درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1401/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدّمة/اطلاق اللفظ و ارادة نوعه او صنفه او مثله او شخصه/صحّة اطلاق اللفظ و ارادة نوعه او صنفه او مثله

 

متن کتاب: الرابع‌: لا شبهة فی صحة إطلاق اللفظ و إرادة نوعه‌ (1) به (1) كما إذا قیل‌: «ضرب‌ مثلا فعل ماض» (2) أو صنفه (3)‌ كما إذا قیل‌« زید فی ضرب زید، فاعل»‌ إذا لم یقصد به (4)‌ شخص‌ القول (5) (6) أو مثله‌ (7) كضرب (8) فی المثال (9)‌ فیما إذا قصد (10) و قد أشرنا (11) إلى أن صحة الإطلاق‌ كذلك (12) و حسنه‌ (13) إنما كان بالطبع لا بالوضع

    1. ای اللفظ.

    2. به نظر می رسد این مثال صحیح نباشد، زیرا قطعاً در این مثال، نوع «ضرب» اراده نشده است، چون نوع «ضرب» شامل «ضرب» موجود در همین مثال نیز می شود، در حالی که «ضرب» موجود در این مثال، اساساً اسم بوده و فعل ماضی نمی باشد؛ بلکه این قضیّه، مثال برای اطلاق لفظ و اراده صنف آن می باشد و مراد از «ضرب» در این مثال، خصوص آن صنفی از لفظ «ضرب» است که در قضایای علم نحو مثل «ضرب مبنیٌّ علی الفتح» یا همین «ضرب فعل ماضٍ» به عنوان اسم استعمال نشده باشد؛

بنا بر این مثال صحیح برای اطلاق لفظ و اراده نوع آن قضیّه «زیدٌ لفظٌ» می باشد به این بیان که مراد از «زید» در این قضیّه، شخص همین زیدی که در این مثال توسّط متکلّم تلفّظ گردیده است نیست، بلکه هر لفظ زیدی است که از هر متکلّمی در هر مکان یا زمان و به هر مناسبت و در هر کجای کلام، تلفّظ شده باشد[1] .

    3. عبارت «أو صنفه» عطف بر عبارت «نوعه» می باشد ای: «لا شبهة فی صحّة اطلاق اللفظ و ارادة صنفه».

    4. ای بلفظ «زید» الموجود فی «ضرب زیدٌ».

    5. بلکه اراده کرده باشد که زید در مثل ضرب زیدٌ، قتل زیدٌ، جلس زیدٌ و امثال آن از هر متکلّم و در هر زمان یا مکانی که صادر شده باشد، فاعل می باشد.

 

    6. زیرا مراد از «زید فی ضرب زید» در این مثال، صنفی از زید یعنی خصوص زید هایی است که بلا فاصله بعد از فعل قرار می گیرند مثل «ضرب زیدٌ» یا «جلس زیدٌ» یا «نصر زیدٌ» و لذا شامل مثل «ضربت زیداً» که ضمیر رفع بلا فاصل بعد از فعل قرار گرفته و زید با فاصله ذکر شده است، نمی گردد؛

البتّه باید توجّه داشت که صنف زید در این مثال، شامل لفظ زید موجود در صدر همین مثال نمی شود، زیرا لفظ زید موجود در صدر این مثال، اساساً قبل از فعل قرار گرفته است، نه بعد از آن؛

مثال دیگری که می توان برای اطلاق لفظ و اراده صنف آن بیان کرد، «زیدٌ فی «زیدٌ عالمٌ»، مبتدأٌ» می باشد که مراد از زید در آن، صنفی از زید یعنی خصوص زید هایی است که در ابتداء جمله اسمیّه قرار می گیرند مثل «زیدٌ عالمٌ» یا «زیدٌ جالسٌ» یا «زیدٌ قاتلٌ» و همانطور که واضح است، صنف لفظ زید در این مثال بر خلاف مثال قبل، شامل لفظ زید موجود در صدر همین مثال نیز می شود، زیرا لفظ زید موجود در صدر این مثال نیز در ابتداء جمله اسمیّه قرار گرفته و لذا مبتدا خواهد بود[2] [3] .

    7. عبارت «أو مثله» عطف بر عبارت «نوعه» می باشد ای: «لا شبهة فی صحّة اطلاق اللفظ و ارادة مثل اللفظ».

    8. به نظر می رسد «کضرب» در این عبارت، سهو قلم از مرحوم مصنّف و یا ناسخ بوده باشد و صحیح آن بود که گفته شود: «کزید فی المثال الخ»، زیرا ظاهر از کلام مرحوم مصنّف به مقتضای الف و لام عهد در «المثال» به ضمیمه مقابله استعمال لفظ در صنف و استعمال لفظ در مثل در همین مثال معهود آن است که آنچه در صنف و مثل استعمال شده است، واحد بوده و همان لفظ زید می باشد[4] .

    9. ای فیما اذا قیل: «زید فی ضرب زید، فاعل».

    10. ای فیما اذا قصد بلفظ «زید» الموجود فی «ضرب زیدٌ»، شخص القول ای خصوص «ضرب زیدٌ» الذی قاله شخص محمّد مثلاً؛ یعنی محمّد گفته باشد «ضرب زیدٌ» و متکلّم در صدد تجزیه و ترکیب کلام محمّد بگوید: «زیدٌ فی ضرب زیدٌ، فاعلٌ» که واضح است در این کلام، لفظ زید به مثل آن یعنی زید موجود در کلام محمّد اطلاق شده است.

    11. ای فی الامر الثالث و هو کون صحّة استعمال اللفظ فی فی غیر ما وضع له، بالطبع لا بالوضع.

    12. ای صحّة اطلاق اللفظ علی نوعه او صنفه او مثله.

    13. ای حسن اطلاق اللفظ علی نوعه او صنفه او مثله.

 

متن کتاب: و إلا (1) كانت المهملات (2)‌ موضوعة لذلك (3)، لصحة الإطلاق كذلك (4) فیها (5) و الالتزام بوضعها (6) كذلك (3) كما ترى‌ (7) (8).

    1. ای ان کان صحّة اطلاق اللفظ علی نوعه او صنفه او مثله بالوضع.

    2. ای الالفاظ المهملة التی لم توضَع لمعنیً مثل «دیز».

    3. ای لنوع ذلک الالفاظ المهملة او صنفه او مثله.

    4. ای الاطلاق علی النوع او الصنف او المثل.

    5. ای فی الالفاظ المهملة.

    6. ای وضع الالفاظ المهملة.

    7. زیرا واضح است که الفاظ مهمله، هیچ موضوعٌ لهی نداشته و برای هیچ موضوعٌ لهی وضع نشده اند.

    8. به نظر می رسد این اشکال مرحوم مصنّف وارد نباشد، زیرا ایشان میان وضعی بودن اطلاق و وضع شدن لفظ اطلاق شده برای آنچه بر آن اطلاق شده است، خلط نموده اند؛

توضیح مطلب آن است که همانطور که در امر ثالث نیز گذشت، وضعی بودن استعمال مجازی مستلزم آن نیست که لفظ برای معنای غیر موضوعٌ له خود وضع شده باشد، بلکه صرفاً به این معنا است که اجازه واضع در صحّت استعمال لفظ در این معنای غیر موضوعٌ له، لازم می باشد و با توجّه به این مطلب در ما نحن فیه نیز گفته می شود وضعی بودن اطلاق الفاظ مهمله بر نوع، صنف و یا مثل خود به هیچ وجه مستلزم آن نیست که این الفاظ مهمله برای نوع، صنف و یا مثل خود وضع شده و خلف فرض اهمال آنها لازم بیاید، بلکه صرفاً به این معنا است که اجازه واضع در صحّت استعمال لفظ مهمله در نوع، صنف و یا مثل آن لازم باشد که البتّه بالوجدان چنین اجازه ای در صحّت این استعمال، لازم نبوده و صحّت این استعمال نیز تابع پسند طبع عرف می باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo