درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1400/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان با غیر مسلمان / بررسی طوائف چهارگانه روایات / بررسی روایات دال بر منسوخ بودن آیه 5 سوره مائده

بعضی از استدلال‌های آقایان در بحث ناسخ و منسوخ بودن محل کلام است که آیه 5 از سوره مائده ناسخ است یا منسوخ و این آیه می‌گفت ازدواج با کتابیه اشکالی ندارد. در مورد این بحث به یک ادعا از مرحوم صاحب جواهر و یک روایت که ایشان برای اثبات ادعای خود آورده‌اند اشاره می‌کنیم.

إلا أن التحقيق الجواز مطلقا وفاقا للحسن والصدوقين على كراهية متفاوتة في الشدة والضعف بالنسبة إلى الدائم والمنقطع وملك اليمين ، وبالنسبة إلى من يستطيع نكاح المسلمة وغيره ، وبالنسبة لمن يكون عنده المسلمة وغيره ، وبالنسبة إلى البله منهن وغيرها ، كما أومأت إلى ذلك كله النصوص التي ستسمعها ، لقوله تعالى ﴿وَالْمُحْصَناتُ﴾ إلى آخرها التي هي من سورة المائدة المشهورة في أنها محكمة لا نسخ فيها.

قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : إن سورة المائدة آخر القرآن نزولا فأحلوا حلالها وحرموا حرامها.[1]

مرحوم صاحب جواهر نتیجه‌گیری می‌کنند، ولی روایات را دسته‌بندی 4گانه نکرده‌اند. ایشان می‌فرمایند:

1- ازدواج منقطع و حتی دائم هیچ اشکالی ندارد. ازدواج با کنیز هم اشکال ندارد.

2- اطلاقش شامل این هم می‌شود که می‌تواند با زن مسلمان ازدواج کند یا خیر.

3- حتی می‌تواند برای زن مسلمانش از اهل کتاب هوو بیاورد.

ایشان می‌فرمایند محصنات در سوره مائده آمده و مشهور این است و نسخی هم نشده است. ما به 3 جهت کلام مرحوم صاحب جواهر را مطرح کردیم.

1- قول یک شخصیت عظیم است، ولو قرار نیست ما تحت‌الشعاع شخصیت بزرگان قرار بگیریم.

2- ایشان قائل به اطلاق به این شمول هستند.

3- به بعضی از روایات در ناحیه ناسخیت ﴿و المحصنات اوتوا الکتاب﴾ برای آیات دیگر اشاره کردند.

آیات با هم تعارض ندارند. چون یقیناً آن آیات تا زمان نسخ این آیات سر جایشان بودند. مثلاً شخصی به پسرش می‌گوید از صبح تا ظهر جلوی این درب باش و از ظهر به بعد بیا داخل تا در پذیرایی کمک کنی و این، تعارض نیست. لذا نسخ از مصادیق تعارض نیست. در اینجا احتمال نسخ را در روایات بررسی می‌کنیم. اگر از خود آیات با قرائن مختلف استفاده کردیم که کدام یک ناسخ دیگری است، فبها. ولی اگر استفاده نکردیم، نوبت به روایات می‌رسد. در روایات اگر در یک طرف یک صحیحه و در طرف دیگر 10 صحیحه باشد، کدام یک مقدم می‌شود؟ یک مبنا می‌گوید بالاخره هم این و هم آن حجت است و تعارض حجت است با حجت و ما باید به یکی از حجت‌ها اخذ کنیم. اگر روایات یک طرف محکم‌تر بود، ما باید به روایات آن طرف اخذ کنیم و در نتیجه قائل به نسخ این آیه نسبت به آن آیه می‌شویم. اینکه می‌گوییم وقتی در مورد آیات، روایات داریم، در خیلی جاها دستمان بسته است.

والمروي عن الطبرسي عن العياشي بإسناده وعيسى بن عبد الله ، عن أبيه‌ عن جده ، عن أمير المؤمنين عليه‌السلام قال: كان القرآن ينسخ بعضه بعضا ، وإنما يؤخذ من رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بآخره ، وكان من آخر ما نزل عليه سورة المائدة نسخت ما قبلها ولم ينسخها شي‌ء ، لقد نزلت عليه وهو على بغلة شهباء ، وقد ثقل عليه الوحي حتى وقفت وتدلى بطنها حتى رأيت سرتها تكاد تمس الأرض وأعيى ، وأغمي على رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حتى وضع يده على ذؤابة شيبة بن وهب الجمحي ، ثم رفع ذلك عن رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فقرأ علينا رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سورة المائدة ، فعمل رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وعملنا.[2]

روایتی اول از مرحوم شیخ طبرسی از مرحوم عیاشی است که به استناد خودشان نقل می‌کنند، یعنی این روایت مرحوم عیاشی سندی است. در این روایت حضرت می‌خواهند بگویند:

1- نسخ در قرآن داریم (کبرای کلی).

2- در نسخ انسان باید آخرین یا بعدی را لحاظ کند.

3- و کان من آخر ما نزل علیه سوره المائده.

4- نسخت ماقبلها و لم ینسخها شیء.

5- سوره مائده نازل شد.

آیا در اینجا بعضی از آیات را استظهار می‌کنید؟ اگر بخشی از سوره مائده نازل شده بود، آیا انصافاً نمی‌گفتیم بعضی از آیات این سوره در لحظات آخر بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شده بود؟ بعضی از آیات سوره مائده منسوخ باشد و حضرت بفرمایند سوره مائده نازل شده و نسخت ماقبلها و لم ینسخها شیء؟ آیا این، خلاف گفتن و اغراء به جهل نیست؟ اتفاقاً این مقام، مقام تقیه نیست، چون سنی‌ها هم قائل به جواز هستند و حضرت علی (علیه السلام) هم در مقام بیان احکام تقیه‌ای بودند و لااقلش در زمان خلافتشان اینها را می‌گفتند، به علاوه نیاز نبود که حضرت علی (علیه السلام) تقیه کنند. یعنی هم حضرت و هم سنی‌ها در اینجا قائل به جواز هستند. کل سوره بر حضرت نازل شد و ایشان سوار قاطری بودند و وحی بر حضرت سنگینی کرد و قاطر از حرکت ایستاد و شکمش به نزدیک زمین رسید و حضرت دستشان را روی شانه شخصی گذاشتند تا حالشان بهتر شد.

در این روایت حضرت حتی حال نزول وحی خود را هم می‌فرمایند و ما به احکام سوره مائده عمل کردیم. این مرسلات درست است که حجت نیستند ولی بر مبنای شیخ انصاری قرائنی هستند که ایشان می‌فرمایند از اجتماع چند لاحجت یک حجت درست می‌شود از باب تراکم ظنون و قرائن.

والمروي مرسلا عن أبي جعفر عليه‌السلام في قوله تعالى ﴿لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللهِ﴾ الآية، إنه لم ينسخ من هذه السورة شي‌ء ولا من هذه الآية لأنه لا يجوز أن يبتدأ المشركون في أشهر الحرم بالقتال إلا إذا قاتلوا ‌وفيه رد على من زعم أن قوله تعالى ﴿وَلَا الشَّهْرَ الْحَرامَ﴾ منسوخ بقوله ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾.[3]

روایت دوم این است که حضرت می‌فرمایند بعضی‌ها فکر کردند اینکه قتال در این ماه حرام است، منسوخ است به فقتل المشرکین حیث وجدتموهم، در صورتی که منسوخ نیست چون در سوره مائده آمده است. اگر مراد حضرت از این سوره بعضی از آیات بود و از این آیه هم که چیزی نسخ نشده، باید می‌فرمودند از بعضی از آیات دیگر چیزی نسخ نشده، بنابراین کذا. یعنی ائمه (علیهم السلام) بلد نبودند یک بعض بیاورند؟ وقتی می‌فرمایند من هذه السوره، ظهور در همه آیات دارد.

و‌صحيح زرارة عن أبي جعفر عليه‌السلام قال: سمعته يقول : جمع عمر بن الخطاب أصحاب رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وفيهم على عليه‌السلام، فقال: ما تقولون في المسح على الخفين؟ فقام المغيرة بن شعبة، فقال: رأيت رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يمسح على الخفين، فقال علي عليه‌السلام: قبل المائدة أو بعدها، فقال: لا أدري، فقال علي عليه‌السلام: سبق الكتاب الخفين، إنما نزلت المائدة قبل أن يقبض بشهرين أو ثلاثة.[4]

روایت سوم صحیح زراره است که ایشان می‌گوید حضرت می‌فرمایند عمر اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، از جمله حضرت علی (علیه السلام) را جمع کرد و پرسید چه کسی دیده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روی کفششان مسح می‌کنند؟ مغیره بن شعبه جواب داد من دیدم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روی کفششان مسح می‌کردند. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند قبل از نازل شدن سوره مائده یا بعد از نازل شدن سوره مائده؟ یعنی حضرت در اینجا ضابطه بیان می‌کنند، وإلا آیا اغراء به جهل نیست؟ چون استظهار این است که ابتدا همه سوره مائده و بعد منظورشان بعض باشد. مگر نمی‌توانند کلمه بعض را بگویند؟ در اینجا تقیه معنا ندارد و حضرت در مقام بیان احکام هستند، خصوصاً در زمان خلافتشان. ترتیب سوره‌ها در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به اعتبار ثواب‌ها و قرائن بوده، وإلا چرا می‌گویند سوره مائده یا غیر سوره مائده؟ معلوم می‌شود که سوره‌ها جایگاه داشته است.

 

روایت چهارم از مرحوم صاحب وسائل در ابواب صفات قاضی باب 6 حدیث 48 و مروی از مرحوم عیاشی است. حضرت به شخصی فرمودند آیا بی وضو نماز می‌خوانی؟ وضو از ارکان نماز است پس نمازت باطل است. حضرت به عمر فرمودند تو به اینها گفته‌ای که بر کفششان مسح کنند و مردم را ترغیب به نماز باطل می‌کنی. عمر گفت چون خودم دیدم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر کفششان مسح می‌کردند. حضرت می‌فرمایند قبل از سوره مائده یا بعد از سوره مائده؟ چرا فتوا می‌دهی در حالیکه نمی‌دانی؟ از وقتی ادله‌ای داشتیم که سوره مائده نسخ نشده، مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند دلیل داریم که اتفاقاً همین آیه خاص ما نسخ نشده است.

گاهی روایات از نظر تعداد با هم متفاوت هستند، که در این صورت یک طرف می‌شود مستفیضه و یک طرف می‌شود واحد و ما علی مبناء الاصولی می‌گوییم روایات مستفضیه و متکثره بر روایاتی که خبر واحد باشد، مقدم است اما اگر تعداد روایات آنقدر نباشد که به حد استفاضه برسد، با هم مساوی و متعارض هستند. اگر مرجحی برای یک دسته از روایات آمد، اخذ می‌کنیم به مرجح. مرجح در روایات می‌تواند:

1- صدوری باشد.

2- دلالی باشد.

3- جهتی باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo