درس تفسیر ملاصدرا استاد مرتضی جوادی آملی

1401/06/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/ملاصدرا/

 

شرح و تدریس کتاب شریف تفسیر قرآن کریم مرحوم صدر المتألهین در تفسیر سوره «فاتحة الکتاب» هستیم. جناب صدر المتألهین این بحث را با مقدمه خاص خودشان آغاز کردند، بعد وارد قول «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» شدند که ما این را از کتابی که حکمت صدرا چاپ کرد می‌خوانیم در صفحه 355 این بحث آغاز شد و اکنون در صفحه 372 هستیم که راجع به استعاذه سخن گفته می‌شود.

در بحث استعاذه فرمودند که در دو مقام بحث می‌شود مقام اول مقام بیان لفظی و بیان سطحی است که تأمین کننده ترجمان و مسائل لغوی این کلام است که «أعوذ» یعنی چه؟ شیطان به چه معناست؟ و مسئله «رجیم» که یک وصف تأکیدی و صفت مشبهه است به چه معناست؟ مطالبی از این دست را در مقام اول بیان فرمودند. در مقام ثانی مباحث حِکمی و عقلی را که ناظر به مسائل باطنی است دارند ذکر می‌کنند.

در صفحه 360 در باب معنای باطنی کلمه و قول «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» فرمودند که «و أما ما یتعلق بالمقاصد العقلیة فی هذا المقام من الکلام» منظور از کلام همان «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» است «فالبحث عنه یعتمد علی خمسة أرکان» بحث در باب آن بر پنج رکن تکیه می‌کند و این پنج رکن عبارتند از «الإستعاذة و المستعیذ و المستعاذبه و المستعاذمنه و ما یستعاذ لأجله» که تاکنون سه مقام و سه رکن بیان شد استعاذه و مستعاذبه و مستعیذ و الآن در رکن چهارم هستیم که «الركن الرابع في المستعاذ منه‌» است؛ یعنی از آنچه که باید از آن به خدای عالم پناه برد. هر آنچه که شر است هر آنچه که نقص است هر آنچه که موجب آفت و آسیب است این مستعاذمنه محسوب می‌شود که باید از آن به حق سبحانه و تعالی پناه برد.

درست است که کلمه «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» است و لکن شیطان از آن جهت که شرور و آفات و آسیب‌های جدی برای انسان خصوصاً در مباحث فکری و نظری دارد باید یک استعاذه خاصی داشت و لکن در این مقام «فی المستعاذمنه» بحث فراتر از شیطان است هر آنچه که شر است هر آنچه که نقص است هر آنچه که موجب آفت و آسیب برای انسان در مسیر کمال او محسوب می‌شود باید از آن به خدای عالم پناه برد.

مرحوم صدر المتألهین در این بیان هر آنچه را که موجب نقص و ضعف و آفت و آسیب و شر است برای انسان در تمام مدار وجود بررسی کردند و همه مراتب و مسائل مادون آنچه را که در مقام نظام قضا و عالم امر است را دارند یکی پس از دیگری شماره می‌کنند اتفاقاً یکی از نکات قابل توجه این است که ایشان بعد از مرحله أولای از وجود که صادر نخستین و امثال ذلک است که آنجا مقام قضا و عالم امر است و شر و نقصی آنجا یافت نمی‌شود بعد از آنجا هر مرتبه‌ای و هر رتبه‌ای که به هر نحوی شرّی در او وجود دارد دارند شماره می‌کنند شرور را به فراخور هر موجودی بیان می‌کنند و از باب «أعوذ بالله من شرّ ما خلق» هر آنچه را که مخلوق است و موجب آفت و آسیب و شر محسوب می‌شود عبارت است از مستعاذمنه آنچه که باید از او به خدای عالم پناه ببرد.

لذا یکی از نکات قابل توجه بعد از این مسئله که مستعاذمنه یعنی چه، به مراتب و درکات مسئله مستعاذمنه از بدع الی الختم می‌پردازند که این هم قابل توجه است که از بعد از مرحله قضای الهی این مسئله آغاز می‌شود تا به همه مراتب از شیطان از جن و انس از حیوانات نباتات جمادات حتی عناصر و امثال ذلک را یاد می‌کنند که اینها هر کدام به نوبه خود منشأ شر و آفت و آسیب می‌توانند باشند و لذا انسان از آنها باید که به خدا پناه ببرد یا به کلمات تامات پناه ببرد.

این شماره کردن درکات و موجوداتی که یکی پس از دیگری در سیر نزولی وجود دارند و اینها را از شرور می‌توانند داشته باشند یاد می‌کنند. شرور یا لازمه ذات اشیاء هستند یا عارض بر آنها می‌شوند این نکته را دارند توجه می‌دهند که اشیاء ذاتاً شر نیستند ما چیزی داشته باشیم که بالذات شر باشد نیست چون هر موجودی به نوبه خود از آن جهت که وجود است دارای کمال است برای خودش دارای کمال است و کمالات فراوانی را دارد اما نسبت به موجودات دیگر می‌تواند منشأ شر و آسیب باشد لذا این شرور را به عنوان شرور لازم که با انسان یا هر موجود دیگری همراه است هر موجود نقصی همراه است یا این شروری که عارض بر انسان می‌شود یا هر موجود دیگری می‌شود. اینها را در حقیقت دارند شناسایی می‌کنند شماره می‌کنند درکات را ذکر می‌کنند تا بگویند مستعاذمنه چیست؟ حتی از عناصر و موجودات بسیط مثل آب آتش و مثل حتی امور سماوی خسوف و کسوف زلازل و سیل و هر آنچه که مخرب است اینها دارند یاد می‌شوند جناب صدر المتألهین متذکر آنهاست که انسان از شر آنها به خدا پناه ببرد همان‌طوری که آیات وحیانی ما را به این امر توصیه می‌کند.

حالا جناب صدر المتألهین این موارد را ذکر می‌کنند تعبیر اینکه خدا در قرآن فرمود «من شر ما خلق» یا «من شر غاسق اذا وقب» یا «من شر النفاثات فی العقد» یا «من شر الوسواس الخناس» و سایر مواردی که در آیات الهی است همه و همه دارند هشدار می‌دهند که مواظب مناشئی که منشأ شر هستند باشید اولاً و از آن شرور به حق سبحانه و تعالی پناه ببرید اینها مستعاذمنه هستند و خدای عالم و کلمات تامات او مستعاذبه هستند که ما راجع به مستعاذبه مطالبش را خواندیم و اکنون در باب مستعاذ منه هستیم.

می‌فرمایند که «الرکن الرابع فی المستعاذمنه لما علمت إن المستعاذ منه من الأمور القدرية الواقعة تحت القضاء في عالم الخلق و التقدير من ذوات الشرور اللازمة أو العارضة» می‌فرمایند که از نکات قبل این معنا روشن شد که امور قدریه هستند که منشأ شر و آفت و آسیب هستند که این امور قدریه تحت امور امریه و قضائیه هستند و تفسیری‌اند جزئی‌اند و در عالم خلق در مقابل عالم امر یافت می‌شوند.

این نکته قابل توجه است که مستعاذمنه کلاً در عالم خلق در مقابل عالم امر است در عالم قدر در مقابل عالم قضا مطرح هستند و در عالم قضا و عالم امر هرگز شری وجود ندارد تا ما مستعاذمنه را در آنجا بخواهیم بجوییم «لما علمت إن المستعاذ منه من الأمور القدرية الواقعة تحت القضاء في عالم الخلق و التقدير» که حالا این اموری که این‌گونه هستند شرور را یا لازم دارند لازم وجود آنها این‌گونه است یا عارض است بر این موجودات که بالاخره شر در آنها هست و باید از آنها به خدا پناه برد.

حالا می‌فرمایند که این شرور لازمه یا عارضه خواه «من ذوات الشرور اللازمة أو العارضة سواء كانت من الأشياء الضارّة الداخلة في باطن الإنسان و إهابه» آنکه در پوستین انسان است و در داخل وجود انسان است چه مسائلی که به امور جسمانی او برمی‌گردد چه مسائلی که به امور نفسانی او برمی‌گردد که در باطن و اهاب انسان وجود دارد این می‌تواند اشیاء ضاره‌ای باشد که داخل محسوب می‌شود. از آن جمله‌ای که در داخل است «كقواه المدركة و المحركة التي رئيسها القوة الوهميّة المطيعة لإغواء الشيطان و وساوسها الباطلة المذعنة له في قضاياه الكاذبة الاعتقادية و غيرها المغترّة بما يورده عليها من باب الوعد بالشر و الإيعاد بالخير و الأمر بالمنكرات و النهي عن المعروفات و غير ذلك من الأماني و الآمال باید توجه نمود که قوه وهمیه که رئیس این قوای مدرکه و محرکه است خیلی کار از او ساخته است و اگر انسان بتواند این قوه وهیمه را تحت کنترل خود درآورد تحت قوه عاقله درآورد چنین انسانی انسان کامیاب و موفقی است.

اگر قوه وهمیه تحت قوه عقلیه درنیاید و کنترل نشود، قوه وهمیه سلطنت می‌کند سلطان می‌شود و «کم من عقل اسیر تحت هوی امیر» اتفاق می‌افتد. هوی و هوس زمانی که قوه خیال و قوه وهم زمام امر را بدست گرفتند عقل را تحت میز خود و تحت فرمان خود درمی‌آورند قوای ادراکی و مدرک تحریکی را هم در اختیار دارند تمام وجود انسان تحت سلطنت قوه وهم در می‌آید. این قوه وهم در اهاب و باطن انسان است و آسیب و ضررهای فراوانی دارد و انسان باید از قوه خیال و قوه وهم به خدا پناه ببرد از بدترین مواردی که نقص و شر و آسیب را به انسان وارد می‌کند مسئله قوه وهمیه است که از بارزترین موارد مستعاذمنه محسوب می‌شود و باید به خدا از این قوه پناه برد.

«كقواه المدركة و المحركة التي رئيسها القوة الوهميّة» رئیس قوای مدرکه و محرکه قوه وهمیه است که قوه وهمیه اگر تحت کنترل عقل نباشد مطیع است و فرمانبر اغوائات و ضلالت‌های شیطان قرار می‌گیرد و تحت سیطره و سلطه وساوس باطل شیطانی قرار می‌گیرد. شیطان هم در جنبه علم و هم در جنبه عمل با انسان بازی می‌کند و شطینت و عدوات خودش را از این طریق إعمال می‌کند «المطيعة لإغواء الشيطان و وساوسها الباطلة المذعنة له في قضاياه الكاذبة الاعتقادية و غيرها» در مسائل نظری مسائل فکری و فرهنگی شیطان سعی می‌کند آنچه را که در نزد او باطل است را سعی می‌کند بر انسان تحمیل کند و انسان را تصدیق کننده این دسته از اعتقادات باطل قرار بدهد اعتقادات و باورهای کاذب و ناروا قرار بدهد.

از سویی دیگر هم به لحاظ عقل عملی همین شیطان این قوه وهمیه را به اصطلاح به سمتی می‌برد که انسان هوی و هوسش غالب باشد و فریفته اینگونه از مسائل بشود و گول بخورد «المغترّة بما يورده عليها من باب الوعد بالشر و الإيعاد بالخير» همان‌طور که مستحضر هستید کلمه وعد راجع به خیر است و وعید راجع به شر است اما شیطان می‌تواند وعده به شر بدهد و وعید به خیر بدهد همان که در قرآن است «یأمرون بالمنکر و ینهون عن المعروف» در مقابل «یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» شیطان عمل می‌کند و قوه‌ای که فرمان می‌برد در این رابطه قوه وهمیه است که چنین جایگاهی را برای انسان ایجاد می‌کند.

بنابراین یکی از اموری که به شدت باید از آن به خدا پناه برد قوه وهمیه است که اگر خدای ناکرده تحت میز و فرمانروایی شیطان قرار بگیرد تمام قوای ادراکی و تحریکی فرمانبر او می‌شوند حتی عقل را هم این قوه وهمیه سلطنت خواهد کرد. «المغترّة» یعنی همین قوه وهمیه که گول خورده است «بما یورده علیها» به آنچه که شیطان وارد کرده است بر این قوه وهمیه «من باب الوعد بالشر» این «من» بیان آن «ما»یی است که شیطان دارد وارد می‌کند شیطان چه چیزی وارد می‌کند؟ وعد در باب شر. در حالی که وعد نسبت به امر خیر است «و الإیعاد» که همان وعید است «بالخیر» در حالی که إیعاد نسبت به شر خواهد بود «و الأمر بالمنكرات و النهي عن المعروفات و غير ذلك من الأماني و الآمال» یکی از کارهای سنگینی که شیطان انجام می‌دهد همین مسئله تصویف و صوفه صوفه کردن‌ها و انسان‌ها را به آرزوهای بلند امیدوار کردن و طول أمل و آرزوهای بلند که رسول گرامی اسلام فرمود که من از امتم بخاطر دو چیز هراس دارم یکی آرزوهای بلند است و هوی و هوسی است که براساس این آرزوهای بلند برای انسان خواهد بود.

«و غیر ذلک من الأمانی و الآمال» این شرور لازم وجود انسان هستند در باطن یا در اهاب انسانی قرار دارند و با انسان هستند. دسته دوم شرور و آفاتی هستند که ضررزننده هستند اما لازم وجود انسان یا موجود دیگر نیستند بلکه از خارج عارض می‌شوند. حالا اینهایی که از خارج عارض می‌شوند یا منشأ انسانی دارند یا منشأ غیر انسانی دارند حالا دارند یکی یکی ذکر می‌کنند «أو كانت» یعنی این شرور و آفات و آسیب‌ها «من الأشياء الضارّة» اما «الخارجة عنه» از انسان یا هر موجودی دیگر «سواء كانت» یعنی «سواء کانت این اشیاء ضاره»، «إنسانيّة كالأعداء و الخصوم الدينيّة و الدنيويّة» انسان‌ها دشمن انسان‌های دیگر هستند چه بسا هستند ظالم‌اند طاغی‌اند یاغی‌اند اهل تجاوز و تعدی هستند و دشمنی دارند. یا نه، شیاطین جنی دشمنی می‌کنند فرقی نمی‌کند آن چیزی که از بیرون آسیب می‌زند خواه انسانی باشد «کالأعداء و الخصوم» دشمنان و اهل ستم که به دین انسان‌ها آسیب می‌زنند یا به دنیا انسان آسیب می‌زنند اینها یک دسته.

دسته‌ای دیگر از اشیاء ضارّه خارجیه حیوانی هستند «أو حيوانيّة كالوحوش و السباع و الموذيات مثل العقارب و الحيّات» عقرب‌ها و مارها و یا جانورهای درّنده و موذی اینها آسیب زننده هستند و ضار هستند و خارج از وجود انسان هم هستند. بعد از انسان و جن و انس، حیوان را ذکر کردند بعد آن اشیاء ضاره «أو نباتيّة كالسّموم المهلكة و الأدوية الضارّة» که اینها دواهایی هستند گیاهان دارویی هستند که ضرر می‌رسانند یا سموم مهلکه‌ای که در عالم نبات یافت می‌شود.

بعد از نبات به جماد می‌رسند «أو جماديّة كالسيف و السّهم و السكّين و غيرها» از شمشیر و تیر و خنجر و امثال ذلک به هر حال اینها هم شرور و آسیبی را برای انسان ممکن است که ایجاد بکنند. یا حتی از اینها هم وسیع‌تر از عناصر ترکیبی نیست بلکه بسیط‌اند «أو كانت من الأجسام البسيطة فلكيّة كانت كالشمس و القمر» آفتاب وقتی حرارتش را و نور خودش را بتاباند چه بسا این حرارت و نور برای برخی از موجودات شکنندگی ایجاد کند و باعث آسیب‌ها بشود. «کالشمس و القمر في تأثيراتهما الضارّة من التسخين المفرط و الترطيب المفرط» که اینها چه بسا گرمای زیاد تولید می‌کنند و باعث ناراحتی و ضرر برای موجودات می‌شوند یا رطوبت فراوانی تولید می‌کنند مثل دریاها و بارندگی‌ها و امثال ذلک «و كالكواكب في نحوسها و وبالها و أنظارها و اتصالاتها النحسيّة في أوقاتها الخاصّة التي تنشأ منها الآثار المضرّة بالإنسان» اجرام فلکی که حیثیت‌ها سعد و نحسی دارند اینها هم در آمد و شدهایشان در رفت و آمدهای وجودی‌شان در حرکاتی که دارند سکناتی که دارند اینها چه بسا آسیب‌ها و ضررهایی را متوجه سایر موجودات داشته باشند بسیاری از درخت‌ها خشک می‌شوند از سرما از گرما و اینها آسیب‌هایی است که در حقیقت اشجار احجار و نظار آن از این می‌پرند که اینها در برخی از اوقات آمد و شد آنها نحوست ایجاد می‌کند و باعث نقص و شر و آسیب برای موجودات دیگر می‌شود.

به هر حال اینها از مواردی هستند که آدم باید از اینها به خدا پناه می‌برد. وقتی گفته می‌شود «من شر ما خلق» این عام است هر چه که خدای عالم آفریده است این آن بخشی که شر دارد و آسیب می‌زنند و نقص دارند باید انسان به خدا پناه ببرد که با پناه بردن به خدا و در مأمن الهی قرار گرفتن، از شر این امور انسان در امان می‌ماند حتی یک چاقویی یک چیز تیزی در طبیعت یا در غیر طبیعت یا درّندگان موذیان اقارب و حیّات همه اینها چه آسیب‌هایی را به انسان‌ها زدند انسان باید از شرارت اینها و شرور آنها به خدا پناه ببرد.

می‌فرماید که اجسام بسیطه «کانت کالشمس و القمر فی تأثیرهما الضارة من التسخیر المفرط و الترتیب» رطوبت مفرط «و کالکواکب فی نحوس الکواکب» و وبال کواکب «و انظارها و اتصالات النحسیة فی اوقاتها الخاصه» اینها در اوقات خاصی نحوست ایجاد می‌کنند مثلاً وقتی خسوف شد یا کسوف شد شرارت‌هایی یا شروری را ممکن است که ایجاد کنند «التی تنشأ منها الآثار المضرة بالاإنسان».

یا از اینها هم پایین‌تر یعنی همان‌طور که عرض کردیم تمام درکات وجودی را از آن عالی‌ترین مرتبه تا نازل‌ترین مرتبه که مرتبه عنصری است را دارند بیان می‌کنند تا شرور و آفات و اینها را بشمرند «أو عنصريّة كحرق النار و طوفان البحار و سقوط الجبال و عصف الرياح الشديدة» وقتی این ریاح شدید شد و طوفانی شد آسیب‌های فراوانی می‌زند «و كثرة الأمطار المخربة للديار» که اینها سیل‌هایی را به همراه است و مخرّب و سرزمین‌ها و زمین‌ها و باغ‌ها و دارها و مسکن‌های انسان‌ها می‌شود. «و خسف الأرض بالزلازل» و چه بسا زمین بخاطر زلزله‌هایی که در آن اتفاق می‌افتد فرو رفتگی پیدا می‌کند نشستی پیدا می‌کند و این نشست باعث از بین رفتن بسیاری از انسا‌ن‌ها و دارها و اینها می‌شود. «و خسف الأرض بالزلازل و الصواعق و ما يجرى مجريها» صاعقه‌هایی که می‌آید وقتی رعد و برق می‌شود صاعقه‌هایی ایجاد می‌کند و این صاعقه‌ها طوفان‌هایی را و شرارت‌هایی را ایجاد می‌کند که باعث آسیب می‌شود.

«و هذه الموجودات كلّها مما يتضمّن خيرات كثيرة و يتضمّن شرورا في بعض الأوقات» قابل توجه است که البته این بحث، یک بحث مستوفایی است که در جایش آمده که این شرور و آفات اینها نه ذاتی‌اند و نه کلی‌اند و همیشگی بلکه در برخی از اوهان چون اینها برای خودشان و ذاتشان کمال‌اند مثل اقارب و حیّات اینها برای خودشان بسیار کمال‌اند برای موجودات دیگری که الآن از سموم آنها استفاده می‌کنند بسیار خیر و کمال دارند البته ممکن است که برای برخی از موجودات هم آسبی داشته باشند. آن بخشی که کمال است و خیر است و هم برای خودشان هم برای دیگر موجودات، آنها را مستعاذمنه نمی‌دانیم بلکه آن بخشی که برای خود و یا برای سایر موجودات می‌توانند آسیب‌آفرین باشند از آنها باید به خدا پناه ببریم.

«و هذه الموجودات كلّها مما يتضمّن خيرات كثيرة» اینها خیرات و بهره‌های فراوانی را برای دیگر موجودات دارند هما‌ن‌طوری که برای خودشان دارند. «و يتضمّن شرورا في بعض الأوقات» بله، در برخی از اوقات شرری را متضمن هستند آفاتی را متضمن هستند که از این جهت مستعاذمنه محسوب می‌شوند و باید از این جهت به خدا پناه ببریم. مثلاً انسان از مار و عقرب ذاتاً بخواهد به خدا پناه ببرد معنا ندارد، چون عقرب‌ها و حیّات بسیار پرفایده و مفید هستند هم برای خودشان هم برای اینکه از سموم آنها استفاده می‌شود اما از آنجا که اینها ممکن است آسیب بزنند و به دیگران نیش بزنند از آن جهت باید به خدا پناه ببریم.

«فلهذا يجب للإنسان أن يستعيذ منها» یعنی از این اموری که شر‌آفرین هستند به جهت شرّشان همه اینها! همه اینها یعنی چه؟ یعنی از آن قوه وهمیه گرفته تا به مواردی که به عنصریات ختم می‌شود که همه از آن بالا تا پایین این درکات وجودی‌شان را ذکر کردند. این تمام شد «فلهذا یجب للإنسان أن یستعیذ منها جميعا» این «یستعیذ» به چه دلیل و چرا؟ دلیل این مطلب «دلّ عليه ما روى عن رسول الله ـ صلّى اللّه عليه و آله ـ كان يقول هذه الكلمات التي علّمه جبريل لما أسرى به ليلة المعراج» رسول گرامی اسلام مرتّب این نکات را تذکر می‌داد این استعاذه را از این مستعاذمنه‌ها تذکر می‌داد که جامعه انسانی همواره از این‌گونه از امور که مستعاذمنه محسوب می‌شوند به خدا پناه ببرند و این روی جهت تعلیمی است که حضرت جبرائیل در لیله معراج به پیامبر آموخته است که پیامبر گرامی اسلام قدم به قدم حرکت که می‌کرد جناب جبرائیل امین از شرور و آفات سایر موجودات ذکر می‌کرد و به او می‌آموخت که از شرور اینها به خدا پناه ببرد.

«كان يقول هذه الكلمات التي علّمه جبريل لما أسرى به» وقتی که حضرت را حرکت داده بود در شب معراج شبی که به عنوان شب اسری معروف است «سبحان الذی اسری به لیلا»، «ليلة المعراج» آن کلمات چیست؟ عبارت است از «و هي قوله:» یعنی آن کلماتی که جبرائیل به او آموخته است قول جناب جبرائیل است که این‌گونه فرموده است که به پیامبر گفت که این‌گونه بگو: «أعوذ بوجه اللّه الكريم و بكلمات اللّه الّتي لا يجاوزهنّ برّ و لا فاجر من شرّ ما ينزل من السماء و ما يعرج فيها و شرّ ما ينزل من الأرض و ما يخرج منها و من شرّ فتن الليل و النهار و من شرّ طوارق الليل و النّهار إلّا طارقا يطرق بخير» که این جملات و کلماتی است که حضرت جبرائیل امین در شب معراج به پیامبر گرامی اسلام آموخت.

این معنای بسیار قابل توجهی را دارد برای همه جامعه انسانی این مسئله که همواره انسان از شر آنچه که در نظام هستی است به خدا پناه ببرد از مسائل قابل توجه است. این کلام است که «أعوذ بوجه اللّه الكريم» آن چهره کریم حق سبحانه و تعالی پناهگاه و محل امن انسانی است از چه پناه ببرد؟ مستعاذمنه چه چیزهایی هستند؟ مستعاذبه خدای عالم و کلمات تامات الهی است اما مستعاذمنه آن چیزهایی است که دارای شرور و آفات هستند «أعوذ بوجه اللّه الكريم و بكلمات اللّه الّتي لا يجاوزهنّ برّ و لا فاجر» هیچ نیکوکار و فاجری نمی‌تواند از این حد تجاوز کند حدّ عالم قضا حدّ عالم امر جای تجاوز و تعدی احدی نیست. «من شرّ ما ينزل من السماء و ما يعرج فيها» هر آنچه که در این آمد و شد نظام سماوی است از اینها آدم باید به خدا پناه ببرد خسوف و کسوفی دارند سعد و نحسی دارند رفت و آمدهایی دارند حرکت‌های دورانی و غیر دورانی دارند که آثاری ایجاد می‌کند « من شر ما ینزل من السماء و ما یعرج فیها» که عروج می‌کنند در سماء، این یک؛ «و شرّ ما ينزل من الأرض و ما يخرج منها» آنچه که در زمین وارد می‌شود از آسمان شروری دارد حتی اموری مثل باران و تگرگ و برف و امثال ذلک تا مسائل دیگر و آنچه که از زمین خارج می‌شود بسیاری از سمومات آفات امراض و امثال ذلک هم از همین زمین خارج می‌شود. «و من شرّ فتن الليل و النهار» شب و روز هم فتنه‌هایی دارند آزمون‌هایی دارند سختی‌ها و مشکلاتی دارند اینها هم شروری را به همراه دارند «و من شرّ طوارق الليل و النّهار» الطارق در سوره مبارکه «و السماء و الطارق و ما ادریک ما الطارق النجم الثاقب» و امثال ذلک آنچه که در شب در می‌آیند و آمد و شد دارند و حرکت دارند و امثال ذلک، اینها هم دارای شرور و آفاتی دارند که انسان باید به خیر پناه ببرد البته طارقی که «إلّا طارقا يطرق بخير» و طریق خاص خیر را دارد طارق از همان طریق است و حرکت می‌کند و راه می‌رود و امثال ذلک. آن طارقی که به خیر است شری ندارد. اما سایر طوارق چه بسا خیر و شر را باهم داشته باشند یا احیاناً شرور فراوانی داشته باشند.

این یک عبارت که جناب جبرائیل در لیله معراج به پیامبر گرامی اسلام آموخت. نکته دیگر یا بیان دیگر را از جناب کعب الأحبار که در کتاب موطأ مالک این آمده که ایشان نقل می‌کند «و روى إنّ كعب الأحبار[1] كان يقول: أعوذ بوجه اللّه العظيم و بكلماته التّامّات الّتي لا يجاوزهنّ برّ و لا فاجر» هیچ کسی نمی‌تواند از مرز عالم قضا و قوب چه بد بگذرد. «و بأسمائه كلّها» یعنی در حقیقت آن چیزی که مستعاذبه است کلمات خداست و اسمای الهی است که مأمن و پناهگاه انسان محسوب می‌شود «ما قد علمت و ما لم أعلم» یعنی پناه می‌برم به وجه خدای عالم و به کلمات الهی و به اسماء الهی «ما قد علمت و ما لم أعلم» و آنچه را که می‌دانم و آنچه را که نمی‌دانم.

این «أعوذ بوجه اللّه العظيم و بكلماته التّامّات الّتي لا يجاوزهنّ برّ و لا فاجر و بأسمائه کلّها» آن اسمائی که «ما قد علمت و ما لم أعلم» برخی از اسماء را من می‌شناسم ولی برخی از اسماء را نمی‌دانم به همه اینها مستعاذبه من هستند اما مستعاذمنه من چیست؟ «من شرّ ما خلق و ذرء و برء» از شر آنچه که خدای عالم آفرید یا ذرء و آفرینش ابداعی و ابتکاری داشت و خلقت و بارئ بودن نسبت به آنها داشت همه این سه یعنی «خلق، ذرء و برء» هر سه اینها به نوع آفرینش‌های متفاوت حق سبحانه و تعالی برمی‌گردد که اینها از جایگاه حق آفریده شده‌اند ولی چه بسا نسبت به برخی از موجودات در برخی از اوقات آفات و آسیبی را داشته باشند که از آن جهت باید به خدای عالم پناه برد و آنها را مستعاذمنه محسوب کرد.


[1] . الموطأ: كتاب الجامع، باب ما يؤمر به من التعوذ: 2/ 126 و فيه فروق.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo