درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/09/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان با غیر مسلمان / بررسی حکم ازدواج مرد مسلمان با زن مجوسیه
ازدواج مرد مسلمان با زن مجوسیه چه حکمی دارد؟ و آیا عنوان مجوسیه داخل در اهل کتاب میشوند یا خیر.
آیت الله مکارم تحقیقات مفصلی در انوار الفقاهه آوردهاند که ایشان در کتاب النکاح جزء ثانی میفرمایند شهید ثانی در مسالک گفته به شیوهای که با اهل کتاب رفتار میکنید، با مجوس هم رفتار کنید و این ایما و اشاره است که مجوسها از اهل کتاب نیستند.
بحث حول عقائد المجوس وأحكامهم
لا يزال الفقهاء من الأصحاب وغيرهم يتكلّمون عن عقائد المجوس تارة، وعن أحكامهم في الإرث والنكاح والديات والذمّة والجزية والطهارة وغيرها اخرى، فلا بأس ببسط الكلام فيهما هنا وإن استوفينا الكلام حولهما في أبواب الديات:
أمّا عقائدهم، فقد قال الشهيد الثاني في «المسالك»: «بقي الكلام في المجوسية، فإنّ الظاهر عدم دخولها في أهل الكتاب؛ لقول النبي صلى الله عليه و آله و سلم: «سنّوابهم سنّة أهل الكتاب»، فإنّ فيه إيماءً إلى أنّهم ليسوا منهم، ولذلك قيل: إنّهم ممّن لهم شبهة كتاب.[1]
سنّوا بهم سنت اهل الکتاب به این معنا نیست که در تمام خصوصیات باید اینگونه رفتار کرد، بلکه این مورد، مورد بحث جزیه بوده و حضرت (علیه السلام) میفرمایند با اینها هم مثل اهل کتاب رفتار کنید، یعنی به شرط پرداخت جزیه بتوانند در سرزمین اسلام زندگی کنند.
ولی سنّوا بهم سنت اهل الکتاب شاید ظهور داشته باشد در اینکه مجوس جزء اهل کتاب هستند. این فرمایش دو پهلو است، یعنی اهل کتاب در یک طرف و اینها در طرف دیگر هستند و از حیث حکم ملحق به اهل کتاب میشوند و شاید الحاق موضوعی و توسعه در دایره موضوع است، یعنی اینها هم مثل اهل کتاب هستند و باید با آنها مثل اهل کتاب رفتار کرد. ولی شاید ترجیح بهتر این باشد که از اهل کتاب نیستند ولی حکماً ملحق به اهل کتاب میشوند.
مرحوم شیخ در مبسوط میفرمایند مشرکین 3 گروه هستند.
1- یهود و نصارا (لهم کتاب)
2- مجوس (لهم شبهه کتاب)
3- ابدان اوثان و بتها
ابن قدامه حنبلی (از علمای سنی) در المغنی میفرمایند مجوس کتاب نداشتند و سنّوا بهم سنت اهل الکتاب را اباحه کرده است. مراد در اینجا 2 چیز است:
1- محفوظ بودن خون آنها
2- اقرار به جزیه
آیت الله مکارم میفرمایند اصل بسط کلام ما در کتاب الدیات آمده است، چون در آنجا بحث دیه مطرح میشود. ایشان فرمایش شهید ثانی، شیخ الطائفه در مبسوط و ابن قدامه حنبلی در المغنی را میفرمایند و بعد میگویند ما باید عقاید اینها را بررسی کنیم. ایشان میفرمایند آنچه که از کتابهای مختلف، موسوعهها، کتابهای ملل و نحل و تاریخ و تفسیر استفاده میشود، این است که مجوس به 5 امر اعتقاد دارند.
اعتقادات مجوس
أما عقائدهم، فالذي يظهر من الموسوعات المختلفة وكتب الملل والنحل والتأريخ والتفسير وغيرها، أنّهم يعتقدون بالامور التالية:
الأوّل: أنّهم معتقدون بمبدأين للعالم: مبدأ الخير، ومبدأ الشرّ، ويسندون جميع الخيرات في العالم إلى مبدأ الخير، ويسندون الشرور إلى مبدأ الشرّ.
والظاهر أنّ الذي دعاهم إلى ذلك، توهّم عدم إمكان صدور كليهما عن مبدأ واحد؛ لوجوب وجود السنخية والمجانسة بين العلّة والمعلول. ولكن بطلانه واضح؛ لأنّ الشرور- على ما هو الحقّ- ليست اموراً وجودية بل كلّها امور عدمية، كعدم السلامة، والثروة، والأمن، وغير ذلك، وما لا وجود له ليس له علّة.
سلّمنا أنّها امور وجودية، ولكنّ الذي تعدّه من الشرور قد يكون من الخيرات، ونحن لا نعرفه؛ لقلّة علمنا ﴿وَمَا اوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إلَّاقَلِيلًا﴾ فكثير من الحيّات والعقارب لها سموم نافعة جدّاً، ولذا نرى حفظها وتكثيرها في المؤسّسات الطبّية، وهكذا غيرها ممّا هو كثير جدّاً، وكم ورد في القرآن من إشارات نافعة إلى فوائد الظلمة وشبهها![2]
1- مجوس به دو مبدأ عالم یعنی خیر و شر معتقد هستند. البته ما این دو را مبدأ عالم نمیدانیم بلکه در حدیثی معروف امام کاظم (علیه السلام) میفرمایند برای عقل وزیری به نام خیر و برای جهل وزیری به نام شر قرار داد و این دو 75 لشکر (به نام حدیث جنود العقل و الجهل) دارند.
پس اینها معتقد به دو مبدأ هستند و همه خیرات عالم را به مبدأ خیر و همه شرها را به مبدأ شر اسناد میدهند.
ایشان میفرمایند آنچه که مجوس به خاطر آن به این قول قائل شدند، این است که توهم کردند که نمیشود خیر و شر از یک مبدأ واحد صادر شود و با هم قابل جمع نیستند و هر کدام یک مبدأ مستقل دارند و این دو مبدأ در عرض هم هستند و چون سنخیت بین علت و معلول را واجب میدانند، لذا میگویند سنخیتی بین خیر و شر نیست، پس باید مبدأ اینها هم دو تا باشد. هر چیزی باید با مبدأ (علت) خودش سنخیت داشته باشد، پس خیر (معلول) با مبدأ خودش و شر (معلول) با مبدأ خودش است و چون این خیر و شر با هم سنخیت ندارند، پس مبدأ آنها هم باید دو تا باشد.
از روایات اهل بیت (علیهم السلام) هم استفاده میشود که این قول در علل تکوینیه مادیه است، اما وجوب بر خدای متعال که مبدأ همه چیز است، معنا ندارد و مخلوق با خالق سنخیت ندارند. بلکه اوست که همه اینها را آفریده و مماثلت و عینیت بین خالق و مخلوق نیست، بلکه بین خالق و مخلوق کمال مباینت است.
ایشان میفرمایند بطلان آن واضح است چون شرور امور وجودیه نیستند بلکه امور عدمیه هستند، مثل عدم سلامت، عدم ثروت و عدم امنیت و چیزی که وجود ندارد، علت هم ندارد. چون عدم، علت نمیخواهد، مگر اینکه از حالت عدم به حالت وجود دربیاید.
البته این فرمایش آیت الله مکارم مبتنی بر این است که بگوییم اصل در اشیاء عدم است. در ادامه ایشان میفرمایند اتفاقاً گاهی همین چیزهایی که فکر میکنیم شر هستند، واقعاً خیر است. مثل مارها و عقربها که سموم نافعی دارند و در مؤسسات آزمایشگاهی از آنها استفاده میشود. ما میگوییم خالق همه اینها (مبدأ (البته نه در سلسله علل و معلولی)) خدای متعال است.
2- ایشان میفرمایند مجوس به مبدأ خیر که نور است، میگویند یزدان و به مبدأ شر که ظلمت است، میگویند اهریمن. ولو در ظاهر ثنوی و به دوئیت قائل هستند اما در واقع به توحید هم قائل هستند؛ چون میگویند مبدأ وحید برای عالم، یزدان است و اهریمن مخلوق آن یزدان است. پس در واقع از نظر انها یزدان یعنی خدای متعال و اهریمن یعنی شیطان.
الثاني: أنّ مبدأ الخير عندهم النور وما يسمّونه: (يزدان) ومبدأ الشرور هو الظلمة وما يسمّى ب (أهريمن) وهم وإن كانوا في الظاهر وثنيين، ثنويين، ولكنّهم في الواقع قائلون بالتوحيد؛ وإنّ المبدأ الوحيد للعالم هو (يزدان) وأمّا (أهريمن) فهو مخلوق له؛ لظهور فكرة سيّئة له، وهي أنّ (يزدان) تفكّر في أنّه لو كان له منازع ماذا كان يتّفق؟ فوجد (أهريمن) من هذه الفكرة السيّئة.
كما أنّهم يعتقدون أنّ من الواجب على الناس عبادة (يزدان) ورفض (أهريمن) وسوف يغلب (يزدان) على (أهريمن).
الثالث: أنّ العناصر عندهم أربعة: الماء، والتراب، والريح، والنار، وكلّها عندهم مقدّسة، ولكن قداسة النيران أكثر، ولذا يبنون بيوت النيران في جميع أماكنهم، ويدّعون أنّهم ليسوا عبدة النيران؛ وإن دلّ بعض ظواهر حالاتهم علىذلك.
الرابع: أنّ من عقائدهم أيضاً أنّ أوّل إنسان خلق هو (كيومرث) لا آدم، كما أنّهم يعتقدون أنّه كان لهم نبي وكتاب سماوي. ولكن هل كان نبيّهم هو (زردشت) أو غيره؟ فذلك غير واضح. بل وجود رجل في التأريخ باسم (زردشت) غير معلوم.
وقد يقول بعض: إنّه شخص خيالي موهوم؛ لاختلاف القائلين بوجوده اختلافاً شديداً، فبعضهم يرى أنّه كان يعيش قبل ميلاد المسيح بأحد عشر قرناً، حينما يرى آخرون أنّه كان يعيش في خمسة قرون قبله، فالاختلاف في ستّة قرون. ويستفاد من بعض الروايات أنّ اسم نبيّهم كان خالد بن سليمان.
الخامس: أنّ جماعة من أرباب السير يروون اسم كتابه (اوِستا) والحال أنّه في بعض الروايات سُمّي ب (جاماسب) أو (جاماس) ولا يبعد أن تكون لهم كتب متعدّدة، وفي غير واحد من الروايات: «أنّهم قتلوا نبيّهم، وأحرقوا كتابهم السماوي» هذه نبذة ملخّصة من عقائدهم الدينية.[3]
3- عناصر اربعه اولیه خلقت و اصلی عبارتند از: آب، خاک، باد، آتش که در نزد اینها مقدس است، اما قداست آتش اکثر است و میگویند ولی ما آتش را عبادت نمیکنیم. آیت الله مکارم میفرمایند بعضی از ظهور حالشان را که میبینیم، همین از آن استفاده میشود.
4- اولین انسانی که مخلوق شد، کیومرث بود نه آدم و ما (مجوسیان) هم پیامبر و کتاب آسمانی داشتیم. اما اینکه پیامبرشان زرتشت است یا غیر آن، واضح نیست. بعضی میگویند یک شخص خیالی و موهوم است، چون کسانی که معتقدند چنین شخصی وجود دارد، بین خودشان اختلاف زیاد دارند. بعضیها میگویند 11 قرن قبل از میلاد مسیح بوده در حالیکه عده دیگری میگویند 500 سال قبل از میلاد مسیح بوده و از بعضی از روایات استفاده میشود که اسم پیامبر آنها خالد بن سلیمان بوده است.
5- اسم کتاب اینها اوستا بوده در حالیکه در بعضی از روایات میگویند اسم کتابشان جاماسب یا جاماس بوده و شاید اوستا یا بوده باشد.
آیت الله فاضل لنکرانی میفرمایند از بعضی روایات استفاده میکنیم که مجوس کتابی بودند، یعنی کتاب داشتند، مثل مرسله واسطی. ایشان از سنّوا بهم سنت اهل الکتاب برداشت کردند که اینها هم اهل کتاب یا کتابی بودند، در حالیکه آیت الله مکارم میفرمایند با این الحاق حکمی میفهمیم که اینها اهل کتاب نبودند. چون ظهور در اهلِ یک چیز بودن این است که به آن چیز پایبند باشند نه اینکه از آن اعراض کنند، چون اینها کتابشان را آتش زدند. مراد ازاصطلاح اهل کتاب که در قرآن استفاده میشود یهود و نصاراست، ولو اینکه مجوسیان هم کتاب داشتهاند اما در اصطلاح اهل کتاب گفته نمیشود.
آیت الله فاضل لنکرانی میفرمایند اینها اهل کتاب هستند و در انتها یک نکته اضافه میکنند و میفرمایند وقتی در قرآن میگوییم اهل کتاب، مصطلح فقط یهود و نصارا است.