درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/10/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان با غیر مسلمان / کفائت در ازدواج / حکم ازدواج با غلات / اعتبارسنجی تضعیفات مبتنی بر غلو
کفویت برای ازدواج
ازدواج با مشرکین
ازدواج با اهل کتاب
ازدواج با مجوس
ازدواج با مرتد
ازدواج با ناصبی
ازدواج با غالی
بحث در مورد ازدواج با غالی است.
کتاب اعتبارسنجی احادیث شیعه در صفحه 543 تا 625 در مورد 3 راوی بحث میکند و اثبات میکند که اینها غالی نیستند.
سهل بن زیاد آدمی
محمد بن سنان
محمد بن علی ابو سمینه
ایشان در صفحه 419 بحث نپذیرفتنی بودن تضعیفات مبتنی بر غلو را مطرح میکنند و میفرمایند این تضعیفات را نمیپذیریم، ولی نه مطلقاً، بلکه اگر بفهمیم کسی که متهم به غلو شده، چه مطالبی گفته که بر اساس آن مطالب متهم به غلو شده و ما هم بیان آن مطالب و اعتقاد به آنها را غلو بدانیم، مشخص است که تضعیف مبتنی به غلو، بجا و صحیح است. در جایی هم که نمیدانیم راوی که متهم به غلو شده، چه گفته که آقایان میگویند او غالی است و یا اگر هم میدانیم چه گفته، باز آن را از دایره غلو نمیدانیم، پس در این دو صورت تضعیفات غلوی را معتبر نمیدانیم. ایشان میفرمایند:
دلیل اول این است که این تضعیفات بر زیرساختهای کلامی مترتب است و چون هر کدام از علمای علم رجال یک زیرساخت و پایه کلامی داشتند، بر اساس فضا و زاویه دید خودشان قائل به آن شدهاند. اگر رجالی از نظر غلو و عدم غلو کاملاً به گونهای اعتقاد دارد که ما اعتقاد داریم، باز تضعیفاتش بجا است، ولی اگر خیلی چیزها را غلو میداند که ما غلو نمیدانیم و بگوید غال، پذبرفته نمیشود.
دلیل دوم مخالفت امام (علیه السلام) با برخی از تضعیفات مبتنی بر غلو است. یعنی معصوم (علیه السلام) میفرمایند شما (آقایان) که فلانی را به خاطر اینکه غالی است، ضعیف میدانید، خبرش معتبر است، ما تضعیف شما را قبول نداریم. ایشان مثالی میزنند و میفرمایند بر پایه صحبت مرحوم نجاشی و ابن غضائری، محمد بن اورمه از نظر قمیها متهم به غلو بود. چون قمیها خیلی زود افراد را متهم به غلو میکردند و محمد بن اورمه را مهدورالدم (خونش هدر و کشتنش جایز است) کرده بودند. ایشان میگوید نقشه ترور و قتلش به پشتوانه این باور در قم طراحی شد و مراحلی از اجرا را هم طی کرد اما به نتیجه نرسید.
مرحوم نجاشی در مورد محمد بن اورمه میگوید ذكره القميون وغمزوا عليه ورموه بالغلو حتى دس عليه من يفتك به، زمینهسازی شد که کسی او را بکشد. فوجده يصلي من أول الليل إلى آخره فتوقفوا عنه، او را دیدند که از سر شب تا دم صبح نماز میخواند و جانش محفوظ ماند.
ابن غضائری در مورد محمد بن اورمه میگوید و قد حدّثني الحسن بن محمّد بن بندار، القمّيّ رحمه اللّه قال: سمعت مشايخي يقولون: إنّ محمّد بن أورمة لمّا طعن عليه بالغلوّ (اتّفقت) الأشاعرة ليقتلوه، فوجدوه يصلّي الليل من أوّله إلى آخره، ليالي عديدة، فتوقّفوا عن اعتقادهم. [1]
محمد بن اورمه که اینگونه متهم به غلو شده بود، حتی نقشه قتلش هم ریخته شده بود، پس بیرون کردن مرحوم برقی و امثالهم از قم خیلی عجیب نیست. ابن غضائری نقل میکند که امام هادی (علیه السلام) نامهای با این مضمون که رأيت «كتابا» خرج من أبي الحسن، عليّ بن محمّد عليهما السّلام إلى القمّيين في براءته ممّا قذف به (و حسن عقيدته، و قرب) منزلته. به قمیون نوشتند و 3 مطلب را بیان کردند:
پیراستگی باورهای محمد بن اورمه از غلو
خوش عقیده بودن او
نزدیکی جایگاهش نزد امام (علیه السلام)
پس نه تنها محمد بن اورمه اعتقاد به غلو نداشته، بلکه نزد امام (علیه السلام) هم قرب منزلت داشته و این به ما میفهماند که محمد بن اورمه از دید امام (علیه السلام) غالی نبوده است.
دلیل سوم این است که مرحوم نجاشی هم بعضی از تضعیفات مبتی بر غلو را قبول نکرده است. مثلاً در مورد محمد بن اورمه میگوید محمد بن اورمه أبو جعفر القمي ذكره القميون وغمزوا عليه ورموه بالغلو حتى دس عليه من يفتك به ، فوجده يصلي من أول الليل إلى آخره فتوقفوا عنه. وحكى جماعة من شيوخ القميين عن ابن الوليد أنه قال : محمد بن اورمة طعن عليه بالغلو ، وكل ( فكل ) ما كان في كتبه مما وجد في كتب الحسين بن سعيد وغيره فقل به ، وما تفرد به فلا تعتمده ، وقال بعض أصحابنا : إنه رأى توقيعا من أبي الحسن الثالث عليهالسلام إلى أهل قم في معنى محمد بن اورمة وبراءته مما قذف به.[2] یعنی خود مرحوم نجاشی این مطلب را پذیرفته است.
دلیل چهارم این است که مرحوم کشی میگوید کتاب یوم و لیلة بر امام عسگری (علیه السلام) عرضه شد و بورق بوسنجانی میگوید: فخرجت إلى سرّ من رأى و معي كتاب يوم و ليلة،فدخلت على أبي محمّد -عليه السّلام-و أريته ذلك الكتاب،فقلت له:جعلت فداك!إنّي رأيت أن تنظر فيه،فلمّا نظر فيه و تصفّحه ورقة ورقة، فقال: هذا صحيح ينبغي أن يعمل به. [3]
دلیل پنجم این است که ابن غضائری هم بعضی از تضعیفات مبتنی بر غلو را نپذیرفته است. زیرا اینکه میگوییم راحت نمیشود تضعیفات مبتنی بر غلو را پذیرفت، منفرد نیستیم و رجالیون هم بعضی از تضعیفات را نپذیرفتند. مثلاً ابن غضائری در مورد محمد بن اورمه میگوید أبو جعفر، القمّيّ. اتّهمه القمّيّون بالغلوّ، و حديثه نقيّ لا فساد فيه، و ما رأيت شيئا ينسب إليه تضطرب فيه النفس، إلّا أوراقا في «تفسير الباطن» و ما يليق بحديثه، و أظنّها موضوعة عليه[4] ، اینها را وصل کردند بر علیه محمد بن اورمه که او را از وثاقت بیندازند.
پس اینکه روات متهم به غلو میشوند، بدون تحقیق برای ما پذیرفتنی نیست.
آقای شیخ سند کتابی با عنوان الغلو و الفرق الباطنیه، روات المعارف بین الغلات و المقصره دارند؛ بعضی از راویان در بحثهای عقیدتی و معرفتی، غالی، بعضیها مقصر و بعضیها حد وسط هستند. المُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ ، وَ المُتَأخِّرُ عَنهُم زَاهِقٌ ، وَ اللّازِمُ لَهُم لاحِقٌ، نه باید در بعد معرفتی غالی بود و نه باید مقصر بود. ایشان در صفحه 149 وارد معانی کذب در لغت میشوند و میفرمایند این معانی چند معنا دارد و در صفحه 152 میفرمایند اقسام الکذب التی ارتکبها الروات، غالیها چند قسم کذب را مرتکب شدهاند. ایشان میفرمایند در روایات به بعضی از روات نسبت کذب داده شده، مخصوصاً بعضی از آنها که متهم به غلو هستند اما کذب مصطلح به معنای خلاف واقع نیست. اینکه میگویند بعضی از راویان که متهم به غلو هستند و حتی در روایات هم گفتهاند فلانی کاذب است، منظور کذب اصطلاحی نیست که آنها را از اعتبار خارج کند، بلکه چند معنا دارد:
معنای اول اذاعة الاسرار و افشائها. گاهی وقتی میگفتند فلانی کاذب است یعنی اذاعه اسرار میکند. پس نباید اسرار امامت را نزد هر کسی گفت. ایشان میفرمایند قال حدثنا الحسين بن عبيد اللّه القمي، عن محمد بن أورمة، عن يعقوب بن يزيد عن سيف بن عميرة، عن المفضل بن عمر الجعفي قال، دخلت على أبي عبد اللّه (عليه السلام) يوم صلب فيه المعلى، فقلت له يا ابن رسول اللّه أ لا ترى هذا الخطب الجليل الذي نزل بالشيعة في هذا اليوم قال و ما هو قلت معلى بن خنيس، قال رحم اللّه معلى قد كنت أتوقع ذلك لأنه أذاع سرنا، و ليس الناصب لنا حربا بأعظم مئونة علينا من المذيع علينا سرنا، فمن أذاع سرنا إلى غير أهله لم يفارق الدنيا حتى يعضه السلاح أو يموت بخبل. همانطور که ناصبی بر ما مئونه و زحمت درست میکند کسی که اسرار ما را در جایی که نباید، افشا میکند، همینگونه است.
مرحوم کشی میگوید امام رضا (علیه السلام) میفرمایند کان المغیره بن سعید یکذب علی ابی جعفر فأذاقه الله حر الحدید.
پس معنای اول کذب که گاهی به راویان امامی نسبت داده شده، اذاعه سرّ است.
معنای دوم وضع حدود لأشياء سُمعت حقيقة است. گاهی راوی حدیثی را از امام (علیه السلام) میشنود و از پیش خود حدودی برای آن حدیث نقل میکند که در این جهت میشود کذب، اما اصل مطلب اینگونه نبوده است. مثلاً مکاتبه مفضل بن عمر با امام صادق (علیه السلام) که حضرت (علیه السلام) میفرمایند أنّ هذا القول كان من قوم سمعوا ما لم يعقلوه عن أهله ولم يعطوا فهم ذلك ولم يعرفوا حدّ ما سمعوا، فوضعوا حدود تلك الأشياء مقايسة برأيهم ومنتهى عقولهم، ولم يضعوها على حدود ما أمروا كذباً وافتراءً على اللَّه ورسوله وجرأة على المعاصي، فكفى بهذا لهم جهلًا. پس این شخص درست است که کذاب است، ولی غالی به معنای واقعی نیست بلکه حدودی را بیان کرده که نباید بیان میکرد.
معنای سوم تطبیق المعنا علی غیر مصداقه است. گاهی یک معنا را منطبق بر غیر مصداق میکرده است. مثلاً راوی میگوید قال: سمعت علياً عليه السلام يقول: يا أيّها الناس اتّقوا اللَّه ولا تفتوا الناس بما لا تعلمون فإنّ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم قد قال قولًا آل منه إلى غيره وقد قال قولًا من وضعه غير موضعه كذب عليه فقام عبيدة وعلقمة والأسود وأناس معهم فقالوا: يا أمير المؤمنين فما نصنع بما قد خبرنا به في المصحف؟ فقال: يسأل عن ذلك علماء آل محمد عليهم السلام.
معنای چهارم این است که گاهی از اهل بیت (علیهم السلام) قواعد کلیه اجمالیه را میگرفتند و با فهم خودشان استنتاجاتی صورت میدادند و احتجاجات تفصیلی و مفصلی را بر آن مرتبط میکردند، در حالیکه آنها درست نبوده است.
معنای پنجم این است که کذبی که اسناد داده میشود، واقعاً کذب مخبری است؛ یعنی شخص کاذب است.
معنای ششم صدق و کذب به لحاظ أبعاض کلام است. یعنی گاهی بعضی از کلام اشتباه و کذب و گاهی بعضی از کلام درست بوده است.