< فهرست دروس

درس تفسیر استاد محسن ملکی

99/11/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: معاد در قرآن/آیه 217 بقره /قتال با کفار

 

آیه 217 سوره بقره

﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فيهِ قُلْ قِتالٌ فيهِ كَبيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾[1]

شأن نزول

پیامبر اسلام حدود 17 ماه بعد از استقرار در مدینه، برای کنترل کفار قریش و کم کردن مزاحمت آنها و دفاع از مسلمانان و حریم مدینه، گروهی را به رهبری عبدالله بن جحش به منطقه‌ای که کاروان قریش تردّد می‌کرد فرستادند تا امکان آنها را بگیرند و به تجاوزها و اذیت‌هایشان پاسخ دهند؛ اواخر ماه جمادی‌الثانی به آن منطقه رسیدند؛ اول ماه رجب باهم برخورد کردند؛ مسلمانان فکر می‌کردند آخر ماه جمادی‌الثانی است و برخوردی بین آنها و کفار رخ داد و نتیجه‌اش این شد که فرمانده کفّار یعنی عمرو بن خضرمی کشته شد و بقیه اسیر شدند و کاروان را به‌طرف مدینه بردند.

این سؤال پیش آمد که در ماه رجب که ماه حرام است جنگ جائز بوده یا نه؟

يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فيهِ

يَسْئَلُونَكَ: فعل و فاعل و مفعول.

عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ: مفعول به باواسطه؛ الشَّهْرِ الْحَرامِ یعنی ماه دارای حرمت.

امّا چه کسی سؤال کرد؟ دو احتمال وجود دارد:

احتمال اوّل: مسلمانان پرسیدند و سؤالشان حقیقی بود.

احتمال دوّم: قریش پرسیدند و سؤالشان برای تعییر و تعییب مسلمانان بود که چرا در ماه حرام جنگ کردند و یک نفر از قریش را کشتند؟

هرکدام از این دو احتمال شواهدی دارد و هر دو از آیه برداشت میشود.

قِتالٍ فيهِ: بدل اشتمال است؛ مانند «أخذت زیداً ثوبه» که «ثوبه» بدل اشتمال است؛ یکی از چیزهایی که شهر حرام مشتمل بر آن میباشد قتال است.

بنابراین معنای آیه این‌طور میشود: يَسْئَلُونَكَ عَنِ القِتالٍ فی الشَّهْرِ الْحَرامِ.

قِتالٍ: مصدر باب مفاعله؛ مظروف برای الشهر الحرام.

قُلْ قِتالٌ فيهِ كَبيرٌ

قُلْ: فعل و فاعل.

قِتالٌ فيهِ كَبيرٌ: مبتدا و خبر؛ جمله مفعول برای قل.

فيهِ: مخصِّص است؛ قتال نکرهی محضه است و نکرهی محضه مبتدا واقع نمیشود بلکه مبتدا یا باید معرفه باشد یا نکرهی مخصَّصه؛ لکن قتال توسّط فیه تخصیص خورده، محدود شده و از ابهامِ مطلق خارج میشود لذا میتواند مبتدا واقع شود.

كَبيرٌ: صفت برای محذوف است: ذنب یا عصیان کبیر.

وَ صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ

قتال در شهر حرام اگر عمدی باشد حرام است و شکّی نیست که رعایت حرمت ماه رجب و بقیّهی شهرهای حرام، واجب است؛ ماجرای این شأن نزول بعداً خواهد آمد؛ امّا این جملهی استینافیه یک کبرای کلّی را در مقابل فتنهگری قریش مطرح میکند.

صَدٌّ: مبتدا؛ نکرهی مخصَّصه.

عَنْ سَبيلِ اللَّهِ: مخصِّص.

وَ كُفْرٌ بِهِ: نکرهی مخصَّصه عطف به صدّ.

وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ: عطف به سبیل.

وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ: عطف به صدّ.

أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ: خبر برای این چند مبتدا.

صدّ از راه خدا و مسجدالحرام که مصداق راه خداست و کفر به خدا و اخراج اهل مسجدالحرام، گناهش در نزد خدا بزرگ‌تر است از قتال در ماه حرام؛ مقایسه است بین دو گناه: کار مسلمین (قتال با کفار) و کارهای مشرکین (بستن راه خدا و راه مسجدالحرام، کفر به خدا و اخراج اهل مسجدالحرام از آنجا)؛ خداوند میفرماید این کارهای مشرکین که باعث ظلم و انحراف است، گناهش بزرگ‌تر است از قتال مسلمین آن هم قتالی که مجوّز دارد.

*قِتالٌ چرا نکره آمد و القتال نیامد؟

زیرا اگر معرفه بود برمیگشت به قتال عبدالله بن جحش با عمرو بن حضرمی؛ لکن آن قتال برای دفاع از مسلمانان و ارزش‌های اسلامی بوده و حرام نبوده است؛ امّا قتال نکره یعنی مطلق قتال، قاعدهی اولیّه این است که قتال در ماه حرام، گناه کبیره است.

وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ

عطف عامّ بر خاصّ است؛ «صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ» همه مصادیق فتنه هستند؛ فتنه از کشتار بزرگ‌تر است؛ فتنه یعنی انحراف پیچیدهی مادّی؛ مغرور شدن، فریب دنیا و مادیّت را خوردن؛ گرفتار دنیا و هواوهوس شدن؛ و نتیجهی اینها مخالفت با حقّ و حقیقت است؛ اینها از نظر معصیت بودن از قتل بزرگ‌تر است.

علّت اینکه فتنه گناهش از قتل بزرگ‌تر و انحرافش از حقّ بیشتر است این است که فتنه جایگاه موضوعی برای قتل دارد و علّت و سبب آن است؛ انحرافات اخلاقی و عقیدتی باعث کشتار خلق خدا میشود؛ قتل و غارت معلول فتنهها هستند.

وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا

کفّار قریش ایجاد شکّ و شبهه میکنند درحالی‌که خودشان همیشه با شما قتال میکنند در ماه حرام و غیر حرام؛ و هدفشان این است که شما را از دین و اعتقادتان برگردانند؛ ازبین‌بردن فرهنگ توحیدی؛ جنگ‌های کفّار غالباً به این هدف بوده است که افکار موحّدین را نابود کنند.

رُدُّوكُمْ: فعل و فاعل و مفعول.

عَنْ دينِكُمْ: مفعول باواسطه.

إِنِ اسْتَطاعُوا: کفّار همیشه نمیتوانند مسلمانان را از اعتقادشان برگردانند یردّوکم مطلق نیست بلکه معلّق است بر یک امر تقریباً محال یعنی استطاعت.

یکی از لطافت‌های قرآن همین است؛ صدق و پاکی در کلمات حضرت حقّ اقتضاء میکند که این لطافت‌ها وجود داشته باشد.

تا اینجا عملکرد کفار و هدف آنها بیان شد؛ امّا وظیفهی مسلمانان در مقابل آنها چیست؟ آیا باید تسلیم شد یا باید مبارزه کرد؟ اینجاست که مسلمانان بر سر دوراهی بهشت و جهنم قرار میگیرد؟

وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ

جمله استنافیه و یک کبرای کلّی است.

يَرْتَدِدْ: ارتداد، مطاوعهی ردّ است (يَرُدُّوكُمْ ... يَرْتَدِدْ)

مِنْكُمْ: بیان برای مَن.

هر مسلمانی که از دین و اعتقادش برگردد و با همان حال کفر از دنیا برود.

(از این جمله معلوم میشود صرف ارتداد نباید باعث ناامیدی شود بلکه مرتدّ میتواند توبه کند)

حَبِطَتْ

حبط: این کلمه برای شتر بکار میرفته است اگر زیاد بخورد و آنچه خورده برایش مفید نباشد و باعث بیماری‌اش شود، حبط گفته میشود.

مسلمانی که مرتد شود اعمال گذشتهاش فاسد میشود؛ همان داستان گاو ده من شیر است که از آخر لگد میزند و همه را میریزد و از بین میبرد؛ کسانی که در وادی توحید زحمتکش و تلاشگر بودند ولی با هجوم کفّار و تشکیکات آنها مرتدّ میشوند و میمیرند اعمالشان از بین میرود و اثری ندارد.

فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ

هم در دنیا اثر اسلامشان از بین میرود مانند حرمت و احترام و ارث بردن از مسلمان و غیره؛ و هم در آخرت زیرا مصالح و اسباب زندگانی در آخرت در دنیا فراهم میشود.

وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ

مرتد جهنمی می‌شود و خلود در عذاب دارد لذا عذابش مطهّر نیست.

 

نکته

مطلب آخر این آیه مفهوم دارد؛ یکی از مواردی که جملهی شرطیّه مفهوم دارد جایی است که قرینه باشد:

مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ؛

مفهوم آیه:

مَنْ لم يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ مسلم فَأُولئِكَ یُجزَون جزاءً حَسَناً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ الجنة هُمْ فيها خالِدُونَ

کسانی که ایمان راسخ دارند و با وسوسهی شیاطین انسی و جنّی از ایمانشان دست برنمیدارند و مقاومت میکنند، اهل بهشت هستند.

بنابراین آیه هم بهشت و هم جهنم را نشان میدهد.

 

فرق بین حبط و احباط

حبط یعنی از بین رفتن اعمال؛ احباط یعنی از بین بردن اعمال؛ گاهی عمل خود بخود از بین میرود و گاهی انسان کاری میکند که اعمالش را نابود میکند؛ گاهی نیز فاعل احباط، خداوند است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo