درس خارج فقه آیتالله ناصر مکارمشیرازی
امر به معروف و نهی از منکر
99/06/24
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث اخلاقی:
مرحوم برقی در کتاب محاسن، نقل میکند که یکی از یاران حضرت ولی عصر (عج) خدمت حضرت رسید و ناراحت بود، حضرت فرمود: چرا ناراحتی؟ عرض کرد: امسال موفق نشدم به حج مشرف شوم و در حالی که عازم بودم مانعی پیدا شد. حضرت فرمود: لَا يَضِيقَنَ صَدْرُكَ فَإِنَّكَ سَتَحُجُّ مِنْ قَابِلٍ إِنْ شَاءَ اللَّه، ناراحت نباش. ان شاء الله سال آینده حج به جا می آوری.[1]
در جمله ی سَتَحُجُّ مِنْ قَابِلٍ یک احتمال اینست که حضرت از علم امامت چنین فرموده باشد و یک احتمال هم اینست که به حسب معمول فرموده باشد: امسال اگر نشد إن شاء الله سال آینده می روی، که در بین افراد عادی نیز اینگونه معمول است که میگویند اگر امسال نتوانستی إن شاء الله سال بعد موفق میشوی.
در صورتی که این جمله از روی علم امامت گفته شده باشد بحثی نداریم اما اگر به حساب عادی باشد معنایش این است که از آینده ناامید نباش.
ما یک قاعده ی کلی داریم، سه زمان وجود دارد، ماضی، حال و آینده؛ زمان ماضی از دست ما رفته و قابل تغییر نیست و نباید بنشینیم و برای آن غصه بخوریم چون کاری نمی توان کرد زیرا «ما فات مضی»، ولی آنچه در اختیار ما هست حال و آینده می باشد. ما باید حال و آینده را بسازیم، و باید هم خودمان و هم به مردم بگوییم که بر گذشتهها غصه نخورند، بله از گذشتهها میتوان درس عبرت برای آینده گرفت و اشتباهات را اصلاح کرد اما اینکه بخواهیم گذشته را عوض کنیم امکان پذیر نیست. این همان است که امام علیه السلام فرمود: لَا يَضِيقَنَ صَدْرُكَ، غصه نخور. باید سعی کنیم خود و مردم را متوجه سازیم که در زمان حال و آینده زندگی کنند نه در زمان گذشته. زندگی کردن در زمان ماضی چیزی جز شکست و غصه و اندوه به همراه ندارد.
البته باید گذشته را بررسی کرد و عوامل شکست و عقب نشینی را دانست و در آینده از آنها درس گرفت. کسی که نتوانست امسال حج بجا بیاورد نباید غصه بخورد اما نسبت به آینده باید امیدوار باشد تا موفق شود حج به جا بیاورد: لَا يَضِيقَنَ صَدْرُكَ فَإِنَّكَ سَتَحُجُّ مِنْ قَابِلٍ، و اتفاقا در روایت آمده که او سال بعد موفق شد به زیارت خانه خدا برود. باید این روایت، هم درسی باشد برای خودمان و هم درسی برای مردم زیرا موجب میشود بسیاری از نگرانیها از بین برود، چه بسا افراد که به خاطر فکر کردن به گذشته دچار بیماریهای عصبی میشوند و حال آنکه اگر متوجه باشند و به آنها نیز گفته شود که گذشته را نمیتوان تغییر داد امید است که دیگر دچار این ناراحتیها نگردند.
بحث فقهی:
موضوع: ارشاد جاهل و نهی او/ شرطیت علم در امر به معروف و نهی از منکر/ امر به معروف و نهی از منکر
موضوع عام: امر به معروف و نهی از منکر
موضوع خاص: شرطیت علم در امر به معروف و نهی از منکر
موضوع اخص: ارشاد جاهل و نهی او
کلام امام قدس سره در تحریر:
(مسألة 4): لو كان الفاعل جاهلًا بالموضوع لا يجب إنكاره و لا رفع جهله، كما لو ترك الصلاة غفلة أو نسياناً، أو شرب المسكر جهلًا بالموضوع. (البته به نظر ما این مثالها بی اشکال نیست) نعم لو كان ذلك ممّا يهتمّ به و لا يرضى المولى بفعله أو تركه مطلقاً، يجب إقامته و أمره أو نهيه، كقتل النفس المحترمة.[2]
ما مبحث جهل به حکم و جهل به موضوع را در جلسات سابق بیان کردیم. حال امام قدس سره می فرماید: اگر فاعل، جاهل به موضوع باشد نهی از منکر او واجب نیست چون جاهل است و حکم بر او منجّز نمی باشد و لازم نیست جهل به موضوع او را از بین ببریم.
سپس امام قدس سره استثنائی میآورند که در موضوعات مهمه که مولی راضی به ترک مطلق یا فعل مطلق آن نیست باید امر و نهی کرد، مثلا فردی قصد کشتن شخصی را دارد که مهدور الدم نیست در اینجا هر چند او این مطلب را نمیداند ولی باید او را نهی از منکر کرد چون موضوع از موضوعات مهمه است.
دلیل این مساله واضح است چون در موضوعات، تکلیف نیست و آن چیزی که یادگیری و ارشاد آن لازم است احکام است نه موضوعات و در موضوعات برائت جاری میشود.
مرحوم آیت الله خوئی نیز امور مهمه را استثناء میکند، ایشان در مصباح الفقاهه میفرماید: و أمّا الأحكام الجزئية المترتّبة على الموضوعات الشخصية فإن لم نقل بوجود الدليل على نفي وجوب الإعلام كالرواية المتقدّمة الدالّة على صحة الصلاة في الثوب النجس جهلا (شخصی با لباس نجس که غیر معفو عنه بود نماز می خواند که دیگری به او تذکر داد، حضرت فرمود: چرا به او گفتی؟!) و أنّه لا يجب على المعير إعلام المستعير بالنجاسة (این یک مساله ای است که در عروه هم متعرض آن شده اند که شخصی می آید و لباسی را عاریه می خواهد و ما می دانیم که آن لباس نجس است در اینجا لازم نیست به او بگوئیم که لباس نجس می باشد.) إلاّ إذا كان ما ارتكبه الجاهل من الامور المهمّة[3] .
بنا بر این چون ما مذاق شارع را میدانیم فلذا امور مهمه را استثناء می کنیم.
حتی أعراض مهمه نیز که از امور مهمه است باید استثناء شود، مثلا شخصی میخواهد با مادر رضاعی خودش ازدواج کند. در اینجا هر چند جهل به موضوع وجود دارد ولی باید او را نهی کرد.
در اینجا نکتهای را باشد متذکر شویم و آن اینست که عدهای که صلاحیت تدریس خارج را ندارد مشغول به تدریس آن هستند و بعد از آن مجموعه گفتارهایشان را تبدیل به کتاب میکنند که جای تأسف دارد. از جمله چیزهایی که در کتاب بعضی مشاهده کرده ایم این است که بین شبهات حکمیه و شبهات موضوعیه فرقی نمیگذارد، و به دو روایت استدلال کرده اند:
روایت اول: حلبی از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که فرمود: لَوْ أَنَ رَجُلًا دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ فَأَقَرَّ بِهِ ثُمَّ شَرِبَ الْخَمْرَ وَ زَنَى وَ أَكَلَ الرِّبَا وَ لَمْ يَتَبَيَّنْ لَهُ شَيْءٌ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ لَمْ أُقِمْ عَلَيْهِ الْحَدَّ إِذَا كَانَ جَاهِلًا إِلَّا أَنْ تَقُومَ عَلَيْهِ الْبَيِّنَةُ أَنَّهُ قَرَأَ السُّورَةَ الَّتِي فِيهَا الزِّنَا وَ الْخَمْرُ وَ أَكْلُ الرِّبَا وَ إِذَا جَهِلَ ذَلِكَ أَعْلَمْتُهُ وَ أَخْبَرْتُهُ فَإِنْ رَكِبَهُ بَعْدَ ذَلِكَ جَلَدْتُهُ وَ أَقَمْتُ عَلَيْهِ الْحَدَّ.[4]
در این روایت مراد از لَمْ يَتَبَيَّنْ جهل به حکم است و شامل جهل به موضوع نمیشود.
روایت دوم: روایت حَذّاء از امام باقر علیهالسلام است: لَوْ وَجَدْتُ رَجُلًا كَانَ مِنَ الْعَجَمِ أَقَرَّ بِجُمْلَةِ الْإِسْلَامِ- لَمْ يَأْتِهِ شَيْءٌ مِنَ التَّفْسِيرِ زَنَى أَوْ سَرَقَ أَوْ شَرِبَ خَمْراً لَمْ أُقِمْ عَلَيْهِ الْحَدَّ إِذَا جَهِلَهُ إِلَّا أَنْ تَقُومَ عَلَيْهِ بَيِّنَةٌ أَنَّهُ قَدْ أَقَرَّ بِذَلِكَ وَ عَرَفَه.[5]
در این روایت مراد از لَمْ يَأْتِهِ شَيْءٌ مِنَ التَّفْسِيرِ یعنی احکام برای او توضیح داده نشده (یعنی شبهات حکمیه).
به هر حال باید جلوی اینگونه مسائل گرفته شود.