درس خارج اصول استاد عبدالمجید مقامی

1400/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/الإجزاء /جواز وعدم جواز بدار در ماموربه اضطراری

 

قال علیٌ علیه السلام: ح1) عجبت لمن شكّ فى قدرة اللّه و هو يرى خلقه.[1]

من تعجب میکنم در مورد کسی که در قدرت خدا شک میکند در حالی که خلق ومخلوقات خدا را میبیند وخلق شدن موجودات را میبیند ولی در عین حال شک در قدرت خدا میکند من از چنین انسانی تعجب میکنم.

اما بحث ما، اگر ماموربه اضطراری را انجام دادیم آیا مجزی از ماموربه به امر واقعی است یا نیست؟ گفتیم ماموربه اضطراری چهار صورت دارد، و در کدامیک إجزاء هست ودر کدامیک إجزاء نیست، در درس سابق گذشت.

آیا بدار در اقسام اربعه ماموربه اضطراری جایز است ؟

درس امروز، آیا بدار در این اقسام اربعه جایزاست یا جایز نیست؟ به عبارت دیگر در کدامیک از اقسام اربعه ماموربه اضطراری بدار جایز است ودر کدامیک از اقسام آن بدار جایز نیست؟

ابتدا بدار در لغت ودر اصطلاح را بررسی میکنیم وسپس در جواز وعدم جواز بدار در اقسام اربعه وارد میشویم.

بدار در لغت

کلمه بدار مصدر باب مفاعله است فاعل یفاعل مفاعلة وفعال که بدار بر وزن فِعال میباشد. یعنی بادر یبادر مبادرة وبداراً، بدار یعنی سرعت گرفتن برای کاری است، مبادرت ورزیدن وسرعت گرفتن در عملی است.

بدار در اصطلاح

بدار به معنی انجام ماموربه اضطراری در اول وقت است مثلا وقت اذان ظهر آب برای وضو وجود ندارد مکلف تیمم میکند و اول وقت، نماز ظهر را میخواند این معنای بدار در اصطلاح است.

بدار در کدامیک از اقسام اربعه ماموربه اضطراری جایز است؟

بدار در قسم اول: قسم اول این است که ماموربه اضطراری دارای تمام مصالح ماموربه واقعی است، در این که بدار در قسم جایز است یا نه؟ مبنایی است اگر این مبنا را پذیرفتیم که به محض عروض اضطرار، ماموربه اضطراری دارای تمام مصالح وملاک ماموربه واقعی خواهد بود، در این صورت بدار در ماموربه اضطراری جایز خواهد بود ومکلف میتواند نماز با تیمم را در اول وقت بخواند. دلیلش این است که چون غرض وملاک از ماموربه واقعی توسط ماموربه اضطراری حاصل شده است به عبارت دیگر در این فرض فرقی بین حصول ملاک وغرض بین ماموربه اضطراری وماموربه واقعی نخواهد بود ولذا بدار در این صورت جایز است ولی اگر مبنای دیگری را پذیرفتیم وقائل شدیم که مجرد عروض اضطرار، کفایت از جواز بدار نمیکند، بلکه باید اضطرار تا پایان وقت ادامه داشته باشد در این صورت است که ماموربه اضطراری دارای تمام مصالح ماموربه واقعی خواهد بود اگر این مبنا را پذیرفتیم بدار جایز نخواهد بود زیرا، چه بسا بعد از عروض اضطرار که هنوز وقت باقی است، اضطرار بر طرف شود. ما طبق مبانی سابق گفتیم عمل مجزی است ولی بدار جایز نیست چون مبنای دوم این بود در صورتی ماموربه اضطراری دارای تمام مصالح ماموربه واقعی است که اضطرار تا پایان وقت باشد، و فرض ما این است که اضطرار حاصل شده است ولی داخل وقت اضطرار برطرف میشود پس آن ماموربه اضطراری تمام مصالح را ندارد هرچند اگر مکلف آن را انجام داد مجزی است ولی بدار جایز نیست.

پس جواز وعدم جواز بدار در قسم اول مبنایی است بنابر یک مبنا بدار جایز وبنابر مبنای دیگر بدار جایز نخواهد بود.

 

جواز وعدم جواز بدار در قسم دوم از ماموربه اضطراری

قسم دوم از ماموربه اضطراری این بود که ماموربه اضطراری تمام ملاک ومصلحت ماموربه واقعی را ندارد ولکن آن مقدار باقیمانده از مصلحت قابل جبران نیست، در این صورت باز ماموربه اضطراری مجزی از ماموربه واقعی خواهد بود ولی بدار جایز نخواهد بود، چون فرض این است که با انجام ماموربه اضطراری تمام مصلحت ماموربه واقعی حاصل نشده است و مقدار باقیمانده هم قابل جبران نیست لذا باید صبر کنیم تا پایان وقت که اگر اضطرار برطرف نشد ماموربه اضطراری را انجام دهیم مجزی خواهد بود ولی بدار جایز نیست.

بدار در قسم سوم

بدار در قسم سوم به صورت مشروط جایز است یعنی مکلف مخیر است بین دو عمل: یکی این است که ماموربه اضطراری را در اول وقت انجام دهد ولی بعد از رفع اضطرار ماموربه واقعی را هم بخواند که اگر در وقت اضطرار برطرف شد اداءاً ماموربه واقعی را بخواند واگر خارج از وقت اضطرار برطرف شد ماموربه واقعی را قضاءاً بخواند. پس جواز بدار در قسم سوم مشروط است یعنی ماموربه اضطراری را جایز است در اول بخواند مشروط به اینکه اگر اضطرار برطرف شد ماموربه واقعی را اداءا یا قضاءا بجا بیاورد. ویا میتواند ماموربه اضطراری را در اول وقت نخواند و تا نزدیکیهای آخر وقت، یعنی به مقدار خواندن نماز در داخل وقت، صبر کند ، اگر اضطرار برطرف شد ماموربه واقعی را اداءً انجام دهد واگر اضطرار برطرف نشد ماموربه اضطراری را انجام دهد ومجزی از ماموربه واقعی خواهد بود. پس جواز بدار در قسم سوم مشروط شد.

بدار در قسم چهارم

ماموربه اضطراری تمام ملاک ماموربه واقعی را ندارد ولی جبران وتدارک باقیمانده مستحب است زیرا، مقدار باقیمانده اندک وقابل اغماض است در این صورت مستحب است مقدار باقیمانده را تدارک کند، مثلا نماز با وضو صد درجه مصلحت دارد ولی نماز با تیمم هشتاد نود درجه مصلحت دارد اینجا نماز با تیمم تمام مصالح نماز با وضو را ندارد ولی مقدار باقیمانده اندک است وقابل جبران هم هست در اینجا بدار در اول وقت جایز است ولکن بعد از رفع اضطرار مستحب است جبران آن مقدار مصلحتی که باقیمانده است یعنی ماموربه واقعی را بخوانیم نه دوباره، چون آن ماموربهی که بجا آوردیم ماموربه اضطراری بود وحالا که اضطرار برطرف شده است مستحب است ماموربه واقعی را بجا بیاوریم، تا کمبود جبران شود. مرحوم صاحب کفایه برای مجزی بودن ماموربه اضطراری از ماموربه واقعی، تعبیرش طوری است که باعث توهم مخاطب میشود در اینکه ماموربه واقعی را برای بار دوم باید انجام دهد، اینجا بار دوم صحیح نیست چون ماموربه اتیان شده ماموربه اضطراری بود وحالا ماموربه واقعی را اتیان میکند که بار دوم نیست.

پس بدار در قسم چهارم جایز است منتهی مستحب است که مقدار باقیمانده تدارک شود وتدارک به این صورت است که به محض رفع اضطرار ماموربه واقعی را انجام دهیم. وقتی که ماموربه اتیان شد آن مقدار باقیمانده از مصلحت جبران میشود.

مرحوم صاحب کفایه، مکلف را مخیر کرده است بین دو چیز: [2]

یکی این است که عمل وماموربه اضطراری را در اول وقت انجام دهد وبعد از رفع اضطرار ماموربه واقعی را انجام دهد.

وعمل دیگر این است که مبادرت به انجام عمل ماموربه اضطراری در اول وقت نکند وصبر کند تا اضطرار برطرف شود، وقتی اضطرار برطرف شد ماموربه واقعی را انجام دهد مکلف بین این دو عمل مخیر است .

در اینجا محقق خوئی ره به صاحب کفایه اشکالی وارد میکند که این تخییری که مرحوم صاحب کفایه بیان کردند قابل پذیرش نیست. بقیه استدلال ایشان برای جلسه بعد انشاءلله

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo