درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1401/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدّمة/ العاشر: الصحیح و الاعمّ /الامکان و عدم امکان تصویر القدر الجامع علی کلٍّ من القولین

 

متن کتاب: و فیه (1) (2) أن الأعلام (3) إنما تكون موضوعة للأشخاص و التشخص إنما یكون بالوجود الخاصّ و یكون الشخص حقیقة باقیا ما دام وجوده (4) باقیا و إن تغیّرت عوارضه (4) من الزیادة و النقصان و غیرهما من الحالات و الكیفیات، فكما لا یضر اختلافها (5) فی التشخص، لا یضر اختلافها (5) فی التسمیة (6)

    1. ای فی ثالث الوجوه الذی قیل او یمکن ان یقال فی تصویر الجامع علی القول بالاعمّ و هو ان یکون وضع الالفاظ الشرعیّة لمعانیها الشرعیّة کوضع الاعلام الشخصیّة.

    2. حاصل اشکال مرحوم مصنّف آن است که قیاس وضع در ما نحن فیه یعنی الفاظ شرعیّه به وضع در اعلام، قیاس مع الفارق می باشد، زیرا در اعلام شخصیّه، جامع وجودی میان حالات مختلف شخص اعمّ از صغر و کبر، زیاده و نقصان و امثالهم متصوّر است و آن جامع، وجود خارجی شخص می باشد که در همه حالات مختلف، عرفاً ثابت بوده و در نظر عرف به تعدّد حالات، متعدّد نمی گردد، در حالی که همانطور که گذشت، چنین جامع وجودی میان افراد صحیح و فاسد وجود ندارد، یعنی هیچ وجود مرکّبی نیست که با وجود اختلاف مراتب شدید افراد فاسد به لحاظ اجزاء و شرایط و همچنین اختلاف مراتب شدید افراد صحیح به لحاظ اجزاء و شرایط در حالات مختلفه ای همچون سفر، حضر، ذکر، نسیان، اختیار اضطرار و امثال آنها، میان همه افراد صحیح و فاسد مشترک بوده و گفته شود لفظ برای این جامع وجودی وضع شده و لذا با تبدّل حالات، حقیقةً صادق می باشد[1] .

    3. ای الاعلام الشخصیّة.

    4. ای الشخص.

    5. ای اختلاف العوارض من الزیادة و النقصان و غیرهما من الحالات و الکیفیّات.

    6. ای التسمیة فی الاعلام.

 

متن کتاب: و هذا (1) بخلاف مثل ألفاظ العبادات مما كانت موضوعة للمركبات و المقیدات و لا یكاد یكون موضوعا له (2) إلا ما كان جامعا لشتاتها (3) و حاویا لمتفرقاتها (4) كما عرفت فی الصحیح منها (5).

رابعها (6) (7) أن ما وضعت له الألفاظ ابتداء هو الصحیح التام الواجد لتمام الأجزاء و الشرائط، إلا أن العرف یتسامحون كما هو (8) دیدنهم (9) و یطلقون (9) تلك الألفاظ على الفاقد للبعض (10) تنزیلا له (10) منزلة الواجد (11)، فلا یكون (12) مجازا فی الكلمة على ما ذهب إلیه السكاكی فی الاستعارة (13)،

    1. ای الفاظ الاعلام.

    2. ای للمرکّبات و المقیّدات.

    3. ضمیر «ها» در عبارت «شتاتها» به «مرکّبات و مقیّدات» رجوع نموده و اضافه شتات به این ضمیر از قبیل اضافه صفت به موصوف می باشد ای «و لا یکاد یکون موضوعاً للمرکّبات و المقیّدات الّا ما کان جامعاً لافراد المرکّبات الشتات ای المرکّبات المتشتّته بحسب کمال الاجزاء و نقصانها».

    4. ای للمرکّبات المتفرّقة بحسب کمال الاجزاء و نقصانها.

    5. ای کما عرفت فی الصحیح من المرکّبات و المقیّدات من عدم وضع الالفاظ الشرعیّة لخصوص المعانی المرکّبة الصحیحة الّا اذا کان جامعاً لشتات الصحیح و متفرّقاتها بحسب الحالات المختلفة مثل الاختیار و الاضطرار و السفر و الحضر و الذکر و النسیان و امثالها.

    6. ای رابع الوجوه الذی قیل او یمکن ان یقال فی تصویر الجامع علی القول بالاعمّ.

    7. مرحوم مصنّف این وجه چهارم را نیز از مطارح الانظار که تقریرات درس خارج استاد مرحوم مصنّف یعنی مرحوم شیخ انصاری است اخذ نموده اند و همچون وجه سوّم، آن را به روشنی توضیح نداده اند، لذا شایسته است کلام مرحوم شیخ انصاری در تقریرات مطارح الانظار ذکر گردد تا مراد ایشان از این وجه به خوبی درک شود؛

به مرحوم شیخ انصاری در مطارح الانظار نسبت داده شده که می فرمایند: «و هناك وجه آخر فی تصویر مذهب القائل بالأعم و هو أن یكون الموضوع له هو المركب من جمیع الاجزاء من حیث هو لكن العرف تسامحوا فی إطلاق اللفظ على فاقد بعض الاجزاء لما هو المودع فی سجایاهم و المركوز فی طبائعهم من عدم ملاحظتهم فی إطلاق الألفاظ الموضوعة للمركبات أن یكون المستعمل فیه جامعا لجمیع ما یعتبر فیه شطرا أو شرطا بل یطلقون على الناقص اسم الكامل مسامحة لكن لا على سبیل المجاز بل على سبیل الحقیقة بأحد من الوجهین: أحدهما تنزیل ما هو المعدوم منزلة الموجود ثم إطلاق اسم الكامل على الناقص، فان ذلك لا یستلزم مجازا فی اللفظ كما فی الاستعارة على ما یراه السكاكی بل التصرف إنما هو فی أمر عقلی و ثانیهما دعوى حصول الوضع للناقص على وجه التعین دون التعیین إلّا أنه لیس كسائر الأوضاع التی یتوقف على كثرة الاستعمال و امتداد مدة طویلة بل یكفى فیه عدة استعمالات من حیث المشابهة الصوریة و الأنس و ذلك مما لا ینبغی أن یستبعد عند الملاحظ المتأمل فی طریقة المحاورات العرفیة»[2] .

با توجّه به فرمایش مرحوم شیخ انصاری گفته می شود حاصل این توجیه چهارم آن است که الفاظ شرعیّه ابتداءاً به وضع تعیّنی برای معانی صحیحه یعنی تامّ الاجزاء و الشرائط وضع شده اند، ولی در ادامه در معنای مرکّب فاقد بعض اجزاء یا شرایط نیز استعمال شده اند و این استعمال، از قبیل استعمال مجازی در معنای غیر موضوعٌ له نبوده و دو احتمال در آن متصوّر می باشد:

احتمال اوّل آنکه گفته شود این استعمال، از باب مجاز ادّعائی سکّاکی در استعاره می باشد که در واقع استعمال لفظ در معنای حقیقی یعنی تامّ الاجزاء و الشرائط به ضمیمه این ادّعا است که فاقد الاجزاء و الشرائط، نازل منزله تامّ الاجزاء و الشرائط بوده و فردی از افراد تامّ الاجزاء و الشرائط می باشد؛

و احتمال دوّم اینکه گفته شود الفاظ شرعیّه یک یا چند بار در معنای غیر موضوعٌ له خود یعنی فاقد بعض الاجزاء او الشرائط، مجازاً استعمال می شوند و بعد به حدّ وضع می رسند و این الفاظ برای معنای فاقد بعض الاجزاء او الشرائط، به وضع تعیّنی وضع می شوند.

حاصل آنکه الفاظ شرعیّه هم در معنای صحیح و تامّ الاجزاء و الشرائط حقیقةً استعمال می شوند و هم در معنای فاسد و فاقد بعض الاجزاء و الشرائط[3] .

    8. ای التسامح.

    9. ای العرف.

    10. ای الفاقد لبعض الاجزاء او الشرائط.

    11. ای الواجد لتمام الاجزاء و الشرائط.

    12. ای فلا یکون اطلاق تلک الالفاظ علی الفاقد للبعض.

    13. مجاز بر دو قسم می باشد: مجاز مرسل یعنی مجازی که علاقه میان معنای موضوعٌ له و معنای مستعملٌ فیه در آن، از غیر از علاقه مشابهت می باشد و استعاره که علاقه میان معنای موضوعٌ له و معنای مستعملٌ فیه در آن، علاقه مشابهت می باشد[4] ؛ سکّاکی در قسم دوّم از مجاز یعنی استعاره قائل به آن است که استعاره عبارت است از استعمال لفظ در معنای موضوعٌ له خود با این ادّعا که مُشَبَّه از افراد مُشَبَّهٌ به یعنی معنای موضوعٌ له می باشد، بنا بر این ایشان استعاره را مجاز ندانسته و بلکه از قبیل حقیقت و استعمال لفظ در معنای موضوعٌ له می داند[5] .

 

متن کتاب: بل یمكن دعوى صیرورته (1) حقیقة فیه (2) بعد الاستعمال فیه (2) كذلك (3) دفعة أو دفعات من دون حاجة (4) إلى الكثرة (5) و الشهرة (6) (7)، للأنس (8) الحاصل من جهة المشابهة فی الصورة أو المشاركة فی التأثیر كما فی أسامی المعاجین الموضوعة ابتداء لخصوص مركبات واجدة لأجزاء خاصة حیث یصح إطلاقها (9) على الفاقد لبعض الأجزاء المشابه له (10) صورةً و المشارك (11) فی المهم أثراً تنزیلا (12) أو حقیقة (13).

    1. ای صیرورة تلک الالفاظ الشرعیّة.

    2. فی الفاقد لبعض الاجزاء او الشرائط.

    3. ای مسامحةً و تنزیلاً للفاقد منزلة الواجد مجازاً علی المشهور لا من باب المجاز الادّعائی السکّاکی.

    4. ای من دون حاجةٍ فی کون هذه الدفعة او الدفعات من استعمال اللفظ فی الفاقد لبعض الاجزاء و الشرائط موجباً لوضع اللفظ للفاقد لبعض الاجزاء و الشرائط.

    5. ای کثرة استعمال اللفظ فی الفاقد لبعض الاجزاء او الشرائط.

    6. ای کون استعمال اللفظ فی الفاقد لبعض الاجزاء و الشرائط مجازاً مشهوراً.

    7. تفاوت کثرت با شهرت در آن است که در کثرت، استعمال مجازی لفظ در فاقد لبعض الاجزاء و الشرائط صرفاً کثیر می باشد، ولی به حدّ مجاز مشهور نمی رسد.

    8. مرحوم مصنّف با عبارت «للأنس الحاصل من جهة المشابهة الخ» در صدد استدلال بر این مدّعا است که کثیر یا مشهور بودن استعمال مجازی الفاظ شرعیّه در فاقد لبعض الاجزاء و الشرائط برای وضع این الفاظ برای معنای فاقد لبعض الاجزاء و الشرایط، لازم نمی باشد؛

توضیح استدلال ایشان آن است که وضع تعیّنی در صورتی حاصل می شود که در اثر استعمالات مجازی، یک نحوه انس ذهنی میان لفظ و معنی برقرار شود به گونه ای که معنا بدون قرینه از لفظ به ذهن مخاطب تبادر نماید و در ما نحن فیه، به جهت مشابهت شکلی که فاقد لبعض الاجزاء و الشرایط با معنای موضوعٌ له لفظ یعنی تامّ الاجزاء و الشرایط دارد و همچنین به جهت اشتراک این دو در ایجاد آثار مهمّ، این انس میان لفظ و معنای فاقد لبعض الاجزاء و الشرائط به یک یا چند بار استعمال لفظ در معنای فاقد لبعض الاجزاء و الشرائط حاصل می گردد، و لو این استعمال، مشهور و یا حتّی کثیر نبوده باشد.

    9. ای اطلاق اسامی تلک المعاجین.

    10. ای المشابه ذلک الفاقد لبعض الاجزاء، للمرکّب الواجدة لأجزاء خاصّة.

    11. ای و المشارک ذلک الفاقد لبعض الاجزاء، للمرکّب الواجدة لأجزاء خاصّة.

    12. ای علی ان یکون استعمال اللفظ فی الفاقد من باب المجاز الادّعائی للسکّاکی الذی یدّعی تنزیل الفاقد منزلة الواجد فی الاثر.

    13. ای علی ان یکون استعمال اللفظ فی الفاقد من باب الحقیقیة علی الوضع التعیّنی.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo