درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/08/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان با غیر مسلمان / تبیین معنای کفر و شرک در آیات - بررسی آیه 221 سوره بقره و 20 سوره حشر
کلام ما در مورد ازدواج مرد مسلمان با زن کتابیه (زن یهودیه یا نصرانیه) است.
در بحث آیات ناهیه نوع بزرگان عمدتاً 4 آیه را ذکر کردند و مرحوم صاحب جواهر آیه پنجمی را اضافه کرده است و از این 5 آیه 3 آیه را بیان کردیم. مرحوم علامه در مختلف، مرحوم فخرالمحققین ولد مرحوم علامه و اکثر آقایان به این 4 آیه تمسک کردهاند. از این 4 آیه به 2 آیه اشاره کردیم و یک آیه سوم را هم مرحوم صاحب جواهر اشاره کرده و 2 آیه مانده است.
﴿وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَٰئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾[1]
در اینجا 3 تقریب وجود دارد.
تقریب اول این است که اهل کتاب مشرک هستند و از ازدواج با مشرکین در این آیه نهی شده است. مرحوم سید مرتضی به این تقریب اشاره کرده و بر همین اساس بعضیها گفتهاند مشرکین نجس هستند، پس اهل کتاب هم میشوند نجس.
تقریب دوم این است که فرضاً بگوییم عنوان مشرک شامل اهل کتاب نشود، اما آیه مغیای به غایت است و غایتش حتی یؤمنّ است و اهل کتاب هم یقیناً مؤمن نیستند.
تقریب سوم از عموم تعلیل است و شامل: 1- اولئک یدعون إلی النار و 2- و لاتمسکوا بعصم الکوافر (آیه 10 از سوره ممتحنه) میشود که این آیه 10 سوره ممتحنه هم 3 تقریب دارد.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُمْ مَا أَنْفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنْفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنْفَقُوا ذَلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[2]
تقریب اول این است که قبل از نزول آیه تحریم مردی مسلمان شد و همسرش کافره ماند و یا مردی مسلمان بود و قبل از نزول آیه تحریم همسر کافره گرفته بود. آیه میفرماید زن کافره را همسر خود نخوانید. یعنی بقائاً ازدواج با کافره کتابیه جایز نیست. اگر بقائاً جایز نباشد، بالاولویته و العرفیه حدوثاً هم جایز نیست.
تقریب دوم این است که مرحوم صاحب جواهر میفرمایند آیه مطلقاً از امساک به زوجیت کتابیه نهی میکند، چه امساک بقائی و چه امساک حدوثی. یعنی از ابتدا ایشان میخواهد بگوید نسبت به حدوث و بقاء، ظهور اطلاقی دارد. به عصم کوافر متمسک نشوید، نه آن عصمتی که از قبل ایجاد شده، بلکه عصمت کوافر را مستمسک خود قرار ندهید. چون نفس ازدواج عصمتآفرین است، یعنی انسان را از بعضی از خطاها حفظ میکند لذا لاتمسکوا بعصم الکوافر از ابتدا این اطلاق را دارد.
تقریب سوم این است که مرحوم صاحب جواهر میفرمایند اگر به این اطلاق اخذ نکنیم، از لوازم احداث زوجیت استدامه است، ولو 5 دقیقه استدامه دارد و لازمه احداث زوجیت این است که یک استطاعت مائی دارد. کسی که احداث زوجیت و استمرار میکند ولو آناًما پیدا میکند و حتی اگر آیه فقط از استمرار هم نهی کرده باشد (تقریب اول)، شامل حدوث و احداث هم میشود، نه از باب اولویت العرفیه، بلکه از باب استلزام. چون هر حدوثی در دل خود استلزام استمرار هم دارد، پس احداث در دلش هست. چون نمیشود از استمرار نهی کنید ولی از احداث نهی نکنید چون استمرار لازمه احداث است. این هم همان اولویت است اما منشأ آن اولویت سبب و مسبب است که سبب استمرار، احداث است و تا حدوث و احداث نباشد، استمرار معنا ندارد. استمرار یعنی نتیجه احداث و حدوثهای بعد الحدوث. لذا تقریب سوم هم با اشاره به منشأ اولویت همان اولویت است.
﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[3]
آیه بعد آیه 22 از سوره مجادله میفرماید شما نمییابید گروهی را که ایمان به خدا و معاد داشته باشند و دوستی بورزند با کسانی که در مقابل خدای متعال و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دشمنیِ شدید و آشکار دارند ولو پدر، پسر و خاندانش باشند. بلکه از اظهار مصادیق اصول دوستی است، چون خدای متعال بین زن و شوهر این خاصیت را قرار داده ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[4] اقتضا و نوع ازدواجها هم همین است. مخصوصاً اکثر ازدواجها لااقل تا یک سال اول این است. مودت با اهل کتاب منهی است پس نکاح با اهل کتاب هم منهی میشود.
سؤال: از کجا میگویید اهل کتاب؟ چون آنها یقیناً با خدای متعال و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در دشمنی هستند.
﴿لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ﴾[5]
آیه میفرماید هیچ استوائی بین اصحاب جهنم و بهشت نیست و استوائش مطلق است. پس هر چه استوا است، آیه آن را نفی کرده، چه استواء مطلق و چه استواء از بعضی جهات. یکی از این استواءها، استواء ازدواج است که وقتی ازدواج میکنند، استواءهایی بین آنها ایجاد میشود. یعنی ازدواج میشود استواء، اما استواء از بعضی جهات و آیه هم گفته نباید اصلاً استواء داشته باشند ولو استواء از بعضی جهات.
نوع بزرگان این 4 آیه را آوردهاند، مثل مرحوم علامه در مختلف و مرحوم صاحب جواهر یک دلیل پنجم هم آورده که البته دلیل سوم مرحوم صاحب جواهر میشود. پس بحث امروز 3 حرف تازه دارد. اول تقاریب ثلاثه، دوم اضافه کردن 2 آیه فوق و سوم 3 تقریب که مرحوم صاحب جواهر در من لم یستطع طولا ... گفتهاند.
بل لعل قوله تعالى ﴿وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً﴾ الآية دال على المطلوب أيضا ، فإنه إنما جوز نكاح الأمة إن لم يقدر على الحرة المؤمنة ، فلو جاز نكاح الكافرة لزم جواز نكاح الأمة مع الحرة الكافرة، ولم يقل به أحد ، ولأن التوصيف بالمؤمنات في قوله تعالى ﴿مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ﴾ يقتضي أن لا يجوز نكاح الكافرة من الفتيات مع انتفاء الطول، وليس إلا لامتناع نكاحها مطلقا ، للإجماع على انتفاء الخصوصية بهذا الوجه ، ولأن المنع عنها مع انتفاء الطول يقتضي المنع معه بطريق أولى.[6]
تقریب اول این است که اگر نکاح کافره جایز بود، نکاح أمه با حره کافره هم جایز بود. آیه میگوید اگر حره مؤمنه نمیشود، باید به سراغ أمه بروید. اگر اصل نکاح کافره جایز بود، وقتی حره مؤمنه نمیشد، میتوانست با أمه و هم زمان با حره کافره ازدواج کند. چون نگفته که در ازدواج أمه با حره کافره، اگر حره کافره نمیشود، به سراغ أمه برو. در حره مؤمنه گفته اگر نمیتوانی مهر بدهی، به سراغ أمه برو، اما در حره کافره قید نکرده که اگر نمیتوانی مهر بدهی، به سراغ أمه برو.
پس اگر از اساس ازدواج با حره کافره جایز باشد، ازدواج با أمه را نسبت به ازدواج با حره کافره مقید به عدم امکان پرداخت مهر نکرده، پس لازمهاش این است که ازدواج کردن با أمه در عرض و همراه با ازدواج کردن با حره کافره جایز باشد، در حالیکه احدی قائل به این جواز نیست. پس مشخص میشود که ازدواج با حره کافره از اساس جایز نیست.
تقریب دوم این است که اگر طول ندارید که با حره مؤمنه ازدواج کنید، با أمه ازدواج کنید ولی در انتها میگوید من فتیاتکم المؤمنات. مرحوم صاحب جواهر میفرمایند توصیف من فتیاتکم المؤمنات اقتضا دارد که اگر نمیتوانی با حره مؤمنه ازدواج کنی، نکاح کافره جایز نباشد. ایشان میفرمایند ما میدانیم و اجماع داریم، یعنی عدم قول به فصل داریم بین صورت تمکن و یا عدم تمکن ازدواج با حره مؤمنه. جواز و عدم جواز در ازدواج با حره کافره فرقی نمیکند که آیا با حره مؤمنه بتواند یا نتواند ازدواج کند و بتواند یا نتواند نفقه بدهد و هر کس قائل به جواز ازدواج با حره کافره است، فرقی نگذاشته که آیا میتوانسته مهر حره مؤمنه را بدهد یا نمیتوانسته. هر کس هم قائل به عدم جواز ازدواج با حره کافره است، باز هم برایش فرقی نمیکند که تمام پرداخت مهر حره مؤمنه را داشته یا نداشته است.
نسبت به جواز و عدم جواز ازدواج با حره کافره، در امکان طول و یا عدم امکان طول و پرداخت نفقه به حره مؤمنه، عدم قول به فصل داریم. به تعبیر دیگر ازدواج با حره کافره فارغ از امکان و عدم امکان با ازدواج حره مؤمنه سنجیده میشود. ازدواج با أمه هم با امکان و عدم امکان ازدواج با حره مؤمنه و هم با امکان و عدم امکان ازدواج با حره کافره سنجیده میشود، ولی در ازدواج با حره کافره قول به فصل نداریم که اگر میتوانستی با حره مؤمنه ازدواج کنی، با حره کافره ازدواج نکن و اگر نمیتوانستی با حره مؤمنه ازدواج کنی، با حره کافره ازدواج کن.
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند پس من فتیاتکم المؤمنات نکاح کافره با انتفاء طول نسبت به مؤمنه جایز نیست. یعنی وقتی نمیتوانست مهر حره مؤمنه را بدهد، نمیشد با کافره ازدواج کند وإلا میگفت به سراغ کافره بروید، در حالیکه میگوید حتماً باید أمه باشد.
پس در فرض انتفاء طول حتماً باید مؤمنه باشد و از طرف دیگر اطلاق هم دارد، چون اجماع داریم که قول به فصل در اینجا وجود ندارد. پس در فرض انتفاء طول نسبت به حره مؤمنه، مشخص میشود که باید با أمه مؤمنه ازدواج کنی و مؤمنه را قید کرده (من فتیاتکم المؤمنات)، سرّش در این است که اصلاً به نحو مطلق ازدواج با حره کافره جایز نیست.
تقریب سوم منع از ازدواج با کتابیه با انتفاء طول است. وقتی نمیتواند با حره مؤمنه ازدواج کند که فرض آیه است، پس در فرضی که نمیتواند با حره مؤمنه ازدواج کند، میگوید به سراغ أمه مؤمنه برو، پس اینکه نتواند به سراغ حره کافره برود، به طریق اولی است.
در نقطه مقابل این 5 آیه، آیه 5 از سوره مائده را داریم.
﴿الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَات وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[7]
2 وجه جمع بیان شده و ما فرض را بر تعارض گذاشتیم و لذا به سراغ روایات رفتیم.
در مورد وجه جمع اول (یا وجه جمع ابوالقاسم بلخی) مرحوم شیخ طوسی در تبیان و مرحوم شیخ طبرسی در مجمع البیان از شخصی به نام ابوالقاسم بلخی نقل کردهاند. آیت الله شبیری زنجانی در کتاب خود به نام نکاح میگویند مراد از محصنات در این آیه زنهایی هستند که اول اهل کتاب بودند یعنی کافر بودند (چون کفر شامل اهل کتاب هم میشود) و بعد مسلمان شدهاند. یعنی الان اینها مسلمان هستند.
پس آیه 5 از سوره مائده یعنی محصناتی که الان محصنه مسلمه هستند و با اینها هم میتوانید ازدواج کنید. چون بعضی از مردان مسلمان حاضر به ازدواج با زنان مسلمانی که قبلاً اهل کتاب بودند، نمیشدند. لذا آیه میفرماید الان مسلمان است، ولو سابقه اهل کتابیة داشته است.
در این آیه مراد از المحصنات من المؤمنات زنانی هستند که از ابتدای تولد مسلمه هستند. پس ملاک این است که در لحظه ازدواج، آن زن مسلمان باشد اگر از ابتدای تولد مسلمان باشد (و المحصنات من المؤمنات) و اگر بعداً مسلمان شود (و المحصنات من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم). آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند این وجه جمع بسیار بعید است، چون در سوره ممتحنه در مورد زنانی که قبلاً مسلمان نبودند و بعداً ادعای اسلام و هجرت کردند، گفت اینها را امتحان کنید که جاسوس نباشند و یا از شوهرانشان فرار نکرده باشند. وقتی در سوره ممتحنه میگوید اینها را آزمایش کنید، وجهی برای اختصاص زنان اهل کتابی که مسلمان شدند و حق ازدواج با اینها را دارید، ندارد. چون در سوره ممتحنه گفت میتوانید با زنان اهل کتابی که ادعای اسلام دارند، ازدواج کنید، اگر امتحان کردید که یقیناً مسلمان هستند و در سوره مائده تکرارش بلاوجه است، چون برداشت ابوالقاسم بلخی این است که منظور از آیه 5 سوره مائده که میگوید ازدواج با اینها جایز است، حکمش را قبلاً بیان کرده و فقط یک اضافهای گفته و آن اینکه اگر شک دارید، امتحان کنید ولی وقتی امتحان کردید و دیدید مسلمان هستند، ازدواج با آنها اشکال ندارد و تکرارش در اینجا بلاوجه است.
به علاوه توجیه ابوالقاسم بلخی این است که المحصنات من المؤمنات ناظر به زنانی است که از ابتدا مسلمان باشند. ایشان میفرمایند چه کسی گفته المحصنات من المؤمنات الزاماً زنانی است که از ابتدا و در لحظه ولادت مسلمان باشند؟ این حمل بدون شاهد است و وجهی برای آن نداریم. المحصنات من المؤمنات اطلاق دارد. شما المحصنات من الذین اوتوا الکتاب را حمل میکنید به المحصنات اوتوا الکتابی که مسلمه شدند و بعد میگویید دایره المحصنات من المؤمنات ضیق میشود. در حالیکه وجهی برای حمل این المحصنات من المؤمنات در این دایره ضیق نداریم. البته واضح است که اگر آن را بپذیریم، پذیرش آن شاهد میشود برای حمل این آیه بر معنای ضیق.
لذا پاسخ اصلی آیت الله شبیری زنجانی میشود پاسخ اول، وإلا اگر اولی را بپذیم که المحصنات من الذین اوتوا الکتاب ناظر به زنان کتابیهای است که مسلمان شدهاند، آن شاهد زنان مؤمنهای است که از ابتدا مسلمان شدهاند. لذا اصل اشکال ایشان، اشکال اول میشود. وجه جمع اول بلاشاهد و تبرعی است چون المحصنات من الذین اوتوا الکتاب فقط ناظر به زنان اهل کتاب است که مسلمان شدهاند و یا طبعاً اول المحصنات من المؤمنات را ضیق میکنیم و وجهی برای این جمع نیست.