درس خارج اصول استاد عبدالمجید مقامی

1400/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/الإجزاء /إجزاء امتثال مأموربه از تکرار دوباره آن

 

قال علیٌ علیهالسلام: عادة الاحسان مادة الامکان.[1]

اگر احسان کردن ونیکی عادت وملکه انسان شود این ماده وسرمنشأ ماندگاری انسان خواهد بود، هم در دنیا نام نیک او منتشر می‌شود وهم در آخرت خدای متعال به او پاداشهای پیوسته می‌دهد وحتی در دنیا بعد از مرگ، انسانها از او یاد نیک می‌کنند مخصوصا در ارتباط با فامیل اقوام وفرزندان تا می‌توانید به آنها احترام بگذارید، پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: کسی که هر مرتبه بچه‌اش را ببوسد خداوند درجه‌ای از درجات بهشت را به او عنایت می‌کند وانسان باید عشق وعلاقه خود را به دیگران مخصوصا خانواده خود بروز دهد ونسبت به فرزندان نباید افراط کرد که باعث ضعف در فرزندان می‌شود؛ وبه هر حال محبت لازم است واگر نباشد سبب ایجاد عقده در اولاد خواهد شد.

 

بحث در إجزاء بود وگفتیم که آن را در دو مرحله مطرح می‌کنیم مرحله اول اتیان الماموربه عن امره بود در اینجا بعضی از اصولیون إجزاء را در این مرحله اول بر دو قسم کرده‌اند: قسم اول این بود که اتیان الماموربه علت تامه باشد برای سقوط امر که در این مرحله مثالهایش بیان شد ونظریه محقق خوئی گفته شد: ایشان فرمود سقوط امر عقلی است واگر ساقط نشود یا خلف لازم می‌آید یا عدم امتثال لازم می‌آید ویا بقاء امر بدون ملاک ومصلحت، که هر سه محال است. مرحوم محقق اصفهانی هم همین بیان را دارد منتهی به بیانی دیگر( نهایه الدرایه ج1ص372)

مرحوم محقق شیخ محمد حسین اصفهانی در یکی از روستاهای تهران به نام ایوانک متولد شد واینها دو برادر بودند وبرادر دیگر به نام شیخ محمدتقی اصفهانی صاحب کتاب" هدایة المسترشدین" که شرح بر معالم الاصول است، که بسیار کتاب علمی عالی است، وبرادر دیگر مولف "نهایة الدرایة" است، که ایشان بر اثر یک بیماری در بیمارستانی در بغداد بستری می‌شوند که پزشکان آنجا از مغز وی عکس گرفته وبرای بررسی به فرانسه می‌فرستند که در آنجا می‌گویند شکل مغز وی وکارکرد مغز ایشان با مغز آلبرت اینیشتین برابری می‌کند که شیخ محمد تقی اصفهانی استاد شیخ محمدحسین صاحب نهایة بوده است.

شیخ محمد حسین اصفهانی در کتاب نهایة الدرایة همان نظر آقای خوئی را دارد اما به بیانی دیگر، به این صورت که:

اگر امر ساقط نشود با اینکه غرض حاصل شده است با اتیان ماموربه امر باید ساقط شود که اگر امر ساقط نشد خلف لازم می‌آید وخلف هم محال است، یا بقاء معلول بدون امر می‌شود چون بقاء امر یا باید سرمنشأش تعدد مطلوب باشد این هم خلف است چون فرض ما وحدت مطلوب است یا اتیان ماموربه به گونه‌ای است که تاثیری در حصول غرض ندارد واین هم خلاف فرض است چون فرض کردیم که اتیان ماموربه علت تامه برای حصول غرض است بنابراین با اتیان ماموربه که غرض کاملا حاصل شده است اگر امر ساقط نشود یا خلف لازم می‌آید ویا بقاء معلول بدون علت که هر دو محال هستند.

(فلو لم يسقط الأمر مع حصول الغرض عند الاقتصار عليه ، وعدم تبديله بامتثال آخر ـ كما مرّ ـ للزم الخلف ، وهو بديهي الاستحالة [2] ) وقتی که ماموربه اتیان شد وتمام غرض حاصل شد باید امر ساقط شود، که اگر ساقط نشود یکی از این دو تالی فاسد لازم میآید، یا خلف لازم میآید وخلف محال است، چون فرض ما این بود که وحدت مطلوب داریم واگر قرار باشد که با اتیان ماموربه، امر باقی بماند تعدد مطلوب داریم واین خلاف فرض است این یک تالی فاسد وتالی فاسد دیگر

(أو بقاء المعلول بلا علة) یا مستلزم این است که معلول بدون علت باقی بماند ودر فلسفه خواندیم که این هم محال است

(لأنّ بقاء الأمر: إما لأنّ مقتضاه تعدّدُ المطلوب ، فهو خلف ؛ لأن المفروض وحدة المطلوب) بخاطر اینکه بقاء امر سرمنشأاش یکی از این دو تاست یا تعدد مطلوب باید باشد، این خلف است ویا اینکه

(وإما لأن المأتيّ به ليس على نحو يؤثّر في حصول الغرض ، فهو خلف أيضا) ویا سرمنشأ بقاء امر آن مأتیبه، به گونهای انجام شده است که تاثیری بر غرض ندارد واین هم خلف است، چون اتیان ماموربه علت موثر تام در حصول غرض است، اگر بگوئیم بقاء امر بخاطر این است که اتیان ماموربه تأثیری در حصول غرض ندارد این خلاف فرض است چون فرض این است که اتیان ماموربه کاملا روی غرض تاثیر گذاشته وغرض حاصل شده است وعلت تامه برای حصول غرض است، لذا خلاف فرض است بنابراین، دیگر معنا ندارد امر باقی بماند.

خلاصه نظر محقق اصفهانی

خلاصه نظر محقق اصفهانی این شد که با اتیان ماموربه با فرض اینکه اتیان ماموربه علت تامه است بقاء امر محال خواهدبود چون یا مستلزم خلف است ویا مستلزم بقاء امر بدون علت ،که هر دو محال است.

فرق کلام آقای خوئی با آقای اصفهانی

فرق کلام آقای خوئی با آقای اصفهانی این است که آقای خوئی فرمود اگر امر ساقط نشود سه تالی فاسد بوجود میآید یا خلف پیش میآید، یا عدم امکان امتثال یا بقاء امر بدون علت، مصلحت وملاک.

ما گفتیم که سقوط امر بدیهی است در جائی که اتیان ماموربه علت تامه باشد .

اما فرض دوم

اتیان ماموربه علت تامه برای حصول غرض نباشد. اگر چنانچه با اتیان ماموربه غرض نهائی حاصل نشد مکلف میتواند امتثال اول را تبدیل به امتثال دوم کند چون فرض این است که با امتثال اول هنوز غرض حاصل نشده است ولذا مکلف میتواند بار دوم ماموربه را انجام دهد ولو انجام بار اول ماموربه هم کفایت میکند ولی در عین حال جایز است برای مکلف بار دوم ماموربه را انجام دهد وهیچ گونه تالی فاسدی نخواهد داشت، نه خلف لازم میآید ونه بقاء معلول بدون علت لازم میآید یعنی هنوز حاصل نشده است ومعنا ندارد امر ساقط شود ومیشود برای بار دوم هم ماموربه را انجام داد. میتوان مثال عرفی برای این مساله بیان کرد، مانند اینکه مولا میگوید: جئنی بالماء .مکلف هم اطاعت کرد وآب برای مولا آورد، تا زمانی که مولا آب را ننوشیده است ویا برای وضو استفاده نکرده است غرض حاصل نشده است، لذا مکلف میتواند برای بار دوم آب بیاورد چون فرض این بود که امتثال اول واتیان ماموربه در بار اول علت تامه برای حصول غرض نیست چون غرض نهائی شرب الماء است ویا وضو گرفتن است که هنوز حاصل نشده ولذا مکلف میتواند امتثال دوم را انجام دهد گرچه همان امتثال اول برای حصول غرض کفایت میکند بله اگر چنانچه به محض امتثال اول، مولا آب را نوشید ویا وضو گرفت غرض حاصل شده است وکشف میشود که همان امتثال اول، علت تامه برای حصول غرض است.

خلاصه مطلب

اگر امتثال اول علت تامه برای حصول غرض بود، امتثال دوم معقول نخواهد بود وامتثال بعد الامتثال معقول نیست، ولی اگر چنانچه اتیان ماموربه برای بار اول علت تامه برای حصول غرض نشد در این صورت زمینه ومجال برای امتثال دوم وجود دارد وامتثال بعد الامتثال جائز خواهد بود، بعضی توهم کردهاند در همان فرض، اتیان ماموربه برای بار اول علت تامه برای حصول غرض است، در عین حال دلیل داریم که امتثال بعد الامتثال جائز است دلیل آن هم دو مورد است که در هر دو مورد روایت داریم، که انشاءالله در جلسه آینده بررسی میشود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo