درس خارج اصول استاد سید محمد میراحمدی

1400/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیه سوم[1]

بررسی نقش عسر و حرج در تنجز علم اجمالی

نکته مقدماتی: در اطراف شبهه ی غیر محصوره علم کَلا علم است.

مثل اینکه شما به یک نفر از اهل تهران بگویی من علم دارم یکی از این تهرانیها دزد است، در اینجا به او بر نمی‌خورد و او ناراحت نمی شود ولی اگر در مقابل دو نفر باشید و به آنها بگویید من علم دارم که یکی از شما دو نفر دزد هستید در اینجا هر دو نفر ناراحت می شوند.

بر این اساس مشهور و مرحوم شیخ فرموده اند: «شرط علم اجمالی محصور بودن است»، که مرحوم آخوند می فرماید: «خیر، ذات محصور و غیرمحصور نقشی در تنجز ندارد، بلکه اگر علم اجمالی فعلیِّ من جمیع الجهات شد منجز است مطلقا (چه محصوره چه غیرمحصوره) و الا فلا مطلقا (اگر فعلی نباشد کلا منجر نخواهد بود).

بیان سه مثال برای تفهیم مطلب:

۱. علم به نجاست خمیر یکی از نانوایی های هزارگانه قم دارم، که اینجا لازمه این علم اجمالی احتیاط و اجتناب از است لکن در اینجا مستلزم عسر و حرج است فلذا این عسر و حرج مانع از فعلیت تکلیف است و در نتیجه احتیاط ثابت نمی شود فلذا مجرای برائت است (البته مشهور هم در اینجا حکم به برائت می‌کنند لکن بخاطر غیرمحصور بودنش نه به خاطر فعلی نشدنش).

۲. من فقط دوتا نان دارم که علم اجمالی به نجاست یکی از آنها دارم در اینجا اگر احتیاط کنم و از هر دو اجتناب کنم گرفتار عسر و حرج می‌شوم فلذا به خاطر بروز عسر و حرج، تکلیف به فعلیت نمی‌رسد. بنابراین احتیاط ثابت نیست بلکه برائت جاری می شود و حال آنکه در اینجا مشهور به خاطر محصوره بودن حکم به احتیاط می‌کنند.

۳. من یک کیسه گندم دارم و علم اجمالی دارم که یک دانه گندم در میان هزاران دانه گندم موجود در این کیسه نجس است ولی انسان متمکن و پولداری هستم که می توانم تمام این کیسه گندم را مثلا پیش مرغها بریزم و از آن کیسه اجتناب کنم و سراغ یک کیسه دیگری بروم، در اینجا چون اجتماع و احتیاط موجب عسر و حرج نمی شود تکلیف برمن فعلی شده است فلذا منجز نشده و احتیاط واجب است و حال آنکه همینجا مشهور بخاطر غیر محصور بودن فرض مذکور حکم به برائت می‌کنند و کاری با تمکن و عدم تمکن شما ندارند، اینک مرحوم آخوند می فرماید: «با ملاحظه این مثال‌ها روشن شد که ذات محصور و غیر محصور به تنهایی دخالتی در تنجز و عدم تنجز ندارد بلکه ملاک تنجز و عدم تنجز فعلی شدن و فعلی نشدن تکلیف است».

مرحوم آخوند در ادامه می فرماید: «با توجه به اینکه عسروحرج مانع از فعلیت تکلیف است:

الف: اگر یقین به تحقق عسروحرج داشته باشیم، قطعاً تکلیف فعلی نشده است

 

ب: اگر یقین بر عدم تحقق عسر و حرج داشته باشیم (با ضمیمه شرایط دیگر) قطعاً تکلیف فعلی شده است است

ج: و اما اگر اگر شک داریم که آیا عسروحرج پیش می آید یا خیر اینجا محل نزاع است».

مرحوم آخوند می فرماید: «اگر دلیل لفظی موجود بود مثل (إجتنب عن النجس) در اینجا باید نسبت به فرض مشکوک اجتناب و احتیاط کرد و اما اگر دلیل لبی بود (مثل عقل و اجماع) در فرض مشکوک برائت جاری می شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo