درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/10/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان با غیر مسلمان / کفائت در ازدواج / ازدواج زن مسلمان با مرد مخالف / بررسی اقوال فقها
جواز ازدواج مرد مخالف (سنی) با زن مؤمنه (12 امامی)؛ در این زمینه ادله قائلان به منع و جواز را بیان کردیم.
ازدواج سنی با مؤمنه یا مؤمن با سنیه
ازدواج مؤمن با زنی که عارفه و ناصبه نیست، یعنی میشود زن سنی غیر ناصبی. شهرت بسیار قوی قائل به این مطلب شده که مرد 12 امامی میتواند با زن سنی که ناصبی نباشد، ازدواج کند. ولی 3 نفر با این مطلب مخالف هستند.
نفر اول مرحوم سلار در کتاب مراسم میفرمایند تنها صرف سنی بودن کافی نیست، بلکه یا زن باید مؤمنه باشد و یا اگر سنی است، صرف سنی غیر ناصبه بودن کافی نیست بلکه باید سنی مستضعفه باشد، یعنی از دین خودش چیزی نفهمد.
نفر دوم مرحوم ابن ادریس و نفر سوم مرحوم صاحب حدائق میفرمایند مؤمن نمیتواند با غیر مستضعفه از سنیها ازدواج کند، یعنی حتما زن سنی باید مستضعفه باشد.
چرا نمیشود با غیر مستضعفه از سنیها ازدواج کرد؟ مرحوم صاحب حدائق میفرمایند چون اینها داخل در عنوان کافر میشوند و ازدواج با کافر، چون کفویت ندارد، جایز نیست.
مرحوم ابن ادریس در سرائر میفرمایند و لا بأس بنكاح المستضعفات، ممّن يتشهدن الشهادتين، و لا يعرف منها. انحراف عن الحقّ، و حدّ المستضعف من لا يعرف اختلاف الناس في المذاهب، و لا يبغض أهل الحقّ على اعتقاده.
و إذا وجد امرأة لها دين و أصل كريم، فلا يمتنع من مناكحتها لأجل فقرها، فانّ اللّه تعالى يقول ﴿إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ﴾[1]
انحراف از حق ندارد و این حرفها را نمیفهمد. و حد المستضعف من لایعرف اختلافاً ناسف المذاهب، خبری از اختلاف مردم در مذاهب ندارد. و لایبغض اهل الحق الاعتقاده، بنا بر اعتقاد خودش نسبت به شیعیان که اهل حق هستند در دلش بغض نیست. و قد قدمنا أنه لایجوز ان یتزوج مخالفه له فی الاعتقاد، نمیشود با مقابل مستضعف ازدواج کرد ولی میشود با خود مستضعف ازدواج کرد.
مرحوم صاحب حدائق مثل ابن ادریس میفرمایند روایت نبوی داریم که إذا جائكم من ترضون دينه و خلقه فزوّجوه ، هر کس که دین و خلقش را پسندیدید دخترتان را به او بدهید. ایشان میفرمایند خلق در این روایت به معنای دین است. اگر ابتدا خلق آمده ،دین عبارت أخری است و اگر ابتدا دین آمده، خلق عبارت اخری است، چون گاهی خلق به معنای دین هم استعمال میشده است. پس روایت باید به این صورت باشد که إذا جائکم من ترضون دینه فزوجوه.
ما هم دین سنی را قبول نداریم و مورد رضایت ما نیست، پس دختر به سنی نمیدهیم. لذا دین و رضایت به دین، شرط صحت است نه شرط کمال و در اینجا خلق به معنای اخلاق نیست بلکه به معنای دین است. ایشان میفرمایند نکاح مؤمن با مستضعفه از سنیها به خاطر دلیل خاص بر این روایت عام مقدم میشود و اشکالی ندارد.
ولی ایشان بعداً میفرمایند حتی ازدواج مؤمن با مستضعفه هم اشکال دارد و بنا بر احتیاط واجب جایز نیست. لذا مرحوم صاحب حدائق میفرمایند ازدواج با سنی جایز نیست حتی اگر بخواهد از سنی دختر بگیرد.
در مقام پاسخ میگوییم:
اولاً خلق به معنای دین استعمال شده اما هر گاه یک لفظ مشترک استعمال شود، ظهور در معنای رایجش دارد و معنای رایج خلق، اخلاق است.
ثانیاً اصل در عطف دوئیت است در حالیکه در اینجا شما (مرحوم صاحب حدائق) خلق و دین را به یک معنا میگیرید و این میشود خلاف اصل. برای هر قیدی احترازیت را لحاظ میکنیم و طبق بیان شما احترازیت در کلمه دوم نیست.
مرحوم صاحب حدائق میفرمایند روایت راجع به ولی (پدر) است، پس ممکن است ولی رعایت خلق و دین را نسبت به خواستگار بکند اما دختر آن را رعایت نکند. ایشان میفرمایند در انتهای روایت گفته انْ لا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِى الْأَرْضِ وَ فسادٌ كَبْيِرٌ. عدم رعایت اخلاق فتنه و فساد در زمین نیست بلکه منظور باید عدم رعایت دین باشد. ما میگوییم:
اولاً مراد اخلاق است.
ثانیاً انصافاً اگر اخلاق هم نباشد فتنه و فساد کبیر رخ میدهد مثل دعواها، ضرب و جرحها، طلاقها و امثالهم.
مرحوم صاحب حدائق 2 دلیل میآورند:
دلیل اول: [ ٢٦٣٣٤ ] ١ ـ محمد بن يعقوب عن أبي علي الاشعري ، عن محمد بن عبد الجبار ، عن صفوان بن يحيى ، عن عبدالله بن مسكان، عن يحيى الحلبيّ، عن عبد الحميد الطائي، عن زرارة بن أعين قال : قلت لابي عبدالله (عليه السلام): أتزوج بمرجئة أو حرورية؟ قال : لا، عليك بالبله من النساء، قال زرارة: فقلت: والله ما هي إلا مؤمنة أو كافرة؟ فقال أبو عبدالله عليهالسلام : فأين أهل ثنوى الله عزّ وجلّ قول الله أصدق من قولك: (إلا المستضعفين من الرجال والنساء والولدان لا يستطعيون حيلة ولا يهتدون سبيلا).[2]
زن یا مؤمنه است یا کافره. شاهد مطلب این است که إلا المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان لایستطیعون حیلة و لایهتدون سبیلا، مگر مستضعفین از رجال و نساء و ولدان، و خدای متعال هم فرموده میشود با مستضعفین ازدواج کرد (بله یعنی مستضعفین).
دلیل دوم: [ ٢٦٣٤٠ ] ٧ ـ وعنه ، عن أحمد بن محمد ، عن الحسن بن علي بن فضال ، عن يونس بن يعقوب ، عن حمران بن أعين قال : كان بعض أهله يريد التزويج فلم يجد امرأة مسلمة موافقة ، فذكرت ذلك لابي عبدالله عليهالسلام ، فقال : أين أنت من البله الذين لا يعرفون شيئا.[3]
مؤمنه پیدا نکرد. فذکرت، این را برای امام صادق (علیه السلام) گفتم. حضرت (علیه السلام) میفرمایند چرا به سراغ بله (مستضعفه) نمیروید که چیزی از این حرفها نمیفهمند؟
مرحوم شیخ صدوق در کتاب معانی الاخبار میفرمایند ٨ ـ حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد ، قال : حدثنا الحسين بن الحسن بن أبان ، عن الحسين بن سعيد ، عن صفوان بن يحيى ، عن حجر بن زائدة ، عن حمران ، قال : سألت أبا عبد الله عليهالسلام عن قول الله عزوجل : « إلا المستضعفين من الرجال » قال : هم أهل الولاية. قلت : وأي ولاية؟ فقال : أما إنها ليست بولاية في الدين ولكنها الولاية في المناكحة والموارثة والمخالطة وهم ليسوا بالمؤمنين ولا بالكفار ، وهم المرجون لأمر الله عزوجل.[4]
حضرت (علیه السلام) میفرمایند مراد از اهل ولایت یعنی کسانی که در باب نکاح و ارث و مخالطه (رفت و آمدها و امثالهم) هستند. یعنی کسانی که نه مؤمن هستند و نه کافر. حضرت (علیه السلام) سخن جناب زراره را که ازدواج با کافر جایز نیست و در میان مخالفان کافر هم هست، امضا کردند. اما حصر در مؤمن و کافر را امضا نکردند.
مرحوم صاحب حدائق میفرمایند جناب زراره فکر کرد که همه یا مؤمن هستند و یا کافر، اما در اینجا قسم سومی هم داریم که ازدواج با مخالف معمولی که بله نیست، طبق بیان حضرت (علیه السلام) جایز نیست.
ما میگوییم ظهور ندارد که اهل قبلهای که ناصبی نباشند، یا مؤمن هستند یا کافر. اهل قبله اگر ناصبی باشند که هیچ، اما اگر ناصبی نباشند بر 3 قسم هستند.
یا مؤمن هستند.
یا کافر هستند.
یا بله و مستضعف هستند و ازدواج مرد امامی با زن بله و مستضعف بنا بر روایات اشکالی ندارد.
مرحوم صاحب حدائق میفرمایند داریم:
روایت معلی بن خنیس
روایت عبدالله بن سنان
[ ٣٥٣٢٤ ] ٢ ـ محمد بن علي بن الحسين في ( معاني الاخبار ) عن محمد بن علي ماجيلويه ، عن عمه محمد بن أبي القاسم ، عن محمد بن علي الكوفي ، عن ابن فضال ، عن المعلى بن خنيس ، قال : سمعت أبا عبدالله عليهالسلام يقول : ليس الناصب من نصب لنا أهل البيت ، لانك لا تجد أحدا يقول : أنا ابغض ( آل محمّد ) ، ولكن الناصب من نصب لكم ، وهو يعلم أنكم تتولونا وتبرؤون من أعدائنا.
[ ٣٥٣٢٥ ] ٣ ـ وفي ( العلل ) عن محمد بن الحسن ، عن محمد بن يحيى ، عن محمد بن أحمد ، عن إبراهيم بن إسحاق ، عن عبدالله بن حماد ، عن عبدالله بن سنان ، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال : ليس الناصب من نصب لنا أهل البيت ، لانك لا تجد رجلا يقول : أنا ابغض محمدا وآل محمد ، ولكن الناصب من نصب لكم ، وهو يعلم أنكم تتولونا وأنكم من شيعتنا.[5]
که هر دو روایت صراحت دارند که ناصبی دشمن شیعه است نه دشمن اهل بیت (علیهم السلام) و دشمنی خود را با اهل بیت (علیهم السلام) اظهار نمیکنند. بنابراین معنای ناصبی خیلی وسیع است و فقط مستضعف استثنا میشود که ازدواج با او صحیح است اما ازدواج با سنی غیر مستضعف، چه مرد و چه زن، جایز نیست.
بعضی از روایات معارضه با حرمت دارد.
1- [ ٢٦٣٤٤ ] ١١ ـ وبإسناده عن علي بن الحسن بن فضال ، عن محمد بن علي ، عن أبي جميلة ، عن سندي ، عن الفضيل بن يسار قال : سألت أبا جعفر عليهالسلام عن المرأة العارفة هل ازوجها الناصب؟ قال : لا لان الناصب كافر قلت : فازوجها الرجل غير الناصب ولا العارف؟ فقال : غيره أحب إلي منه.[6]
2- [ ٢٦٣٣٣ ] ١٧ ـ وبإسناده عن الحسين بن سعيد ، عن النضر بن سويد ، عن عبدالله بن سنان قال : سألت أبا عبدالله عليهالسلام بم يكون الرجل مسلما تحل مناكحته وموارثته ، وبم يحرم دمه؟ قال : يحرم دمه بالاسلام إذا ظهر وتحل مناكحته وموارثته.[7]
تا اینجا آقایان خواستند بگویند حتی ازدواج با زن سنیه هم اشکال دارد.
حرمت ازدواج زن مؤمنه با مرد سنی در [ ٢٦٣٣٥ ] ٢ ـ وعن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن علي بن الحكم ، عن موسى بن بكر ، عن زرارة بن أعين ، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال : تزوجوا في الشكاك ولا تزوجوهم ، فإن المرأة تأخذ من أدب زوجها ويقهرها على دينه.[8]
روایت جناب زراره و نهی از دادن دختر به شکاک (سنی)
مرحوم شهید ثانی میفرمایند شکاک گروهی از سنیها هستند. مرحوم صاحب حدائق میفرمایند اگر ازدواج با شکاک از سنیها جایز نباشد با سنی معمولی به طریق اولی جایز نیست. پس ازدواج زن مؤمنه با مرد سنی جایز نیست.
آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند روایت عبدالله بن سنان (به خاطر ابراهیم ابن اسحاق که همه او را تضعیف کردند) و روایت معلی بن خنیس (به خاطر محمد بن علی که همه او را تضعیف کردند) اشکال سندی دارد و به این دو اعتبار ایشان میفرمایند این روایات به درد استدلال مستدل نمیخورد.
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند روایاتی که گفته اینها کافر هستند، مراد کفر دنیوی نیست بلکه مراد بعضی از مراتب کفر و مربوط به عالم آخرت است. مرحوم صاحب جواهر این روایات را توجیه کرد که ازدواج با مرد سنی اشکال ندارد.
1- روایت [ ٢٦٣٣٧ ] ٤ ـ وعنه ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن الحكم بن أيمن ، عن القاسم الصيرفي شريك المفضل قال : سمعت أبا عبدالله عليهالسلام يقول : الاسلام يحقن به الدم ، وتؤدّي به الامانة ، وتستحل به الفروج ، والثواب على الايمان.
2- صحیحه [ ٢٦٣٣٨ ] ٥ ـ وعنه ، عن أحمد بن محمد ، عن الحسين بن سعيد ، عن فضالة بن أيوب عن عمرو بن أبان قال : سألت أبا عبدالله عليهالسلام عن المستضعفين؟ فقال : هم أهل الولاية ، فقلت : أي ولاية؟ فقال : أما أنها ليست بالولاية في الدين ، ولكنها الولاية في المناكحة والموارثة والمخالطة ، وهم ليسوا بالمؤمنين ولا الكفار ، منهم المرجون لامر الله عزّ وجلّ.[9]
3- [ ٢٦٣٤٦ ] ١٣ ـ أحمد بن أبي عبدالله في ( المحاسن ) : عن أبيه ، ( عن ابن أبي عمير ) ، عن صفوان بن يحيى ، عن العلاء بن رزين ، عن محمد بن مسلم ، عن أبي جعفر عليهالسلام ، قال : سألته عن الايمان؟ فقال : الايمان ما كان في القلب ، والاسلام ما كان عليه التناكح [٢] والمواريث وتحقن به الدماء ، الحديث.[10]
4- معتبره علی بن رئاب 223 حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ، قَالَ: دَخَلَ زُرَارَةُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَالَ يَا زُرَارَةُ مُتَأَهِّلٌ أَنْتَ قَالَ لَا، قَالَ وَ مَا يَمْنَعُكَ مِنْ ذَلِكَ قَالَ لِأَنِّي لَا أَعْلَمُ تَطِيبُ مُنَاكَحَةُ هَؤُلَاءِ أَمْ لَا، قَالَ فَكَيْفَ تَصْبِرُ وَ أَنْتَ شَابٌّ قَالَ أَشْتَرِي الْإِمَاءَ، قَالَ وَ مِنْ أَيْنَ طَابَ لَكَ نِكَاحُ الْإِمَاءِ قَالَ لِأَنَّ الْأَمَةَ إِنْ رَابَنِي مِنْ أَمْرِهَا شَيْءٌ بِعْتُهَا، قَالَ لَمْ أَسْأَلْكَ عَنْ هَذَا وَ لَكِنْ سَأَلْتُكَ مِنْ أَيْنَ طَابَ لَكَ فَرْجُهَا قَالَ لَهُ فَتَأْمُرُنِي أَنْ أَتَزَوَّجَ قَالَ لَهُ ذَاكَ إِلَيْكَ ... .[11]
4 نکته نتیجه میگیریم.
به بعضی از اشکالات مرحوم صاحب حدائق که قائل شدند در هیچ طرفی ازدواج با سنی جایز نیست، پاسخ دادیم.
آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند مرحوم عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) فرمودند اگر ملاک نصب، تقدیم جبت و طاغوت بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشد، ما در سنیها دیگر مستضعف نداریم؛ چون یقیناً اولی و دومی را مقدم میدارند و این مقدار مفروغ عنه است. ایشان میفرمایند معلوم نیست مستضعفین سنی همین مقدار را هم بلد باشند که اولی و دومی را هم مقدم بدارند. ما میگوییم اگر آنها را هم مقدم ندارند، معلوم میشود که سنی هم نیستند. مستضعف اولی و دومی را مقدم میدارد ولی در مورد شیعه، سقیفه، عید غدیر و امثالهم اطلاعی ندارد.
پس حرف اول در جمعبندی نهایی این است که:
اشکالات مرحوم صاحب حدائق را میتوان پاسخ داد که پاسخ دادیم.
عدهای از آقایان قائل به دلالت روایت علی بن رئاب و محمد بن قیس بر جواز نکاح شدند از جمله آیت الله شبیری زنجانی.
آیت الله شبیری زنجانی 2 ازدواج را نقل میکنند:
ازدواج فاطمه بنت الحسین با نوه عثمان بن عفان
ازدواج سکینه بنت الحسین با مصعب بن زبیر
ایشان مدعی هستند که در این دو ازدواج تردیدی نیست و میشود ازدواج با مرد سنی. یعنی آیت الله شبیری زنجانی میخواهند بگویند یک امر واقعی خارجی بوده و از آن جواز را استفاده میکنیم.
بعضیها گفتهاند اینجا مراد تحریم تکلیفی است اما بطلان وضعی نیست و این نهیها دال بر حرمت است ولی دال بر بطلان نیست. چون تعبدی نیست که اگر حرام باشد درست واقع نشود. عقد ازدواج از امور توصلیه است و به امور توصلی اگر نهی تعلق بگیرد، صرف تعلق نهی دال بر بطلان نیست.
آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند ما از ظاهر روایات میفهمیم که ازدواج با سنی غیر ناصبی صحیح است.
ما میگوییم با توجه به روایات متعدد که گفتیم مدار بر اعتقادات است، از یک طرف روایات فراوانی خواندیم که مخالفین در واقع کافر هستند و از طرف دیگر ادله دیگری هم داشتیم.
اجماع بر عدم جواز داشتیم.
نصوص مستفیضه یا متواتره بر کفر مخالفین داشتیم.
نصوصی داشتیم دال بر اینکه مؤمنین بعضهم اکفاء بعض.
19 روایت را هم متعرض شدیم.
از مجموعه اینها میگوییم ازدواج مرد شیعه با زن سنیه اشکال ندارد اما ازدواج زن امامیه با مرد سنی بنا بر احتیاط واجب جایز نیست. بعضی از آقایان مثل مرحوم صاحب جواهر میفرمایند سیره مستمره علی مخالطتهم بوده است. مخالطته در چه بوده است؟ در خرید و فروش و ذبح و امثالهم بوده است. ولی نه در مناکحه. لذا ما میگوییم با اینها به حسب ظاهر از حیث ذبیحه و طهارت ظاهری و امثالهم اشکال ندارد اما مسئله ازدواج بنا بر احتیاط جایز نیست.
اگر مواردی هم بوده:
اولاً اصل صحتش باید بررسی شود.
ثانیاً شاید از باب اکراه و احتیاط و امثالهم باشد.