درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان با غیر مسلمان / کفائت در ازدواج / ازدواج زن مسلمان با مرد مخالف / بررسی روایات دال بر جواز نکاح
ادلهای دال بر جواز نکاح زن مؤمنه با مرد سنی (مخالف)
دلیل اول: سیره مستمره در جمیع اعصار که به قول مرحوم صاحب جواهر[1] زن مؤمنه با مرد سنی ازدواج میکند.
دلیل دوم روایات فراوانی که بین اسلام (که مدارش بر شهادتین است) و ایمان فرق گذاشتند و حلیت ذبائح و جواز مناکح را بر اسلام حمل کردند.
دلیل سوم دلایلی که در باب طهارت و نجاست آمدهاند.
آیت الله شبیری زنجانی ادلهای را بیان کردند که معارض ادله حرمت شمرده شده است. یعنی ایشان میخواهند ادلهای را که قائل به جواز هستند، بیان و نقد کنند.
دلیل اول: [ ٢٦٣٤٤ ] ١١ ـ وبإسناده عن علي بن الحسن بن فضال ، عن محمد بن علي ، عن أبي جميلة ، عن سندي ، عن الفضيل بن يسار قال : سألت أبا جعفر عليهالسلام عن المرأة العارفة هل ازوجها الناصب؟ قال : لا لان الناصب كافر قلت : فازوجها الرجل غير الناصب ولا العارف؟ فقال : غيره أحب إلي منه.[2]
آیا میتوانم زن عارفه (یک اصطلاح روائی در زمان اهل بیت (علیهم السلام) که گاهی عارف و عارفه به معنای مؤمن و مؤمنه است) را به ناصب تزویج کنم یا خیر؟ خیر نمیتواند با ناصب ازدواج کند، چون ناصبی کافر است. آیا میتوانم او را به مردی تزویج کنم که نه ناصبی است و نه عارف (سنی غیر ناصب)؟ عارف نیست یعنی مؤمن نیست و ناصب نیست یعنی ناصبی نیست. فقال غیره احب إلیّ منه، غیر این مرد مخالف محبوبتر از این مرد مخالف به سوی من است.
در کلمه احب ماده حب هم در مفضل و هم در مفضلعلیه استعمال دارد. پس ازدواج مرأه مؤمنه با مرد سنی محبوب من (حضرت (علیه السلام)) است اما ازدواج مرأه مؤمنه با مرد غیر سنی (مرد امامی) محبوبتر است.
مرحوم صاحب حدائق اشکال کرده و میفرمایند لازم نیست واژه اسم تفضیل در همه استعمالاتش، آن حدث در مفضلعلیه هم موجود باشد. یعنی استعمال افعل در جایی نیست که بگوییم در مورد خودش هم این حدث هست و در دیگری این حدث قویتر است. چون به قرینه مورد ما نحن فیه آیا معنا دارد که بگوییم ازدواج زن شیعه (12 امامی) با مرد سنی محبوب حضرت (علیه السلام) است؟ خیر. چون حتی عند المجوزین هم میگویند مکروهیتش به قوت خود باقیست، یعنی مکروه بودنش مفروغ عنه است. لذا چون کراهتش مفروغ عنه است پس در اینجا که احب آمده، نمیتوانیم جواز ازدواج با مرد سنی را استفاده کنیم. چون اگر بخواهد جواز باشد یعنی ازدواج محبوب است. در حالیکه گفتیم حتی مجوزین هم قائل به کراهت هستند.
ایشان شاهد میآوردند و میفرمایند در روایتهای فراوانی داریم که نکاح یهودیه و نصرانیه بر ناصبه ترجیح داده شده بود. یعنی آیا ازدواج زن مسلمان با مرد یهودی و نصرانی جایز است؟ خیر. این روایت را با نقد مرحوم صاحب حدائق، آیت الله شبیری زنجانی هم متعرض شدند و پذیرفتند، یعنی میفرمایند این دلیل به درد جواز نمیخورد.
دلیل دوم: صحیحه عبدالله بن سنان است که میتواند محل کلام باشد.
[ ٢٦٣٣٣ ] ١٧ ـ وبإسناده عن الحسين بن سعيد ، عن النضر بن سويد ، عن عبدالله بن سنان قال : سألت أبا عبدالله عليهالسلام بم يكون الرجل مسلما تحل مناكحته وموارثته ، وبم يحرم دمه؟ قال : يحرم دمه بالاسلام إذا ظهر وتحل مناكحته وموارثته.[3]
با چه چیزی انسان مسلمان میشود که ازدواجش حلال و خونش حرام است و ارث میبرد (آثار اسلام)؟ قال یحرم دمه بالاسلام إذا ظهر، ریختن خونش با اسلام حرام میشود البته به شرط اینکه اسلامش ظاهر شود و شهادتین را به زبان بیاورد. و تحل مناکحته و موارثته، ازدواجش حلال است و ارث هم میبرد. یعنی ملاک اسلام است.
مرحوم شهید ثانی در مسالک میفرمایند هذه الروایه اصحها فی الباب سنداً و اظهرها دلالتاً. انصافاً سند و دلالتش بر جواز قوی است. استفاده میکنیم که مخالفین خونشان محفوظ است و ازدواج با آنها صحیح است و ارث هم میبرند. لذا این روایت با روایاتی که دلالت بر حرمت ازدواج داشتند، معارض است.
مرحوم صاحب حدائق میفرمایند:
اولاً چه کسی گفته صحیحه عبدالله بن سنان اصح السند است؟ ایشان میفرمایند روایاتی داریم که درجه اعتبار و صحت سندشان کمتر از صحت روایت عبدالله بن سنان نیست. در روایات مرحوم شهید ثانی این روایت از بقیه روایات اصح السند است ولی نه از بقیه روایتهای موجود. ما روایاتی داریم که وجود دارند و دقیقاً مثل این صحیحه هستند.
ثانیاً از نظر دلالت هم دلالت روایت بر مدعای ایشان اظهر از روایات دیگر نیست و اتفاقاً این روایت برعکس مدعای مرحوم شهید ثانی دلالت دارد، یعنی دال بر جواز نیست. چون درست است که سؤال راوی در مورد حقیقت اسلام است و میگوید تحقق اسلام به این است که خون و ارث و نکاح بر آن بار شود، ولی در واقع میخواهد بفهمد که اگر کسی با ائمه (علیهم السلام) موافق نیست، آیا مسلمان محسوب میشود یا خیر؟ حضرت (علیه السلام) پاسخ این سؤال را نمیدهند و میفرمایند اگر اسلامش ظاهر شد، خونش محفوظ است. از اینکه حضرت (علیه السلام) صریحاً پاسخ سؤال او را نمیدهند معلوم میشود که در مقام تقیه بودند و نخواستند معیار اسلام را بیان کنند و بفهمانند که سنی و مخالف در واقع مسلمان نیست. روایت عبدالله بن سنان از معارضها و دال بر جواز نیست بلکه دال بر حرمت است.
ما روایات خاصهای داریم که موردش، نکاح مخالف است و اکثراً بر نهی دلالت دارند اما بعضی از این روایات دال بر جواز هستند. در اینجا چه کنیم؟
روایت اول: [ ٢٦٣١٩ ] ٣ ـ وعن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن عبد الرحمن بن أبي نجران ، عن عبدالله بن سنان قال : سألت أبا عبدالله عليهالسلام عن الناصب الذي قد عرف نصبه وعداوته ، هل يزوجه المؤمن وهو قادر على رده وهو لا يعلم برده؟ قال : لا يتزوج المؤمن الناصبة ولا يتزوج الناصب المؤمنة ، ولا يتزوج المستضعف مؤمنة.[4]
معلوم است که با اهل بیت (علیهم السلام) دشمن است. آیا مؤمن (مؤمن (پدر) دخترش را به ازدواج او دربیاورد) به او زوجه بدهد؟ و هو قادر علی ردّه، مؤمن (پدر) میتواند او را رد کند. و هو لایعلمها برده، و او هم نمیفهمد چگونه رد شد. یعنی تقیه و خوفی در مقام رد نیست. حضرت (علیه السلام) میفرمایند لایتزوج المؤمن أن ناصبه و لایتزوج الناصب المؤمنه، ناصبی نه میتواند زن قرار بگیرد و نه مرد. شاهد مطلب این است که و لایتزوج المستضعف مؤمنة، مستضعف (سنی که خیلی این حرفها را نمیفهمد) نمیتواند با مؤمنه ازدواج کند.
بعضیها گفتهاند وقتی در مستضعفینشان جایز نباشد پس در مخالفینی که این حرفها را میفهمند، به طریق اولی جایز نیست.
روایت دوم: [ ٢٦٣٢١ ] ٥ ـ وعن حميد بن زياد ، عن الحسن بن محمد ، عن غير واحد ، عن أبان بن عثمان ، عن الفضيل بن يسار قال : سألت أبا عبدالله عليهالسلام عن نكاح الناصب فقال : لا ، والله ما يحل ، قال فضيل : ثم سألته مرة اخرى فقلت : جعلت فداك ، ما تقول في نكاحهم؟ قال : والمرأة عارفة؟ قلت : عارفة ، قال : إن العرافة لا توضع إلا عند عارف.[5]
قسم به خدای متعال که حلال نیست. آیا آن زن، زن مؤمنه است؟ قلت عارفه، بله. : إن العرافة لا توضع إلا عند عارف ، مرأه امامیه فقط باید با مرد 12 امامی باشد نه با مرد سنی. لذا این روایت فقط به درد مؤید میخورد.
روایت سوم: [ ٢٦٣٣٦ ] ٣ ـ وعن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن جميل بن درّاج ، عن زرارة ، قال : قلت لأبي جعفر عليهالسلام : إني أخشى أن لا يحل لي أن أتزوج ممن لم يكن على أمري ، فقال : وما يمنعك من البله ، قلت : وما البله؟ قال : هن المستضعفات من اللاتي لا ينصبن ولا يعرفن ما أنتم عليه.[6]
من میترسم که برایم حلال نباشد با زن سنیه ازدواج کنم (من لم یکن علی امری یعنی سنیها). چرا به سراغ ابلهها نمیروی؟ حضرت (علیه السلام) مستضعف را تفسیر میکنند و میفرمایند مستضعف کسی است که ناصبی و عارف نیست یعنی سنیهای معمولی. در این روایت مدار بر عدم نصب و إن لم تکن عارفه، قرار گرفته است. این روایت به درد بحث ما نمیخورد چون ازدواج مرد امامی با زن سنیه است.
روایت چهارم: [ ٢٦٣٣٩ ] ٦ ـ وعنه ، عن أحمد بن محمد ، عن عبد الرحمن بن أبي نجران ، عن عبدالله بن سنان ، عن أبي عبدالله عليهالسلام ـ في حديث ـ قال : لا يزوج المستضعف مؤمنة. [7]
مستضعف (مرد سنی غیر ناصبی معمولی) حق ازدواج با مؤمنه را ندارد. ظاهر روایت در حرمت و عدم جواز است.
روایت پنجم: [ ٢٦٣٤٠ ] ٧ ـ وعنه ، عن أحمد بن محمد ، عن الحسن بن علي بن فضال ، عن يونس بن يعقوب ، عن حمران بن أعين قال : كان بعض أهله يريد التزويج فلم يجد امرأة مسلمة موافقة ، فذكرت ذلك لابي عبدالله عليهالسلام ، فقال : أين أنت من البله الذين لا يعرفون شيئا.[8]
امرئه مسلمه موافقه (زن امامی) پیدا نکرده است. ازدواج با ابلهها جایز است. اگر زن گرفتن از سنیهای معمولی جایز بود حضرت (علیه السلام) باید حکم به جواز میدادند در حالیکه حکم به جواز ندادند. پس معلوم میشود ازدواج با آنها جایز نیست. وقتی زن گرفتن از سنی معمولی جایز نباشد، زن دادن به آنها به طریق اولی است.
روایت ششم:
[ ٢٥٠٥٥ ] ١ ـ محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد بن عيسى ، عن الحسن بن محبوب ، عن مالك بن عطية ، عن أبي حمزة الثمالي ـ في حديث ـ قال : كنت عند أبي جعفر عليهالسلام فقال له رجل : إنّي خطبت إلى مولاك فلان بن أبي رافع ابنته فلانة فردني ورغب عني وازدرأني لدمامتي وحاجتي وغربتي ، فقال أبوجعفر عليهالسلام : اذهب فأنت رسولي إليه ، فقل له : يقول لك محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب : زوج منجح بن رياح مولاي بنتك فلانة ، ولا ترده ـ إلى أن قال : ـ ثم قال أبوجعفر عليهالسلام : ان رجلا كان من أهل اليمامة يقال له : جويبر ، أتى رسول الله صلىاللهعليهوآله منتجعا للاسلام فأسلم وحسن اسلامه ، وكان رجلا قصيرا دميما محتاجا عاريا ، وكان من قباح السودان ـ إلى أن قال : ـ وإن رسول الله صلىاللهعليهوآله نظر إلى جويبر ذات يوم برحمة له ورقة عليه فقال له : يا جويبر لو تزوجت امرأة فعففت بها فرجك وأعانتك على دنياك وآخرتك ، فقال له جويبر : يا رسول الله بأبي أنت وامي ، من يرغب في فو الله ما من حسب ولا نسب ولا مال ولا جمال ، فأية امرأة ترغب في؟ فقال له رسول الله صلىاللهعليهوآله : يا جويبر ان الله قد وضع بالاسلام من كان في الجاهلية شريفا ، وشرف بالاسلام من كان في الجاهلية وضيعا ، وأعز بالاسلام من كان في الجاهلية ذليلا ، وأذهب بالاسلام ما كان من نخوه الجاهلية وتفاخرها بعشايرها وباسق أنسابها ، فالناس اليوم كلهم أبيضهم وأسودهم وقريشهم وعربيهم وعجميهم من آدم ، وان آدم خلقه الله من طين ، وان أحب الناس إلى الله أطوعهم له وأتقاهم ، وما أعلم يا جويبر لاحد من المسلمين عليك اليوم فضلا إلا لمن كان أتقى لله منك وأطوع ، ثم قال ، انطلق يا جويبر إلى زياد بن لبيد فإنّه من أشرف بني بياضة حسبا فيهم ، فقل له : اني رسول رسول الله صلىاللهعليهوآله إليك ، وهو يقول لك : زوج جويبرا بنتك الدلفاء الحديث ، وفيه انه زوجه اياها بعدما راجع النّبي صلىاللهعليهوآله فقال له : يا زياد ، جويبر مؤمن والمؤمن كفو المؤمنة ، والمسلم كفو المسلمة ، فزوّجه يا زياد ولا ترغب عنه.[9]
اصحاب ائمه (علیهم السلام) از نکاح با مخالفه امتناع داشتند و ائمه (علیهم السلام) هم این امتناع را امضا میکردند. وقتی اصحاب ائمه (علیهم السلام) با مخالفه امتناع از ازدواج داشتند و ائمه (علیهم السلام) هم امضا میکردند، پس ازدواج با مخالف از آنها باید به طریق اولی منع داشته باشد.