درس خارج فقه استاد محسن ملکی
1400/08/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /احکام مسافر
خلاصه جلسه قبل
کلام در احکام مسافر به اینجا رسید که مسافری نمازش را کامل بخواند؛ چند صورت داشت: جهل به حکم یا موضوع یا هردو و همچنین نسیان؛ صورت اوّل و دوّم تمام شد؛ یک اشکال از جناب عمانی بیان شد و جوابش ماند که فعلاً میگذریم و سراغ صورت سوّم میرویم.
صورت سوّم: عالم به حکم و جاهل به موضوع
میداند نماز مسافر قصر است ولی نمیداند سفرش سفر شرعی است؛ جهل به موضوع بر دو قسم است: جهل به خصوصیات حکم و جهل به خود موضوع.
قسم اوّل: جهل به خصوصیّات حکم؛ این قسم خود مواردی دارد:
* نمیداند سفر تلفیقی (یعنی رفت و برگشت مجموعاً 8 فرسخ باشد مثلاً 4 فرسخ رفت و 4 فرسخ برگشت) حکمش مانند سفر امتدادی است.
* نمیداند مسافرت شرعی چه مسافتی است.
* نمیداند کثیر السفر اگر در وطن 10 روز توقّف کند، دوباره که سفر را شروع میکند، در سفر اوّل مسافر است و نمازش شکسته است.
* نمیداند کسی که به سفر معصیت میرود و نمازش کامل است اگر بین راه از نیّت معصیت برگردد، ادامهی سفرش دیگر سفر معصیت نیست و احکام سفر را دارد.
اینها ابتداء جهل به حکم نامیده میشود ولی در واقع رجوع دارد به جهل به موضوع.
قسم دوّم: جهل به موضوع
در این قسم خصوصیات حکم را میداند و در موضوع خارجی شکّ دارد؛ مکلّف در همهی این موارد میداند نماز مسافر قصر است لکن نمیداند که سفرش سفر شرعی هست یا نه؛ هردو قسم از این صورت سوّم، یک حکم دارد و آن اینکه چون علم به حکم و جهل به موضوع دارد همانطور که سید در متن عروه فرموده باید نمازش را در وقت اعاده و در خارج از وقت قضاء کند؛ چون میداند مسافر نمازش شکسته است پس ذمّهاش در عالم واقع مشغول شده است به وجوب قصر.
دلیل بر این حکم چند امر است:
اول: صحیحه حلبی.[1] این روایت بصورت مطلق فرمود: اعاده واجب است چه در وقت و چه در خارج وقت.
دوم: صحیحه عیص.[2] این روایت فرمود اعاده در وقت واجب است.
سوم: روایت اعمش. [3] گفتیم سندا صحیحه نیست ولی مضمونش در روایات صحیحه هست؛ فرمود: کسی که نمازش را در سفر کامل بخواند، مجزی نیست یعنی باطل است.
دلیل چهارم: روایاتی که می گویند اگر کسی چیزی به نماز اضافه کند، نمازش باطل است لذا هم اعاده واجب است هم قضاء.
إن قلت
این ادله معارض دارد:
اوّل: صحیحهی زراره و محمد بن مسلم[4] که بشکل مطلق میگوید نماز صحیح است؛ میفرماید: اگر آیهی قصر را نشنیده و نفهمیده اعاده لازم نیست؛ خصوصاً در قسم اوّل از صورت سوّم که گویا به جهل به موضوع برمیگردد؛ یعنی این قسم مصداق عدم تفسیر آیه است.
دوّم: از همین صحیحه استفاده میشود که علّت إجزاء نماز تمام در مسافرت جهل مطلق است چه جهل به اصل موضوع و چه جهل به خصوصیات.
سوم: روایات باب صوم مانند روایت عیص
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: مَنْ صَامَ فِي السَّفَرِ بِجَهَالَةٍ لَمْ يَقْضِهِ.[5]
یعنی کسی که در ماه رمضان بخاطر جهل به حکم در سفر روزه بگیرد قضائش واجب نیست یعنی گویا مجزی است.
بنابراین جهل در صوم، مطلقا موجب عدم وجوب قضاست؛ عدم قول به فصل بین صوم و صلاة را به این ضمیمه میکنیم؛ اگر روزهی جاهل قضاء ندارد نماز جاهل نیز اعاده ندارد.
بنابراین این سه دلیل مزاحم ادلّهی وجوب اعاده برای جاهل است.
جواب
این سه دلیل در مقابل ادلّهی وجوب اعاده، ضعیفند:
اوّلا صحیحه زراره و محمد بن مسلم میگوید کسی که آیه برایش توضیح داده نشده است؛ این آیه در مورد قصر است یعنی جهل به حکم؛ و مانحن فیه جهل به موضوع است؛ در آیه فقط بحث حکم است و اصلاً سفر و مسافر را توضیح نداده است؛ فقط حکم را توضیح داده است.
ثانیا بحث إجزاء نیز از همین بیان مشخّص میشود؛ اگر کسی با جهل به حکم، نماز را در سفر تمام خواند مجزی است؛ این نیز جهل به حکم است؛ ولی کسی که حکم را میداند باید موضوع را خودش بشناسد و مشخّص کند؛ اگر با جهل به موضوع نماز را تمام خواند باید اعاده کند.
ثالثا عدم قول به فصل اوّل کلام است؛ اینطور نیست که هرکجا نماز تمام بود روزه هم باشد و هرکجا قصر بود روزه هم نباشد؛ کسی که بعد از ظهر به سفر میرود، روزهاش صحیح است ولی نمازش شکسته میشود.