درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1401/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدّمة/الخامس: وضع الالفاظ لذوات المعانی، لا المعانی المقصودة /بیان مراد شیخ الرئیس و المحقّق الطوسی من تبعیّة الدلالة للارادة

 

متن کتاب: و أما ما حكی‌ عن العلمین‌ الشیخ الرئیس و المحقق الطوسی من مصیرهما إلى أن الدلالة تتبع الإرادة، فلیس‌ ناظرا إلى‌ كون الألفاظ موضوعة للمعانی بما هی مرادة كما توهمه بعض الأفاضل (1) (2)، بل‌ ناظر إلى أن دلالة الألفاظ على معانیها (3) بالدلالة التصدیقیة أی دلالتها (4) على كونها (3) مرادة للافظها (4) تتبع (5) إرادتها (6) منها (4) (7)

    1. مراد از بعض الافاضل، مرحوم صاحب فصول می باشد.

    2. برای فهم تحلیل مرحوم مصنّف راجع به کلام مرحوم شیخ الرئیس و محقّق طوسی «رحمة الله علیه» لازم است یک مقدّمه ذکر گردد و آن اینکه دلالت بر دو قسم است:

قسم اوّل، دلالت تصوّریّه است که عبارت است از سببیّت وجود خارجی هر لفظ برای احضار معنا در ذهن سامع و تصوّر معنا توسّط سامع؛ همانطور که واضح است این دلالت صرفاً تابع و در گرو وضع لفظ برای معنی و علم سامع به این وضع می باشد و به هیچ وجه تابع اراده این معنا توسّط لافظ از این لفظ نخواهد بود، بلکه حتّی اگر سامع یقین داشته باشد لافظ در مقام افاده این معنی نیست مثل صورتی که لافظ در خواب سخن بگوید و یا حتّی در صورتی که سامع یقین داشته باشد لافظ در مقام افاده غیر معنای موضوعٌ له است مثل صورتی که لافظ قرینه بر اراده معنای مجازی اقامه کرده باشد، باز هم به محض شنیدن لفظ، تصویر معنای موضوعٌ له در ذهن سامع نقش بسته و لفظ برخوردار از دلالت تصوّریّه خواهد بود؛

امّا قسم دوّم، دلالت تصدیقیّه است که عبارت است از دلالت کلام متکلّم بر اینکه معنای موضوعٌ له این کلام، مراد متکلّم می باشد.

دلالت تصدیقیّه خود به دو قسم تقسیم می شود: دلالت تصدیقیّه استعمالیّه یا همان مراد استعمالی و دلالت تصدیقیّه جدّیّه یا همان مراد جدّی؛

دلالت تصدیقیّه استعمالیّه عبارت است از اینکه متکلّم، استعمال یک لفظ خاصّ در معنایی خاصّ را اراده کرده باشد مثل مُستَفهِم که صیغه استفهام را در تمامی موارد استعمال آن اعمّ از استفهام حقیقی، استفهام انکاری، استفهام ابطالی، استفهام تعجیزی و امثال آنها، در معنای استفهام و طلب فهم استعمال نموده است و مراد استعمال متکلّم در تمامی این موارد، معنای استفهام می باشد؛

امّا دلالت تصدیقیّه جدّیّه عبارت است از اینکه متکلّم، معنای خاصّی را از لفظ اراده کرده باشد، چه لفظ را در آن معنا استعمال نیز کرده باشد و چه لفظ را در معنایی دیگر استعمال کرده باشد مثلاً مراد جدّی متکلّم در استفهام حقیقی، همان استفهامی است که صیغه استفهام را در آن استعمال نموده و مراد استعمالی او نیز می باشد، امّا مراد جدّی متکلّم در استفهام انکاری با مراد استعمالی او یعنی استفهام مطابق نیست، بلکه انکار مطلب مورد سؤال می باشد.

با توجّه به این مقدّمه گفته می شود مرحوم صاحب فصول در مقام تحلیل قضیّه منقول از شیخ الرئیس و محقّق طویسی «رحمة الله علیهما» یعنی «الدلالة تابعةٌ للإرادة» خیال کرده اند مراد از دلالت در این قضیّه، دلالت تصوّریّه می باشد و چون دلالت تصوّریّه، صرفاً تابع وضع و علم به وضع می باشد، نتیجه گرفته اند که پس معلوم می شود اراده، جزئی از معنای لفظ و داخل در معنای موضوعٌ له است و لذا تا اراده معنا توسّط متکلّم وجود نداشته باشد، اساساً معنای موضوعٌ له لفظ به ذهن سامع خطور نمی نماید.

مرحوم مصنّف می فرمایند، واضح است که مراد از دلالت در این قضیّه، دلالت تصدیقیّه است، نه دلالت تصوّریّه، زیرا اگر مراد ایشان دلالت تصوّریّه بوده و همانطور که مرحوم صاحب فصول نتیجه گرفته اند، اراده داخل در معنای موضوعٌ له بوده باشد، لازم می آید اساساً دلالت تصوّریّه ای وجود نداشته و تمامی دلالات از قبیل تصدیقیّه باشند، زیرا بر این اساس، اگر متکلّم معنا را اراده کرده باشد، دلالت تصدیقیّه خواهد بود و اگر اراده نکرده باشد، دلالت تصوّریّه نیز نخواهد بود؛

امّا اگر مراد ایشان دلالت تصدیقیّه باشد، گفته می شود دلالت تصدیقیّه به هر دو قسم خود بر خلاف دلالت تصوّریّه صرفاً در گرو وضع و علم به وضع نیست، بلکه علاوه بر این دو، اراده معنای لفظ توسّط لافظ، استعمالاً و یا جدّاً لازم می باشد، ولی این اراده مربوط به مرحله بعد از وضع است و لذا داخل در موضوعٌ له نخواهد بود، زیرا اراده متفرّع بر آن است که ابتدا وضعی صورت بگیرد و سپس متکلّم از لفظ خود معنای موضوعٌ له را حقیقةً و یا معنای غیر موضوعٌ له را مجازاً به صورت استعمالی و یا جدّی اراده نماید.

    3. ای معانی الالفاظ.

    4. ای الالفاظ.

    5. «تتبع الخ» خبر برای «دلالة الالفاظ علی معانیها بالدلالة التصدیقیّة» می باشد.

    6. ای ارادة تلک المعانی.

    7. یعنی تا زمانی که متکلّم و لافظ، از الفاظی که استعمال می نماید، اراده معنای آنها را نکند نمی توان این الفاظ را دالّ بر اراده معانی آنها توسّط لافظ و متکلّم دانست.

متن کتاب: و یتفرع‌ (1) علیها (2) تبعیة مقام الإثبات (3)‌ للثبوت (4)‌ تفرع الكشف‌ على الواقع المكشوف (5)، فإنه‌ لو لا الثبوت فی الواقع، لما كان للإثبات و الكشف و الدلالة مجال (6) و لذا (7) لا بد من إحراز كون المتكلم بصدد الإفادة فی‌ إثبات إرادة ما هو ظاهر كلامه و دلالته‌ على الإرادة (8) (9)،

    1. ای دلالة الالفاظ علی معانیها بالدلالة التصدیقیّة.

    2. ای علی ارادة تلک المعانی.

    3. ای مقام العلم بالثبوت الواقعیّ.

    4. عبارت «تبعیّة مقام الاثبات للثبوت»، مفعول مطلق نوعی برای «تتبع» می باشد ای: «ان دلالة الالفاظ علی معانیها بالدلالة التصدیقیّة تتبع ارادتها منها تبعیّة مقام الاثبات للثبوت».

    5. عبارت «تفرّع الکشف علی الواقع المکشوف»، مفعول مطلق نوعی برای «یتفرّع» می باشد ای: «انّ دلالة الالفاظ علی معانیها بالدلالة التصدیقیّة یتفرّع علیها تفرّع الکشف علی الواقع المکشوف».

    6. به نظر می رسد این ادّعای مرحوم مصنّف صحیح نبوده و در نتیجه دلالت تصدیقیّه نیز همچون دلالت تصوّریّه تابع اراده معانی توسّط لافظ نباشد؛ زیرا دلالت تصدیقیّه بر دو قسم می باشد: یکی دلالت تصدیقیّه ظنّیّه کلام بر اراده ظاهر آن و دیگری دلالت تصدیقیّه قطعیّه کلام بر اراده نصّ آن و هیچکدام تابع اراده نیست، زیرا ای چه بسا این ظنّ، خلاف واقع باشد کما اینکه امکان دارد این قطع، جهل مرکّب بوده باشد و اساساً متکلّم ظاهر این کلام یا نصّ آن را در واقع اراده نکرده باشد، ولی ظاهر کلام و یا نصّ کلام او دلالت بر اراده معنای ظاهری یا صریح این کلام توسّط متکلّم می نماید، بله نهایتاً می توان گفت دلالت تصدیقیّه بر خلاف دلالت تصوّریّه تابع احراز آن است که متکلّم در مقام افاده معنای کلام خود بوده و مثلاً خواب نیست، نه اینکه تابع اراده معانی الفاظ توسّط متکلّم بوده باشد[1] .

    7. ای لتبعیّة دلالة الالفاظ علی معانیها بالدلالة التصدیقیّة لارادة اللافظ للمعانی تبعیّة مقام الاثبات للثبوت.

    8. ای و فی دلالة کلامه علی ارادة ما هو ظاهر کلامه.

    9. به نظر می رسد این استشهاد مرحوم مصنّف نیز صحیح نباشد، زیرا همانطور که گذشت، اگرچه احراز در مقام افاده بودن متکلّم برای دلالت تصدیقیّه لازم می باشد، ولی صرف احراز در مقام بیان و افاده بودن متکلّم دلیل بر آن نیست که در واقع نیز همین معانی ظاهری و یا صریح الفاظ را اراده کرده باشد[2] .

 

متن کتاب: و إلا (1) لما كانت لكلامه هذه الدلالة (2) و إن‌ كانت‌ له‌ (3) الدلالة التصوریة أی كون سماعه (4)‌ موجبا لإخطار معناه (5) الموضوع له‌ و لو كان‌ (6) من وراء الجدار (7) أو من لافظ بلا شعور و لا اختیار (8) (9).

    1. ای ان لم یکن المتکلّم بصدد الافادة.

    2. ای هذه الدلالة التصدیقیّة علی ارادة ما هو ظاهر کلامه.

    3. ای لکلامه.

    4. ای سماع کلامه.

    5. ای معنی کلامه.

    6. ای الکلام.

    7. که قطع داریم شخص سامع من وراء الجدار، مخاطب متکلّم نبوده و قطعاً متکلّم قصد تفهیم معنای کلام خود به شخص موجود در طرف دیگر دیوار را ننموده است.

    8. مثل کسی که در خواب سخن می گوید.

    9. بل من لافظٍ نعلم ارادته افادة غیر المعنی الموضوع له مثل اللافظ القاصد لارادة المعنی المجازی.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo