درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1400/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصوم/صوم مسافر /اقوال عامه

 

عن المجتبی علیه السلام: وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ لَعَلِمُوا أَنَّ الْمُحْسِنَ مَشْغُولٌ بِإِحْسَانِهِ وَ الْمُسِي‌ءَ مَشْغُولٌ بِإِسَاءَتِه‌.[1]

اگر پرده‌ها کنار برود همه خواهند دید و فهمید که انسان نیکوکار به نیکوکاری خود می‌باشد و انسان بدکار مشغول بدی خود.

این روایت اشاره دارد به ملکوت زندگی انسانها؛ بهشت انسانها، اعمال نیک آنهاست و جهنمشان، اعمال بد آنها؛ ملکوت زندگی ما باتوجّه به اعمال، بهشت و جهنم را ترسیم می‌کند؛ و با از بین رفتن حجابها انسانهای بینا می‌توانند این واقعیتها را ببینند.

 

خلاصه جلسه قبل

کلام در آیات مربوط به روزه ی مسافر بود؛ فتحصل مما ذکرناه آیات قرآن دلالت دارد بر اینکه روزه برای مسافر شرعی مشروع نیست؛ و این به دو وجه بیان می‌شود: تخصیص و تخصص.

اما وجه اول

تخصیص بدون لحاظ روایات است؛ ظاهر آیه می‌گوید من شهد الشهر فلیصمه؛ هرکسی که ماه رمضان را درک کرد و هلال ماه را دید واجب است روزه بگیرد الّا مسافر که برای او وجوب فعلی ندارد؛ لذا مسافر از حکم وجوب روزه، تخصیص خورده است؛ در نتیجه آیه نسبت به مسافر دلالت بر وجوب قضاء دارد.

امّا وجه دوّم

تخصیص با لحاظ روایات است؛ طبق روایات، من شهد بمعنای من حضر می‌باشد؛ یعنی در ماه رمضان بر شخص حاضر اداء روزه واجب است و بر شخص مسافر قضاء آن؛ موضوع وجوب اداء، حضور است و موضوع وجوب قضاء، سفر است.

 

نکته

می توان گفت محتوای آیات و روایات یکی است؛ زیرا همانطور که مریضی مانع از وجوب صوم است، سفر نیز مانع است؛ آیه‌ی شریفه مانعی برای فرض حضور ذکر می‌کند که همان مریضی است؛ سپس موضوع دیگری را توسّط حرف عاطفه‌ی «أو» ذکر می‌کند که موضوع دیگری است در مقابل حضور که همان سفر است؛ سفر در نفس مکلّف از نظر قدرت و عدم قدرت، مانع نیست بلکه یک موضوع جدید است در مقابل حضور؛ بنابراین فرمایش امام بیانی مطابق قاعده است و تأویل آیه نیست؛ حضرت با این بیان واقعیت و روح آیه را بیان می‌کنند که شخص مکلّف در ماه رمضان گاهی حاضر است که باید روزه بگیرد و گاهی مسافر است که باید قضاء کند؛ مریضی مانع در حضور است ولی سفر موضوع جدید است نه اینکه مانع باشد.

بنابراین آیه بما هی آیه با قطع نظر از دلائل خارجی دلالت دارد بر عزیمت؛ یعنی افطار بر شخص مسافر بودن واجب است و روزه گرفتن حرام نیست و جائز نیست؛ امّا با توجه به قرائن یعنی روایات نیز روزه در سفر حرام است و جائز نیست.

اما اهل سنت

عامه در اینجا اقوالی دارند؛

اوّل: تخییر.

دلیل این قول روایاتشان می باشد:

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يُوسُفَ، أَخْبَرَنَا مَالِكٌ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، زَوْجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَّ حَمْزَةَ بْنَ عَمْرٍو الأَسْلَمِيَّ قَالَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَأَصُومُ فِي السَّفَرِ؟ وَكَانَ كَثِيرَ الصِّيَامِ فَقَالَ: إِنْ شِئْتَ فَصُمْ، وَإِنْ شِئْتَ فَأَفْطِرْ

بخاری در صحیح خودش از عائشه نقل می‌کند که حمزة بن عمرو اسلمی که کثیر الصیام بوده از پیامبر پرسید آیا در سفر روزه بگیرم؟ فرمودند: إِنْ شِئْتَ فَصُمْ، وَإِنْ شِئْتَ فَأَفْطِرْ[2]

دوّم: نهی از روزه.

این نهی یا بخاطر مشقّت است یا مطلق می‌باشد؛

برای وجه مشقت روایت مسلم از جابر بن عبد الله لِمَنْ ظُلِّلَ عَلَيْهِ وَاشْتَدَّ الحَرُّ: لَيْسَ مِنَ البِرِّ الصَّوْمُ فِي السَّفَرِ

و برای وجه مطلق روایت جابر بن عبد الله

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ يَعْنِي ابْنَ عَبْدِ الْمَجِيدِ، حَدَّثَنَا جَعْفَرٌ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ رَضِيَ اللهُ عَنْهُمَا، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ عَامَ الْفَتْحِ إِلَى مَكَّةَ فِي رَمَضَانَ فَصَامَ حَتَّى بَلَغَ كُرَاعَ الْغَمِيمِ، فَصَامَ النَّاسُ، ثُمَّ دَعَا بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ فَرَفَعَهُ، حَتَّى نَظَرَ النَّاسُ إِلَيْهِ، ثُمَّ شَرِبَ، فَقِيلَ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ: إِنَّ بَعْضَ النَّاسِ قَدْ صَامَ، فَقَالَ أُولَئِكَ الْعُصَاةُ، أُولَئِكَ الْعُصَاةُ.[3]

 

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبَانَ الْبَلْخِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مَعْنٌ، عَنْ ابْنِ أَبِي ذِئْبٍ، عَنْ الزُّهْرِيِّ، عَنْ أَبِي سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، قَالَ: يُقَالُ: الصِّيَامُ فِي السَّفَرِ كَالْإِفْطَارِ فِي الْحَضَرِ.[4]

یعنی عاصی است.

مرحوم علّامه در تذکره اقوال علمای اهل سنّت را جمع کرده است؛ میفرماید:

إذا عرفت هذا، فلو صام المسافر في سفره المبيح للقصر، لم يجزئه إن كان عالما عند علمائنا أجمع، و كان مأثوما؛ و به قال أبو هريرة و ستّة من الصحابة، و أهل الظاهر؛ قال أحمد: كان عمر و أبو هريرة يأمران المسافر بإعادة ما صامه في السفر

و قال باقي العامة: إنّ صومه جائز و اختلفوا في الأفضل؛ فقال أبو حنيفة و مالك و الشافعي و الثوري و أبو ثور: إنّ الصوم في السفر أفضل من الإفطار

و قال أحمد و الأوزاعي و إسحاق: الإفطار أفضل و به قال عبد اللّٰه بن عباس و عبد اللّٰه بن عمر لما روت عائشة.[5]

مرحوم شیخ نیز در خلاف اقوالشان را نقل کرده می فرماید:

كل سفر يجب فيه التقصير في الصلاة يجب فيه الإفطار، و قد بينا كيفية الخلاف فيه، فاذا حصل مسافرا لايجوز له أن يصوم، فان صامه كان عليه القضاء و به قال أبوهريرة و ستة من الصحابة و قال داود: هو بالخيار بين أن يصوم و يقضي و بين أن يفطر و يقضي، فوافقنا في وجوب القضاء، و خالف في جواز الصوم و قال أبو حنيفة و الشافعي و مالك و عامة الفقهاء: هو بالخيار بين أن يصوم و لا يقضي و بين أن يفطر و يقضي، و به قال ابن عباس.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo