درس خارج فقه استاد محسن ملکی
1400/12/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصوم/ثبوت الهلال /راه ثبوت
یکشنبه با نام علی توحید دارد دل با ولای فاطمه امید دارد
وَ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَیْرِکَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِکَ.[1]
کینه را از سینهی دیگران ریشه کن کن با ریشه کن کردن کینه از سینهی خودت.
این از مصادیق آن قاعدهی کلّی است که کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم.
خلاصه جلسه قبل
کلام در اثبات اوّل ماه بود؛ چهار طریق ذکر شد؛ لکن آنچه برای اثبات اوّل ماه معتبر است رؤیت میباشد لکن بر دو قسم است بنفسه و بغیره؛ رؤیت مکلّف، رؤیت غیر، شیوع رؤیت، شهادت بینه بر رؤیت و گذشتن سی روز از رؤیت قبلی.
چهارمین راه، شهادت بیّنه بود؛ مشهور قائلند که بیّنهی شرعی در موضوعات و احکام، حجّت شرعی است؛ محقّق به بعضی نسبت داده که گفتهاند بیّنه در موضوعات حجّت نیست لکن این نسبت قابل اثبات نیست؛ و بعضی قائل به تفصیل شده و گفتهاند اگر مانعی برای رؤیت وجود داشته باشد مثلاً آسمان ابری باشد بیّنه حجّت است و الّا فلا؛ لذا باید بیّنه را بررسی کنیم و ببینیم در موضوعات حجّت است یا خیر؛ روایات در این زمینه دو دستهاند:
اوّل: حجّیت بینه مطلقا در هر موضوعی
موثقهی مسعدة بن صدقة
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ [عَنْ أَبِيهِ] عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ كُلُّ شَيْءٍ هُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ مِنْ قِبَلِ نَفْسِكَ وَ ذَلِكَ مِثْلُ الثَّوْبِ يَكُونُ قَدِ اشْتَرَيْتَهُ وَ هُوَ سَرِقَةٌ أَوِ الْمَمْلُوكِ عِنْدَكَ وَ لَعَلَّهُ حُرٌّ قَدْ بَاعَ نَفْسَهُ أَوْ خُدِعَ فَبِيعَ أَوْ قُهِرَ أَوِ امْرَأَةٍ تَحْتَكَ وَ هِيَ أُخْتُكَ أَوْ رَضِيعَتُكَ وَ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ.[2]
سند روایت
عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ (بن سَعدان) معروف به کاتب و مکنّی به ابالقاسم؛ امامی، ثقة.
عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ (عبدی) مکنّی به ابابِشر؛ عامی؛ حدود 300 روایت از او نقل شده است.
مسعده در رجال بطور مستند و دقیق توثیق نشده است؛ محقّق داماد او را ثقه میداند؛ محقّق خوئی و آیت الله شبیری زنجانی قرائنی دارند بر وثاقت او؛ لکن هیچکدام اطمینانآور نیست:
قرائن عبارتند از:
1ـ این همان مسعدة بن زیاد است.
مسعدة بن زیاد ثقه است لکن مرحوم حرّ عاملی که در بحث اسناد و رجال نسبتاً قائل به تساهل و تسامح میباشد، مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ را بعنوان موثّق ذکر نکرده است؛ مرحوم نجاشی نیز بعنوان موثّق ذکر نکرده است؛ و طبق نظر محقّقین این دو یکی نیستند؛ مسعدة بن زیاد در سند 100 روایت آمده ولی مسعدة بن صدقة در سند 200 روایت و فقط در 6 یا 7 مورد با هم مشترکند.
2ـ کثیر الروایة است.
3ـ کتابی دارد به نام خطب امیرالمؤمنین علیه السلام.
هیچکدام از این ادله دلالت بر وثاقت ندارد مگر اینکه در باب وثاقت، متنگرا باشیم؛ یعنی از صحّت متن به وثاقت راوی پی ببریم؛ مسعده متون خوب و زیبایی را نقل کرده است که شواهد قرآنی و روائی دارد؛ بنظر میرسد قائلین به وثاقت، از تراکم قرائن، برایشان ظنّ به وثاقت حاصل شده است؛ و الّا بر اساس قواعد معروف و مشهور، توثیق نشده است.
متن روایت
علی کلّ حال چه مسعده ثقه باشد یا نباشد امّا متن این روایت متنی قوی و قابل توجّه است و قرائنی دارد که قابل پذیرش است؛ عبارات «كُلُّ شَيْءٍ هُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ» و «الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ» در این روایت در کتب مرحوم آخوند، شیخ اعظم و اعاظم دیگر ذکر شده است؛ امام میفرمایند: كُلُّ شَيْءٍ هُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ مِنْ قِبَلِ نَفْسِكَ وَ ذَلِكَ مِثْلُ الثَّوْبِ يَكُونُ قَدِ اشْتَرَيْتَهُ وَ هُوَ سَرِقَةٌ أَوِ الْمَمْلُوكِ عِنْدَكَ وَ لَعَلَّهُ حُرٌّ قَدْ بَاعَ نَفْسَهُ أَوْ خُدِعَ فَبِيعَ أَوْ قُهِرَ أَوِ امْرَأَةٍ تَحْتَكَ وَ هِيَ أُخْتُكَ أَوْ رَضِيعَتُكَ وَ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ.
هرچیزی برای تو حلال است تا اینکه خلافش ثابت شود؛ ممکن است لباسی بخری که شاید دزدی باشد؛ کنیزی بخری و با او همبستر شوی که شاید حرّ باشد؛ با زنی ازدواج کنی که شاید خواهر رضاعی تو باشد؛ همهی اشیاء حلال است مگر اینکه ثابت شود طور دیگری است یا بیّنه شهادت بدهد.
شاهد بحث همین قسمت آخر است؛ محتوای این روایت حکم به اصالة الحلیة میباشد که در روایات دیگر نیز آمده است؛ در شبهات بدویه موضوعیه، حکم حلّیّت است تا اینکه بر خلاف آن، علم حاصل کنی یا حجّت شرعی یعنی بینه بیاید.
امّا منظور از بیّنه در این روایت چیست؟ این روایت به تنهایی دلالت بر بیّنهی مصطلح شرعی ندارد که عبارت است از دو شاهد مرد عادل یا یک مرد و دو زن؛ زیرا کلمهی بیّنه نه حقیقت شرعیّه است و نه حقیقت متشرّعیه؛ یعنی این لفظ برای دو عادل وضع نشده است؛ لذا بیّنه حمل میشود بر حجّت شرعی؛ در نتیجه باید برخلاف اصالة الحلیة، علم یا دلیل علمی بیاید.
مؤیّد این مطلب:
اوّلاً آیات قرآن است: ﴿حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ﴾[3] ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ﴾[4]
ثانیاً در موثّقه حصر ندارد که بیّنه یعنی دو نفر عادل شهادت بدهند؛ بلکه مثلاً اقرار یا حکم حاکم نیز کافی است؛ بنابراین این موثّقه بنفسها دلیل نیست بر اینکه شهادت دو عادل بیّنه است.
بله روایتی از پیامبر هست که تقریباً مورد قبول همه است؛ فرمودند: إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَانِ.[5] و سیرهی پیامبر این بود که با شهادت دو نفر عادل، حکم میکردند؛ لذا میتوان گفت یکی از معانی بیّنه دو نفر عادل است؛ پس شهادت دو نفر عادل حجّت است؛ لذا بعنوان یک قاعدهی کلّی میگوئیم أن شهادة عدلین حجّة الّا ما اخرجه الدلیل؛ بنابراین اگر دو نفر عادل گفتند ما را دیدهایم حجّت است؛ نهایةً در بحث هلال و طلاق، شهادت دو زن بجای یک مرد قبول نمیشود.