< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سید محسن حسینی‌فقیه

99/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: روش‌شناسی تفسیر قرآن کریم با رویکرد آیات العقائد / ذکر مقدمات بحث / تاریخچه تفسیر قرآن

بحث ما در این جلسه در مورد روش تفسیر قرآن با تکیه بر آیات العقاید است.

نکته و مقدمه هفتم بحث اشاره به تاریخچه تفسیر قرآن دارد و به خاطر اهمیت این بحث و تأثیری که در مباحث آینده ما خواهد داشت، راجع به این بحث بیشتر گفتگو می‌کنیم. در بحث تاریخچه تفسیر قرآن، مفسرین تفسیر قرآن از یک زاویه به 2 بخش تقسیم می‌شوند.

بخش اول

مفسرینی که به همه معانی قرآن آگاه هستند.

بخش دوم

مفسرینی که همه معانی قرآن را نمی‌دانند.

در بخش اول و در رأس همه آنها وجود پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است و مدعا این است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و بعد از ایشان، حضرت علی (علیه السلام) و بعد از ایشان، سایر ائمه (علیهم السلام) به تفسیر تمام قرآن آگاه بوده‌اند.

اما نکاتی که باید در مورد آن بحث کنیم، این است:

1- آیا همه، این تفسیر را بیان کرده‌اند یا خیر؟

2- اگر بیان کرده‌اند، برای چه اشخاصی بیان کرده‌اند؟

3- آیا اصحاب پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، حضرت علی (علیه السلام) و ائمه (علیهم السلام) آمادگی، ظرفیت و قابلیت فهم و دریافت تفسیر تمام قرآن را داشته‌اند یا خیر؟

نکته اول این است که طبق مدارک ما پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به تفسیر تمام قرآن آگاه بوده‌اند. طبق آیه ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[1] خدای متعال به نحو کلی به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید مائیم که ذکر و قرآن را به سوی شما نازل کردیم، به غرض اینکه شما برای مردم آنچه را که به سوی مردم نازل شده است، تبیین کنید.

یعنی کسی که بخواهد آنچه را که خدای متعال نازل کرده، تبیین کند، طبیعی و مسلم است که باید خودش به آن معانی کاملاً آگاه باشد. در این زمینه روایات متعددی داریم.

مرحوم شیخ کلینی در کتاب اصول کافی در کتاب توحید به بعد که به کتاب الحجه و بابی به نام نص می‌رسد. خدای متعال و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر ائمه (علیهم السلام) یکی پس از دیگری می‌رسد و در این باب مرحوم شیخ کلینی روایاتی منعقد می‌کند.

از جمله روایت اول که از نظر سند هم معتبر است. ما علی المبنا، به وثوق صدوری قائل هستیم، غیر از اینکه یکی از راه‌های حصول وثوق صدوری وثاقت راوی است و حتی بنا بر مبنای وثاقت راوی هم این روایت معتبر است.

بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً فَوَاحِداً [2]

1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‌﴾ [3] فَقَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ ع فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ‌ ... الحدیث.

راوی می‌گوید از امام صادق در مورد آیه 59 سوره نساء سؤال کردم که چرا خدای متعال در قرآن به نام حضرت علی (علیه السلام) و اهل بیت تصریح نفرموده است. امام صادق می‌فرمایند شما به مخالفین و آنهایی که سؤال می‌کنند، بگویید نماز بر حضرت نازل شد اما خدای متعال نفرمود 3 رکعت بخوانید یا 4 رکعت. همچنین در مورد حکم زکات و حج در قرآن نفرموده است. امام صادق می‌فرمایند پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نسبت به حضرت علی (علیه السلام) و سایر اهل بیت سفارش کرد.

در این روایت حضرت می‌فرمایند خدای متعال تفسیر اشیاء را بیان نکرد، اما پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تفسیر آنها را بیان کرد.

اولین نکته این است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود که در مقام تفسیر آیات قرآن بر آمد. این روایت در مدارک ما هست و در مدارک سنی هم شبیه این روایت را داریم. مثلاً حاکم حسکانی (عبیدالله بن عبدالله بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن حسکان قرشی عامری نیشابوری که قریشی است که هجرت و در نیشابور سکونت کرده و از نسل آنهاست و در حسکان که یکی از روستاهای اطراف نیشابور است، در قرن پنجم به دنیا آمد.)

203- أَبُو النَّضْرِ الْعَيَّاشِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ أَحْمَدَ الْقَلَانِسِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُّ، عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ، أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى:

﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‌﴾[4] قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ. قُلْتُ: إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ: فَمَا مَنَعَهُ أَنْ يُسَمِّي عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: قُولُوا لَهُمْ: إِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عَلَى رَسُولِهِ الصَّلَاةَ وَ لَمْ يُسَمِّ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً- حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ، وَ أَنْزَلَ الْحَجَّ فَلَمْ يُنْزِلْ: طُوفُوا سَبْعاً حَتَّى فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنْزَلَ: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‌﴾ فَنَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ، وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِي إِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا- حَتَّى يُورِدَهُمَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِي ذَلِكَ. [5]

در کتاب شواهد التنزیل این مطلب را آورده است. ابن طاووس می‌فرماید حاکم حسکانی از رجال سند جمهور و اهل سنت بوده است، ولو اینکه ذهبی در تذکره الحفاظ اصرار دارد که ایشان شیعه بوده و دلیلش این است که در واقع ایشان خبر ردّ الشمس را برای حضرت علی (علیه السلام) تصحیح کرده است. پس پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مقام بیان تفسیر بودند و معصوم از خطا هستند.

مثل مرحوم صاحب بصائر که در بصائر الدرجات این روایت را می‌آورد. پیغمبر اکرمی (صلی الله علیه و آله) که در مقام تفسیر بر آمد، چه مقدار از علم قرآن را داشت؟ تمام آنچه را که خدای متعال بر پیغمبرش نازل کرد، علمش (چه تنزیل و چه تأویل) را به ایشان آموخت و عنایت کرد. سند این روایت صحیح است.

تفاوت تنزیل و تأویل چیست؟

تنزیل یعنی علم به الفاظ قرآن و معانی ظاهری مراد از این الفاظ.

تأویل یعنی علم به معانی باطنی قرآن.

٦٤ ـ محمد بن الحسين، عن محمد بن إسماعيل، عن منصور بن يونس، عن ابن اذينة، عن فضيل بن يسار قال: سألت أبا جعفر 7 عن هذه الرواية (ما من القرآن آية إلا ولها ظهر وبطن) فقال: ظهره تنزيله، وبطنه تأويله، منه ما قد مضى، ومنه ما لم يكن، يجري كما يجري الشمس والقمر، كلما جاء تأويل شئ منه يكون على الاموات كما يكون على الاحياء، قال الله: ﴿و ما يعلم تأويله إلا الله والراسخون في العلم﴾ نحن نعلمه. [6] [7]

روایتی داریم از علامه مجلسی در کتاب بحار که می‌فرماید هیچ آیه قرآن نیست إلا اینکه ظاهر و باطن دارد، ظاهرش تنزیل و باطن و حقیقتش تأویل است، پس خدای متعال به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تمام آنچه را که به او نازل کرده، آموخته است. یعنی ظاهر، باطن و حقایق قرآن در نزد پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است و ایشان در ادامه می‌فرمایند اینگونه نیست که خدای متعال به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چیزی را نازل کند که تأویل و عمق معنای باطنی آن را به ایشان نیاموخته باشد. اوصیای پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم بعد از ایشان آنچه را که خدای متعال به پیغمبرش آموخت، می‌دانند.

پس نتیجه می‌گیریم:

1- پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مقام تفسیر بر آمد.

2- پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) علم به تمام حقایق قرآن داشته است.

نکته اول

15 - محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن علي بن الحكم، عن سيف بن عميرة، عن أبي الصباح قال: والله لقد قال لي جعفر بن محمد عليه السلام: إن الله علم نبيه التنزيل والتأويل فعلمه رسول الله صلى الله عليه وآله عليا عليه السلام قال: وعلمنا والله ثم قال: ما صنعتم من شئ أو حلفتم عليه من يمين في تقية فأنتم منه في سعة. [8] [9]

این روایت از نظر سندی هم در کافی و هم در تهذیب صحیح است. این روایت می‌فرماید خدای متعال تمام تنزیل و تأویل را به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آموخت و ایشان به حضرت علی (علیه السلام) و خدای متعال و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) به ما اهل بیت آموختند.

پس تا اینجا نتیجه می‌گیریم که علم به تنزیل، تأویل، ظاهر و باطن قرآن به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ایشان به حضرت علی (علیه السلام) و بعد هم به همه معصومین آموخته شد. این ادعای اول ماست که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، حضرت علی (علیه السلام) و ائمه (علیهم السلام) علم به تمام قرآن را دارند.

حاکم حسکانی با سند متصل در حدیث 33 از حضرت علی (علیه السلام) نقل می‌کند که هیچ آیه قرآن نبود که من بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خواندم و ایشان تمام معنای آن آیه را به من تعلیم کرد و یا در حدیث 41 هیچ آیه قرآنی بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل نشد إلا اینکه ایشان یا بر من قرائت کرد و یا بر من املاء کرد و آنها را با خط خودم می‌نوشتم و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به درگاه خدای متعال برای من دعا کرد که فهم و حفظ آنها را هم داشته باشم و من یک حرف از دستم در نرفت. حاکم حسکانی 6 روایت و سید هاشم بهرانی در تفسیر برهان 25 روایت نقل می‌کنند که در بین این روایات، روایات صحیح السند هم هست، غیر از اینکه می‌شود ادعا کرد که تواتر معنوی هم در این مقوله هست. پس تا اینجا این نتیجه مشخص می‌شود که علم به تمام حقایق قرآن در نزد پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، حضرت علی (علیه السلام) و اهل بیت هست.

نکته دوم

پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چه مقدار از تفسیر قرآن را بیان کرده است؟ و یا به تعبیر دیگر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چه مقدار از قرآن را تفسیر کرده است؟ در این زمینه مدارک سنی تعابیری دارند. مثلاً دکتر محمدحسین الذهبی از اساتید جامعه الازهر مصر 2 جلد کتاب دارد که شامل یک مقدمه، 3 باب، هر باب 16 فصل و یک خاتمه می‌باشد.

در مقدمه معنای تفسیر و تأویل، در باب اول تفسیر در زمان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و مفسران از صحابه، در باب دوم تفسیر در زمان تابعین، در باب سوم تفسیر در زمان تدوین احادیث و بحث تفسیر به رأی، در جلد دوم بحث تفسیر صوفیه، تفسیر فلاسفه، تفسیر فقها و تفسیر علمی و در خاتمه هم انواع تفسیر در عصر حاضر را بیان می‌کند. البته با دقت کردن در این کتاب مشخص می‌شود که شاید به اصول و مبانی شیعه آشنایی کافی نداشته و یا به هر جهتی گاهی مناقشاتی می‌کند.

ایشان در این کتاب می‌گوید مثلاً ابن تیمیه قائل است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) همه قرآن را تفسیر کرده است، ولی عده‌ای مثل سیوطی و دیگران می‌گویند بعضی از قرآن را تفسیر کرده، آن هم بعضی اندک. ولی خودش (دکتر محمدحسین الذهبی) در 49 می‌گوید به نظر من بسیاری را تفسیر کرده است. [10]

ما اعتقاد داریم که اگر اهل بیت و در رأس آنها حضرت علی (علیه السلام) را در زمره کسانی که برایشان تفسیر بیان شده، لحاظ کنیم، با این بیان می‌گوییم که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تمام قرآن را تفسیر کرده است.

آیت الله معرفت هم در کتاب تفسیر و مفسران به این نکته اشاره می‌کند و می‌گوید: [11]

1- پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید شما تبیین کنید برای مردم (در سوره نحل)،

2- تعلیم کتاب کار ایشان بوده (در سوره جمعه آیه 2)، پس در مقام تعلیم کتاب بوده است،

3- با توجه به نهایت انگیزه و حرصی که برای امر هدایت داشته (در سوره توبه آیه 128)،

4- حضرت علی (علیه السلام) در نهج‌البلاغه در خطبه اول می‌فرماید خدای متعال پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را گرامی داشت و روح ایشان را قبض کرد و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) کتاب خدای متعال را در بین شما گذاشت و تبیین فرمود. در اینجا حضرت علی (علیه السلام) به این مطلب تصریح می‌فرماید.[12]

نکته سوم

آیا همه صحابه تمام قرآن را اعم از غوامض، تفسیر، ناسخ، منسوخ و غیره که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بیان کرده، گرفته‌اند یا خیر؟ حضرت علی (علیه السلام) تمام آنها را گرفته‌اند. همچنان که در نهج‌البلاغه خطبه 192 به این جهت اشاره می‌کند. اما آیا بقیه اصحاب پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این مجموعه علوم قرآن را دارا شده‌اند یا خیر؟

و لله الحمد

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo