درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1400/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان با غیر مسلمان / کفائت در ازدواج / بررسی حکم ازدواج با غلات

آیا ازدواج با غلات (چه مرد غالی و چه زن غالیه) جایز است یا خیر؟ بحث غلو یکی از مباحث بسیار مهمی است که شاید بتوان ادعا کرد آنطور که حق مطلب است، به آن پرداخته نشده است. هم اصل غلو و هم نگاه به اینکه غلو به چه چیزی محقق می‌شود، در اعتبار و یا عدم اعتبار بسیاری از روایات دخیل است.

برای اینکه اهمیت این بحث بیشتر روشن شود، در این وادی 2 کتاب داریم.

کتاب اعتبارسنجی احادیث شیعه از آقای سید علیرضا حسینی شیرازی

کتاب الغلو و الفرق الباطنیه از آیت الله شیخ سند با عنوان روات المعارف بین الغلات و المقصره

گاهی رجالی که می‌گویند فلان راوی غالی است، ممکن است از زاویه ذهن فقیه این باشد که آن راوی غالی نبوده، بلکه رجالی در حق معصومین (علیهم السلام) مقصر هستند و آن راوی غالی نیست و روایات او حجت است.

چرا این اشکال ایجاد شده است؟ چون رجالیینی که در صحت و ضعف راوی به آنها مراجعه می‌کنیم، تعریف واضح و روشنی از غلو ارائه نکرده‌اند. یعنی منضبط نمی‌گویند غالی یعنی این و فلانی چون این اعتقاد را دارد، غالی است و غیر این اعتقاد غالی نیست.

در کتاب اعتبارسنجی اسامی کسانی که به عنوان غالی معرفی شده‌اند، آمده است.

1- سهل بن زیاد که اسم ایشان در 2567 سند حدیث آمده است. مرحوم نجاشی می‌گوید احمد بن محمد بن عیسی (شیخ القمیین) سهل بن زیاد را غالی و دروغگو معرفی کرده است. کان احمد بن محمد بن عیسی یشهد علیه بالغلو و الکذب و اخرجه من قم إلی الری.

2- محمد بن عیسی بن عبید که اسم ایشان در 1415 سند حدیث آمده است. مرحوم شیخ طوسی می‌فرمایند ضعيف استثناه أبو جعفر ابن بابويه من رجال نوادر الحكمة وقال : لا أروي ما يختصّ بروايته ، وقيل : إنّه كان يذهب مذهب الغلاة. ایشان ضعیف و غالی است. ولی مرحوم نجاشی در اینجا مخالف است.

3- احمد بن حسین بن سعید اهوازی. مرحوم نجاشی می‌گوید روی عن جمیع شیوخ أبیه (پدرش حسین بن سعید) إلا حماد بن عیسی فيما زعم أصحابنا القميون وذكروا انه غال وحديثه يعرف وينكر.

4- جعفر بن معروف سمرقندی. ابن غضائری می‌گوید کان فی مذهبه ارتفاع و حدیثه یعرف تارتاً و ینکر أخری. یعنی ایشان قائل به غلو بوده است.

محمد بن سنان زاهری (برادر عبدالله بن سنان) که اسم ایشان در 975 سند حدیث آمده و اگر بگوییم ایشان غالی و در نتیجه ضعیف است، این احادیث از اعتبار می‌افتد، در غیر این صورت این احادیث معتبر می‌شود. مرحوم کشی، ابن غضائری و مرحوم شیخ طوسی ایشان را غالی می‌دانند.

6- مفضل بن صالح که اسم ایشان در 432 سند حدیث آمده و ابن غضائری و مرحوم نجاشی ایشان را تضعیف کرده‌اند. مرحوم نجاشی فقط می‌گوید ایشان ضعیف است، اما مشخص نیست که به خاطر غلو باشد. ابن غضائری می‌گوید ضعیف کذاب یضع الحدیث.

7- محمد بن علی ابو سمینه که اسم ایشان در 386 سند حدیث آمده است. ابن غضائری می‌گوید کذاب غال دخل قم و اشتهر امره بها و نفاه احمد بن محمد بن عیسی الاشعری عنها و کان شهیراً فی الارتفاع لایلتفت إلیه و لایکتب حدیثه. مرحوم نجاشی می‌گوید ضعیف جداً فاسد الاعتقاد لایعتمد فی شیء و کان ورد قم ثم تشهر فی الغلو. مرحوم شیخ طوسی می‌فرمایند له کتب و و قيل إنها مثل كتب الحسين بن سعيد رواها عنه في الصحيح من طريق المصنف إلا ما كان فيها من تخليط أو غلو أو تدليس أو ينفرد به و لا يعرف من غير طريقه، روایت‌های غلوی او را کنار بگذار اما بقیه روایت‌هایش اشکال ندارد.

بسیاری از رجالیین که تعابیر ضعیف و امثالهم آنها از اعتقاد راوی و طبعاً از فضای اعتقادی رجالی نشأت گرفته است، اشاره می‌دهند که آیا آن درجه از اعتقاد راوی را غلو می‌دانیم یا خیر؟ و آیا راوی هم در حوزه اعتقادات، معارف و فضائل مطالبی دارد یا منحصر در فقه است؟

8- جابر بن یزید جعفی که اسم ایشان در 324 سند حدیث آمده است. مرحوم نجاشی در مورد ایشان می‌گوید روی عنه جماعة غمض فیهم و ضعفوا منهم عمر بن شمر، مفضل بن صالح، منخل بن جمیل، یوسف بن یعقوب و کان فی نفسه مختلطا و کان شیخنا ینشدنا اشعاراً کثیر فی معنا تدل علی الاختلاط لیس هذا موضعاً لذکرها و قل ما یورد عنه شیء فی الحلال و الحرام، مصنف این کتاب می‌گوید از تعابیری که مرحوم نجاشی شبیه آن را برای دیگران داشته و آنها را متهم به غلو کرده، در اینجا هم که این تعبیر آمده ولو کلمه غلو را نیاورده، مرادش همین است.

عمر بن شمر جعفی که ابن غضائری و مرحوم نجاشی می‌گویند ایشان ضعیف است، اما نگفته‌اند غالی است.

10- عبدالله بن عبد الرحمان الاصم که اسم ایشان در 164 سند حدیث آمده است. ابن غضائری می‌گوید ضعیف مرتفع القول. مرحوم نجاشی می‌گوید ضعیف غال لیس بشیء.

11- محمد بن حسن بن شمون که اسم ایشان در 159 سند حدیث آمده است. ابن غضائری می‌گوید واقف ثم غلی ضعیف. مرحوم نجاشی می‌گوید واقف ثم غلی و کان ضعیف جداً فاسد المذهب.

12- مفضل بن عمر جعفی که اسم ایشان در 150 سند حدیث آمده است. ابن غضائری و مرحوم نجاشی می‌گویند ضعيف متهافت، مرتفع القول، خطّابي، وقد زيد عليه شيءٌ كثيرٌ، وحمل الغلاة في حديثه حملاً عظيما.

13- ابراهیم بن اسحاق احمری که اسم ایشان در 131 سند حدیث آمده است. ابن غضائری می‌گوید في حديثه ضعف، و في مذهبه ارتفاع. و يروي الصحيح و السقيم، و أمره مختلط[1] .

سلمة بن خطاب که اسم ایشان در 111 سند حدیث آمده است. ابن غضائری و مرحوم نجاشی ایشان را تضعیف کردند، اما اینکه غالی باشد یا خیر، مشخص نیست.

آقای سید علیرضا حسینی شیرازی در کتاب اعتبارسنجی احادیث شیعه در صفحه 402 بحثی دارند با عنوان نخستین راویان تضعیف شده که شامل أبان بن ابی عیاش، مغیره بن سعید، ابو الخطاب و غیره می‌باشد. ایشان می‌فرمایند سایر راویان تضعیف شده کسانی هستند که معمولاً برایشان یکی از این 3 واژه می‌آید:

ضعیف

ضعیفاً

ضعیف الحدیث

مثلاً ابراهیم بن یزید مکفوف که آقایانی مثل مرحوم نجاشی می‌گوید ضعیف یقال إن فی مذهبه ارتفاع. پس احتمال می‌دهیم که مراد مرحوم نجاشی از آوردن کلمه ضعیف در اینجا به اعتبار غلو و ارتفاع مذهب باشد. چون وقتی بلافاصله بعد از کلمه ضعیف می‌گوید یقال، مشخص می‌شود که کلمه ضعیف با سابقه ذهنی که از این آقایان برای ما ایجاد شد، ممکن است به همین اعتبار باشد.

15- ابوالعباس احمدبن علی‌ الرازی. ابن غضائری می‌گوید کان ضعیفا و حدثنی ابی (پدر ابن غضائری) أنه کان فی مذهبه ارتفاع. ابن غضائری در این روایت ابتدا می‌گوید ضعیف، ولی بعد می‌گوید ضعیف بودن او به خاطر این است که پدر ابن غضائری گفته مذهبش ارتفاع دارد.

16- احمد بن محمد سیاری. مرحوم نجاشی می‌گوید ضعیف الحدیث فاسد المذهب.

17- داود بن کثیر رقی. مرحوم شیخ طوسی می‌فرمایند ثقه، ولی مرحوم نجاشی و ابن غضائری می‌گویند کان فاسد المذهب ضعیف الروایه لایلتفت إلیه، ضعیف جداً و الغلات تروی عنه.

مرحوم شیخ مفید از مرحوم شیخ صدوق و استاد مرحوم شیخ صدوق (مرحوم ابن ولید) گلایه دارند. ایشان می‌فرمایند فأما نص أبي جعفر ; بالغلو على من نسب مشايخ القميين وعلمائهم إلى التقصير فليس نسبة هؤلاء القوم إلى التقصير علامة على غلو الناس إذا، وفي جملة المشار إليهم بالشيخوخية والعلم من كان مقصرا ، وإنما يجب الحكم بالغلو على من نسب المحققين إلى التقصير. [2]

اگر انسان بگوید که عده‌ای مقصر هستند دلیل نمی‌شود که خودش غالی باشد. إذ فی جمله المشار إلیهم بالشیخوخیة و العلم من کان مقصرا، چون من (شیخ مفید) هم عده‌ای از اینها را _که می‌گویند اینها مشایخ هستند و چرا گفتید مقصر هستند؟ و حالا که گفتید مقصر هستند خودتان غالی هستید_ واقعاً مقصر می‌دانم.

وإنما يجب الحكم بالغلو على من نسب المحققين إلى التقصير[3] ، و قد وجدنا جماعة وردوا إلينا من قم يقصرون تقصيرا ظاهرا في الدين‌ و ينزلون الأئمة ع عن مراتبهم و يزعمون أنهم كانوا لا يعرفون كثيرا من الأحكام الدينية حتى ينكت‌ في قلوبهم و رأينا من يقول إنهم كانوا يلتجئون في حكم الشريعة إلى الرأي و الظنون‌ و يدعون مع ذلك أنهم من العلماء و هذا هو التقصير الذي لا شبهة فيه.[4]

مرحوم شیخ مفید می‌فرمایند اگر کسی این مقصرین را مقصر می‌داند و بشود به او بگوییم غالی، من (شیخ مفید) اولین غالی هستم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo