درس خارج فقه استاد قادر حیدریفسائی
1400/12/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب طهارت/احکام المیاه/حکم آب مستعمل در رفع نجاست غیر از استنجاء
ب: روایت دلالت میکند بر اینکه آب مستعمل در استنجاء طاهر است با اینکه نجاست مربوط به جنابت، در بدن وجود دارد.
ج: روایت دلالت میکند بر اینکه آب مستعمل در استنجاء طاهر است با فرض اینکه نجاست مربوط به جنابت، در بدن وجود ندارد.
توجّه باشد که میتوان ایندو احتمال اخیر را به عنوان یک احتمال مطرح نمود. به اینصورت: روایت دلالت میکند بر اینکه آب مستعمل در استنجاء در حال جنابت مکلّف طاهر است. اعمّ از اینکه در بدن مکلّف، نجاست مربوط به جنابت باشد یا نباشد. طبق این تقریر، در روایت منحصراً دو احتمال خواهد بود.
از بین ایندو احتمال (احتمال الف، مجموع دو احتمال اخیر) احتمال دوّم مطابق با ظاهر روایت است. علاوه بر اینکه در زمان صدور روایت این توهّم وجود داشته که آب ملاقی با بدن جنب، نجس میشود. امام علیه السّلام در مقام ردّ این توهّم است (حاشیه بر من لایحضر، ص۱۲۸) و در نتیجه، روایت مربوط به آب مورد بحث نمیشود.
روایت سوّم: روایت عمر بن یزید از ابی عبد الله علیه السّلام.
بحث اوّل: دربارهی نسخههای روایت.
نسخه کافی: الحسین بن محمّد عن معلّی بن محمّد عن الوشّاء عن حمّاد بن عثمان عن عمر بن یزید قال: قلت لابی عبد الله علیه السّلام اغتسل فی مغتسل یبال فیه و یغتسل من الجنابة فیقع فی الإناء ماء ینزو من الأرض فقال لا بأس به.[1] [2]
نسخه وافی: سند و متن روایت در وافی مثل سند و متن روایت در کافی است (وافی ج۶ ص۶۸).
نسخه وسائل الشیعه: سند و متن روایت در وسائل مثل سند و متن روایت در کافی است.[3]
بحث دوّم: دربارهی سند روایت.
تمامی رواة در سند، بدون اختلاف، امامی ثقه هستند جز معلّی بن محمّد بصری. این راوی، امامی است و شاهد، کلامی است که مرحوم وحید بهبهانی در تعلیقه بر منهج المقال استرآبادی از مجلسی اوّل نقل میکند که ایشان فرموده است: لم نطّلع علی خبر یدلّ علی اضطرابه فی الحدیث و المذهب. و با همین بیان، نقض در کلام نجاشی در رجال ص۴۱۸ ظاهر میشود. ولی دربارهی توثیق این راوی، علماء سه طائفه هستند.
۱) بعضی، این راوی را ثقه میدانند. مثل مرحوم ابن قولویه و مرحوم مامقانی در تنقیح المقال ج۳ ص۲۳۳ و محقّق خوئی در معجم ج۱۹ ص۲۷۹
۲) بعضی، این راوی را ضعیف میدانند. مثل علّامه مجلسی در الوجیزه ص۱۸۱. این محقّق بعد از حکم به ضعف میفرمایند: لعلّه لایضرّ فی السند.
۳) بعضی، فاقد مدح و ذمّ دربارهی این راوی هستند. مثل شیخ طوسی در رجال ص۴۴۹ و در فهرست ص۴۶۰ و ابن غضائری در رجال ص۹۶ و علّامه در رجال ص۲۵۹ و مازندرانی در معالم العلماء ص۱۲۱ و علّامه در ایضاح الاشتباه ص۲۹۹ و تفرشی در نقد الرجال ج۴ ص۳۹۸ و قهپایی در مجمع الرجال ج۶ ص۱۱۳ و اردبیلی در جامع الرواة ج۲ ص۲۵۹ و صاحب وسائل در رجال ص۲۴۳ و بحر العلوم در رجال ج۳ ص۳۳۹ و حائری مازندرانی در منتهی المقال ج۶ ص۲۹۹ و محدّث نوری در مستدرک ج۲۷ ص۱۳۱ و بهجة الآمال ج۷ ص۵۶ و شوشتری در قاموس الرجال ج۱۰ ص۱۶۷.
حقّ این است که این راوی، امامی ثقه است.