درس خارج فقه استاد محسن ملکی
1400/07/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /تردد سی روز
خلاصه جلسهی قبل
مسأله 37 بررسی شده و در مقام جمع بندی شش مطلب بیان شد.
مسألة 37 عروه
في إلحاق الشهر الهلالي إذا كان ناقصا بثلاثين يوما إذا كان تردد في أول الشهر وجه لا يخلو عن قوة و إن كان الأحوط عدم الاكتفاء به. [1]
مطلب هفتم
سابعاً: فقهاء در باب کفّارات مثلاً در کفّارهی افطار عمدی ماه رمضان که شهرین متتابعین است میگویند شصت روز نه 58 روز؛ از اینجا مشخّص میشود که استعمال شهر، تعیّن در سی روز دارد.
*باتوجّه به هفت مطلب گذشته عرض میشود:
تحصل مما ذکرنا أن النظریة المشهور أقرب الی الواقع و ما أفاده السید من کون إلحاق الأقلّ بالثلاثین غیر وجیه فالمتعیّن فی التردد الذی یوجب التمام هو الثلاثون.
مسألة 38 عروه
يكفي في الثلاثين التلفيق إذا كان تردده في أثناء اليوم كما مر في إقامة العشرة و إن كان الأحوط عدم الاكتفاء و مراعاة الاحتياط[2]
اگر مسافر در بین روز وارد مکانی شود، سی روز را چگونه باید محسابه کند؟ سیّد مطابق مشهور میفرماید: ملفقةً حساب کند ولی احتیاط آن است که روز اوّل را حساب نکند.
این احتیاط، احتیاط مستحب است و الّا اقوی آن است که بصورت تلفیقی نیز کافی است همانطور که در اقامهی عشرة ایام گفتیم ده روز ملفّقةً کافی است؛ لسان ادلّه، یوم است و یوم اطلاق دارد چه از اوّل تا آخر روز باشد یا از بین روز بصورت ملفّقةً که 24 ساعت حساب میشود.
مسألة 39 عروه
لا فرق في مكان التردد بين أن يكون بلدا أو قرية أو مفازة.[3]
در مورد محلّ تردّد فرقی ندارد که شهر و روستا باشد یا دشت و بیابان؛ ملاک آن است که وارد منطقهای شود و سی روز در آنجا بماند.
دلیل این حکم، اطلاق ادلّه است یعنی روایاتی که میگویند اگر مسافر در جایی سی روز مردّد بماند؛ در این روایات کلمهی أرض آمده است البتّه در برخی از ادلّه نیز کلمهی بلد آمده است که دلالت بر مکان آباد دارد؛ بعضی از علماء ارض را حمل بر بلد کردهاند لکن این وجهی ندارد همانطور که در باب اقامت نیز فقهاء فرمودهاند اگر در بیابان هم باشد کافی است.
مسألة 40 عروه
يشترط اتحاد مكان التردد فلو كان بعض الثلاثين في مكان و بعضه في مكان آخر لم يقطع حكم السفر؛ و كذا لو كان مشتغلا بالسير و هو متردد فإنه يبقى على القصر إذا قطع المسافة؛ و لا يضر بوحدة المكان إذا خرج عن محل تردده إلى مكان آخر و لو ما دون المسافة بقصد العود إليه عما قريب إذا كان بحيث يصدق عرفا أنه كان مترددا في ذلك المكان ثلاثين يوما كما إذا كان مترددا في النجف و خرج منه إلى الكوفة لزيارة مسلم أو لصلاة ركعتين في مسجد الكوفة و العود إليه في ذلك اليوم أو في ليلته بل أو بعد ذلك اليوم. [4]
در این مسأله سه فرع فقهی بیان شده است:
فرع اوّل: مکان تردد سی روز باید یک مکان واحد باشد.
قرار است چیزی پدید آید که سفر را قطع کند؛ و این در صورتی است که در یک مکان باشد همانند محلّ اقامت که گفتیم در صورتی سفر را قطع میکند که ده روز در یک مکان باشد؛ ظاهر ادلّه و متفاهم عرفی نیز همین است که باید در یک مکان باشد؛ اگر عرفاً در چند مکان باشد، در حال سفر حساب میشود.
فرع دوّم: تردید در حال سیر، قاطع سفر نیست حتّی اگر طولانی باشد.
فرع سوّم: بعد از اتمام سی روز در یک مکان، آنجا مانند محلّ اقامت است؛ اگر از آنجا کمتر از مسافت شرعی خارج شود، قاطعیّت سفرش از بین نمیرود؛ البتّه قبلاً گفتیم باید در حدّی باشد که عرفاً با استقرار در آنجا منافات نداشته باشد.
مسألة 41 عروه
حكم المتردد بعد الثلاثين كحكم المقيم في مسألة الخروج إلى ما دون المسافة مع قصد العود إليه في أنه يتم ذهابا و في المقصد و الإياب و محل التردد إذا كان قاصدا للعود إليه من حيث إنه محل تردده و في القصر بالخروج إذا أعرض عنه و كان العود إليه من حيث كونه منزلا له في سفره الجديد و غير ذلك من الصور التي ذكرناها. [5]
مسافری که سی روز در جایی مردّد می ماند، مانند مسافری است که در جایی ده روز اقامت میکند؛
اگر کمتر از مسافت شرعی از آنجا خارج شود نمازش کامل است.
و اگر از محلّ تردّد اعراض کند و به جای دیگری برود، از حکم مقیم خارج میشود و اگر دوباره به آنجا برگردد، مسافر است.
مسألة 42 عروه
إذا تردد في مكان تسعة و عشرين يوما أو أقل ثمَّ سار إلى مكان آخر و تردد فيه كذلك و هكذا بقي على القصر ما دام كذلك إلا إذا نوى الإقامة في مكان أو بقي مترددا ثلاثين يوما في مكان واحد. [6]
اگر مسافر در چند مکان در هرکدام کمتر از سی روز مردّد بماند حتّی اگر هرکدام 29 روز هم باشد سفرش قطع نمیشود تا اینکه در جایی قصد اقامت کند یا سی روز مردّد باشد.
مسألة 43 عروه
المتردد ثلاثين إذا أنشأ سفرا بقدر المسافة لا يقصر إلا بعد الخروج عن حد الترخص كالمقيم كما عرفت سابقا. [7]
اگر قصد کند از محلّ تردّد به اندازهی مسافت شرعی خارج شود، همانند وطن و محلّ اقامت، در صورتی نمازش شکسته میشود که از حدّترخص بگذرد.