درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/09/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان با غیر مسلمان / کفائت در ازدواج / ازدواج زن مسلمان با مرد مخالف / بررسی ادله عدم جواز
ازدواج زن مؤمنه (12 امامی) با مرد غیر مؤمن (مسلمان ظاهری، اما 12 امامی نیست بلکه سنی یا 4 امامی و یا 6 امامی است)
ادله عدم جواز نکاح مومنه با غیر مؤمن
در اینجا ادلهای برای قول به عدم جواز ازدواج اقامه شده است. یعنی زن 12 امامی نباید با مرد سنی، 4 امامی، 6 امامی و امثالهم ازدواج کند.
دلیل اول بحث اجماع است.
دلیل دوم این است که اگر کسی قائل باشد که اینها (مرد سنی، 4 امامی، 6 امامی و امثالهم) کافر هستند، از باب کفر، ازدواج زن مؤمنه با اینها جایز نیست.
دلیل سوم ادلهای هستد که میگویند مؤمنین کافی هستند برای شما.
روایت اول روایت امام جواد (علیه السلام) است.
٢٨ ـ باب انه يستحب للمرأة وأهلها اختيار الزوج الذي يرضى خلقه ودينه وأمانته ، ويكون عفيفا صاحب يسار ، وعدم جواز رده اذا خطب
[ ٢٥٠٧٣ ] ١ ـ محمد بن يعقوب ، عن عدة من أصحابنا ، عن سهل بن زياد ، وعن محمّد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد جميعا ، عن علي بن مهزيار قال : كتب علي بن أسباط إلى أبي جعفر عليهالسلام في أمر بناته وأنه لا يجد أحدا مثله ، فكتب إليه أبوجعفر عليهالسلام : فهمت ما ذكرت من أمر بناتك وأنك لا تجد أحدا مثلك ، فلا تنظر في ذلك رحمك الله ، فإن رسول الله صلىاللهعليهوآله قال : إذا جاءكم من ترضون خلقه ودينه فزوجوه ، إلا تفعلوه تكن فتنة في الارض وفساد كبير. [1]
راوی از امام جواد (علیه السلام) سؤال میکند که برای دخترم کفو پیدا نکردم. حضرت (علیه اسلام) میفرمایند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودهاند إذا جاءکم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه إلا تفعلوا تکن فتنه فی الارض و فساد کبیر. این روایت میخواهد بگوید مؤمن کفو مؤمن است.
دلالت این روایت
مرحوم صاحب حدائق میفرمایند از این روایت استفاده میکنیم که اگر زن، 12 امامی است، مرد هم باید 12 امامی باشد. چون دین کسی که با ما مخالف است، مرضی ما نیست. [2]
خلق چیست؟ ایشان میفرمایند منظور از خلق دین است، ولو در لغت به معنای سجیه و کرم است. عطف دین بر خلق عطف تفسیری است و به همین خاطر به معنای سجیه نیست که قرینه باشد و شرط کمال نکاح بیان شود. اگر خلق به معنای سجیه بود، شرط کمال نکاح بود، ولی به قرینه آن، دین هم اینگونه میشود و شرط صحت نیست، اما چون دین عطف بر خلق شده، عطف تفسیری است و سجیه و کرم نیست که شرط کمال باشد؛ پس میشود شرط صحت. پس اگر دین مرد مورد رضایت نبود، یعنی غیر 12 امامی بود، حق دادن دختر به او را نداریم.
آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند ایمان در روایات چیست؟ ایمان در روایات نه به معنی اعتقاد به 12 امام است و نه مرادف با اسلام. چون بعضیها میگویند ایمان همان اسلام است و بعضیها میگویند ایمان 12 امامی بودن است. ایمان در روایات پایبندی به اموری است که نجاتبخش از عذاب اخروی است. بنابراین گاهی لازمهاش این است که فقط اعتقاد به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) داشته باشد مثل ابتدای اسلام، گاهی لازمهاش این است که اعتقاد به امیرالمؤمنین (علیه السلام) (به عنوان وصی) داشته باشد و یا امثالهم.
ولی ما این مطلب ایشان را همراهی نمیکنیم، چون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در ابتدای دعوت به اسلام جریان وصایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در حدیث یوم الدار فرمودند و فاصلهای بین این و آن وجود ندارد. به علاوه حداقل 12 امام را هم باید قائل باشد، چون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند خلفای من 12 نفر هستند. جابر خدمت امام باقر (علیه السلام) گفت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند 12 امام داری و امام پنجم وصی و همنام من و شکافنده علم و دانش است. لذا ما از این جهت با آیت الله شبیری زنجانی همراهی نمیکنیم.
علی بن اسباط ابن سالم کوفی از اصحاب امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) بوده و فتحی است و خدمت امام جواد (علیه السلام) رسیده و هدایت شده است.
مرحوم شهید ثانی در استناد به این روایت 2 مناقشه کرده است.
مناقشه اول مناقشه سندی به سهل بن زیاد است و میدانیم که از ناحیه سهل بن زیاد محذوری نیست. دلالتاً ایشان میفرمایند خلق و دین به هم عطف شدهاند (من ترضون خلقه و دینه) و چون اخلاق فرد در صحت عقد بالاجماع دخالت ندارد، پس اخلاق و دینی که در اینجا آمده، در مقام بیان شرط کمال است نه شرط صحت. بنابراین آیا این روایت دلالت بر بحث ما نحن فیه میکند؟ خیر. در مقام صحت و عدم صحت نیست که بخواهیم ببینیم چه چیزی را معتبر و چه چیزی را معتبر نکرده است.
مرحوم صاحب حدائق در پاسخ میفرمایند بعضی از کتب لغت مثل قاموس اللغه و مجمع البحرین معانی متعددی برای خلق ذکر کردهاند و یکی از آن معانی، مذهب و دین و ملت است. در اینجا خلق یعنی همان دین و چون دینِ غیر 12 امامی برای ما مرضی نیست، پس در اینجا در مقام بیان شرط صحت هستند و عقد با غیر 12 امامی صحیح نیست.
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند اینکه خلق به معنای دین باشد انصافاً خلاف ظاهر است. چون:
اولاً تفسیر شده و تفسیر ظهور در تعدد دارد.
ثانیاً معنای ظاهری خلق به اخلاق برمیگردد نه به معنای دین و مذهب و ملت.
به فرض هم که خلق مشترک لفظی باشد نه حقیقت (اخلاق) و مجاز (دین)، ولی مرحوم شهید ثانی و مرحوم صاحب جواهر که هر دو عرب زبان هستند، معنای مرحوم صاحب حدائق (خلق به معنای دین و عطف تفسیری) را برداشت نکردند.
در مقام استعمال مرحوم شهید ثانی و مرحوم صاحب جواهر اولاً هممعنی بودن با دین را برداشت نکردند و ثانیاً اصل در عطف تغایر است و عطف تفسیری میشود خلاف اصل.
پس کلمه خلق اگر به معنای دین باشد، میشود یک معنای محجور. پس نتیجه میگیریم که خلق را باید به معنای ظاهری آن، یعنی اخلاق حمل کنیم و اخلاق هم چون شرط صحت نیست، به همین قرینه، نسبت به دین هم میشود شرط کمال.
ما میگوییم اخلاق نه شرط صحت است و نه شرط کمال. روایت در مقام اشتراط نیست، بلکه در مقام ترغیب و تشویق است. یعنی میگوید دخترانتان را زود شوهر دهید و معطل نکنید، ولی اگر این خصوصیت باشد که ازدواج صحیح نیست، روایت در این مقام نیست. این روایت ناظر به ولی است. إذا جاءكم من ترضون خلقه ودينه فزوجوه، او را به ازدواج دربیاورید، یعنی دخترتان را به او بدهید. یعنی دین و خلق، با هم میتوانند شرط صحت و کمال باشند. اما اگر خود فرد بخواهد ازدواج کند، میشود شرط کمال.
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند قرآن گفته ﴿إن الدین عند الله الاسلام﴾. پس مراد از دین در روایت اسلام است. در إذا جاءکم من ترضون خلقه و دینه، دین یعنی مسلمان بودن مرد. پس ایشان میفرمایند مراد از دین در قرآن، اسلام است نه ایمان، پس به یهود و نصاری دختر ندهید اما به مسلمان دختر بدهید.
ما میگوییم روایت در مقام بیان ایجاد انگیزه برای ازدواج است و قطعاً مراد حضرت (علیه اسلام) دین به معنای اسلامِ بدون ایمان نیست. آیا میشود حضرت (علیه اسلام) ما را تشویق کند که دختر خود را به هر سنی بدهید؟ خیر. حتی کسانی که میگویند دادن دختر به مرد سنی اشکال ندارد، قائل به کراهت شدیده هستند. پس طبعاً امام معصوم (علیه السلام) هیچ وقت به امر مکروه وادار و تشویق نمیکنند. به علاوه در الیوم اکملت لکم دینکم، منظور دین ناقص نیست بلکه منظور دین کامل است و دین کامل دینی است که ولایت اهل بیت (علیهم السلام) همراه آن باشد. پس به قول آیت الله شبیری زنجانی دین یعنی اعتقاد نجاتبخش و یقیناً مراد از این دین باید 12 امامی باشد نه فرمایش مرحوم صاحب جواهر.
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند لو فرض، که صدق دین و تدین در زمان ما یعنی 12 امامی. اما ایشان میفرمایند این خطابات مخصوص مشافهین بوده و اگر شامل غیرمشافهین باشد، از باب ادله اشتراک احکام بین مشافه و غیر مشافه است. لذا باید ببینیم در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مراد از دین چه بوده است؟
در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مراد از دین جز نفس مسلمان بودن چیزی منظور نبوده است. پس إذا جاءكم من ترضون خلقه ودينه، یعنی حتی اگر سنی هم بود، اشکال ندارد. ایشان میفرمایند پس خلق و اسلام کافی بوده و اعتقاد به امامت 12 امام لازم نبوده است. ادله اشتراک در تکلیف هم میگویند اخلاق و اسلام در زمان ما کافیست، چون در آن زمان فقط اخلاق و اسلام به اعتبار مشافهین کافی بوده است. احکام مشافهین با احکام ما (غیر مشافهین) مشترک است، یعنی برای ما و آنها اخلاق و اسلام شرط بوده است، چون دین در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نفس اعتراف به یکتایی خدای متعال و رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده است.
آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند اولاً علی المبنا چه کسی گفته که این خطابات اختصاص به مشافهین دارد؟ خطابات عقلائیه هم اینگونه است. یعنی همه عقلا وقتی خطابی دارند، به ظاهر یک گروه مخاطبشان هستند، اما اولاً از ابتدا دایره خطاب در مقام قانونگذاری دایره عام است. ثانیاً به فرض اختصاص به مشافهین داشته باشد، اما در عین حال میتوانیم اثبات کنیم که در این روایت اعتقاد به 12 امام شرط است.
ایشان میفرمایند عناوینی که به عنوان موضوع اخذ شده تارتاً مشیر است و اخری مشیر نیست. در ما نحن فیه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند دخترتان را به آدم فاسق ندهید چون من ترضون دینه. فسق یعنی ارتکاب کبیره و احکام هم که تدریجی نازل میشدند و در زمان صدور روایت شاید حتی شرب خمر هنوز علامت فسق و ارتکاب کبیره نبوده است. اما به قرینه مناسبت حکم و موضوع میفهمیم که حکم دائرمدار یک ملاک کلی است، یعنی شخص مرتکب کبیره نشده باشد.
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند دین در آن زمان فقط اعتقاد به رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده است، ولی ما میگوییم دین در آن زمان فقط اعتقاد به رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نبوده، بلکه از اولین روز اعلام رسالت در حدیث یوم الدار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ولایت، خلافت، وصایت و وزارت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را اعلام کردند و در طول 23 سال هم به هر مناسبتی این مسئله را با بیانات مختلف تأکید میکردند.
لذا با فرمایش آیت الله شبیری زنجانی از باب بحث مشافهین که بعداً رد میکنند و یا فرمایش مرحوم صاحب جواهر از باب اینکه هنوز بقیه بحثها اعلام نشده و هر دو میگویند دین در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فقط اعتقاد به رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده است، ما میگوییم از ابتدا مسئله امامت مطرح بوده است. إذا جاءكم من ترضون خلقه ودينه، ظاهر در 12 امامی است. شاید کسی بگوید در آن زمان برای ازدواج مؤمن پیدا نمیشده است؟ اگر واقعاً اینقدر قحط المؤمن بوده، حضرت (علیه اسلام) باز هم با این بیان نمیگفتند إذا جاءكم من ترضون خلقه ودينه، یعنی اصل اسلام و اخلاقش راضی بودید فزوجوه، و امر هم کنند که دخترتان را بدهید. بلکه باید علی القاعده یک بیان دیگری میآوردند و مثلاً میگفتند از باب اکراه، از باب اجبار، از باب اینکه چاره ای نیست و امثالهم دختر را معطل نکنید و انصافاً ما از این روایت این برداشت را نمیکنیم.