درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1400/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: استصحاب / تنبیهات استصحاب / نظر استاد پیرامون اقسام مختلف استصحاب کلی

استصحاب کلی

همانطور که گفتیم استصحاب کلی به 5 قسم تقسیم می‌شود.

1- استصحاب کلی قسم اول

2- استصحب کلی قسم دوم

3- استصحاب کلی قسم سوم که به 3 قسم تقسیم شد.

در 4 قسم (استصحاب کلی قسم دوم و قسم اول و دوم و سوم از استصحاب کلی قسم سوم) از این 5 قسم، استصحاب کلی جاری نمی‌شود و فقط در قسم سوم از استصحاب کلی قسم سوم تردید داریم، اما در استصحاب کلی قسم اول هم استصحاب فرد و هم استصحاب کلی جاری می‌شود، ولی در بقیه اقسام استصحاب فرد و استصحاب کلی جاری نمی‌شود.

اصاله عدم تذکیه

ارتباط بحث اصاله عدم تذکیه با استصحاب کلی چیست؟ چرا مرحوم شیخ انصاری و به تبع ایشان سایرین بحث اصاله عدم تذکیه را در ذیل استصحاب کلی بیان کردند؟

مشهور می‌گویند اصاله عدم تکیه جاری می‌شود و نتیجه این اصاله در پوست یا گوشت این است که هم خوردن این گوشت حرام است و هم پوشیدن این پوست جایز نیست چون نجس است (البته پوشیدن شیء نجس اشکال ندارد اما منظور جاهایی است که نیازمند به طهارت است مثل نماز یا طواف).

مرحوم فاضل تونی در اینجا به مشهور دو اشکال کردند که هر دو اشکال را بیان کردیم و مرحوم آیت الله خویی هم در اصل سخن با مرحوم فاضل تونی هماهنگی کردند. مرحوم فاضل تونی گفتند میته و مذکا دو امر وجودی هستند و وقتی عدم مذکا بودن را استصحاب می‌کنیم باید نتیجه بگیریم که میته است. اگر بگوییم عدم مذکی است و قبلاً مذکی نبوده و استصحاب کنیم، می‌خواهیم نتیجه بگیریم که میته است و در این صورت نجس و خوردن آن حرام است. ایشان می‌فرمایند اثبات عدم احد ضدین کردید و وجود ضد دیگر را نتیجه گرفتید که می‌شود لازمه عقلی و اثر شرعی (حرمت و نجاست) را بر این لازمه عقلی بار کردید و شد اصل مثبت.

مرحوم آیت الله خویی این دو اشکال را پذیرفتند و فقط یک فرق گذاشتند و گفتند درست است که میته امر وجودی است و بر اساس امر وجودی بودن اشکالات مرحوم فاضل تونی به جریان استصحاب عدم تذکیه وارد است، اما تعریف مرحوم فاضل تونی از میته تعریف بجایی نیست. مرحوم فاضل تونی در تعریف میته گفتند ما مات حتف انفه، نفسش قطع شود و خودبخود بمیرد. اما مرحوم آیت الله خویی می‌فرمایند در تعریف میته نگویید ما مات حتف انفه، بلکه بگویید ما مات من غیر سبب شرعی. چون همه مصادیق میته بودن فقط خودبخود مردن نیست، بلکه شاید با شاخ زدن یا از بلندی پرت شدن یا با ذبح غیر شرعی و امثالهم مرده باشد. لذا این مطلب در دیدگاه مرحوم آیت الله خویی از آنچه که مرحوم فاضل تونی گفتند اعم و اشمل است.

مشهور می‌گویند اصاله عدم تذکیه در پوست‌هایی که از بلاد غیر مسلمان می‌آید، جاری می‌شود و می‌گوییم اینها نجس هستند اما مرحوم آیت الله خویی و مرحوم فاضل تونی می‌گویند این پوست‌ها پاک هستند چون نجاست در تعابیر شرع اثر عدم تذکیه نیست بلکه اثر میته بودن است و اگر بخواهیم استصحاب عدم تذکیه را جاری کنیم و متیه بودن را نتیجه بگیریم و وجود ضد دیگر را از عدم احد الضدین نتیجه بگیریم و اثر نجاست را بر میته جاری کنیم، می‌شود اصل مثبت. پس با استصحاب عدم تذکیه نمی‌شود نجاست را ثابت کرد. اگر بخواهیم میته بودن را استصحاب کنیم، چه زمانی بوده که میته باشد؟ وقتی زنده بوده، حی بوده و میته نبوده و الان که مرده و پوست و گوشتش را می‌بینیم، حالت سابقه میته بودن ندارد. چون از لحظه جان دادن، درست یا غلط جان داده، پس حالت سابقه ندارد و حالت سابقه او حی بوده نه میته.

پس به نظر مرحوم آیت الله خویی و مرحوم فاضل تونی پوست‌هایی که از بلاد غیر مسلمان می‌آید، محکوم به طهارت هستند.

حرمت اکل و عدم جواز لبس در صلات به خاطر دلیل خاص در پوست وجود دارد. چون این دو (حرمت اکل و عدم جواز لبس در صلات) اثر عدم مذکی هستند یعنی در دلیل، حرمت اکل گوشت و عدم جواز لبس در صلات روی عنوان عدم مذکا رفته و مرحوم آیت الله خویی و مرحوم فاضل تونی در آنجا اصل عدم تذکیه را جاری می‌کنند و لازم نیست میته بودن اثبات شود و بعد بگوییم حرمت اکل و عدم جواز لبس در صلات. یعنی در اینجا 3 حکم داریم.

1- حرمت اکل

2- عدم جواز لبس در صلات

3- نجاست

همانطور که گفتیم حرمت اکل و عدم جواز لبس در صلات روی عنوان عدم تذکیه رفته لذا به مجرد اینکه استصحاب عدم تذکیه را جاری کنیم، حالت سابقه (زمان حیات) هم دارد اما در زمان حیات مذکا نبودند چون تذکیه نشده بودند و وقتی استصحاب عدم تذکیه را جاری کنیم، بلافاصله 2 اثر بار می‌شود.

1- حرمت اکل

2- عدم جواز لبس در صلات

مرحوم آیت الله خویی و مرحوم فاضل تونی می‌فرمایند نجاست و طهارت از آثار میته بودن و میته نبودن است و چون نمی‌توانید استصحاب را در میته جاری کنید، مجبور هستید استصحاب عدم تذکیه را جاری کنید و با آن میته بودن را نتیجه بگیرید و بعد بگویید حالا نجس است و شد اصل مثبت. خود میته بودن حالت سابقه ندارد پس طبق نظر مرحوم آیت الله خویی و مرحوم فاضل تونی این پوست‌ها و گوشت‌ها طاهر هستند اما خوردن و پوشیدن آنها جایز نیست.

مرحوم آیت الله خویی در ضمن بحث به مرحوم فاضل تونی گفتند در تعریف میته نگویید ما مات حتف انفه، بلکه بگویید ما مات من غیر سبب شرعی و این جمله مرحوم آیت الله خویی معرکه آرا شده است. آیت الله سیستانی در کتاب استصحاب صفحه 475 سه اشکال بر جمله مرحوم آیت الله خویی وارد کردند.

اشکال اول: ایشان می‌فرمایند شما (مرحوم آیت الله خویی) در تعریف میته به کلام فیومی در المصباح المنیر استناد کردید. کما فی المصباح المنیر میته ما مات حتف انفه نیست، بلکه ما مات من غیر سبب شرعی است. آیت الله سیستانی می‌فرمایند: کلام المصباح المنیر معارض دارد و معارضش صحاح اللغه جوهری، قاموس اللغه و تاج العروس زبیدی هستند که می‌گویند المیته ما لم یلحقه الذکات، میته چیزی است که ذکات به آن ملحق نشده باشد یعنی مذکی نباشد. پس میته را غیر مذکی معنا کرده‌اند.

وقتی اصاله عدم تذکیه را جاری کردیم یعنی میته بودن هم خودبخود ثابت شده و بقیه احکام هم می‌آیند- چه حکم رفته باشد روی عدم مذکا و چه رفته باشد روی عنوان میته- و با استصحاب عدم تذکیه هر 3 حکم به دست می‌آید. چون دو حکم برای عدم مذکا و یک حکم برای میته بود، پس میته هم همان عدم مذکا است و با یک استصحاب عدم مذکی هر 3 حکم آمد. بنا بر قول لغویین معارض تفاوتی بین عدم مذکی و میته نیست. لذا می‌گویند میته یک عنوان موجودی اعم در مقابل مذکی است. شاید کسی بگوید مثال‌های بعدی آیه چیست؟ طبق این بیان مصادیق میته هستند.

اشکال دوم: لغویین به این خصوصیات (در لسان شرع این یا آن است، میته یعنی عدم مذکا، عدم مذکی با میته 2تاست، این لازم عقلی آن است و امثالهم) توجه ندارند.

اشکال سوم: فیومی در المصباح المنیر در مقام بیان معنای شرعی برآمده و این، از حدود کار آنها خارج است و ربطی به لغویین ندارد. این اشکال 2 اشکال می‌شود.

فعلی القول بحجیت قول اللغوی، به فرض که بگوییم قول لغوی حجت است. لایکون قوله فی المقام و امثال المقام حجتاً، قولش در ما نحن فیه حجت نیست. و إنما یکون قوله حجتاً فی ما إذا کان مرتبطاً باصل معنی اللغه، چون در جایی که می‌خواهند ریشه معنای لغوی را بگویند قولشان حجت است.

سؤال: شما (آیت الله سیستانی) از کجا میگویید فیومی در مقام بیان معنای شرعی بوده که از عهده ایشان خارج است؟ آیت الله سیستانی می‌فرمایند با مراجعه به المصباح المنیر فی عرف شرع کذا، در عرف شرع معنای میته (ما مات حتف انفه) کذا است. ایشان می‌فرمایند کتاب المصباح المنیر فیومی را ریشه‌یابی کنید چون این کتاب در اصل شرح لغات کتاب الوجیز- نوشته غزالی در فقه شافعیه- است. در این کتاب فقهی نیازمند بیان بعضی از لغاتش بودند و فیومی در المصباح المنیر شرح کلمات و لغات کتاب فقهی غزالی را در فقه شافعیه نوشته و کتاب المصباح المنیر در مقام بیان مراد شارع است و از عهده لغوی خارج است.

آیت الله وحید در المغنی فی الاصول جلد اول صفحه 411 می‌فرمایند مناقشه ما افاده المحقق المرحوم آیت الله خویی. ایشان در همین مقوله اشکال می‌کنند و می‌فرمایند أما الوجه الاول فیرد علیه أنه مخالف لمسلکه فی الاصول، ایشان (مرحوم آیت الله خویی) خلاف مسلک اصولی خودشان رفتار می‌کنند. اعنی اعتبار قول اللغوی من باب الشهاده. مرحوم آیت الله خویی در علم اصول می‌گویند اگر قول لغوی حجت باشد، از باب شهادت حجت است نه از باب خبرویت. اگر شهادت لازم است، در شهادت 2 چیز معتبر است.

1- عدالت

2- تعدد؛ البته ما بر اساس مبنای فقهی خودمان تعدد در شهادت را معتبر نمی‌دانیم إلا در جایی که صرح الشرع بأنه یلزم 2تا. وإلا در شهادت قول یک نفر کافی است. ولی مبنای مرحوم آیت الله خویی این است که در شهادت هم عدالت و هم تعدد لازم است.

آیت الله سیستانی می‌فرمایند و کلاهما مفقودان فی المقام، هیچ کدام از این دو در ما نحن فیه وجود ندارد. لعدم ثبوت عدالت صاحب المصباح المنیر، چون عدالت فیومی برای ما ثابت نیست. و لاتعدد فی البین، تعددی هم نداریم. چون فقط مصباح المنیر اینگونه معنا کرده بود.

اشکال بعدی مشترک است. و ثانیاً سلمنا العدالت و التعدد، به فرض که بگوییم صاحب المصباح المنیر عادل است- که نیست- و به فرض هم بگوییم در این مقام رفیق دیگری هم برایش پیدا شد و تعدد هم ثابت شد؛ إلا أنا شأن اللغوی هو بیان موارد استعمال اللفظ فی اللغه، کار لغوی این است که موارد استعمال لفظ در لغت را بگوید. و لیس شأنه بیان المعنا الموضوع‌له اللفظ، لغوی که نمی‌تواند معانی موضوع‌له را بگوید. معانی موضوع‌له را باید از عرب اصیل بادیه‌نشین فهمید و کدام یک از لغویین توانستند این لغات را از آن عرب بدوی قح بادیه‌نشین اصیلی بفهمند که استعمالات در او تأثیر نگذاشته و از اصل ریشه لغوی استفاده می‌کردند؟ هیچ کدام.

ایشان می‌فرمایند و علی هذا فربما یکون ما ذکره المصباح المنیر من معنا المیته إنما هو احد مصادیق المعنا الموضوع‌له اللفظ، یکی از مصداق‌های موضوع‌له این معنا است. و اما معنای حقیقی فهو جامع بین ما مات بسبب غیر شرعی و ما مات حتف انه و ما مات من غیر تذکیه. یعنی 3 اصطلاح (ما مات بسبب غیر شرعی، ما مات حتف انفه، ما مات من غیر تذکیه) در دل میته قرار گرفتند. در این صورت آیه هم زیبا معنا می‌شود. پس، از استثنا می‌فهمیم که یکی از مستثنی منه‌ها (غیر مذکی) حرام، دیگری (میته) غیر حرام و دیگری ما مات من غیر سبب شرعی است که شامل بقیه هم می‌شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo