درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: استصحاب / تنبیهات استصحاب / تنبیه پنجم / جریان استصحاب در تدریجیات / استصحاب زمان و زمانیات

همانطور که قبلاً گفته شد، در دو مقام بحث می‌کنیم:

مقام اول: استصحاب در نفس زمان

مقام دوم: استصحاب در زمانیات

در مقام اول- استصحاب در نفس زمان- اشکالات و جهات اشکالی وجود داشت و یکی از مهمترین جهات اشکال جهتی بود که در کتاب منتقی الاصول به عنوان جهت رابعه اشکال مطرح شد. حاصل این جهت این بود که اگر ما در بقاء زمان شک داشته باشیم- مثل مثال استصحاب در بقاء نهار- حداکثر نهار را- که زمان و روز است- استصحاب می‌کنیم اما نمی‌توانیم نتیجه بگیریم که واجب را اتیان کردیم چون واجب ما وقوع الامساک فی النهار بوده است. شما نهار را استصحاب می‌کنید ولی نمی‌توانید نتیجه بگیرید که پس امساکی که الان باید بکنیم و می‌کنیم، در نهار واقع شده است (اصل مثبت). پس اثر عقلی استصحاب نهار این است که امساک من در نهار است.

در مقام پاسخ گفتیم که اولین وجه، فرمایش مرحوم محقق عراقی است که می‌فرمایند در متعلق حکم- که در مثال ما امساک است- اصلاً زمان اخذ نشده است. زمان شرط اصل ثبوت حکم است یعنی اگر نهار باشد، وجوب هم هست اما وجوب فقط به امساک تعلق گرفته است. امساکِ در نهار متعلق وجوب نیست که شما بگویید نهار را استصحاب کنیم؛ نمی‌توانیم امساک در نهار را نتیجه بگیریم که بعد بگوییم امساک واجب است.

مرحوم صاحب منتقی الاصول پاسخ دادند و می‌فرمایند این با ظاهر ادله نمی‌سازد چون از ادله استفاده می‌کنیم که زمان در متعلق اخذ شده است.

پاسخ دوم از اشکال در استصحاب در زمان پاسخی است که مرحوم محقق عراقی دادند و به قول منتقی الاصول اختص به، یعنی این پاسخ فقط مختص مرحوم محقق عراقی است و غیر از ایشان کسی این پاسخ را بیان نکرده است. پاسخ ایشان در کتاب نهایت الافکار، جلد 4، صفحه 149 آمده است. ایشان می‌فرمایند ما یک بار قائل به وحدت عرفیه در اجزاء زمان شدیم که در این صورت استصحاب نهار می‌کنیم و مشکلی هم نداریم. چون فرض این است که ما مجموعه زمان را یک شیء واحد گرفته‌ایم که بین آن شیء واحد وحدت عرفیه وجود دارد و وجود نهار را استصحاب می‌کنیم. مثلاً همانطور که اجزاء زید در آن واحد همه با هم است، لذا حیات زید را استصحاب می‌کنیم. همچنین بقاء نهار را استصحاب می‌کنیم و فرض هم این است که نهار یک مجموعه به هم پیوسته است که از دیدگاه عرف یک شیء انگاشته می‌شود.

ایشان در پاسخ دوم می‌فرمایند اگر بین اجزاء زمان وحدت عرفیه را لحاظ کردیم، استصحاب بقاء نهار می‌کنیم. همچنین ایشان می‌فرمایند ما می‌توانیم نهاریت موجود (زمان موجود) را استصحاب کنیم و بگوییم در این زمانی که الان وجود دارد، صفت نهاریت هست.

یک بار نهار را (با فرض وحدت عرفیه) استصحاب می‌کردیم و الان استصحاب می‌کنیم که این زمان موجود وصف نهاریت دارد چون زمان قبل و زمان قبل‌تر از آن وصف نهاریت داشت. همچنین از آن اول زمان می‌گوییم این وصف نهاریت بوده ... تا به زماننا هذا رسیده است یعنی می‌گوییم در زماننا هذا هم وصف نهاریت وجود دارد و اگر وصف نهاریت وجود دارد خودبخود با این استصحاب اثر (وجوب امساک) هم بر آن بار می‌شود. پس پاسخ دوم از اشکال این است که ما نهاریت زمان موجود را استصحاب می‌کنیم و نهاریت هم از اوصاف تدریجیه‌ای است که آناً فآناً وجود پیدا می‌کند. پس پاسخ دوم استصحاب نهاریت موجود است.

مناقشه اول بر پاسخ دوم از اشکال چهارم

مناقشه‌ای که منتقی الاصول به این استصحاب می‌کند، این است که وصف نهاریت یک صفت خاص و جدا از ذوات آنات نیست. آنات، لحظات و زمان‌هایی است که بین مبدأ و منتهای این زمان لحاظ می‌کنیم (پاسخ اول که بقاء نهار را استصحاب می‌کنیم- نهار یک مجموعه از آنات و زمان‌ها بود). منتقی الاصول در مناقشه به مرحوم محقق عراقی می‌فرمایند به نظر ما اینها دو پاسخ نشدند بلکه شما یک پاسخ دادید و اسمش را گذاشتید دو پاسخ چون پاسخ اول شما استصحاب بقاء نهار و پاسخ دوم شما استصحاب بقاء نهاریت موجود بود. اگر استصحاب نهاریت موجود کردید یعنی استصحاب بقاء نهار کردید. پس یک پاسخ شد و در این صورت همان پاسخی را که به جهت اول از بیان و پاسخ از شبهه دادید، نسبت به این هم داریم.

مناقشه دوم به پاسخ دوم

ایشان می‌فرمایند آیا می‌دانید اثر معنای اجرای استصحاب نهاریت یا نهاریت موجود چیست؟ مثلاً شما وجود زید و زیدیت موجود را استصحاب کنید یعنی فرقی نمی‌کند.

ایشان می‌فرمایند آنچه که ما در آن شک داریم، این است که آیا نهار هست یا خیر؟ یعنی همین لحظه‌ای که ما در آن واقع شده‌ایم و شک داریم که نهار هست یا نیست. در مجموعه آناتی که آنات نهاریت است- که یک شیء واحد لحاظ شده- شک ندارم بلکه در همین آنی که الان در آن واقع شدم، شک دارم.

پس استصحاب نهاریت موجود چه زمانی ثابت شد؟ ما نهاریت آنات قبل را که یقینی بود، داشتیم و اصلاً در آن شک نداشتیم. آنِ موجودی که در آن شک داریم و الان نمی‌دانیم کماکان نهار است یا نیست، چه زمانی بوده که نهاریت زمان موجود را احراز کرده باشیم و الان آن را استصحاب کنیم؟ حالت سابقه‌اش کجاست؟

الان دعوای ما بر سر این است که این زمانی که الان در آن واقع شدیم، نهار است یا نیست. نهاریت الموجود یعنی نهاریت الزمان الموجود. این زمانی که من الان در آن وجود دارم، آیا نهار است تا حکم وجوب امساک بیاید و یا نهار نیست تا حکم وجود امساک نیاید؟ شما در پاسخ دوم از اشکال گفتید نهاریت موجود را استصحاب می‌کنم. چه زمانی بوده که این زمان موجود، نهاریت داشته باشد که نهاریت موجود را استصحاب کنم؟ اگر بگویید مجموعه زمان را یک شیء واحد لحاظ می‌کنیم، می‌شود پاسخ اول.

پس چهارمین اشکال به استصحاب زمان بود و مرحوم محقق عراقی از این اشکال دو پاسخ دادند که مورد پذیرش واقع نشد.

پاسخ سوم از مرحوم محقق اصفهانی در نهایت الدرایه جلد 3، صفحه 81 (چاپ قدیم) می‌باشد که در ذیل بحثنا هذا تعلقه بر کفایه است. ایشان می‌فرمایند متعلق حکم گاهی امساک نهاری و گاهی امساک در نهار است که با هم متفاوت هستند. اگر امساک نهاری باشد، نهار می‌شود وصف متعلق و اگر امساک در نهار باشد، در نهار بودن می‌شود ظرف برای امساک.

پس:

تارتاً نهاریت قید امساک است.

اخری نهاریت برای امساک ظرف است.

در این صورت استصحاب در نهار برای هدفمان کافیست و می‌گوییم استصحاب در نهار. قبلاً امساک در نهار موجود بوده و الان هم کماکان همان امساک در نهار را استصحاب می‌کنیم. مرحوم محقق اصفهانی می‌فرمایند إن المأخوذ فی متعلق الحکم، آنچه که متعلق حکم وجوب قرار گرفته است. إذا کان هو الامساک فی النهار، اگر امساک در نهار است. للامساک النهاری، امساک نهاری نباشد. بأن یکون النهار بوجوده المحمولی قیداً دخیلاً فی المصلحه لا بوجوده الناعتی الامساکه النهاری، نهار برای امساک صفت نباشد بلکه به وجود یک محمول (ظرف) باشد. کان جریان الاستصحاب فی النهار مجدیاً ولو لم یحرز أن هذا الآن نهار، چون ما نمی‌خواستیم استصحاب نهاری را نتیجه بگیریم که شما بگویید با استصحاب نهار نمی‌شود ثابت کرد که این زمان، زمان امساک نهاری باشد. لأن ثبوت القید تعبدی و التقید وجدانی، اصل قیدی که برای امساک (قید نهاریت) آمده قید تعبد است چون ممکن بود شارع بگوید شب امساک کن اما تقید زمان به این قید وجدانی است و ما وقتی به وجدانمان مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم که نهاریت برای امساک قید نیست.

ما می‌گوییم این امساک وجدانی است اما در نهاری که آن نهار تعبدی است. پس پاسخ سوم از این اشکال بر استصحاب زمان از مرحوم محقق اصفهانی این است که ما می‌گوییم آنچه که در متعلق حکم اخذ شده- یعنی چیزی که مکلف باید اتیانش کند- امساک در نهار است نه امساک نهاری که بعد بگویید چه زمانی بوده که امساک الان من امساک نهاری باشد و بعد حالت سابقه نداشته باشد؟ ما می‌گوییم متعلق حکم امساک است و ظرف امساک در نهار است و باز امساک را استصحاب می‌کنیم. البته امساکی که در نهار است.

منتقی الاصول بر پاسخ مرحوم محقق اصفهانی 2 مناقشه و اشکال وارد کرده‌اند.

مناقشه اول: شما بقاء نهار را استصحاب می‌کنید. ایشان می‌فرمایند اگر بخواهید استصحاب بقاء در نهار را اجرا کنید- چون استصحاب در زمان بود- این اثبات نمی‌کند که امساک شما در نهار بوده است. پس با استصحاب بقاء نهار اثبات نمی‌شود که امساک من در نهار است إلا از نحو اصل مثبت و با استصحاب بقاء نهار به هدفتان نمی‌رسید. ایشان می‌فرمایند فهو نظیر استصحاب کون هذا المایع خمرا، اگر من استصحاب خمریت این مایع را کردم، آیا نمی‌گوید پس شربش هم شرب خمر است؟ ما باید در اینجا بقاء نهار را استصحاب کنیم و نتیجه بگیریم که امساک من در نهار است.

ما به منتقی الاصول می‌گوییم نخواستیم نهار را استصحاب کنیم بلکه همچنان که مرحوم محقق عراقی فرمودند، امساک در نهار را استصحاب می‌کنیم بنابراین امساک در نهار به نفع ما است چون ما نخواستیم خود نهار را استصحاب کنیم.

مناقشه دوم: ایشان می‌فرمایند به فرض که شما توانستید استصحاب در نهار را جاری کنید، بعد نتیجه می‌گیرید که امساک من امساک در نهار است. ایشان می‌فرمایند نتیجه‌اش این است که اگر بخواهید بقاء نهار را به نحو مفاد کان تامه استصحاب کنید، نمی‌شود از آن نتیجه بگیرید که پس امساک در نهار است یعنی از یک طرف نهار را استصحاب کنید و از طرف دیگر نتیجه بگیرید که پس امساک من در نهار است (اصل مثبت). امساک در نهار را استصحاب می‌کنیم و استصحاب خود نهار را جاری نمی‌کنیم.

پاسخ چهارم فرمایش مرحوم شیخ است که می‌فرمایند: ما در اینجا استصحاب حکم را جاری می‌کنیم. قبلاً وجوب امساک بود و الان هم همان حکم بر ذمه من هست.

پاسخ پنجم فرمایش مرحوم آقای آخوند در کفایه است. ایشان می‌فرمایند: ما مقید بما هو مقید را استصحاب می‌کنیم یعنی می‌گوییم امساک قبلاً در نهار بود- امساکی که قید به آن خورده- و می‌گوییم انشاءالله کماکان امساک در نهار است.

پاسخ ششم: ایشان می‌فرمایند زمان اصلاً در متعلق- امساک- به عنوان قید اخذ نشده است بلکه اخذ بنحو المعیت (المقارنه) فی الوجود است. نه قید است نه ظرف، بلکه اصطلاحاً وصف معی است. زمان به عنوان معیت در وجود اخذ شده و در مثال ما زمان با امساک معیت یا مقارنه دارد. به تعبیر دیگر اعتبر هو (زمان و آن فعلی که در مثال ما امساک است) بنحو الترکیب و بنحو اجتماع فی الوجود، دو شیء مستقل هستند و این دو شیء مقارن با هم و هر دو در متعلق اخذ شده‌اند. یعنی متعلق ما مرکب است و از دو جزء- امساک و نهار یا زمان که زمانش نهار است- تشکیل شده است.

به عبارت دیگر اعتبر هو (زمان و فعل) بنحو الترکیب و بنحو اجتماع فی الوجود و هذا مما یثبت بالاستصحاب فإنه یثبت احد الجزئین و هو الزمان الخاص و الجزء الآخر یثبت بالوجدان و هو الفعل، یک جزئش بالوجدان است یعنی من دارم امساک می‌کنم و جزء دیگرش یعنی زمان (نهار) است. قبلاً نهار بود و الان هم نهار هست و با استصحاب ثابت شده است.

مرحوم محقق عراقی و بقیه که این پاسخ را داده‌اند، می‌گویند مگر ما دو شیء- یکی امساک و دیگری نهار- لازم نداشتیم؟ امساک بالوجدان و نهار بالاستصحاب ثابت می‌شود و بیشتر از این چیزی نمی‌خواهیم که بشود اصل مثبت و حرف‌های دیگر.

به تعبیر دیگر ما باید امساک به علاوه نهار را اتیان کنیم و امساک وجداناً و نهار بالاستصحاب است.

در اینجا مشکلی وجود دارد و ایشان اشکال می‌کنند و می‌فرمایند زمان اختیاری مکلف نیست و در این صورت متعلق تکلیف هم واقع نمی‌شود. زمان متعلق تکلیف نیست و همانطور که گفتیم متعلق تکلیف مرکب از دو شیء است.

1- امساک

2- زمان

ایشان می‌فرمایند مگر ما نخواندیم که متعلق تکلیف چیزی است که تکلیف بعث النحوه می‌کند؟ وقتی می‌گویند اضرب، متعلق تکلیف ضرب است و این امر شما را بعث و در شما ایجاد انگیزه می‌کند به طرف متعلق (ضرب). پس در تکالیف همیشه تکلیف و امر بعث نحو المتعلق می‌کند.

در ما نحن فیه یک جزء، مکلف و یا به تعبیر دیگر یک جزء متعلق تکلیف امساک است و ما قبول داریم که تکلیف ما را بعث و برای اتیان متعلق در ما ایجاد انگیزه می‌کند. اما شما گفتید جزء دوم تکلیف زمان است و گفتید که آن متعلق شیء و زمان شیء آخر و هر دو را به عنوان دو جزء مستقل در متعلق کنار هم قرار دادید.

ما می‌گوییم زمان اختیاری مکلف نیست که بعد به نحوی که گفتید در دل متعلق تکلیف لحاظ شود. شاید کسی بگوید بنا بر حرف ما چگونه است؟ بنا بر حرف ما زمان برای متعلق قید یا ظرف بود. بالاخره زمان به نحو قیدیت یا به نحو ظرفیت با متعلق ارتباط داشت. اما در این پاسخ زمان اصلاً کاری به آن جزء دیگر ندارد چون دو جزء مستقل در کنار هم هستند، در حالیکه زمان اصلاً متعلق تکلیف واقع نمی‌شود.

ایشان می‌فرمایند با توجه به این مناقشه‌ها استصحاب در خود زمان جاری نمی‌شود و مرحوم آیت الله خویی پاسخ خود را قبلاً گفته‌اند ولی از نظر صاحب منتقی الاصول استصحاب در زمان جاری شدنی نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo