درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1400/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /حکم کامل خواندن نماز شکسته

 

خلاصه جلسه قبل

مرحوم سیّد در مسأله‌ی 2 از این فصل، سه فرع را ذکر کرده و آن فروع را توسّط روایت ابی یحیی حنّاط مستند کرد؛ در این استناد اشکالی ذکر شد؛ عرض کردیم که روایت، برهان إنّ را در ناحیه‌ی نافله بیان می‌کند نه در ناحیه‌ی فریضه؛ برهان این است که در سفر هرکجا نافله خوانده شود، بدان که فریضه هم تمام است؛ یعنی مشروعیت نافله در سفر کاشف است از تمامیّت فریضه در سفر؛ این برهان از ناحیه‌ی نافله است نه از ناحیه‌ی فریضه که بگوییم اگر فریضه تمام بود نافله هم مشروع است؛ اگر هم اینطور باشد مطلق نیست که بگوییم اگر نماز کامل بود چه در سفر چه در حضر، نافله در سفر مشروع است همانطور که سید فرمود.

برهان إنّ یعنی از معلول پی به علّت بردن؛ و از ناحیه‌ی فریضه برهان لمّ است؛ یعنی در سفر هرکجا نماز کامل باشد، نافله هم مشروع است؛ این هم با متن این روایت و هم روایات دیگر سازگار است؛ اینکه سیّد فرمود: "اگر هنگام اذان در حضر باشد حتّی نماز را هم نخواند و به سفر برود می‌تواند نافله بخواند گرچه نمازش را باید شکسته بخواند"؛ لاأدری کیف استفاده منها!

 

مسألة 3

لو صلى المسافر بعد تحقق شرائط القصر تماما‌ فإما أن يكون عالما بالحكم و الموضوع أو جاهلا بهما أو بأحدهما أو ناسيا فإن كان عالما بالحكم و الموضوع عامدا في غير الأماكن الأربعة بطلت صلاته و وجب عليه الإعادة في الوقت و القضاء في خارجه و إن كان جاهلا بأصل الحكم و إن حكم المسافر التقصير لم يجب عليه الإعادة فصلا عن القضاء و إما إن كان عالما بأصل الحكم و جاهلا ببعض الخصوصيات مثل أن السفر إلى أربعة فراسخ مع قصد الرجوع يوجب القصر أو أن المسافة ثمانية أو أن كثير السفر إذا أقام في بلده أو غيره عشرة أيام يقصر في السفر الأول أو أن العاصي بسفره إذا رجع إلى الطاعة يقصر و نحو ذلك و أتم وجب عليه الإعادة في الوقت و القضاء في خارجه و كذا إذا كان عالما بالحكم جاهلا بالموضوع كما إذا تخيل عدم كون مقصده مسافة مع كونه مسافة فإنه لو أتم وجب عليه الإعادة أو القضاء و أما إذا كان ناسيا لسفره أو أن حكم السفر القصر فأتم فإن تذكر في الوقت وجب عليه الإعادة و إن لم يعد وجب عليه القضاء في خارج الوقت و إن تذكر بعد الخروج الوقت لا يجب عليه القضاء و أما إذا لم يكن ناسيا للسفر و لا‌ لحكمه و مع ذلك أتم صلاته ناسيا وجب عليه الإعادة و القضاء‌.[1]

اگر مسافر نمازش را تمام بخواند حکمش چیست؟ پنج صورت در اینجا تصور دارد:

1ـ عالم به حکم و موضوع؛ یعنی هم بداند سفرش سفر شرعی است؛ هم بداند نماز مسافر، قصر است.

2ـ جاهل به هردو.

3ـ عالم به حکم و جاهل به موضوع.

4ـ بالعکس عالم به موضوع و جاهل به حکم.

5ـ نسیان حکم یا موضوع یا هردو.

 

صورت اوّل

عالماً و عامداً در مسافرت نمازش را تمام می‌خواند (غیر از امکنه‌ی تخییر)؛ در اینصورت نمازش باطل است و باید دوباره بخواند؛ دلیل بر این حکم روایات صحیحه‌ی فراوان است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ: قَالا قُلْنَا لِأَبِي جَعْفَرٍ رَجُلٌ صَلَّى فِي السَّفَرِ أَرْبَعاً أَ يُعِيدُ أَمْ لَا قَالَ إِنْ كَانَ قُرِئَتْ عَلَيْهِ آيَةُ التَّقْصِيرِ وَ فُسِّرَتْ لَهُ فَصَلَّى أَرْبَعاً‌ أَعَادَ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ قُرِئَتْ عَلَيْهِ وَ لَمْ يَعْلَمْهَا فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْهِ.[2]

مسافری که نمازش را کامل خوانده باید اعاده کند یا نه؟ حضرت می‌فرمایند: اگر آیه‌ی تقصیر را شنیده و فهمیده یعنی حکم قصر را می‌دانسته باید اعاده کند.

امّا قبل از روایات، قاعده اقتضاء می‌کند که نمازش باطل باشد به سه وجه:

وجه اوّل

قاعده‌ی باب عبادات که در علم اصول خوانده‌ایم عبادت نیاز به امر دارد و الّا باطل است؛ مسافر امر به قصر دارد نه امر به تمام؛ نمازی که خوانده امر نداشته لذا باطل است.

وجه دوّم

قاعده‌ای که از روایات استفاده می‌شود: اگر عمداً چیزی به عبادات زیاد یا از آن کم شود باطل می‌شود خصوصاً رکن؛ کسی که بجای دورکعت، چهاررکعت می‌خواند دو رکوع و چهار سجده اضافه می‌کند.

روایت اعمش

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فِي حَدِيثِ شَرَائِعِ الدِّينِ قَالَ: وَ التَّقْصِيرُ فِي ثَمَانِيَةِ فَرَاسِخَ وَ هُوَ بَرِيدَانِ وَ إِذَا قَصَّرْتَ أَفْطَرْتَ وَ مَنْ لَمْ يُقَصِّرْ فِي السَّفَرِ لَمْ تُجْزِ صَلَاتُهُ لِأَنَّهُ قَدْ زَادَ فِي فَرْضِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.[3]

گرچه سند این روایت ضعیف است (البتّه نه بخاطر أعمش؛ این أعمش، ابو محمد سلیمان بن مهران اسدی است که امامی عادل می‌باشد؛ البتّه بعضی او را به ضعف متّهم کرده‌اند لکن در مجموع یک شخصیّت برجسته‌ی در ولایتمداری ائمه است؛ امّا در اسناد صدوق به أعمش چند راوی مجهول مثل ابومعاویه وجود دارد) ولی علی کل حال محتوای روایت مطابق با قاعده است؛ کسی که عالما و عامدا نمازش را در سفر کامل می‌خواند نمازش باطل است ولو این روایات نباشد.

وجه سوّم

این شخص به وظیفه‌اش عمل نکرده است؛ قاعده‌ی اشتغال هم در باب ادله‌ی اجتهادی و هم در باب ادله‌ی فقاهتی می‌گوید: از نظر اجتهادی کسی که یقین دارد که تکلیفش چیست ولی کار دیگری انجام می‌دهد ذمّه‌اش فارغ نمی‌شود؛ و از نظر فقاهتی شکّ می‌کند که ذمّه‌اش فارغ شده است یا نه، قاعده‌ی اشتغال می‌گوید فارغ نشده است.

با این سه وجه کسی که عالماً و عامداً نمازش را در سفر کامل بخواند نمازش باطل است.

صحیحه زراره

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: إِذَا اسْتَيْقَنَ أَنَّهُ قَدْ زَادَ فِي الصَّلَاةِ الْمَكْتُوبَةِ رَكْعَةً لَمْ يَعْتَدَّ بِهَا وَ اسْتَقْبَلَ الصَّلَاةَ اسْتِقْبَالًا إِذَا كَانَ قَدِ اسْتَيْقَنَ يَقِيناً.[4]

صحیحه عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ صَلَّيْتُ الظُّهْرَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ وَ أَنَا فِي سَفَرٍ قَالَ أَعِدْ.[5]

این روایت را نمیتوان بر صورت اوّل حمل کرد یعنی اینکه عالماً و عامداً نماز را چهاررکعتی خوانده باشد؛ زیرا عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ میگوید صلّیتُ؛ باتوجّه به عظمت این شخصیّت نمیتوان به او نسبت داد که عمداً چنین کاری انجام داده است لذا شاهد برای مانحنفیه نیست؛ امّا در این روایت چند احتمال وجود دارد:

اوّل: این روایت را حمل کنیم بر نسیان و سهو؛ خب اگر در صورت نسیان اعاده لازم است بطریق اوّلی در صورت عمد باید اعاده شود.

دوّم: این را یک قضیّه‌ی فرضیّه‌ی حقیقیه بدانیم؛ سائل از حکم یک قضیه‌ی مفروض سؤال می‌کند.

نتیجهگیری

باتوجّه به این روایات، مانحن‌فیه اینطور می‌شود: کسی که عالماً و عامداً نماز شکسته را کامل بخواند باید اعاده کند مطلقا چه در وقت باشد یا خارج وقت.

امّا در مقابل این روایت، صحیحهی عیس بن قاسم است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‌ عَنْ رَجُلٍ صَلَّى وَ هُوَ مُسَافِرٌ فَأَتَمَّ الصَّلَاةَ قَالَ إِنْ كَانَ فِي وَقْتٍ فَلْيُعِدْ وَ إِنْ كَانَ الْوَقْتُ قَدْ مَضَى فَلَا.[6]

می‌فرماید: در خارج وقت اعاده (قضاء) ندارد.

هردو روایت صحیحه هستند؛ این تعارض را باید حل کنیم؛ سیأتی انشاءالله.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo