< فهرست دروس

درس تفسیر استاد غلامعباس هاشمی

99/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: سوره بقره /تفسیر آیه 25 سوره بقره/ اصالت تشویق در مقابل توبیخ - تفسیر «رزقنا من قبل»

 

ادامه تفسیر آیه ۲۵

﴿وَبَشِّرْ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[1]

در آیه بیست و پنجم از سوره مبارکه بقره بعد از تهدید روی برگردانان از آیات بینات و معجزه رسول خدا و وحی و دلائل روشن اثبات نبوت پیغمبر، خدای متعال به کسانی که به ایمان به رسول خدا و وحی و نبوت همت گمارده اند، آنها را هم بشارت می دهد و هم مورد تشویق و مورد تحسین قرار می دهد.

اصل تربیتی تشویق و توبیخ

این اساساً یک اصل بزرگ تربیتی است که توبیخ در کنار تشویق البته اصالت با تشویق و تحسین است، به دلیل این که انسان فطرتاً از توبیخ و تهدید فراری است و متنفر است و فطرتاً متمایل است به تشویق و تحسین و مدام دنبال محبوبیت است، چقدر هزینه ها می کنند انسان ها که در دل مردم محبوب باشند و البته این خودش توفیقی است که انسان بجای منفور بودن در بین مردم محبوب قلب مردم باشد و مردم وجود او را، مصاحبت او را، سؤال از او را، همنشنی با او ذکر با او را همیشه دوست بدارند، البته راه های زیادی وجود دارد برای جلب محبوبیت، یکی از اسرار قرآن کریم برای جلب محبوبیت مردم در سوره مبارکه مریم ذکر شده است، ﴿إنَّ الّذین آمَنوا و عَمِلوا الصّالحات سَیَجعَلُ لَهُم الرّحمن وُدّاً﴾[2] ، کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام می دهند، خدای متعال مودّت آنها را که بالاتر از محبت است، محبت فقط علاقه و عشق و حب است، اما مودت محبتی است همراه با اطاعت، یعنی ایمان و عمل صالح مردم را هم مرید انسان می کندن و هم محب انسان می کند، یکی از رازهای دل انگیز قرآن کریم است.

اصالت تحسین و تشویق

لذا اصالت با تحسین است، اصالت با تشویق است، توبیخ هم کارساز است، تهدید هم کارساز است اما اصالت بخاطر زمینه فطری که در انسان وجود دارد برای میل به تحسین و تشویق و محبوبیت، کارسازتر است تحسین، اما توبیخ بی فایده نیست، منتها چون اصالت در تربیت با تحسین و تشویق است، چه برای کسانی که متولیان ارشاد مردم هستند، شما مبلّغان و اساتید و فضلا، چه کسانی مسئولیت تربیت فرزندان خودشان را عهده دار هستند حتی اگر نوبت توبیخ رسید، نوبت این رسید که انسان چهره درهم بکشد، نوبت این رسید که انسان تهدید کند در مقام تربیت، توبیخ و تهدید و اینها که از سوی خیرخواهی برمی خیزد اثرگذار است غالباً، اثر خودش را گذاشت، نهی از منکر کرد که اولین مرحله آن انکار قلبی است بعد چهره درهم کشیدن است، همین اثر خودش را گذاشت، بالای منبر حرفی زدیم، توبیخ کردیم، این توبیخ اثر خودش را گذاشت، فرزند را توبیخ کردیم توبیخ اثر خودش را گذاشت، وظیفه داریم توبیخ را تبدیل و منقلب کنیم دوباره به تحسین، یعنی همین بازگشت و اثرپذیری آن تحسین می خواهد.

این که بعضی ها گاهی می بینند یک خطائی را، یک گناه و اشتباهی را از فرزند خودشان، از مخاطبین خودشان، اینقدر این مسئله را تکرار می کنند، اینقدر تکرار می کنند که چون نصیحت و خیرخواهی از حد بگذرد نتیجه عکس می دهد، لجوج می کند شخص را، سید الشهداء (علیه السلام) فرمود[3] : لو شَتَمَنی رجلٌ من هذا، اشاره کرد به یک گوش خودش، ثُمَّ إعتَذَرَ من هذا، بعد بیاید از این گوش من عذرخواهی کند، از یک گوش فحش بدهد و از گوش دیگر عذرخواهی کند لَقَبِلتُ منه، از او قبول می کند عذرخواهی او را.

حتی اگر توبیخ در او اثرگذار شد ما یک وظیفه ای داریم، برگردیم به آن اصالت. این روایت که شبیه آن در خصوص زن های پیغمبر آمده است، منتها آن ذیلی که پیغمبر این جمله را دارد در خصوص حضرت زهرا سلام الله علیها است. رسول خدا این جمله را که فداها أبوها، پدر فاطمه فدای فاطمه شود، این جمله را پیغمبر چند جا گفته اند، یک مورد آن مربوط به این روایت است، پیغمبر هر سفری که می رفت، آخر کسی که با او خداحافظی می کرد حضرت زهرا بود، وقتی برمی گشتند اول کسی که به دیدار او می رفت حضرت فاطمه بود، در یک سفری حضرت برگشت دید یک پرده قیمتی در خانه حضرت زهرا نصب است، چون در این سفر کسی هدیه ای برای حضرت داده بود و دوست می داشت حضرت فاطمه آن را استفاده کند، حضرت هم آن را نصب کرده بود، این پرده قیمتی هم بود، پیامبر آمد و مشاهده کرد این پرده را، آن رفتاری که همیشه با فاطمه داشت، آن گونه که گرم می گرفت مثل همیشه با فاطمه احوالپرسی نکرد، حال زهرا را پرسید کمی سرد از خانه خارج شد، فاطمه تماشا کرد او که عوض نشده است، رسول خدا که عوض نشده است، چه اتفاقی افتاده است؟ چشم او به پرده افتاد، سریع سلمان را صدا زد، فرمود سلمان این پرده را بفروش، ثمن آن را بین فقرا تقسیم کن و خبر را به بابا برسان، سلمان سریع این کار را کرد، خبر را به پیغمبر رساند، آمد عرض کرد یا رسول الله پرده ای را فاطمه دستور داد از خانه او کندم و فروختم و بین فقرا تقسیم کردم، خبر را به شما می رسانم، حضرت تا این را شنید، ببینید توبیخ اگر اثر کرد درحالی که فاطمه گناهی نکرده بود، طبق انتظار هدیه دهنده حضرت آن را نصب کرده بود، شاید دل حضرت زهرا هم از آن کار خیلی راضی نبود، حضرت رسول تا این سخن را شنید که فاطمه چنین کرده است، ببینید بعد از توبیخ اگر توبیخ کارگر افتاد ما برگردیم باز به آن اصالت، سه مرتبه فرمود فداها أبوها، فداها أبوها، فداها أبوها، بابا فدای فاطمه برود، این یکی از آن مدال های پرافتخاری است که پیغمبر در عمر خودش به فاطمه داده است همین کلمه فداها أبوها است. از این جملات ارزشمند نمی شود پیدا کرد. به نظرم بزرگترین مدال هایی که پیغمبر به حضرت زهرا از نظر معنوی داد است همین است، فداها أبوها[4] .

بنابراین بحث تشویق اصالت دارد و این را باید در تربیت و اصلاح گری و هدایت ما همیشه به عنوان یک اصل و منشور پیش روی قرار بدهیم.

﴿بشّر الذین آمنوا و عملوا الصالحات﴾[5] ، ایمان در قرآن کریم گاهی با عمل صالح آمده است، گاهی ایمان مجرد از عمل صالح آمده است. البته اغلب عمل صالح با ایمان کنار همدیگر آمدند، اما در مواردی که ایمان تنها آمده است خالی از عمل صالح نیست، اینها هر دو یک فلسفه ای دارند. آن جایی که تنها آمده است، چون ایمان منشأ عمل صالح است، ایمان چراغی نیست که روشن نکند، درختی نیست که میوه ندهد، میوه درخت ایمان عمل صالح است، بنابراین هر جائی ایمان حقیقی باشد عمل صالح است، هر جا می گوید آمنوا یعنی عمل صالح کنار آن است چون میوه ایمان عمل صالح است، اما آنجا که می فرماید ﴿آمنوا و عملوا الصالحات﴾[6] ، اینجا می خواهد بفرماید ایمان باید همیشه مقرون به عمل صالح شد می خواهد بگوید سرچشمه عمل صالح همیشه باید ایمان باشد، چه بسا عمل صالحی که عمل صالح است ولی ممکن است سرچشمه آن ایمان نباشد، بنابراین در قرآن کریم اسم عمل صالح را گاهی مقابل ایمان می آورد. ﴿مَن عَمِلَ صالحاً مِن ذَکَرٍ أو اُنثی و هو مؤمنٌ اولئِکَ یَدخُلونَ الجَّنَةَ﴾[7] ، کسانی که عمل صالح می آورند از مردان و زنان و حال آن که او مؤمن است، یعنی منشأ عمل صالح ایمان باشد انسان را رهنمون به بهشت خواهد شد. پس آن جایی که عمل صالح کنار ایمان می آید این نکته لطیف را می گوید که عمل صالح باید مقرون به ایمان باشد تا ما را به بهشت ببرد.

عمل صالح و صلاحیت فاعلی [حسن فعلی و حسن فاعلی]

لذا در خصوص ادیسون وقتی می پرسند این به بهشت می رود یا جهنم؟ این خدمت بی نظیری که او کرده است، بعد از آن خدمت تا به امروز نظیر آن را بشر ندیده است، یک روز الان برق در دنیا خاموش شود جهان بهم می ریزد، من اینطور جواب می دهم، می گویم بستگی دارد این برق را که اختراع می کرد چون خودش هم گفته بود من هزار اختراع کردم تا به برق رسیدم، یعنی هزار بار به دنبال برق بودم، به جاهای دیگری منتهی شد تا به برق رسیدم، خیلی زحمت کشیده است، به این سادگی نبوده است، من عرض می کنم این زحمات او، عمل عملِ صالح است، عمل عملِ اولویت جهان و رفاه انسان است، عمل صلاحیت دارد، اما اگر این صلاحیت فاعلی هم به صلاحیت فعلی که همان ایمان است، صلاحیت فاعلی به عمل صالح اضافه شد، اگر این شخص برای قدرت و شهرت و ثروت و جایگاه و جاذبه های اجتماعی و برای رفاه و منیت بوده است به همه اینها رسیده است، لذا از احدی طلبکار نیست، اما اگر این آدم این مسئله را براساس باورهای معنوی انجام داده است، برای ایمان به خدا و رضایت خدا انجام داده است این عمل او را بهشت خواهد برد، نمی خواهم بگویم، این عمل دست ادیسون را نخواهد گرفت، از باب فضل الهی قطعا این اعمال دست او را خواهد گرفت، اما استحقاق و طلب ندارد اگر برای ایمان نبوده است، اگر از روی باور نبوده است.

[اشکال] این عمل که بد نیست.

عمل بد نیست اما ﴿مَن عَمِلَ صالحاً مِن ذَکَرٍ أو اُنثی و هو مؤمنٌ﴾[8] ، این ﴿و هو مؤمنٌ﴾[9] خیلی مهم است، منشأ عمل صالح و نیک باید برای انسان ایمان انسان باشد.

﴿عملوا الصالحات﴾[10] را که خدای متعال ذکر می کند در آیات مختلف، گاهی روایاتی در اطراف این داریم که عمل صالح چیست. بعضی روایات می گویند سخن حق است، بعضی روایات می گویند خدمت به خلق است. روایاتی از امیرالمؤمنین علیه السلام داریم که فرمود ﴿عملوا الصالحات﴾[11] یعنی أقاموا الصلوات الفرائض، یعنی نمازهای واجب خودش را اقامه کند. اینها مفهوم عمل صالح نیست که به این منحصر کند، همه اینها بیان مصداقی از مصادیق عمل صالح است و ممکن است از مصادیق أکمل آن باشد اما مفهوم عمل صالح نیست، عمل صالح هر عملی است که آن عمل حسن شرعی، حسن عقلی، حسن عقلائی بدون ردع شرعی در وجود آن بوده باشد.

﴿بَشِّرِ الّذین آمَنوا و عَمِلوا الصّالحات أنَّ لَهُم جَناتٍ تَجری من تَحتِهَا الأنهار﴾[12] ، لام ﴿لهم﴾[13] اختصاص است، مخصوص و ویژه اینهاست جنات و بهشت ها و باغ هایی که از زیر ثمار و زیر اشجار آن آب ها جاری است، این لام اگر اختصاص است دلالت بر عظمت و جایگاه اهل ایمان در نزد خدا می کند که اینها مخصوص اینها است، اینها برای اینها است، این مالکیت و سلطه پیدا می کنند برای این بهشت.

تفسیر رزق از قبل

﴿كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قبْلُ﴾[14] ، هرگاه و هرزمانی که ﴿رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قبْلُ﴾[15] ، هرگاه از این بهشت ها و از این درخت ها رزقی آماده و میوه ای آماده روزی اینها بدهند، ﴿قالوا هذَا الّذی رُزِقنا من قَبل﴾[16] ، می گویند این همان چیزی است که ما پیشتر روزی داده شدیم، این همانی است که ما پیش از این و قبل از این به ما اینها را روزی دادند.

این سخن یعنی چه؟ وقتی بهشتیان این میوه ها و روزی ها را می بینند، ﴿قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قبْلُ﴾[17] ، ما پیشتر اینها را به ما داده بودند، روزی داده شدیم، این همان است، ﴿هذَا الّذی رُزِقنا من قبل﴾[18] ، این همان است که قبلا دادند.

دیدگاه‌ها

در اینجا چهار تا قول[19] وجود دارد که مراد از این ﴿من قبل﴾[20] چیست:

ابی عبیده

قول اول این است که بعضی ها به ابی عبیده نسبت می دهند که او این حرف را گرفته است، گفته است میوه های بهشتی هرچه چیده شود مجدد می روید، آناً می روید بجای آن لذا تا به میوه دیگری می رسد و حال آن که طعم آنها فرق می کند یا میوه هایی که می آورند همه شبیه همدیگر هستند، می چینی سریع از جای آن می روید، تا نگاه می کند می گوید این همان است که در خود بهشت به ما قبلا دادند، این همان است که قبلا برای ما آوردند و ما را پذیرائی کردند و حال آن که شکل این شبیه آن است، باطن آن و بو و طعم آن کاملا فرق می کند، پس ﴿من قبل﴾[21] را ایشان به خود بهشت تفسیر کرده است، ﴿من قبل﴾[22] یعنی در خود بهشت قبل از این زمان ما از این داده شدیم، روزی به ما آوردند، این یک.

ابن عباس

ابن عباس گفته است که ﴿رزقنا من قبل﴾[23] ، ﴿من قبل﴾[24] یعنی رزقنا فی الدنیا چون نعمت های بهشتی شبیه نعمت های دنیایی است، همین سیب و گلابی و انار و خرما و زیتون در همانجا هم است ولو طعم آنچه که در بهشت آماده شده است با طعم آنچه که در دنیا آماده شده است روزی داده شده کاملا متفاوت است، ولی چون روزی هایی که در دنیا مؤمن خورده است و استفاده کرده است آنجا می بیند و جلوی او می آورند می گذارند، ﴿کلّما رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قبْل﴾[25] ، می گوید این همان است که در دنیا به ما داده بودند، همان است که در دنیا این را چشیده بودیم، این هم قولی است که ابن عباس گفته است.

(20:29)

دیگران هم خورده بودند، اهل دنیا همه از این استفاده کرده بودند، حالا بعضی ها به این روایت جنبه عرفانی هم دادند، گفتند که تا از نعمت های الهی در این دنیا بهرمند نشوید، این استفاده را کردند، در آن دنیا ذوق نعمت های بهشتی را درنمی یابید، اینطرف گلابی و سیب و انار و نعمت های بهشتی نخورید آنجا تا می بینند ذوق می کنند چون بیان اشتیاق آنها را قرآن می گوید، می گویند هذَا الّذی رُزِقنا من قبل، اینجا کسی نخورد آن ذوق را درنمی یابد، لذا می گویند خیلی زاهد پیشه نباشید، از نعمت های خدا در این دنیا کناره نگیرید، اینجا بخورید و استفاده کنید تا ذوق نعمت های بهشتی را آنجا دریابید.

حافظ همین نکته را به شعر درآورده است:

ز میوه های بهشتی چه ذوق دربیاید ******هر آنکه سیب زنخدان شاهدی نگزید

زنخدان این گودی و چال چانه معشوق را گفته است. می گوید از میوه های بهشتی چه اشتیاق می فهمد کسی که در این دنیا، حالا حافظ می گوید سیب من در همان گودی چانه معشوق و محبوب من است، اما اگر کسی سیب این دنیا را که سیب من در آنجاست درنیابد، ذوق و شوق میوه های بهشتی را هم درنمی یابد، یعنی با این بیت می خواهد بگوید از نعمت های دنیایی بهره ببرید، استفاده کنید و فراموش نکنید، این استفاده را هم بعضی ها از این روایت کردند.

 

مرحوم شیخ طوسی یک عقیده دیگری دارد، گفته است ﴿رُزِقنا من قبل﴾[26] یعنی اُعطینا بِعِباداتنا،[27] یعنی ما در دنیا عباداتی انجام دادیم، تکالیف خودمان را انجام دادیم، اینها روزی هایی هستند که به پاداش عبادات ما داده شدند، اینها پاداش عباداتی هستند که در دنیا انجام دادیم، این تعبیر جناب شیخ طوسی است، این بهتر از دو تفسیر قبل است واقعا. آیه هم با همین هماهنگ است. در سوره مبارکه سجده آیه 17 می فرماید: ﴿فلاتَعلَمُ نفسٌ ما اُخفِیَ لَهُم من قُرَّةِ أعیُنٍ جزاءً بما کانوا یَعمَلون[28] ، هیچکس نمی داند که از باب جزای طاعات و عبادات آنها خدای متعال چه چیزی را برای آنها مخفی و پنهان نگهداشته است.

فرمایش شیخ طوسی تاحالا خیلی خوب است.

زمخشری

زمخشری در کشاف[29] ﴿من قبل﴾[30] را تفسیر دیگری ارائه داده است، گفته است ﴿رُزِقنا من قبل﴾[31] أی وُعدنا فی الدنیا، این همان چیزی است که در دنیا وعده آن را به ما دادند، گفتند ایمان بیاورید، وقتی ایمان آوردید ما به شما میوه های بهشتی و بهشت و حور العین می دهیم، ﴿رزقنا من قبل﴾[32] یعنی وعده آن را به ما دادند، چون وعده که آدم مطمئن می دهد گوئی نقد است، این همان است که قبلا به ما دادند یعنی وعده آن را به ما دادند.

آدم متمکنی وقتی به انسان وعده داد نقد است، ﴿من ذا الّذی یُقرِضُ اللهَ قَرضاً حسناً﴾[33] ، چرا می گوید ﴿یُقرِضُ اللهَ﴾[34] ، چه کسی به خدا قرض بدهد، می خواهد بگوید تو وقتی به خدا قرض می دهی بعد خداوند می فرماید ﴿فَیُضاعِفَهُ لمن یَشاء﴾[35] ، زیاد زیاد، وعده زیادی می دهد یعنی از متمکنی مثل من وعده می گیری نقد است.

چه کسی است که به من قرض بدهد که چندین برابر به او برگردانم؟ وقتی پای الله در میان است اینجا، به معنای این است که تو به متمکنی مثل من قرض می دهی، یک تریلیاردر وقتی از کسی هزار تومان قرض بگیرد و بگوید من به تو چند برابر این را می دهم، این نقد است، انسان باید با اشتیاق و علاقه سریع این قرض را به افراد متمکن بدهد.

در اینجا هم همین است، زمخشری در کشاف در ذیل همین آیه می گوید ﴿رزقنا من قبل﴾[36] یعنی وعده آن را به ما در دنیا دادند، این همان است، نقد بوده است الان حاضر است. این قول چهارم.

بررسی دیدگاه‌ها

بعضی از این قول ها را نمی شود خیلی پذیرفت خصوصا آن قولی که می گوید این آن چیزی است که در دنیا هم داشتیم. چرا؟ چون مؤمنان اولا خیلی از آنها از نعمت های دنیائی محروم هستند، مؤمنانی در دنیا داریم که بسیاری از این نعمات اصلا سر سفره آنها قرار نگرفته است، یا بخاطر فقر یا بخاطر بُعد از این نعمت ها یا بخاطر زهدی که داشتند، علی بن أبیطالب علیه السلام از نعمت های دنیایی فرمود من به نان جویی اکتفا کردم، عسل را حضرت روبروی چشمان خودش آورد فرمود رنگ تو را می بینم چقدر زیباست و بوی تو مشخص است اما طعم تو را علی نچشیده است که چگونه است. بسیاری از مؤمنان از همین نعمت ها که به فرض شبیه اینها در دنیا باشد در خود دنیا محروم بودند، خیلی ها در دنیا ذائقه این میوه ها را نداشتند، یا ذائقه آنها کور بوده است یا رؤیت نکردند، اصلا نابینا بودند، اینقدر مؤمنانی بودند که اصلا بینائی نداشتند از دنیا رفتند. مطلب دیگر این که این میوه هایی که در دنیا به ما روزی داده شده است، این میوه ها میوه هایی است که از باب جزای عمل مخصوص مؤمن است، ظاهر آن این است که این برای مؤمن است، این باید بی سابقه باشد.

خب نعمت های دنیایی به کافران و بی دینیان هم عنایت شده است، شاید هم تمتع آنها در دنیا از نعمت های د نیایی بیشتر از مؤمنین هم بوده باشد و لذا.

اشتیاق خودشان را مثلا اینجا می بینند، آنجا می بینند، اشتیاق آنها زیاد است.

آن درست است ولی این می گوید ﴿هذا الذی رزقنا من قبل﴾[37] ، رزق این است که بی دردسر حلال و طیب و طاهر در اختیار انسان قرار می گیرد و انسان از آن بهره می برد، ﴿رزقنا من قبل﴾[38] چون الان می خواهند بخورند، ﴿رزقوا﴾[39] الان می خواهند استفاده کنند، ﴿قالوا هذا الذی رزقنا من قبل﴾[40] ، این همان است که قبلا به ما روزی داده شده بود، ما به اینها روزی داده شده بودیم.

بهترین این اقوال یکی همین قول شیخ طوسی است که به نظرم أقوی الاقوال است، ﴿رزقنا من قبل﴾[41] یعنی آن عباداتی که انجام می دادیم، تکالیف و رنج تکلیف را می چشیدیم این روزی ها همان وقت به ما داده شده است، این روزی ها روزی است که در جزای نماز ما است، روزی است که در اطراف، یا این که بگوییم وعده ها است، ﴿رزقنا من قبل﴾[42] یعنی ما همانجا که تکالیف خودمان را انجام می دادیم، وعده اینها را به ما می دادند، اینها را ما قبلا وعده داده شدیم، روزی داده شدیم.

(29:02)

همان دیگر، این جزاء می شود، باطن آن جزای او، باطن و حقیقت آن همین باشد.

بنابراین اینها را به عبادات و اعمال تفسیر بکنیم اگر بهتر درمی آید، اگرچه هر چهار تفسیر محتمل است اما قوی ترین آنها همین تفسیری است که جناب شیخ طوسی به نظرم ارائه می دهند.


[3] كلمات الإمام الحسين، الشيخ الشريفي، ج1، ص618. [متن حدیث: لو شتمنى رجل في هذه الاذن وأومى إلى اليمنى، وأعتذر لى في الاخرى، لقبلت ذلك منه].

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo