای فی تلک المعنی الواحد.

    4. ای بحیث یکون کلٍّ واحدٍ منهما مدلولاً مطابقیّاً للّفظ، لا تضمّنیّاً کما فی الصورة الثالثة[5] .

    5. اگرچه اقوال متعدّدی در این مسأله وجود داشته و نقد و بررسی همه این اقوال، خارج از مجال بحث ما می باشد، ولی مرحوم مصنّف سه قول عمده را در این مسأله مورد اشاره قرار داده اند:

قول اوّل مختار مرحوم مصنّف می باشد که عبارت است از امتناع عقلی استعمال لفظ واحد در اکثر از معنای واحد که مفصّلاً بیان خواهد گردید؛

قول دوّم مختار مرحوم صاحب قوانین می باشد که اگرچه قائل به جواز عقلی استعمال لفظ واحد در اکثر از معنای واحد هستند، ولی به لحاظ قواعد لغوی آن را ممنوع می دانند، زیرا استعمال یا حقیقت است و یا مجاز و هیچکدام در اینجا صحیح نیست، امّا این استعمال نمی تواند از قبیل استعمال حقیقی صحیح باشد، زیرا الفاظ برای معانی در حال وحدت آنها وضع شده اند و لذا استعمال لفظ در دو معنا یا بیشتر، استعمال حقیقی و استعمال لفظ در معنای موضوعٌ له خود نخواهد بود؛ و امّا این استعمال نمی تواند از قبیل استعمال مجازی باشد، زیرا استعمال مجازی نیز توقیفی بوده و متوقّف بر وجود علاقات و پسند عرف است و عرف لغت، استعمال لفظی را که برای معنایی در حال وحدت وضع شده است، در همان معنا به ضمیمه معنای دیگر و بدون لحاظ وحدت آن معنا را نمی پسندد؛

و امّا قول سوّم، قول مختار صاحب معالم است که میان مفرد و تثنیه یا جمع تفصیل داده و در مفرد قائل به جواز استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد به استعمال مجازی شده و در تثنیه و جمع قائل به جواز استعمال لفظ واحد در اکثر از معنای واحد به استعمال حقیقی می شوند[6] .

    6. ای اظهر تلک الاقوال.

    7. ای القول بعدم جواز استعمال اللفظ الواحد فی اکثر من معنی علی سبیل الانفراد و الاستقلال.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo