درس تفسیر ملاصدرا استاد مرتضی جوادی آملی

1401/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/ملاصدرا/

 

جلسه پنجاه و هشتم بیان تفسیر قرآن کریم جناب صدر المتألهین در بخش تفسیر «سورة الفاتحة» به لفظ و قول شریف الحمدلله رسیدیم صفحه

جناب صدر المتألهین بعد از بیان موقعیت لفظ الحمد و تفاوت‌های و امتیازاتی که بین این لفظ با الفاظ مقارن و مترادف خودش دارد مثل مدح و شکر و امثال ذلک به معنای حمد و آنچه که در معارف دینی از حمد هست تحت عنوان فصل دیگر رسیدند و بیان فرمودند که حمد صرفاً قولی نیست که با لسان انجام بشود بلکه حمد فعلی هم هست که وجود انسانی اقرار می‌کند و اعتراف می‌کند به ثناگویی حق سبحانه و تعالی.

بالاترین و برترین نوع حمد را خود حق سبحانه و تعالی نسبت به خود دارد که در بیان رسول مکرم اسلام آمده است که «کما قال النبی علیه و آله السلام: لا احصی سلاما علیک أنت کما أثنیت کما نفسک» آن حمد و ثنایی که خود خدا سبحانه و تعالی نسبت به خود دارد این برترین حمد است و برترین ثناگویی است نسبت به ذات اقدس الهی و کمالات و اوصاف و اسماء کمالیه حضرت حق سبحانه و تعالی.

در همین عدا که ما تسبیح و تحمید فعلی داریم استناد کردند به کریمه «و إن من شیء الا یسبحه بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم» در این رابطه مسئله حمد فعلی را دارند تشریح می‌کنند و بیان می‌کنند که حمد در حقیقت همان ثناگویی است که هر موجودی به میزان هستی و وجود خودش نسبت به آن آفریدگارش و ایجادکننده‌اش دارد از این نقطه نظر می‌فرمایند که یاد الهی نسبت به هر موجودی همان حمد به معنای مصدری است که ثناگویی و ستایش حق سبحانه و تعالی به لحاظ وجود است که حمد کردن ثنا گفتن ولی نه به معنای قولی آن بلکه خود وجود نسبت به آن کسی که موجد است خود آن موجود و آفریده شده و مخلوق نسبت به آفریدگار و خالقش چنین ثنایی و حمدی در حقیقت دارد از این رهگذر هر موجودی به نوبه خودش حمد است یعنی حامد حق سبحانه و تعالی است زیرا او درک می‌کند که آن کسی که او را آفریده است و خالق اوست سزاوار ثنا و ستایش است و از این جهت با وجودش با هستی‌اش خدا را حمد می‌کند و این همان معنای «و إن من شیء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم» اگر شجر است اگر حجر است اگر عرش و کرسی است اگر لوح و قلم است هر کدام از این موجودات به اندازه وجودی که از جانب موجد خودشان و آفریدگار و خالقشان دریافت می‌کنند همان وجدشان حمد فعلی است نسبت به ذات الهی. همه و همه ثناگوی و ستایشگر خالق و پروردگار خویش هستند ولو حمد لسانی نداشته باشند اما موقعیت وجودی آنها به حمد و ثنای حق سبحانه و تعالی مشغول است.

از این جهت فرمودند که به هر موجودی می‌تواند حامد دانست به لحاظ مرتبه وجودی خودش. البته حمد می‌تواند حیثیت‌های وجودی را به همراه داشته باشد و طبعاً همان‌طوری که وجود مشکک است حمد هم دارای مراتبی است و دارای حقیقت تشکیکی است. در مرتبه اول جناب صدر المتألهین ابتدائاً این مرحله را باز می‌کنند و معنای حمد فعلی را که برای هر موجودی سهم هستی خودش حامد در درگاه الهی است را مطرح می‌کنند و بعد می‌فرمایند که چون هر موجودی به اندازه سهم خودش حامد درگاه الهی است بنابراین مجموعه عالم جملگی بر آن‌اند که خدا را حمد و ثنا و ستایش بکنند.

البته براساس اینکه برخی از مراتب این عالم مرتبه عقل است و کلی است و جایگاه ویژه‌ای دارد این مرتبه در مقام حمدگویی و ثناکردن و ستایش الهی از سایر مراتب برتر و دارای تقدم بیشتری است و در بین همه مراتب عقول آن عقلی اولی که صادر نخستین است او در مقام حمد بسیار برتر و کامل‌تر است چون می‌خواهند الحمدلله را که یکی از جملات کریمه سوره مبارکه «حمد» است معنا بکنند می‌روند به سمت اینکه ستایشگری را به اختصاص حق سبحانه و تعالی درآوردند و بگویند که همه مراتب هستی از اعلی مرتبه آن که صادر نخستین و عقل اول است تا مراتب نازله همه و همه به وجوداتشان به هستی‌شان ثناگو و ستایشگر حضرت حق سبحانه و تعالی هستند.

اما جایگاه پیامبر گرامی اسلام را مقام ختمی مرتبت را بسیار الآن کریم و عظیم می‌شمارند و در این باب سخن می‌گویند که برترین نوع حمد را بعد از حمد ذاتی حق سبحانه و تعالی نسبت به خود حمدی است که پیامبر گرامی اسلام دارند و بیان نوع حمدی که پیامبر گرامی اسلام دارند را دارند ذکر می‌کنند و از آن جهت که به چنین مقامی رسول گرامی اسلام می‌رسند را همین مقام محمود می‌دانند که رسول گرامی اسلام به چنین جایگاهی رسیده است که در مقام محمود برترین نوع حمد را نسبت به ذات اقدس الهی دارد.

این اجمالی از نکاتی است که در این بخش وجود دارد تا إن‌شاءالله بقیه را تطبیق کنیم. می‌فرماید که «فايجاده تعالى كل موجود هو الحمد بالمعنى المصدري بمنزلة التكلّم بالكلام الدالّ على الجميل» حمدی که به ایجاد حق سبحانه و تعالی برمی‌گردد همان آفریدن هر موجودی به ایجاد حق سبحانه و تعالی است چون خدای عالم هر موجودی را ایجاد می‌کند ایجاد او حمد است از آن جهت که این موجود خود را به او وابسته می‌داند او را خالق و رب خویش می‌داند او را تمام هستی خودش را از او می‌داند و خصوصاً بر مبنای حکمت متعالیه که خدای عالم مستقل است و سایر مخلوقات و ممکنات ثابت‌اند در سایه ربط به حضرت حق سبحانه و تعالی هستی خودشان را می‌بیند و از این جهت همواره با وجودش خدا را حمد و ثنا می‌گوید. لذا فرمود که «فايجاده تعالى كل موجود» خود همین ایجاد «هو الحمد بالمعنى المصدري» است یعنی حمد کردن ثناگویی داشتن و امثال ذلک که البته این لزوماً به معنای زبانی و لسانی نیست بلکه «بمنزلة التكلّم» است تکلم یعنی انسان با زبان خودش اظهار کند الحمد لله رب العالمین».

این حمد و ثنای الهی است اما این حمد زبانی و لسانی است ولی آنکه با همه وجود با شرار و سراسر هستی خودش، همه اعضا و عناصر هستی‌اش خدا را از آن جهت که خالق و رب او هستند ثناگو باشد البته جایگاه برتری دارد. به هر حال این حمد وجودی و حمد فعلی که در حقیقت در مراحل برتر است الآن می‌فرماید به منزله تکلم است «بالكلام الدالّ على الجميل» یعنی ثناگوی یک حقیقت والا و زیبا و جمیل است.

بعد تأکیداً می‌فرمایند که «و نفس ذلك الموجود هو الحمد بالمعنى الحاصل بالمصدر» نفس هر موجودی هر مخلوقی هر ممکنی به همین هستی‌اش و به ذاتش ثناگو و ستایشگر ذات اقدس الهی است که آفریدگار اوست خالق اوست و به او مربوط است و او مربوط الیه است که همه هستی او به او وابسته است این را همان حمد به معنای حاصل بالمصدر می‌گویند که محصول ثناگویی است آن چیزی که در ثناگویی رعایت می‌شود این است که آن کسی که صاحب جمال و کمال است و بخشنده این کمال است مورد ستایش قرار می‌گیرد. این مورد ستایش قرار گرفتن خودش حمدی است که به معنای حاصل مصدر است.

از این نظر می‌فرمایند که بنابراین «فإطلاق الحمد على كلّ موجود صحيح بهذا المعنى»، اگر شما در کریمه «و إن من شیء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم» می‌بینید که خدای عالم حمد را به همه موجودات اختصاص داده و هر موجودی به نوبه خودش تسبیح‌گوی و حامد پروردگار خودش است گرچه انسان‌ها این حمد را متوجه نیستند زیرا که وجودات اشیاء به لحاظ هستی‌شان دارند ثنا می‌گویند می‌فرمایند که بنابراین خود نفس ایجاد هر چیزی این برابری می‌کند با حمد در حقیقت تفاوت به اعتبار است تفاوت به ایجاد و وجود است ایجاد و موجود است.

بله حق سبحانه و تعالی ایجاد می‌کند و این ایجاد چیزی جز حمد نیست زیرا آنچه که موجود شده است او به همه ذاتش با همه وجودش دارد اعتراف می‌کند به عظمت و جمال و کمال حق سبحانه و تعالی. «فإطلاق الحمد على كلّ موجود صحيح بهذا المعنى» بله حمد لسانی نیست حمدی که زبان انسانی در آن کار باشد نیست اما کاملاً وجود موجودات بر این معنا شهادت می‌دهد و لذا هر موجودی به نوبه خودش حامد است حامد یعنی ثناگوی حضرت حق سبحانه و تعالی که حق عطاکننده هستی او و بخشنده وجود اوست لذا هر موجودی حامد است. اینها تفسیر بیان «و إن من شیء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم» است.

و لذا فرمود «و كما ان كل موجود حمد فهو حامد» هر شیئی حامد هم هست که به اعتبار اینها فرق می‌کنند «أيضا لاشتماله» برای اینکه این حمد مشتمل است بر «على مقوّم عقليّ و جوهر نطقيّ» که حمد بدون حامد نیست و از جایگاه این حامد حمد اتفاق خواهد افتاد «كأرباب الأنواع و ملائكة الطباع و غيرهم كما تقرّر في موضعه» در جایگاه خودش در باب ارباب انواع و عقول متکافئه و ارضیه که جناب صدر المتألهین در جلد دوم اسفار این مسئله را به شدت مطرح می‌کنند و از معترفین به ارباب انواع هستند و قائل‌اند به اینکه عقول متکافئه نقش‌آفرین‌اند و آنها رب النوع موجودات مادون خودشان هستند. آنها چون حامد هستند و در مرتبه وجود خود حمد می‌کنند طبعاً سایر موجودات هم به تبع آنها حمدگوی حق سبحانه و تعالی هستند از باب همان‌طوری که ارباب انواع و ملائکه طباع و غیر آنها «کما تقرر فی موضعه» راجع به مسئله مقوم بودن این معنا را دارند بیان می‌کنند انسان‌ها هم یا هر موجود دیگری شجر و حجر و عرش و فرش اینها هم حامدند و به لحاظ ذات خودشان به مثابه رب النوعی هستند که همه عناصر وجودی خودشان را به حمد وا می‌دارند «و لذلك عبّر في القرآن عن تلك الدلالة العقليّة منه بالنطق في قوله تعالى: ﴿أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ﴾[1] این دلالت عقلی در مقابل لفظی وقتی حمد لسانی مطرح است می‌گویند این لسان با لفظ سروکار دارد و با بیان الحمدلله یک حمد لسانی دارد ولی حمد فعلی از جایگاه هستی انسانی است و این دلالت عقلی است. یعنی عقل بر این معنا دلالت می‌کند که «کل موجود هو حامد» زیرا هر موجودی خود را درک می‌کند شؤوناتش را درک می‌کند و می‌یابد مرتبط است با مربوط‌الیه‌اش که خالق و رب است لذا هستی خودش را از او دارد و آن هم مقوّم است و این متقوم و همواره متقوم به مقوم وابسته است مثل شعاع نسبت به شمس و شعاع هرگز نمی‌تواند از شمس تصور جدایی داشته باشد و لذا این دلالت شعاع شمس بر شمس نسبت به نورانیتش یک دلالت عقلی است اینجا هم می‌فرمایند یک دلالت عقلی است که آنچه را که در کریمه «أنطقنا الله الذی انطق کل شیء» بیان شده است از همین باب تفسیر می‌شود نه اینکه اینها لفظاً چنین ایرادی داشته باشد بیاید مثلاً دست و پا چنین نطق کند که فلان شخص فلان کار را کرده است بلکه نطقی که دستو پا دارند مثل نطقی است که همه موجودات در مقام تسبیح و تحمید حق دارند و این به دلالت عقلی مکشوف خواهد شد.

اگر در این نشأه این مسئله مکشوف نشده است و فرمود: «و لکن لا تفقهون تسبیحهم» در قیامت این مکشوف می‌شود و روشن می‌شود که دست و پا به وجود فعلی و دلالت عقلی بر وجود انسان و کارهایی که انجام داده است شهادت می‌دهند. «و كذلك جميع الموجودات من حيث نظامه الجملي حمد واحد و حامد واحد» چون این امر اختصاصی به یک موجود دون موجود دیگر ندارد همه موجوداتی که در نظام هستی هستند به دفعة واحدة و جمله واحدة حامل حمد الهی‌اند و خدا را حمد می‌کنند اگر ما گفتیم عالم، این عالم به تنهایی حامد است یعنی به لحاظ وجود جمعی و وحدانی‌اش همه اجزاء و عناصر این عالم از عقل و نفس و طبع و امثال ذلک همه و همه حامدند «لما قد ثبت انّ الجميع» یعنی جمیع عالم و موجودات عالم «بمنزلة إنسان واحد كبير له حقيقة واحدة» که همه عالم به مثابه یک انسان است و برای او حقیقت واحده و صورت واحده‌ای است «و صورة واحدة و عقل واحد و هو العقل الأول‌ الذي هو صورة العالم و حقيقته» این عالم این مجموعه دارای عقل است که این عقل صورت و آن حقیقت ذاتی و اصلی این عالم است و بقیه بدن او و جسم و جسد او هستند. در اینجا از اینجا به بعد می‌خواهند راجع به عقل و اول صادر نخستین و وجود حضرت ختمی مرتبت نبی گرامی اسلام سخن بگویند که او حمدش برترین و افضل مراتب حمد است.

«له حقیقة واحدة و صورة واحدة و عقل واحد و هو العقل الأول الذی هو صورة العالم و حقیقته» شما کل عالم را که نگاه بکنید کل هستی موجودات را بنگرید در یک نگاه آن صورت و حقیقت عالم در آن بخش عقل او شکل می‌گیرد و بقیه به مثاله بدن هستند. رسول گرامی اسلام چون عقل عالم است «و هو الحقيقة التمامية المحمديّة» او در حقیقت هدف عالم است نظام هستی به او منتهی می‌شود به لحاظ خلق و به لحاظ مخلوق بودن و او وقتی حمد می‌کند گویا همه موجودات حامد وجود حق سبحانه و تعالی هستند «فأجلّ مراتب الحمد و أعظمها هي المرتبة الختميّة المحمديّة القائمة بوجود الخاتم (ص) من حيث وصوله إلى المقام المحمود الموعود في قوله‌ ﴿عَسى‌ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً﴾»، بله وقتی رسول گرامی اسلام به مقام محمودیت رسید گویا همه هستی در او جمع‌اند و او از جایگاه مقام محمود وقتی خدا را حمد وجودی می‌کند این یعنی همان ثنایی که حق سبحانه و تعالی خود را در آیینه وجود حضرت ختمی مرتبت ملاحظه و آن ثنا و ستایشی که شایسته حق در مقام خلق است را مشاهده خواهد کرد. البته «من حيث وصوله إلى المقام المحمود الموعود في قوله‌ ﴿عَسى‌ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً﴾.

بنابراین «فذاته المقدّسة» یعنی ذات پیغمبر(صلوات الله علیه) مقدس از شوب کثرت و از شوب مادیت و از شوب طبیعت و امثال ذلک و به عالم عقل رسیده است «أقصى مراتب الحمد» را با خود دارد «أقصی المراتب الحمد التي حمد اللّه بها ذاته» که به وسیله آن مرتبه وجودی خدای عالم را از جایگاه ذات خودش و هستی و وجود خودش حمد می‌کند. البته حمد لسانی که سرجای خودش محفوظ است اما اگر بخواهد از کلیت عالم خدا را حمد و ثنا بگوید این وجود وقتی به مرتبه کمال خودش که مقام محمودی است رسید وقتی خدا را حمد می‌گوید گویا حمد کلیت عالم است. «فذاته المقدّسه» یعنی پیامبر گرامی اسلام ذات مقدسش اقصی مراتب حمد را که حمد می‌کند خدا را به وسیله آن اقصی مراتب ذات احدی را. «و لذلك خصّ بلواء الحمد» اگر پیامبر گرامی اسلام به عنوان پرچمدار حمد در نظام هستی معرفی شده است از این منظر است «و لذلک خص بلواء الحمد».

مرحوم صدر المتألهین نوع روایاتی که در باب حمدگویی و ثناکردن پیامبر گرامی اسلام نسبت به ذات اقدس الهی است را در این بخش جمع کرده و توصیفاتی که راجع به پیامبر از این منظر است را دارند کنار هم ذکر می‌کنند. از جمله آنها این است که پیامبر صاحب لواء حمد است «و لذلک خص بلواء الحمد و سمّى بالحمّاد و الأحمد و المحمود من مشتقّات الحمد» «هو الذی سمی فی السماء باحمد و فی الارضین بمحمد صلوات الله علیه» بله آقا رسول گرامی اسلام با این اوصاف احمد و محمود و محمد و نظایر آن متصف هستند و تسمیه شده‌اند و از این جهت جا دارد که موقعیت رسول گرامی اسلام از این منظر بیشتر باز بشود. «و سمی بالحماد و الاحمد و المحمود» که همه اینها از مشتقات حمد هستند.

این مطلب را دارند ادامه می‌دهند که رسول گرامی اسلام صاحب اقصی مراتب حمد است اما این معنایی نیست که از وجودی عنصری‌اش جدا باشد این جامع بودن و انسان کامل بودن وجود پیغمبر(صلوات الله و سلامه علیه) برای این مسئله است که کسی فکر نکند حالا که مثلاً بُعد عنصری دارد و دارای بدن مادی است از شأن حمد الهی در آن سطح به دور است نه! آن موجود برتر در همه مراحل حضور دارد که مرتبه نازله‌اش با وجود عنصری مادی است و مرتبه عالیه‌اش با وجود عقلی است «و لا یخفی علیک» که این جواب سؤال مقدر است که چگونه می‌شود پیامبری که دارای اجزاء عنصری است بتواند از کلیه عالم سخن بگوید؟

«و لا يخفى عليك إنّ القول بأنّ حقيقته صلّى اللّه عليه و آله أقصى مراتب الحمد» این منافاتی ندارد که دارای وجود عنصری هم باشد «لا ينافي كونه بحسب وجوده العنصري أحد أجزاء العالم الكبير» پیامبر گرامی اسلام به لحاظ اینکه دارای وجود مادی و عنصری است یکی از اجزاء این عالم است اما این منافاتی با او ندارد که پیامبری که جامع جمیع مراتب هستی است از همه هستی کفایت بکند. «من حيث انّ دلالة جميع الموجودات على جميل صفات اللّه (على جميع صفات اللّه ن) تعالى أقوى من دلالة موجود واحد هو جزء العالم عليه» وقتی ما همه حمدها را کنار هم گذاشتیم و همه موجودات را حامد حق سبحانه و تعالی دانستیم و در مقام فعل بلکه در مقام وجود حامد دانستیم این معنای جمعی و دفعی و لفظی و وحدانی به مراتب اقوی و قوی‌تر است از حمدی که هر جزئی به نوبه خود داشته باشند.

می‌فرماید که «و من حیث» یعنی «و لا يخفى عليك إنّ القول بأنّ حقيقته صلّى اللّه عليه و آله أقصى مراتب الحمد لا ینافی کونه بحسب وجوده العنصری» چرا که «من حیث انّ دلالة جمیع» این برهان و استدلال مطلب است که دلالت جمیع موجودات «علی جمیل صفات الله تعالی» این «أقوی من دلالة موجود واحد هو جزء العالم علیه» جزء عالم است یعنی آن به رغم اینکه یک بخش از عالم است چون سایر مراتب عالم را با خود دارد این آن قوت را تأمین می‌کند. «أقوی من دلالة موجود واحد هو جزء العالم» است.

من حیث انّ دلالة جمیع الموجودات علی جمیل صفات الله تعالی أقوی من دلالة موجد واحد هو جزء العالم علیه» بر موجودات یعنی این وجود اقوای بر آن موجوداتی است که می‌خواهند هر کدام به صورت اجزاء خدا را حمد بکنند. «و ذلك لأنّ الإنسان الكامل» این چطور امکان‌پذیر است که یک موجود به رغم داشتن اجزاء عنصری بتواند چنین حمدی را با خود داشته باشد؟ می‌فرمایند «لأنّ الانسان الکامل» همه انسان‌ها به این مرحله نمی‌رسند آن انسانی که انسان کامل است که در همین کتاب جناب صدر المتألهین رسول گرامی را به عنوان انسان کامل مطرح کرد و توضیح داد. الآن می‌فرماید که «لأن الإنسان الکامل» بر او «له أطوار متفاوته و نشآت متنوّعة فله صلّى اللّه عليه و آله جميع المقامات و النشآت ففي وقت و مقام له‌ أن يقول: ﴿إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ﴾[2]و في وقت و مقام أن‌ يقول: لي مع اللّه وقت لا يسعني فيه ملك مقرّب و لا نبيّ مرسل» و قوله‌ [1]: من أطاعني فقد أطاع اللّه و من أبغضني فقد أبغض اللّه» اینها مراتب عالیه وجود انسان کامل است که رسول گرامی اسلام از آنها حکایت می‌کند کما اینکه وقتی از آن حیثیت مادی و طبیعی و عنصری خود سخن می‌گوید می‌فرماید که ﴿إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ﴾‌.

بنابراین آن انسان کامل چون همه نشئات را با خود دارد می‌تواند از جمله عالم سخن بگوید و از جایگاه جمله عالم خدا را حمد و ثنا و ستایش کند و از این جهت این دو تا مقام جناب صدر المتألهین دارند کنار هم ذکر می‌کنند هم یک مقام این است که فرمود ﴿إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ﴾‌، و مقام دیگر این است که «لی مع الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل» یا در کریمه‌ای که در حقیقت خدای عالم در قرآن فرموده است که «من یطع الرسول فقد اطاع الله» که از همان جا این سخن آمده است که رسول گرامی اسلام فرمود» «من اطاعنی فقد اطاع الله و من أبغضنی فقد أبغض الله» در کتاب صحیح بخاری هم این است که «و من عصانی فقد عصی الله» آن کسی که مرا نافرمانی کند در حقیقت خدا را نافرمانی کرده است که این ناظر به مرتبه اعلای وجودی است.

بنابراین این جامعیت در مقام انسان کامل تصویر می‌شود و صحیح است بشر عادی شاید این معنا را نمی‌فهمید. یکی از مسائلی که به عنوان شبهه نبوت همواره مطرح بوده است که می‌گفتند تو مثل ما هستی به پیامبر عرض می‌کردند شما مثل ما هستید و آن کسی که «یمشی فی الأسواق و یأکل و یمشی» چگونه می‌تواند از خدا سخن بگوید؟ که فرمودند این وجود عنصری است و وجود عنصری منافاتی با وجودی که بتواند خدا را تحمل کند که «لی مع الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب» را بیان می‌فرماید.

«و كونه أقصى مراتب الحمد» با تبیین این جایگاه وجودی چون مرتبه وجودی او به عنوان انسان کامل مشخص شده است و قبلاً هم فرمودند هر وجودی به نوبه خود حمد است وجود کامل‌تر حمد کامل‌تر را با خود دارد و لذا فرمود «و کونه» یعنی وجود پیغمبر(صلوات الله علیه) «أقصی مراتب الحمد» برترین و کامل‌ترین مرتبه حمد است این به جهت این است که «إنّما يتحقّق في مقامه الجمعي الاخروي الذي هو المقام المحمود» بله پیامبر(صلوات الله علیه) در مقام محمود که آن مرحله کشف مقام محمود در روزگار قیامت است که جهان و جهانیان و هستی متوجه می‌شوند که همه کمالات در وجود پیغمبر است و او کل عالم است همه عناصر هستی را از طبع و نفس و عقل را با خودش دارد. در آنجا مقام محمود پیامبر مکشوف می‌شود و حمد حق سبحانه و تعالی به عالی‌ترین وجهش نمایان می‌شود.

«و لهذا قال ـ کما روي عنه صلّى اللّه عليه و آله‌ [جاء ما يقرب منه في البخاري: 9/ 149 و 179. و المسند 3/ 248 و 2/ 436]: فيلهمني اللّه محامد أحمده بها لا يحضرني الآن فاحمده بتلك المحامد» خدای عالم محامدی را و نوع حمدها و ثناگویی‌هایی را به من الهام کرده که من خدا را با آنها حمد می‌کنم و ثنا می‌گویم. ما الآن حتی لفظ برای اینکه بتوانیم خدا را حمد و ثنا بکنیم نداریم. بسیار محدود و بسیار اندک اما محامد فراوانی وجود دارد که خدای عالم در آن روزگار به پیامبر گرامی اسلام الهام می‌کند و پیامبر با آن عبارت‌ها و با آن محامد، خدا را حمد می‌کند که اکنون می‌فرماید حاضر نیست وقتی خدای عالم آنها را به من الهام کرده است من خدا را با آن امر الهام خواهم داشت.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo