درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1400/11/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان با غیر مسلمان / کفائت در ازدواج / تمکن زوج از نفقه به منزله عدم کفویت؟

بحث کفویت از حیث اینکه آیا عدم تمکن زوج از نفقه به منزله عدم کفویت محسوب می‌شود و یا دخالتی در صحت و عدم صحت ازدواج ندارد؟

مرحوم فخرالدین (فرزند مرحوم علامه حلی که به ایشان فخرالمحققین هم می‌گویند) در کتاب ایضاح الفوائد فی حل مشکلات القواعد می‌فرمایند یشترط فی صحت النکاح تمکن الزوج من النفقه، آیا تمکن داشتن شرط صحت نکاح هست یا نیست؟ در این زمینه 3 قول وجود دارد:

قول اول: بعضی‌ها مثل مرحوم شیخ انصاری در کتاب مبسوط می‌فرمایند تمکن داشتن شرط صحت نکاح است.

قول دوم: بعضی‌ها مثل مرحوم علامه حلی و مرحوم شیخ انصاری در کتاب نهایه و ابن جنید و ابن براج می‌فرمایند تمکن داشتن شرط صحت نکاح نیست.

قول سوم: بعضی‌ها مثل مرحوم ابن ادریس می‌فرمایند تمکن داشتن، شرط صحت نکاح نیست. اما وقتی مرد امکان نفقه زن را نداشته زن خیار فسخ دارد.

مرحوم صاحب ریاض می‌فرمایند عدم اعتبار تمکن فعلاً أو قوتاً، تمکن چه بالفعل و چه بالقوه شرط صحت نکاح نیست. و هو الاشهر الاظهر و إلیه ذهب الفاضلان (مرحوم علامه حلی و محقق صاحب شرایع (دایی مرحوم علامه حلی)) و الشهیدان و ابن حمزه و ابن البراج و الاسکافی و الفاضل الهندی (در کشف اللثام) و کافه المتأخرین، نظر عمده متأخرین این است که تمکن در نفقه شرط صحت ازدواج نیست.

مرحوم شهید ثانی در مسالک می‌فرمایند آیا تمکن از نفقه در کفویت دخالت دارد یا خیر؟ ایشان در مسالک می‌فرمایند ذهب المصنف (محقق حلی صاحب شرایع) و الاکثر إلی عدم اعتباره.

ارتباط این بحث که آیا تمکن از نفقه شرط در صحت نکاح هست یا خیر با بحثنا هذا:

مصنف و اکثر گفته‌اند معتبر نیست و از ابتدا می‌دانیم که این مرد شرایط تمکن از پرداخت نفقه را ندارد. در این صورت آیا کفو برای زن محسوب می‌شود یا خیر؟ شاید کسی بگوید گاهی زندگی زن هم پایین است. اثر این بحث در جایی ظاهر می‌شود که زن در زندگی پدرش تأمین است ولی مرد تمکن ندارد و می‌خواهد زن را عقد کند؛ آیا این عقد صحیح است یا خیر؟ در این قضیه قائلان به عدم اعتبار تمکن از نفقه در صحت نکاح و عقد چند دلیل بیان کرده‌اند:

دلیل اول: سوره نور آیه 32 می‌فرماید ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ۚ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[1] ، دخترها و پسرهایی که صالح و خوب هستند به نکاح درآورید و اگر فقیر باشند، خدای متعال از فضلش آنها را بی نیاز می‌کند (شاهد مطلب). پس خدای متعال می‌فرماید در حالیکه فقیر هم هستند، نگران نباشند و ازدواج کنند. یکی از فروض موضوع امر به ازدواج حالت فقر است. اگر زوجه در لحظه عقد فهمید که زوج تمکن ندارد، حداکثر می‌گوییم خیار فسخ دارد، اما عقد باطل نیست و صحیح است. در این صورت می‌شود شبیه بعضی از عیوبی که می‌تواند زمینه‌ساز فسخ عقد شود.

دلیل دوم روایات فراوانی است که در این قضیه وجود دارد.

روایت اول سندش معتبر است.

١١ ـ باب استحباب التزويج ولو عند الاحتياج والفقر

[٢٤٩٨٧] ١ ـ محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد وعبدالله ابني محمد بن عيسى، عن علي بن الحكم، عن هشام بن سالم، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال: جاء رجل إلى النبي صلى‌الله‌عليه‌وآله فشكا إليه الحاجة، فقال: تزوج فتزوج فوسع عليه.[2]

مردی از ناتوانی خود شکایت کرد. حضرت (علیه السلام) می‌فرمایند آیا پول نداری؟ آن مرد گفت خیر. حضرت (علیه السلام) فرمودند ازدواج کن. وقتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درخواست داشته، فقیر بوده و ازدواجش در همان حال صحیح بوده است.

روایت دوم سندش مرسله است.

[٢٤٩٨٨] ٢ ـ وعن أبي عليّ الأشعريّ، عن بعض أصحابه، عن صفوان بن يحيى، عن معاوية بن وهب، عن أبي عبدالله عليه‌السلام، في قول الله عز وجل: ﴿وليستعفف الذين لا يجدون نكاحا حتى يغنيهم الله من فضله﴾ قال: يتزوجوا حتى يغنيهم الله من فضله.[3]

کسانی که ازدواج را پیدا نمی‌کنند استعفاف کنند. بعضی‌ها استعفاف را به طلب عفت معنا کرده‌اند و مرادشان این است که طلب عفت با ازدواج است، یعنی ازدواج کنند تا خدای متعال آنها را از فضل خودش غنی کند. ولی استظهار ما این است که تا زمانی که زمینه نکاح ندارند، عفت به خرج دهند و دامنشان را از ابتلا به حرام حفظ کنند تا خدای متعال آنها را از فضلش غنی کند (یعنی زمینه نکاح را برایشان فراهم کند). ولی این معنا با ﴿حتى يغنيهم الله من فضله﴾ ناسازگار است. مرحوم صاحب وسائل از حرف اول استفاده کرده و می‌فرمایند یتزوجوا حتی یغنیهم الله من فضله. مراد از استعفاف یعنی ازدواج. ﴿الذین لایجدون نکاحا﴾ یعنی زمینه نکاح که بتواند یک زندگی را اداره کند. برداشت از آیه به اعتبار ﴿یغنیهم الله من فضله﴾ این است که تا زمانی که خدای متعال به آنها (دختر و پسری که با هم ازدواج کرده‌اند) پول بدهد.

روایت سوم: [٢٤٩٩٠] ٤ ـ وعن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن أبي عبدالله، عن أبي عبدالله الجاموراني، عن الحسن بن عليّ بن أبي حمزة، عن المؤمن، عن إسحاق بن عمار قال: قلت لأبي عبدالله عليه‌السلام: الحديث الذي يرويه الناس حق ان رجلاً أتى النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله فشكا إليه الحاجة فأمره بالتزويج ففعل، ثم أتاه فشكى إليه الحاجة فأمره بالتزويج، حتّى أمره ثلاث مرّات؟ فقال أبو عبدالله عليه‌السلام: هو حق، ثم قال: الرزق مع النساء والعيال.[4]

روایت چهارم: [٢٤٩٩١] ٥ ـ وعنهم، عن أحمد، عن محمد بن عليّ، عن حمدويه بن عمران، عن ابن أبي ليلى، عن عاصم بن حميد قال: كنت عند أبي عبدالله عليه‌السلام فأتاه رجل فشكى إليه الحاجة فأمره بالتزويج، قال: فاشتدت به الحاجة فأتى أبا عبدالله عليه‌السلام فسأله عن حاله فقال له: اشتدت بي الحاجة، قال: ففارق، ثم أتاه فسأله عن حاله؟ فقال: أثريت وحسن حالي، فقال أبو عبدالله عليه‌السلام: إني أمرتك بأمرين أمر الله بهما، قال الله عزّ وجلّ: (﴿وانكحوا الايامى منكم ـ إلى قوله ـ والله واسع عليم﴾) وقال: ﴿ ان يتفرقا يغن الله كلا من سعته﴾.[5]

من (حضرت (علیه السلام)) دو مورد را به تو امر کردم که خدای متعال آنها را امر کرده است. البته باید دید شرایط و خصوصیات زندگی آنها چه بوده و احتمالاً حضرت (علیه السلام) از اقتضاء حال و شرایط آنها به این نتیجه رسیدند که صلاح آنها بر جدایی است. مثلاً شاید هر روز با هم دعوا داشتند و یا خطر جانی برایشان داشته و حضرت (علیه السلام) هم علم به حالشان داشته‌اند. درست است که حضرت (علیه السلام) استناد می‌کنند به آن دو آیه، اما گاهی احوال مختلف را می‌دانند و در نتیجه حکمی را صادر می‌کنند.

دلیل سوم روایاتی است که مرحوم صاحب وسائل در باب 10 آورده‌اند.

روایت اول: من ترك التزويج مخافة العيلة فقد أساء بالله الظن، از ترس اینکه عیال‌وار شود و نتواند آنها را اداره کند از ابتدا ازدواج را ترک می‌کند. خیلی بد گمان هستند به خدای متعال.

روایت دوم: قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله: من ترك التزويج مخافة العيلة فقد ساء ظنه بالله عزّ وجلّ إنّ الله عزّ وجلّ يقول ﴿ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله﴾، حضرت (علیه السلام) به این جهت تصریح می‌کنند.

روایت چهارم: قال النبي صلى‌الله‌عليه‌وآله: من سره أن يلقى الله طاهرا مطهرا فليلقه بزوجة، ومن ترك التزويج مخافة العيلة فقد أساء الظن بالله عزّ وجلّ. روایتی است که مرحوم شیخ صدوق به صورت رُوِی نگفته، بلکه به صورت قال گفته است. بعضی‌ها می‌گویند همه مرسلات مرحوم شیخ صدوق حجت است و بعضی‌ها می‌گویند هچ کدام از مرسلات ایشان حجت نیست و حکم مرسل دارد و بعضی‌ها مثل امام خمینی تفصیل می‌دهند و می‌فرمایند مرسلاتی که ایشان با لفظ قال گفته و به اهل بیت (علیهم السلام) اسناد داده، معنایش این است که حجت است، اما مرسلاتی که با لفظ روی گفته، حجت نیست.

شاهد این مطلب عبارت ابتدای کتاب ایشان است که می‌فرمایند هذا ما احکم به و افتی به. لذا اینها حجت است. إتخذوا الاهل، زن اختیار کنید. فإنه ارزق لکم، چون زمینه‌ساز روزی بیشتری برای شماست.

پس تمکن از نفقه در ابتدای امر شرط صحت ازدواج نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo