درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1400/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصوم/صوم المسافر /عزیمت یا رخصت

 

یکشنبه با نور علی گردیده زیبا * تکمیل زیبائی شده با نام زهراء

قال امیرالمؤمنین علیه السلام: مَا حَارَ مَنِ اسْتَخَارَ وَ لَا نَدِمَ مَنِ اسْتَشَارَ.[1] [2]

حیران و سرگردان نمی‌شود کسی که طالب خیر باشد؛ و پشیمان نمی‌شود کسی که از خرد جمعی بهره بگیرد.

این حدیث شریف اشاره دارد به دو بُعد انسان برای رسیدن به صواب: بُعد درونی و بُعد بیرونی؛ در درون طلب خیر و در بیرون توجّه به بندگان و اهل حلّ و عقد.

 

خلاصه جلسه قبل

کلام در بحث صوم مسافر در این بود که آیا از آیات قرآن استفاده می‌شود که مسافر نباید روزه بگیرد؟ و بعبارة أخری هل الآیة تدلّ علی العزیمة فی ترک الصوم أو تدل علی الرخصة؟ فرمایشی از آیت الله سیستانی بیان شد که روزه برای مسافر امر ندارد.

همچنین منسوب به ایشان است که آیه دلالت بر عزیمت ندارد؛ کما ذهب الیهه اکثر العامة؛ بیان منقول از ایشان این است که هرگاه امر تعلّق بگیرد به شیئی ولی با وجود یک عنوانی، برداشت می‌شود که مکلّف مخیّر است در فرض آن عنوان بین اتیان امر و عدم اتیان؛ و مثال زده‌اند به اینکه اگر مولای عادی بگوید: "کاری را انجام بده و ادامه بده" و اگر نتوانستی الآن انجام بدی بعداً انجام بده" ؛ در مانحن‌فیه نیز کتب علیکم الصیام یعنی روزه بگیرید؛ اگر بخاطر مریضی یا مسافرت نمی‌توانی الآن روزه بگیری در زمان دیگری بگیر؛ این معنایش تخییر است یعنی مجبور نیستی الان انجام بدهی؛ اگر خواستی الآن انجام بده و اگر نخواستی بعداً انجام بده؛ همانطور که در این مثالهای عامیانه‌ی عرفی اینطور است در آیه‌ی شریفه نیز گویا همین است؛ در ماه مبارک رمضان روزه بگیرید و اگر مریض یا مسافر بودید بعداً روزه بگیرید؛ لذا شخص مسافر مخیّر است بین اتیان العمل اداءً یا قضاءً.

سپس ایشان می‌فرماید نیاز به تقدیر هم ندارد؛ عامه در اینجا در تقدیر گرفته‌اند: إن لم تصوموا فعدّة من أیام أخر؛ یعنی اگر روزه نگرفتید بعداً بگیرید.

اگر این نسبت صحیح باشد، ارتباط دارد با مطلب قبلی؛ در این آیات یک عام و یک خاص آمده است؛ «کتب علیکم الصیام» در حکم عام است و «من کان منکم علی سفر» در حکم خاص و مخصّص است.؛

امّا این ظاهر آیه با بیانی که گفته شد، قبل دفاع نیست به چند وجه:

وجه اوّل

ظاهر آیه رفع وجوب است حتّی طبق نظریه‌ی خود آیت الله سیستانی در مطلب اوّل که «من کان منکم علی سفر» تخصیص باشد؛ تخصیص اخراج حکمی است؛ مسافر مثل بقیه‌ی مردم یک مکلّف است و وارد ماه رمضان شده است؛ و «من شهد منکم الشهر» چه مسافر و چه حاضر روزه بر او واجب است؛ سپس تخصیص می‌خورد: «من کان منکم علی سفر» روزه بر او واجب نیست؛ بلکه بر مسافر قضاء واجب است؛ تکلیف او قضاست نه اداء؛ این در صورت تخصیص است.

و ممکن است تخصّص باشد با این بیان که من شهد أی من حضر؛ شخص حاضر کتب علیه الصیام؛ امّا مسافر تخصّصا ًخارج است؛ یجب علی الحاضر الصوم فی شهر رمضان و یجب علی المسافر فی أیام أخر.

وجه دوّم

ظاهر این سه آیه بیان حالات مکلّف است و برای هر حالتی وظیفه‌ای بیان شده است؛ انسان حاضر سالم توانمند باید روزه بگیرد اداءً؛ مسافر و مریض باید روزه بگیرند قضاءً، و ناتوان مثل شیخ و شیخه باید فدیه بدهند؛ بنابراین ظاهر آیه تشقیق است.

وجه سوّم

تشبیه منسوب به آیت الله سیستانی که مولای عرفی می‌گوید این کار را انجام بده و اگر الآن انجام ندادی بعداً انجام بده.

این قیاس مع الفارق است زیرا همانطور که گفتیم آیه در مقام تشقیق است؛ و این شکل بیان و تشقیق در مثالهای عرفی وجود ندارد؛ زیرا مثالهای عرفی با صیغه ی امر است: مثلا اکتب هذه الصفحة؛ و إن لم تکتب فأکتبها فی وقت آخر؛ ولی این آیات جمله‌ی خبریه است و حاکی از عالم ثبوت و واقع است بعنوان چیزهایی که در عالم واقع اثبات شده است بعنوان قضایای حقیقیه برای همه؛ یعنی برای هر کدام از اقسام مکتوب شده است؛ کتب علی الحاضر الصیام اداءً، کتب علی المسافر الصیام قضاءً و کتب علی الشیخ و الشیخة الفدیة.

وجه چهارم

عطف علی سفر بر مریض (مَريضاً أَوْ عَلى‌ سَفَر) حکایت دارد از وحدت حیثیّت در اینجا؛ در باب مرض بلاشکّ و شبهة، مریض تکلیف ندارد؛ و هیچ کس قائل نشده به اینکه مریض مخیّر است روزه بگیرد یا نگیرد بلکه بمجرّد تحقّق مرض، وجوب ساقط می‌شود؛ با تحقّق سفر نیز وجوب ساقط می شود؛ تخییر در صورتی ثابت است که وجوب باقی باشد.

خلاصه‌ی سخن آنکه با توجّه به ظاهر آیه کما ذهب الیه الأکثر بالأخص المحقق الخوئی که این آیه در مقام توضیح و تفصیل اوضاع و احوال مکلّف است بعنوان یک قانون ثابت در شریعت.

بنابراین این قول اگر درست نقل شده باشد قابل دفاع نیست البتّه بنده بعید می‌دانم که این نسبت صحیح باشد؛ گرچه از جهتی بعید هم نیست چون ایشان مدّت زیادی در سامراء ادبیات را نزد اهل سنّت تتلمذ کرده و در ادبیات تحت تأثیر اهل سنّت هستند و خیلی زیاد هم در ادبیات غور کرده‌اند؛ و اهل سنّت در ادبیات عرب حرف اوّل را می‌زنند از جهت قواعدپردازی و امثال اینها؛ علی کلّ حال این یک بحث علمی ادبی است؛ لکن با لحاظ قرائن خارجی بالأخص روایات، عدم روزه برای مسافر عزیمت است لکن محقّقین می‌خواهند بگویند با توجّه به آیات فتوا می‌دهیم به عزیمت و روزه برای مسافر مشروعیت ندارد؛ روزه‌ی مسافر باطل است؛ کما ذهب الیه بعض الأعاظم من اهل السنة مثل ابن حجر عسقلانی.

امّا سلّمنا که از نظر ادبی نتوانیم از خود آیه این را اثبات کنیم لکن روایات زیادی می‌فرمایند روزه در سفر مشروع نیست:

وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُتْبَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: الصَّائِمُ فِي السَّفَرِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ كَالْمُفْطِرِ فِيهِ فِي الْحَضَرِ.[3]

یعنی معصیتکار است.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي الْحَسَنِ أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يُسَافِرُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَيَصُومُ قَالَ لَيْسَ مِنَ الْبِرِّ الصَّوْمُ فِي السَّفَرِ.[4]

وقتی برّ نباشد ماموربه واقع نمیشود.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ لَيْسَ مِنَ الْبِرِّ الصِّيَامُ فِي السَّفَرِ. [5]

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: سَمَّى رَسُولُ اللَّهِ قَوْماً صَامُوا حِينَ أَفْطَرَ وَ قَصَّرَ عُصَاةً.[6]

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ لَوْ أَنَّ رَجُلًا مَاتَ صَائِماً فِي السَّفَرِ مَا صَلَّيْتُ عَلَيْهِ.[7]


[1] . تحف العقول، النص، ص: 207.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo