درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1400/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: استصحاب / بررسی ادله حجیت استصحاب / دلیل چهارم: روایات / روایت چهارم از اسحاق بن عمار / بررسی سندی و دلالی

آیت الله وحید در المغنی فی الاصول یک کلمه را متذکر شدند و حاصل اشکال ایشان بر استدلال بر صحیحه سوم جناب زراره این است که ما 3 روایت داریم با 3 عنوان.

روایت اول: هر زمان شک کردی، اکثر را اخذ کن.

[١٠٤٥١] ١ ـ محمّد بن علي بن الحسين بإسناده عن عمّار، عن أبي عبدالله (عليه السلام) أنّه قال له: يا عمّار، أجمع لك السهو كلّه في كلمتين، متى ما شككت فخذ بالأكثر، فإذا سلّمت فاتمّ ما ظننت أنّك قد نقصت. [1]

روایت دوم: هر شکی که در نماز بر تو وارد شد، بنا را بر اکثر بگذار.

[١٠٤٥٤] ٤ ـ وبإسناده عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن خالد، عن الحسن بن علي، عن معاذ بن مسلم، عن عمّار بن موسى، قال: قال أبو عبدالله (عليه السلام): كلّما دخل عليك من الشكّ في صلاتك فاعمل على الأكثر، قال: فاإذا انصرفت فأتمّ ما ظننت أنّك نقصت.[2]

روایت سوم: وقتی سهو بر تو عارض شد، بنا را بر اکثر بگذار.

[١٠٤٥٣] ٣ ـ محمّد بن الحسن بإسناده عن سعد، عن محمّد بن الحسين، عن موسى بن عمر، عن موسى بن عيسى، عن مروان بن مسلم، عن عمّار بن موسى الساباطي قال: سألت أبا عبدالله (عليه السلام) عن شيء من السهو في الصلاة، فقال: ألا أُعلّمك شيئاً إذا فعلته ثمّ ذكرت أنّك أتممت أو نقصت لم يكن عليك شيء؟ قلت: بلى، قال: إذا سهوت فابن على الأكثر، فإذا فرغت وسلّمت فقم فصلّ ما ظننت أنّك نقصت، فان كنت قد أتممت لم يكن عليك في هذه شيء، وإن ذكرت أنّك كنت نقصت، كان ما صلّيت تمام ما نقصت.[3]

پس 3 روایت داریم که در یک مفاد با هم مشترک هستند و آن، اخذ و بناگذاری بر اکثر در مقام شک است.

ایشان می‌فرمایند از این 3 روایت وجوب بناء بر اکثر را استفاده می‌کنیم و در هر 3 روایت امر به کار رفته و امر هم ظهور در وجوب دارد، پس باید بنا را بر اکثر بگذاریم. ایشان می‌فرمایند در روایت باید بر اساس استصحاب بنا را بر عدم اکثر بگذاریم. ولی وقتی شک داریم که آیا زیادی را آوردیم یا خیر، باید بنا را بر اکثر بگذاریم. لذا روایتی که در دل خود استصحاب را دارد مثل صحیحه سوم، با 3 روایتی که می‌گویند بنا را بر اکثر بگذار، با هم متنافیان هستند. یعنی آن 3 روایت در یک طرف تنافی و استصحاب در طرف دیگر تنافی است و باید عدم اتیان اکثر را استصحاب کنیم. پس این استصحاب مستفاد از صحیحه جناب زراره قابل تمسک نیست.

آیت الله وحید می‌فرمایند وقتی تناقض در می‌گیرد، یا ما قائل به تساقط هستیم پس نمی‌توانیم به صحیحه استدلال کنیم و یا در متناقضین قائل به تخییر هستیم، که در این صورت فقیه هر کدام را خواست، انتخاب کند.

آیا لاینقض الیقین بالشک که در صحیحه سوم آمد، یک کبرای کلی است یا فقط اختصاص به مورد (شک بین 3 و 4) دارد؟ آیا الف و لام در الیقین الف لام عهد ذکری است (شک در رکعات نماز (شک بین 3 و 4)) و یا کبرای کلی است؟ کبرای کلی است. 2 شاهد بر عمومیت دنباله روایت داریم.

شاهد اول این است که این کلام در واقع تعریض است بر عامه. چه تعریضی؟ حضرت (علیه السلام) اقوال کسانی را که قائل به استصحاب نیستند، رد می‌کنند. چون آنها یا می‌گویند باطل است و یا می‌گویند بنا را بر اکثر بگذار، اما بدون تدارک.

شاهد دوم این است که وقتی می‌فرمایند و لایعتد بالشک فی حال من الحالات، در حالی از حالات عمومیت استفاده می‌شود. پس خصوصیت مورد، مانع اخذ به عمومیت دلیل و کلام نیست.

روایت چهارم روایتی است که بعضی از بزرگان مثل مرحوم محقق نائینی متعرض این روایت نشده است. ولی بسیاری دیگر از بزرگان این روایت را آورده‌اند. روایت از اسحق بن عمار است.

[١٠٤٥٢] ٢ ـ وبإسناده عن إسحاق بن عمّار قال: قال لي أبو الحسن الأوّل (عليه السلام): إذا شككت فابن على اليقين، قال: قلت: هذا أصل؟ قال: نعم.[4]

أقول: لعلّ المراد إذا حصل اليقين بعد الشك، أو يكون مخصوصاً بالشك في بعض الافعال قبل فوات محلّه لما يأتي، ويمكن أن يراد باليقين يقين عدم النقص والزيادة معاً، وذلك بأن يبني على الاكثر ثم يتمّ ما ظنّ أنّه نقص لما مضی.

در این روایت امام کاظم (علیه السلام) می‌فرمایند هر گاه شک برای تو ایجاد شد، بنا را بر یقین بگذار. اسحق بن عمار سؤال می‌کند آیا این یک اصل، عنوان کلی و محور است؟ حضرت (علیه السلام) می‌فرمایند: بله.

بعضی به جای اسحاق بن عمار تعبیر دارند به عمار. ولی بزرگان می‌گویند عمار نیست بلکه اسحاق بن عمار است. مرحوم شیخ در وسائل تعبیر به عمار می‌کنند و ظاهراً خلطی صورت گرفته است.

مرحوم شیخ و مرحوم آیت الله خویی و بعضی از بزرگان از این روایت تعبیر به موثقه می‌کنند و می‌گویند موثقه اسحاق بن عمار. اما بعضی مثل آیت الله سیستانی می‌فرمایند محل تأمل است که بخواهیم به این روایت بگوییم موثقه. این روایت علاوه بر وسائل در من لایحذر جلد اول صفحه 351 هم آمده است. سند این روایت را مرحوم شیخ صدوق با اسحاق بن عمار آغاز می‌کنند و آیت الله سیستانی می‌فرمایند طریق مرحوم شیخ صدوق به اسحاق بن عمار در مشیخه اینگونه است.

بین مرحوم شیخ صدوق تا اسحاق بن عمار 4 واسطه بوده است که عبارتند از:

1- پدر مرحوم شیخ صدوق

2- عبدالله بن جعفر حمیری

3- علی بن اسماعیل

4- صفوان

پدر مرحوم شیخ صدوق، عبدالله بن جعفر حمیری و صفوان در کمال وثاقت هستند، ولی آیت الله سیستانی در مورد علی بن اسماعیل می‌فرمایند: بعضی گفته‌اند ایشان، علی بن اسماعیل بن موسی است. اگر اینگونه باشد، جزء رجال کامل الزیارات است و بعضی این رجال را ثقه می‌دانند.

ولی ما همه این رجال را ثقه نمی‌دانیم. مرحوم وحید بهبهانی می‌فرمایند ایشان، علی بن اسماعیل السندی است که کشی از قول نصر بن صباح وثاقت ایشان را نقل می‌کند. پس علی بن اسماعیل بن موسی از رجال کامل الزیارات است. بعضی مثل مرحوم محدث نوری گفته‌اند ایشان ثقه است و وقتی بزرگان از کسی نقل روایت کنند، می‌شود دلیل بر وثاقتش.

آیت الله سیستانی می‌فرمایند همه این سخنان مخدوش است. اما اسناد کامل الزیارات قابل تأمل است. مرحوم وحید بهبهانی می‌فرمایند:

اولاً از کجا معلوم ایشان، علی بن اسماعیل السندی باشد؟

ثانیاً توثیق نصر بن صباح معتبر نیست، چون در حق او گفته شده غالٍ و لم یوثق.

ولی ما بسیاری از این اتهامات غلو را قبول نداریم و می‌گوییم اینها به خاطر مبادی اعتقادیشان در حق ائمه (علیهم السلام) متهم به غلو شده‌اند. مثلاً مدرسه حدیثی قم با مدرسه حدیثی بغداد بسیار متفاوت است و در مدرسه حدیثی بغداد در مورد ائمه (علیهم السلام) تعابیر بلندی نقل می‌کردند؛ در حالیکه مدرسه حدیثی قم این تعابیر را ندارند. به علاوه نقل اکابر از شخصی دال بر وثاقت آن شخص نیست و ما تقریباً در اکثر فرمایشاتشان، آنها را همراهی نمی‌کنیم.

مرحوم شهید صدر می‌فرمایند بزرگان گفته‌اند موثقه اسحاق بن عمار به خاطر تعبیر وسائل الشیعه است. چون وسائل حدیث را به نقل از مرحوم شیخ صدوق به اسناده عن اسحاق بن عمار نقل می‌کند و این، اشتباه وسائل بوده است. چون مرحوم شیخ صدوق می‌فرمایند رُوی عن اسحاق بن عمار و این، از جمله آنچه که در مشیخه از اسحاق بن عمار نقل می‌کند، نیست.

وقتی می‌گوید روی، سند می‌شود مرسله. مرحوم شهید صدر می‌فرمایند عن اسحاق بن عمار در مشیخه سند کذایی دارد اما در اینجا گفته روی عن اسحاق بن عمار و منظورش آن سندی که در مشیخه به اسحاق بن عمار دارد، نیست و مرسله است. انصافاً وقتی در مشیخه می‌گوید عن ...، با روی عن اسحاق بن عمار فرقی نمی‌کند. مرحوم شهید صدر می‌فرمایند این روایت مرسله است و سند ندارد. آیت الله وحید می‌فرمایند اسحاق بن عمار از فقهای روات است.

دلالت و فقه الحدیث

در این روایت بزرگان معمولاً 3 احتمال نقل کرده‌اند و فقط آیت الله سیستانی 4 احتمال بیان کرده‌اند و نوعاً در دلالت بر استصحاب این حدیث خدشه نشده است.

1- تحصیل یقین به فراغ ذمه در مقام امتثال

2- قاعده یقین

3- قاعده استصحاب

4- عدم اعتنا به وساوس نفسانیه و اوهام (از آیت الله سیستانی)


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo