درس خارج فقه استاد محسن ملکی
1400/08/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /نماز کامل در سفر
قال رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: وَ أَمَّا عَلَامَةُ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَرْؤُفُ وَ يَفْهَمُ وَ يَسْتَحْيِي.[1]
محبّت، فهم و درک، حیاء؛ سه عاملی که نشانهی اعتقاد راسخ و عمل صالح انسان است.
کلام در صور مخالفت با تکلیف برای مسافر بود؛ اگر مسافر نمازش را کامل بخواند، حکمش چیست؟ پنج صورت ذکر شد؛[2] صورت اوّل عالم به حکم و موضوع بود؛ روایات میگفتند باطل است و قبل از روایات نیز دو قاعده دلالت بر بطلان داشت؛ اجماع نیز ضمیمه شد لکن با فرض وجود قاعده و روایت، اجماع دلیل نیست؛ سپس ان قلتی ذکر شد به اینکه روایت عیص[3] میگوید نماز باطل نیست؛ بین این دو دسته از استدلال تنافی است؛ روایات دستهی اوّل میگوید اعاده واجب است مطلقا چه در وقت و چه در خارج وقت ولی مقیّد است به صورت عمد؛ ولی این روایت میگوید اعاده واجب نیست مطلقا چه عمداً و چه سهواً ولی مقیّد است به اعاده در خارج وقت؛ بنابراین هرکدام از جهتی مطلق است و از جهتی مقیّد؛ لذا نسبت بینشان عموم و خصوص من وجه است و در مادّهی اجتماع با هم تعارض دارند که عبارت است از اعاده بعد از وقت برای شخص عالم عامد؛ روایات دستهی اوّل میگویند باید اعاده کند ولی روایت عیص میگوید اعاده لازم نیست.
در اینجا مطالب زیادی گفته شده است؛ خلاصه آنکه این تعارض بدوی است؛ زیرا صحیحهی عیص مربوط به موردی است غیر از مورد روایات دستهی اوّل زیرا از محتوای این صحیحه بر میآید که مربوط به صورت غیرعمد است؛ کسی که سهواً نماز را کامل میخواند و سپس یادش میآید که باید شکسته میخواند؛ حال اگر در وقت باشد باید اعاده کند ولی اگر بعد از وقت باشد قضاء ندارد؛ لکن عنوان اعاده در روایت میتواند جامع باشد؛ اعاده در وقت، اداست و اعاده بعد از وقت، قضاست.
امّا صورت دوّم: جهل به موضوع و حکم
مسافری که نه میداند مسافر شرعی است و نه میداند که نماز مسافر قصر است.
یقیناً در مواردی که مکلّف جهل به حکم دارد اعاده واجب نیست و بطریق اولی قضاء نیز واجب نیست؛ بدلیل صحیحه زراره و محمد بن مسلم
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالا: قُلْنَا لِأَبِي جَعْفَرٍ رَجُلٌ صَلَّى فِي السَّفَرِ أَرْبَعاً أَ يُعِيدُ أَمْ لَا قَالَ إِنْ كَانَ قُرِئَتْ عَلَيْهِ آيَةُ التَّقْصِيرِ وَ فُسِّرَتْ لَهُ فَصَلَّى أَرْبَعاً أَعَادَ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ قُرِئَتْ عَلَيْهِ وَ لَمْ يَعْلَمْهَا فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْه.[4]
میفرماید: اگر آیهی قصر را شنیده و فهمیده باید اعاده کند و الّا اعاده ندارد.
این روایت صحیحه که ظهور دارد در جاهل به حکم، اطلاق صحیحهی حلبی را مقیّد میکند؛ در صحیحهی حلبی[5] فرمود: باید اعاده کنی؛ و نسبت به عالم و جاهل اطلاق دارد؛ امّا با این روایت مختص به عالم میشود.
در این روایت که می فرماید «فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْه» یعنی اعاده (در وقت) واجب نیست، بطریق اولی قضاء در خارج وقت لازم نیست.
ان قلت: (نسبت داده شده است به جناب عمانی[6] که) اعاده مطلقا واجب است؛ استدلال ایشان این است که این دو دسته دلیل با هم تعارض و تساقط میکنند لذا رجوع میکنیم به ادلّهی زیاده در تکلیف؛ زیاد کردن چیزی به نماز خصوصاً رکن، نماز را باطل میکند؛ و صحیحهی حلبی مؤیّد همین مطلب است.
جواب از این اشکال سیأتی انشاءالله.