درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/06/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / بررسی حکم جمع بین فاطمیّتین (ازدواج با دو خانم سیده) / بررسی تاریخچه بحث / بررسی روایات
موضوع بحث که محل ابتلا هم هست، این است که ازدواج با دو فاطمی (فاطمیتین) یعنی یک آقا در آنِ واحد دو همسر داشته باشد که هر دو سیّده باشند. آیا این کار جایز است یا حرام؟ اگر حرام است، آیا این ازدواج باطل است یا خیر؟ چون هم حکم تکلیفی و هم حکم وضعی محل بحث است. حکم تکلیفی یعنی آیا این کار حرام است یا خیر؟ حکم وضعی یعنی ممکن است کاری حرام باشد، اما باطل نباشد، مثل در توصلیّات. مثلاً شخصی با آب غصبی، دست نجس خود را شسته است، در اینجا این کار حرام است، ولی دست او پاک شده است. طهارت و نجاست حکم وضعی است. پس مانعی ندارد که کاری حرام باشد، ولی مبطل نباشد. نظر به اجنبیه دراثناء صلات عمل حرام است، اما سبب بطلان نماز نیست. ولی بعضی از کارها حرام است و سبب بطلان هم هست. مثل معامله ربوی که حرام و باطل است.
سؤال: مراد از دو سیده چه کسانی هستند؟ کسانی که از طریق أبوین یا أب یا أم سیّد باشند؟ 2تای اول که قطعاً محل نزاع هستند. در مورد سومی آقایان میگویند اگر تعبیر فاطمی و منصوب به حضرت زهرا باشند، ناظر به سیده من طریق الابوین أو الاب است. اما آنچه که در ما نحن فیه آمده این است که در روایات عنوان فاطمی نیامده بلکه عنوان مِن وُلد فاطمه آمده است و چون من ولد فاطمه است و ولد قطعاً بر طرف مادری نیز صادق است، لذا هر 3 در محل نزاع ما داخل هستند.
اساس کار ما بر تمرین و مشق اجتهاد و استنباط است و در ابتدا به سراغ اقوال بزرگان نمیرویم و مستقیماً به سراغ ادله موجود میرویم تا ببینیم از ادله چه میفهمیم و فهم و برداشت خودمان را با نظریات بزرگان میسنجیم.
تاریخچه بحث
سابقه این نزاع از زمان مرحوم صاحب حدائق بوده است. مرحوم آیت الله خویی نقلاً از صاحب جواهر جلد 29 صفحه 392 میفرماید اولین سابقه طرح این مسئله فقهیه از زمان صاحب حدائق است. لذا مرحوم آیت الله خویی میفرماید این مسئله مغفوله و مسلمة الجواز بوده و به همین خاطر بزرگان تا زمان صاحب حدائق متعرض آن نشدهاند. به فرض متعرض نشدند اما این دلیل بر جواز نیست. در بحث منزوعات بئر قبلاً فقهای ما میگفتند که اگر در چاه فلان حیوان افتاد، برای تطهیر آب چاه این مقدار دلو باید کشیده شود، ولی از زمان علامه به بعد این بحث کنار رفت و گفتند چاه ماده جوشنده دارد و نعب میکند و وقتی طعم یا بو یا رنگ نجاست در این آب از بین رفت، آن آب خودبخود پاک میشود و نیاز به نزع نیست.
بررسی روایات
در ما نحن فیه 2 روایت داریم که سبب بحث شده است.
روایت اول
روایتی که مرحوم شیخ صدوق در علل الشرایع متعرض آن شده است.
38 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَمَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْمَعَ بَيْنَ الِاثْنَتَيْنِ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ (ع) إِنَّ ذَلِكَ يَبْلُغُهَا فَيَشُقُّ عَلَيْهَا قَالَ قُلْتُ يَبْلُغُهَا قَالَ إِي وَ اللَّهِ. [1]
بین مرحوم شیخ صدوق و امام صادق در این روایت 8 واسطه وجود دارد. در این روایت اولین نفر محمد بن علی ماجیلویه است. در لسان اسامی رجال افراد روایات 4 ماجیلویه داریم:
1- محمد بن ابی القاسم.
2- محمد بن علی که ایشان برادرزاده نفر اول است.
3- علی بن محمد بن ابی القاسم که ایشان پسر نفر اول است.
4- محمد بن علی بن محمد بن ابی القاسم که ایشان نوه نفر است و هر 4 نفر ماجیلویه هستند.
معروفترین این 4 نفر، نفر چهارم و استاد مرحوم شیخ صدوق است که ایشان حدود 500 روایت نقل میکند که در آن روایات مرتباً میگوید محمد بن علی که آقایان این را بر نفر چهارم حمل کردهاند که از نظر طبقه رجالی در سلسله مشایخ مرحوم شیخ صدوق واقع میشود. هر جا که مرحوم شیخ صدوق اسم این آقا را آورده، طلب رحمت و مغفرت برای او کرده و کثرت نقل از او دارد و ما قائل هستیم که ایشان ثقه است.
اولاً به خاطر شیخ صدوق، دوماً طلب رحمت برای او کرده، سوماً کثرت نقل مثل صدوقی از ایشان، چهارماً کثرت نقل اجلاّ. اعتقاد ما این است که اگر 4 شخص جلیل القدر که هر کدام 6 روایت از کسی نقل کنند، دال بر وثاقت آنهاست، به شرطی که قدحی در مورد آنها وارد نشده باشد. یا اگر یک شخص جلیل القدر دهها روایت از یک نفر نقل کند، یقیناً ثقه است، به شرطی که قدحی در مورد او وارد نشده باشد. این سند صحیح است. لذا مرحوم صاحب عروه هم میفرماید این سند، صحیحه است.
مرحوم نجاشی میفرماید محمد بن ابی القاسم ماجیلویه و لقب ابی القاسم، بن دار است. لذا ایشان میفرماید مراد از محمد بن بندار، محمد بن ابی القاسم ماجیلویه است. ایشان میفرماید محمد بن ابی القاسم فقیه و ثقه و داماد مرحوم احمد بن عبدالله برقی است. مرحوم نجاشی برای 3 نفر دیگر هم تعبیر ماجیلویه را آورده است. پس، از این 4 نفر، 2 نفر محمد بن علی هستند (نفر دوم و چهارم). مرحوم شیخ صدوق از نفر اول، دوم و سوم با واسطه نقل میکند، اما از نفر چهارم بدون واسطه نقل میکند.
نفر دوم محمد بن یحیی ابو جعفر محمد بن یحیی العطار القمی که استاد مرحوم کلینی، مرحوم شیخ صدوق، مرحوم ابن ولید، احمد بن محمد بن یحیی و محمد بن علی ماجیلیویه است. مرحوم نجاشی از ایشان تجلیل کرده و ایشان کتابی به نام مقتل الحسین دارد. مرحوم محدث نوری در مستدرک الوسائل جلد 3 صفحه 611 میفرماید هر جا سندی باشد که در آن سند نام محمد بن یحیی باشد، وقتی بقیه ثقه باشند، تمام سلسله این سند از موثقین هستند و هیچ خلافی در آن نیست و یا میفرماید این سند در اعلا درجه صحت است. مرحوم میرداماد در التعلیقه علی کتاب الکافی جلد اول صفحه 76 میفرماید هر جا نام این آقا باشد و بقیه سند درست باشد، این سند صحیح و آل الاسناد است. یعنی محمد بن یحیی العطار القمی آنقدر مورد تأکید و توثیق بزرگان بود که با سندی که اسم ایشان در آن هست، اینطور معامله میکنند.
ما 3 محمد بن یحیی داریم:
1- محمد بن یحیی بن سلیمان خثعمی کوفی از اصحاب امام صادق،
2- محمد بن یحیی خزاز کوفی از اصحاب امام کاظم،
3- محمد بن یحیی عطار قمی که محل کلام ماست و طبعاً از اصحاب امام صادق و امام کاظم نیست. چون روایت به امام صادق منتهی میشد و بعد از محمد بن یحیی که در سند این روایت است، 5 نفر تا معصوم فاصله است. سؤال: ایشان کدام یک از آنهاست؟ نفر سوم. ولی به قول شهید ثانی هر 3 ثقه هستند. اگر محمد بن یحیی به نحو مطلق آورده شد و گفتیم العطار القمی، باید بر اساس طبقات او را بشناسیم.
مرحوم کلینی در کتاب کافی در خیلی از جاها میفرماید عن عده من اصحابنا. بزرگان میگویند در تمام عده من اصحابنای مرحوم کلینی هیچ وقت نیاز به بررسی نداریم و یقیناً حداقل یک ثقه در بین آنها هست. این مسئله از تحقیق و اثبات بزرگان به دست آمده است. یعنی این امر بین بزرگان متسالم علیه است.
سؤال: هر جا مرحوم کلینی بگوید عن عده من اصحابنا الاحمد بن محمد بن عیسی، این عده 5 نفر هستند:
1- محمد بن یحیی از احمد بن محمد،
2- علی بن موسی کمیدانی،
3- داوود بن کوره،
4- احمد بن ادریس،
5- علی بن ابراهیم بن هاشم قمی و هر 5 نفر درست هستند. این از قول معجم الرجال حدیث مرحوم آیت الله خویی جلد 19 صفحه 9 میباشد. که اسم پسر محمد بن یحیی، احمد بن محمد بن یحیی است نه احمد بن محمد بن عیسی. چون ایشان منقول عنه محمد بن یحیی است و احمد بن محمدی که ناقل از محمد بن یحیی است، احمد بن محمد پسر خودش است. ولو اینکه از نظر وثاقت محذوری ندارد، اما از نظر شناخت نباید با هم قاطی شود.
ابو علی احمد بن محمد بن یحیی عطار قمی که پدرش محمد بن یحیی عطار قمی و پسرش ابو علی احمد بن محمد است، ایشان هم از اساتید مرحوم شیخ صدوق است یعنی مرحوم شیخ صدوق هم از پسر نقل میکند از آن پدر و هم از مثل ماجیلویه نقل میکند از این پدر. پس محمد بن یحیی عطار قمی مرحوم شیخ صدوق میشود اما با یک واسطه. آن واسطه گاهی مثل مرحوم ماجیلویه و گاهی مثل احمد بن محمد است.
نفر سوم احمد بن محمد است. ایشان به احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی معروف است. از اصحاب امام رضا، امام جواد و امام هادی، فقیه، رئیس بزرگ قم و یقیناً ثقه بوده و حدود 2290 روایت در سلسله اسنادش موجود است. شیخ طوسی میفرماید ایشان شیخ القمیین، وجههم و فقیههم است. ما یک گلایه طلبگی از ایشان داریم و آن این است که قمیهای آن زمان نسبت به مقامات معصومین قائل نبودند، ولی بغدادیها و عراقیها به مقامات معصومین خیلی قائل بودند ولی قمیها در آن زمان خیلی از آن مقامات معصومین را که بغدادیها و عراقیها میگفتند، قبول نداشتند و معتقد بودند که آنها غلو میکنند. مرحوم احمد بن ابی عبدالله برقی مدتی در بغداد بود و با آن فضا انس گرفته بود و تعدادی از آن روایات فضائلی را داشته و در قم که آنها را نقل میکرده، مرحوم احمد بن محمد بن عیسی بنا بر ممشای ذهنی معارفی که داشته، آنها را غلوآمیز میدانسته، لذا با احمد بن ابی عبدالله برقی برخورد شدید کرد و او را از قم اخراج کرد، ولی بعد فهمید که اشتباه کرده است. وقتی مرحوم احمد بن ابی عبدالله برقی از دنیا رفت، در تشییع جنازه او پا برهنه حاضر شد و از او اعتذار جست.