درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1400/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده/مسأله ازدواج مسلمان / مبحث صداق و مهریه / بررسی کفایت عقد در ملکیت زوجه نسبت به مهریه

مهریه از نظر قِلت باید به اندازه‌ای باشد که عنوان مالیت بر آن صادق باشد؛ چون برای بضع عوض قرار می‌گیرد، بنابراین باید مالیتی داشته باشد. عرف عقلا در معاوضه این است که می‌گویند طرفین معاوضه باید مالیت داشته باشند.

مهریه از نظر کثرت هر مقداری باشد مانعی ندارد، البته مستحب این است که به اندازه مهرالسنه (500 درهم) باشد و مازاد بر مهرالسنه مکروه است.

سؤال: آیا به مجرد عقد نکاح، زن مالک تمام مهر می‌شود یا خیر؟ یعنی برای اینکه زن مالک تمام مهر شود آیا عمل آمیزش شرط است؟ لذا اگر هنوز آمیزشی صورت نگرفته، باید بگوییم تمام مهریه به ملکیت زن در نیامده است. چه زمانی تمام مهریه به ملکیت زن در می‌آید؟ زمانی که عمل آمیزش صورت گرفته باشد. آیا صورت گرفتن عمل آمیزش شرط است یا خیر؟ به تعبیر دیگر اگر طلاق صورت گرفت و هنوز عمل آمیزش صورت نگرفته بود، زن مالک نصف مهریه می‌شود.

ابتدا زن مالک مهریه می‌شود و اگر قبل از عمل آمیزش طلاق انجام شد، زن باید نصف مهریه را برگرداند نه اینکه از ابتدا مالک نصف مهریه نشده باشد. البته مسئله ما نحن فیه این است که آیا به مجرد عقد، وقتی عمل آمیزش صورت نگرفته زن مالک تمام مهریه می‌شود یا خیر؟ پس اگر طلاق صورت گرفت، زن باید نصف مهریه‌ای را که مالک شده، برگرداند و از ابتدا مراعا و معلق ملکیت زن بر تمام مهر است.

ما می‌گوییم زن با عقد مالک نصف مهر شد و اگر عمل آمیزش صورت گرفت، نصف دیگر را هم مالک شده و اثر در اینجا ظاهر می‌شود.

در این زمینه مشهور بزرگان قائل هستند که به مجرد تحقق عقد نکاح، زن مالک تمام مهر می‌شود. اگر زن از دنیا رفت، کل مهر بر ذمه مرد است و اگر زن کل مهر را گرفته بود، مرد نمی‌تواند چیزی از آن مهریه را از زن پس بگیرد.

ادله قول مشهور

دلیل اول: کلمه عدم الخلاف است. مرحوم ابن ادریس حلی می‌گویند اختلافی در این زمینه نیست.

و الذي يقتضيه أصول المذهب، أنّه إذا طلّقها قبل الدخول بها، يكون له عليها نصف قيمتها وقت العقد عليها، لأنّ عندنا بلا خلاف بيننا أنّ المهر يستحق بنفس العقد جميعه، و تملكه الزوجة، و المهر هاهنا نفسها، فقد ملكت نفسها جميعها، و صارت حرّة، فكيف يعود بعضها مملوكا، و الحرّ لا يصير مملوكا، و إلى هذا يذهب ابن البراج في المهذب.[1]

البته واضح است که این، اجماع و عدم الخلاف قدمایی است و خیلی ارزش دارد اما چون در مسئله ادله دیگری هم هست، علی القاعده این اجماع و عدم الخلاف می‌شود مدرکی یا حداقل محتمل المدرک، لذا برای استدلال حجیت ندارد.

دلیل دوم: آیه قرآن است. ﴿وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْء مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنیئاً مَریئاً﴾[2] ؛ (مهر یا صداق) زن‌ها را بدهید. به کدام قسمت این آیه استدلال می‌شود؟ به اضافه شدن کلمه صدقات به کلمه هن یعنی صدقات اینها (زن‌ها) را. اضافه شدن کلمه صدقات به تقدیر حرف لام است که لام ملکیت است؛ یعنی آن صداق‌هایی که برای زن‌ها است، به آنها بدهید. پس، از ظهور این آیه استفاده می‌کنیم که مهریه ملک زن است. در آیه نگفته نصف مهریه را بدهید بلکه گفته مهریه را بدهید که ظهور در تمام مهریه دارد. یعنی نگفته و آتوا النساء نصف صدقاتهن، و بعد از تحقق عمل مجامعت و آمیزش نصف دیگر را هم بدهید. از اضافه شدن کلمه صدقات به کلمه هن استظهار می‌کنیم که زن‌ها مالک تمام مهریه هستند.

دلیل سوم: امر به دفع است. وقتی می‌گوید و آتوا النساء، از جهت صدقات اطلاق دارد. یعنی تمام صدقات یا بعضی از صدقات که ظهور کلمه صدقات در تمامیت است.

دلیل چهارم: اقتضاء قاعده در مسئله ما نحن فیه این است که چه چیزی ضمیمه تملیک مهر به زن و تملک زن بر مهر را ایجاد می‌کند؟ عقد. شاهد مطلب این است که اگر قبل از عقد توافق‌های زیادی هم کرده باشند، زن هنوز مالک مهر نمی‌شود. چه زمانی ملکیت زن بر مهر حاصل می‌شود؟ زمانی که بین زن و مرد عقد زناشویی محقق شود. مهر در قبال استحقاق انتفاع از بضع است، یعنی استحقاق انتفاع مرد از عمل زناشویی و این استحقاق به مجرد عقد می‌آید. پس به مجرد اینکه عقد حاصل شد، استحقاق مرد از عمل زناشویی حاصل می‌شود، پس باید تمام مهر را به زن بدهد- چه آمیزش صورت گرفته یا صورت نگرفته باشد- چون استحقاق به مجرد عقد حاصل شده است. شاهد مطلب این است که مثلاً اگر مردی 10 سال با زنی عقد کرده ولی عمل آمیزش صورت نگرفته باشد، آیا این زن همیشه باید نصف مهر را بگیرد؟

دلیل پنجم: روایت‌های موجود در مسئله است.

[ ٢٧١١٤ ] ١ ـ محمد بن يعقوب ، عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن ابن بكير ، عن عبيد بن زرارة قال : قلت لابي عبدالله عليه‌السلام : رجل تزوج امرأة على مائة شاة ثم ساق إليها الغنم ، ثم طلقها قبل أن يدخل بها وقد ولدت الغنم؟ قال : إن كانت الغنم حملت عنده رجع بنصفها ونصف أولادها ، وإن لم يكن الحمل عنده رجع بنصفها ولم يرجع من الاولاد بشيء.[3]

شاهد مطلب این است که مگر نما تابع عین نیست؟ بچه گوسفند تابع اصل گوسفند است و از اینکه حضرت (علیه السلام) می‌فرمایند باید نصف گوسفندها برگردد ولی نصف فرزندانشان برنگردد، معلوم می‌شود که ابتدا کل گوسفندها و کل فرزندانشان ملک زن شده و چون قبل از عمل آمیزش طلاق حاصل شده، باید نصف گوسفندها برگردد. اما گوسفندها ملک زن بودند و در نتیجه فرزندانشان هم در زمانی متولد شدند که مادرها در ملک زن بودند، پس همه بچه‌های گوسفندها می‌شوند برای زن و از اینکه می‌گویند اگر حامله شدن گوسفندها در زمانی بوده که در اختیار زن بودند، لازم نیست بچه‌های گوسفندها را برگرداند و معلوم می‌شود که کل آن لحظات برای زن بوده است.

دلیل ششم: یکی از روایاتی که در مسئله وجود دارد، روایتی است که می‌گویند اگر مرد از دنیا رفت، زن مالک تمام مهر است. این ادله اطلاق دارد و با اطلاقش شامل می‌شود، چه عمل آمیزش صورت گرفته باشد و چه صورت نگرفته باشد.

وسائل کتاب النکاح جلد 21 صفحه 326 باب 58 از ابواب مهور تعداد 25 روایت دارد و از نظر سندی محذوری ندارد، چون حداقل این است که تواتر اجمالی در قضیه حاصل می‌شود. باب حکم ما لو مات الزوج أو الزوجه قبل الدخول هل یثبت نصف المهر المسمی أم کله[4] ، اگر قبل از عمل آمیزش زوج یا زوجه از دنیا رفت آیا نصف مهرالمسمی (مهری که زن و مرد با هم در مورد آن صحبت کرده و قرار بسته‌اند نه مهر المثل) ثابت می‌شود یا تمام آن؟

روایت اول: [ ٢٧٢٠٢ ] ١ ـ محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن علي بن الحكم ، عن العلاء بن رزين ، عن محمد بن مسلم ، عن أحدهما عليهما‌السلام في الرجل يموت وتحته امرأة لم يدخل بها ، قال : لها نصف المهر ، ولها الميراث كاملا ، وعليها العدة كاملة.[5]

مردی با زنی ازدواج کرد و قبل از عمل آمیزش مرد از دنیا رفت. این روایت تصریح می‌کند که اگر عمل زناشویی صورت نگرفته، مقدار مهر باید نصف باشد.. این روایت خلاف این استدلال است و به درد قول مشهور نمی‌خورد. چون مشهور گفتند نصف مهر، در حالیکه اگر زن مالک شده بود باید تمام مهر را مالک می‌شد. فرض این است که عمل آمیزش و دخول صورت نگرفته و از مرد از دنیا رفته و نصف مهر را به زن می‌دهند. نصف مهر را دادن به اعتبار این است که عمل آمیزش صورت نگرفته و مانع اینکه بگوییم زن از لحظه اول مالک کل مهر بوده، نمی‌شود. اگر مالک کل مهر بود و عمل آمیزش هم صورت نگرفته بود، مگر نباید نصف مهر را بدهد؟ این روایت از ادله ما نحن فیه نیست.

روایت دوم: ٣٢٨٦٢ ] ١ ـ محمد بن يعقوب ، عن عدَّة من أصحابنا ، عن سهل بن زياد ، وعن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، وعن عليِّ بن إبراهيم ، عن أبيه جميعاً ، عن الحسن بن محبوب ، عن عليِّ بن رئاب ، عن أبي عبيدة قال : سألت أبا جعفر ( عليه السلام ) عن غلام وجارية زوَّجهُما وليّان لهما ، وهما غير مدركين ، قال : فقال : النكاح جائز ، أيّهما أدرك كان له الخيار ، فإن ماتا قبل أن يدركا فلا ميراث بينهما ولا مهر ، إلاّ أن يكونا قد أدركا ورضيا ، قلت : فإن أدرك أحدهما قبل الآخر ، قال : يجوز ذلك عليه إن هو رضي ، قلت : فإن كان الرجل الذي أدرك قبل الجارية ، ورضي النكاح ، ثمَّ مات قبل أن تدرك الجارية ، أترثه ؟ قال : نعم ، يعزل ميراثها منهُ ، حتّى تدرك ، وتحلف بالله ما دعاها الى أخذ الميراث ، إلاّ رضاها بالتزويج ، ثمَّ يدفع إليها الميراث ، ونصف المهر ، قلت : فإن ماتت الجارية ولم تكن أدركت ، أيرثها الزوج المدرك ؟ قال : لا ، لأنَّ لها الخيار إذا أدركت ، قلت : فإن كان أبوها هو الذي زوَّجها قبل أن تدرك ، قال : يجوز عليها تزويج الأب ، ويجوز على الغلام ، والمهر على الأب للجارية.[6]

قبل از اینکه دختر به سن بلوغ برسد پسر به سن بلوغ رسید و ازدواج را قبول کرد و قبل از عمل آمیزش از دنیا رفت. آیا دختر از این پسر ارث می‌برد؟ قال نعم. ارث دختر از پسر کنار گذاشته می‌شود. تا زمانی که این دختر به سن بلوغ برسد. باید به خدای متعال قسم بخورد. چون می‌خواهد به ازدواج رضایت بدهد واقعاً به خاطر ارث بردن نیست. یعنی اگر این ارث هم در کار نبود واقعاً راضی به ازدواج بود. میراث و نصف مهر به او داده می‌شود. انصافاً از کجای این روایت می‌شود استفاده کرد که زن به مجرد ازدواج مالک کل مهر می‌شود؟ استفاده‌ای نمی‌شود.

روایت‌هایی که به صراحت بخواهیم از آنها استفاده کنیم که به مجرد اینکه ازدواج کردند، زن مالک تمام مهر می‌شود و بعد بگوییم به اطلاقش شامل فرضی می‌شود که ولو مجامعت صورت نگرفته باشد، نداریم. لذا با این روایت‌ها نمی‌شود استناد کرد ولو بعضی از بزرگان گفته‌اند.

روایت سوم: [ ٢٧٢٠٤ ] ٣ ـ وعنه ، عن أحمد بن محمد ، عن ابن فضال ، عن ابن بكير ، عن عبيد بن زرارة ، قال : سألت أبا عبدالله عليه‌السلام عن رجل تزوج امرأة ولم يدخل بها؟ قال : إن هلكت أو هلك أو طلقها فلها النصف ، وعليها العدة كملا ، ولها الميراث.[7] اگر زن یا مرد از دنیا رفته باشند یا طلاق داده باشد نصف مهر برای زن است. اگر زن زنده ماند باید عده را به نحو کامل رعایت کند. ارث هم برده می‌شود. انصافاً این روایت اطلاقی ندارد و تصریح می‌کند. لذا فقه الصادق می‌فرمایند در این روایت نگفتند آیا قبل از دخول یا بعد از دخول بوده، پس معلوم می‌شود به مجرد عقد، زن مالک تمام مهر می‌شود.

ما این دلیل را قبول نداریم.

روایت چهارم: سئلت ابا عبدالله عن امرئه هلک زوجها و لم یدخل بها، قبل از عمل آمیزش مرد از دنیا رفت. قال لها المیراث و علیها العده کاملتاً، باید عده را نگه دارد و ارث هم می‌برد. و إن سمی لها مهرا فلها نصف، اگر مهرالمسمی را تعیین کردند.

دسته‌ای از روایات می‌گویند اگر زن، مرد را برئ الذمه کرد و قبل از دخول طلاق داد. زن ازدواج کرد و به مرد گفت مهریه‌ام را به تو بخشیدم ولی مرد قبل از عمل آمیزش طلاق داد. در اینجا می‌گویند این زن مالک نصف مهر است؛ پس معلوم می‌شود که در ابتدا به مجرد عقد، زن مالک شده است ولی چون قبل از عمل آمیزش بوده، نصف مهر به مرد برمی‌گردد و نصفش به زن می‌رسد و در اینجا می‌گویند زن باید نصف مهرالمسمی را به مرد بدهد.

آقایان می‌گویند معنایش این است که اگر زن به مرد گفت مهریه‌ام را بخشیدم، یعنی قبلاً مالک شده- انگار قبض کرده و بعد به مرد بخشیده لذا حالا که مرد را ابراء ذمه کرده، باید نصف مهر را به مرد بدهد. از اینکه می‌بینیم زن باید نصف مهر را به مرد بدهد، معلوم می‌شود که زن به مجرد عقد مالک تمام مهر شده و مهرش را قبض کرده و دوباره مهر را به مرد بخشیده است. وإلا اگر مالک تمام مهر نشده بود، مالک چیزی نبود که نصفش را به مرد برگرداند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo