< فهرست دروس

درس تفسیر استاد غلامعباس هاشمی

99/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: سوره بقره /ادامه تفسیر آیه ۲۴ سوره بقره/ اباحه گری - مشخصات مبلغان اباحه‌گری

 

ادامه تفسیر آیه ۲۴ سوره بقره

﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾[1]

آیه بیست و پنجم از سوره مبارکه بقره پس از اتمام حجت و تبیین این مطلب که آنچه که رسول خدا به میان مردم آورده است معجزه الهی و وحی است و حجت را از این جهت که اگر خیال می کنید وحی نیست، یک سوره مثل این قرآن را بیاورید تمام کرد و تکمیل نمود با این بیان که ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا﴾[2] ، اگر نتوانستید و نمی توانید هم بیاورید، حال که حجت تمام است، خداوند هیچکسی را بدون حجت درگیر عذاب خودش نمی کند، بدون بیان درگیر عذاب خودش نمی کند، مؤاخذه نمی کند، به او احتجاج نمی کند، ﴿لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفساً إلا ما آتاها﴾[3] ، هیچکسی را خدا تکلیف نمی کند مگر به آن اندازه از بیان و امکانات و علمی که به او داده باشد.

سیره خدای متعال این گونه بوده است، ﴿ما کُنّا مُعَذِّبینَ حتی نَبعَثَ رَسولاً﴾[4] ، ما هیچگاه هیچ قومی را، هیچکسی را عذاب نکردیم و او را نگرفتیم مگر این که پیغمبری بسوی آن قوم فرستادیم تا حجت را بر آنها تمام نماید. وقتی که حجت تمام می شود اینجا هشدار می دهد، حالا که حجت تمام شد ﴿فَإتَّقوا النّارَ الّتی وُقودُها النّاسُ و الحِجارَة اُعِدَّت للکافرین[5] ، خودتان را برحذر دارید، مصون بدارید از آن آتشی که ابزار و هیزم آن آتش مردمان هستند و سنگ های گداخته، ﴿فإتقوا النار﴾[6] ،، مواظب باشید، برحذر دارید، خودتان را مصون بدارید، ﴿وقودها الناس﴾[7] ، وقود همان ابزار آتش است، در اصطلاحات ما بیشتر به هیزم اطلاق می شود، وقود لذا به معنای هیزم هم می آید، وسیله و ابزار آتش. ناس، بخشی از آتش جهنم مردمان هستند، انسان ها هستند، همان گونه که در این دنیا بعضی از انسان ها هم گمراه می شوند و هم دیگران را گمراه می کنند در آن دنیا هم به حسب گمراه شدن آنها عذاب می شوند، آتش می شوند و به حسب این که برافروخته می شوند دیگران را هم می سوزانند، هم گمراه می شوند در این دنیا و هم گمراه می کنند دیگران را، در آن دنیا هم هم خودشان می سوزند و هم دیگران را می سوزانند، ﴿وقودها الناس و الحجارة﴾[8] ، سنگ ها هم بخشی از آتش جهنم هستند.

سنگ گاهی ممکن است از جهت عظمت عذاب تعبیر به سنگ کرده باشد، چون در همین دنیا شما ببینید وسیله های آتش گاهی چوب است، گاهی ابزاری است ولی آن سنگ اگر گداخته شود و سنگ اگر تبدیل به آتش شود یا مذاب شود، این سوزاننده تر است، حرارت این بیشتر است، ذغال سنگ با ذغال چوب خیلی فرق دارد، ممکن است بخاطر انس ذهنی انسان به سوزاننده تر و گدازنده تر این سنگ ها بخاطر این ذهن در محاوره قرآنی می خواهد عظمت این آتش را برساند می فرماید ﴿وقودها الناس و الحجارة﴾.

اما در آیات قرآنی برمی خوریم به این که این سنگ ها ممکن است آن بت هایی باشند که در تاریخ مورد پرستش قرار گرفتند.

در آیه 98 سوره مبارکه انبیاء می خوانیم: ﴿إنَّکُم و ما تَعبُدونَ من دونِ الله حَصَبُ جَهَنَّمَ أنتم لَها وارِدون﴾[9] ، شما خودتان به کافران و آن چیزهایی که غیر خدا پرستش می کنید، چون غالب آنچه که کافران آن چیزها را پرستش می کردند سنگ بودند، الان هم در خیلی از جاهایی که شرک وجود دارد ملاحظه بفرمائید غالب بتکده ها بت های آن سنگ هایی هستند که به دست خود بشر ساخته شده است.

من به بعضی از این بتکده ها برای این که بازدیدی کنم و شناختی حاصل شود که اینجا چه می کنند و اینها رفتم، خصوصا در هندوستان بتکده های خیلی بزرگی است، رفقایی که از هندوستان اینجا تشریف دارند می دانند مخصوصا در دهلی دو تا است، بتکده خیلی بزرگ، ما رفتیم آنها را دیدیم، تمام نمادهایی که از خدایان خودشان دارند، اینها مجسمه هایی است که از سنگ ساختند و آنجا وجود دارد.

در این آیه می فرماید خودتان و آنچه که جز خدا می پرستید، ﴿حَصَب﴾[10] همان هیزم است، خودتان و آن بت ها ﴿حصب جهنم و أنتم لها واردون﴾[11] ، خودتان وارد خواهید شد به دوزخ، به جهنم، اما آتش آن هم خودتان هستید و هم این بت های شما و لذا بعضی ها حجاره را در آیه بیست و پنجم به بت ها و سنگ هایی که از آنها بت ساخته شده است تفسیر نموده اند.

سومین تفسیر هم روایتی است که در ذیل این مخصوصا در تفاسیر اهل سنت آمده است که از ابن عباس روایت کردند که او گفته است این سنگ ها یک سنگ خاصی است، حجارة الکبریت[12] ، سنگ گوگرد است. گوگرد چون هم حالت انفجاری دارد و هم حرارت سنگ گوگرد نسبت به هر سنگی و هر حرارت دیگری دمای حرارت گوگرد خیلی بالاست، گفتند چون خدای متعال می خواهد بترساند و اثر تربیتی خودش را بگذارد این سنگ ها سنگ های گوگرد هستند، این هم روایتی است که از ابن عباس نقل می شود.

ولی ظاهراً همین که بگوییم این هم کنایه از عظمت عذاب است و هم این که بت ها هم در این عذاب شریک هستند، حجارة هم بت ها است و هم آیه کنایه از عظمت عذاب جهنم است.

خلقت بهشت و جهنم

﴿اُعِدَّت للکافرین﴾[13] ، این عذاب مهیا و آماده شده است برای کافران. از این کلمه اُعدّت هم در خصوص کافران می فرماید که این جهنم و این عذا اُعدّت للکافرین و هم در آیات دیگر مثل آیه 133 سوره آل عمران در خصوص بهشت و نعمات بهشتی می فرماید: ﴿اُعِدَّت للمتقین﴾[14] ، ﴿سارِعوا إلی مَغفرةٍ من رَبِّکُم و جَنَّةٍ عَرضُهَا السّماوات و الأرض اُعِدَّت للمتقین﴾[15] ، سرعت بگیرید و بشتابید به مغرفت خدای متعال و دنبال آن مغرفت بسوی بهشتی که پهنای آن به اندازه آسمان ها و زمین است، ﴿اُعدّت للمتقین﴾[16] که آماده شده است برای متقین. از این آیات، از این ظواهر ﴿اُعدّت﴾[17] ، برمی آید که بهشت و جهنم الان مخلوق هستند، آفریده شدند و وجود دارند.

البته این اختلاف است، برخی می گویند وجود دارند، برخی می گویند همین وعده آن برای خدا کافی است برای هدایت گری اما ظواهر این آیات نشان می دهد که وجود دارند، دلیل عقلی بر وجود آن نداریم اما ظواهر این آیات و روایات فراوان است، روایات زیادی داریم حتی روایت معراج که از روایات معتبر ما است، حضرت هم گوشه هایی از بهشت را مشاهده می کند و نقل می کند و هم گوشه هایی از جهنم را رسول خدا برای ما نقل کرده است، بسیاری از گناهان را که آنجا نتیجه آنها چه بوده است در روایت معراج فرموده است.

در یک روایتی از امام صادق علیه السلام فرمود خداوند هر کسی که متولد می شود یک جایگاهی برای او در بهشت قرار می دهد و یک جایگاهی برای او در جهنم قرار می دهد و این شخص خودش اختیار خواهد کرد آن جایگاه را با اعمال خودش و اگر این آدم رشد کرد و بهشتی شد خدا جایگاه جهنمی او را که اگر جهنمی می شد کجا بود را نشان او می داد که حضرت فرمود اگر در بهشت مرگ می بود، این آدم از شوق و ذوق این که خدا چه نعمتی را به او داده است و از کجا نجات پیدا کرده است، از ذوق این حقیقت همانجا می برد، این جایگاه را به او نشان هم می دهد.

بنابراین روایات فراوانی هم داریم، البته این که جهنم را بهشتیان می بینند در آخرت، در این شکی نیست چون در قرآن هم اشاراتی به این مسئله بلکه تصریح به این مسئله است، از جمله آیه 71 سوره مبارکه مریم که آنجا می خوانیم تمام بهشتیان هم از جهنم عبور می کنند، همه بهشتیان، یعنی همه یک روزی جهنم را خواهیم دید، ﴿و إن منکُم إلّا واردُها﴾[18] ، هیچکس از شما نیست بهشتی و جهنمی إلا واردها، مگر این که وارد دوزخ خواهد شد، ﴿کانَ علی ربِّکَ حَتماً مَقضیّاً﴾[19] ،، این ورود شما به دوزخ و جهنم بر خداوند تعالی یک امر حتمی و یک حکم صادرشده است، ﴿ثُمَّ نُنَجِّی الّذین إتَّقَوا﴾[20] ، بعد ما اهل تقوا را از آنجا نجات خواهیم داد، ﴿و نَذروا الظاّلمین فیها جِثِیّاً﴾[21] ، ولی ظالمان را آنجا نگه می داریم و آنجا می مانند و رها می کنیم آنها را.

این چطور می شود انسان را تکلیف نمی سوزاند، آنجا جهنم نمی سوزاند آدم از آن عبور می کند؟ دلیل عبور آنها این است که خدای متعال می خواهد به بنده آن لطفی را که در مقابل هدایت شامل بنده شده است، خدا این لطف را می خواهد به بنده نشان بدهد که بنده ببیند اگر خدا او را هدایت نمی کرد، اگر به لطف الهی هدایت نمی شدند الان در چه جایگاهی بودند اما چون تمام عذاب های جهنم بخاطر این است که ما تکالیف را زیر پا گذاشتیم، اوامر و نواهی خدا را رعایت نکردیم، چون بهشتیان رنج تکلیف را چشیدند، به نوعی در دنیا حرارت و آتش و سختی های تکلیف را چشیدند و مشقّت آن را روی دوش گذاشتند دیگر اینجا رنج و عذاب جهنم را اینها حس نمی کنند و به راحتی از جهنم عبور می کنند و خدای متعال اینها را نجات می دهد ولی به اینجا که می رسند آن لطف حق را بگونه ای دیگر متوجه می شوند و ارزش هدایت و ارزش بهشت را آنجا متوجه می شوند. بهرحال ﴿اُعدّت للکافرین﴾[22] ، ﴿اُعدّت للمتقین﴾[23] نشانگر این است که مخلوق است.

اما چه فایده ای دارد؟ مخلوق بودن یا نبودن آن چه فلسفه و فایده ای دارد؟ این تشریفات است، این اهمیت تربیت و هدایت انسان را برای خدا نشان می دهد که خدای متعال چقدر ارزش قائل است برای هدایت و تربیت انسان که یکوقت انسان وعده بدهد در حالی که هیچ پشتوانه فعلی ندارد، ولو یقین دارم این محقق می شود، یک بار هم است این که آماده کند هر چیز را و برای ما، یک چیز آماده حتمی است، چیزی که زحمت کشیده شده است برای آن، امر شده است برای آن، محقق شده است، این عظمت و تشریفات الهی را برای هدایت انسان بیان می کند. کل هدایت انسان با تشریفات انجام می شود، چون مهم است، چرا می فرماید ما شاهد بر شما گماردیم؟ مگر خداوند نیازمند شاهد است؟ بدون شاهد خدا به ما نمی تواند استدلال کند؟ همه اینها ارزش هدایتی است که انسان دارد و لذا چون ارزش دارد خدای متعال همه امور هدایت انسان را با یک تشریفات عینی و خارجی انجام می دهد.

همه تقریبا مسلمین غیر از معتزله معتقدند بر مخلوق بودن بهشت، از میان شیعیان هم سید مرتضی مثل معتزله معتقد است که بهشت مخلوق نیست، اینها وعده ها و وعیدهایی است که در اندازه آثار تربیتی بار شده است ولی وعده خدا حتما محقق خواهد شد.

این که می فرماید: ﴿اُعدّت للکافرین﴾[24] ، این نمی گوید فقط عذاب برای کافرین است، نه، بخشی از عذاب برای کافرین است، بخشی از عذاب برای فاسقین است، بخشی از عذاب حتی برای مؤمنین است، چون بعضی از مؤمنان اعمال انجام می دهند ولی اعمال آنها حبط می شود و از بین می رود، حالا موقت وارد جهنم می شوند، آنجا تطهیر می شوند دوباره وارد بهشت می شوند.

بعضی از درجات جهنم برای منافقین است، ﴿إنَّ المُنافقینَ فِی الدَرکِ الأسفَلِ من النّار﴾[25] ، اینها پایین ترین طبقه جهنم برای منافقین است، بنابراین ﴿اُعدّت للکافرین﴾[26] این نیست که فقط عذاب برای کفار است، نه، طبقات مختلف دارد.

چرا می فرماید همه مسلمین بغیر از معتزله قائل به مخلوق بودن بهشت هستند.

بله ولی معتزله می گویند مخلوق نیست، در همان زمان خودش خداوند آنها را خلق می کند.

منافقین در مثلا قرآن کریم به ﴿أسفل السافلین﴾(17:55)

این جهنم طوری است که پایین ترین آن، عذاب آن بدتر است. شما اگر یک شخصی را بخواهند عذاب بدهند، فرض کنید او را به چاه بیندازند، این چاه هرچه گودتر باشد عذاب او بیشتر است، بالا را معمولا در مقام و مرتبه بکار می برند، پایین را در تنزل، چون روز به روز او آنجا تنزل می کند، از خدا دورتر می شود، لذا یک عده را می بینیم می فرماید در أعلی علّیین هستند، یک عده در أسفل السافلین هستند، یک عده همیشه در حال صعود، یک عده همیشه در حال سقوط هستند.

استاد دلیل بر این که مؤمن هم به جهنم وارد می شود، دلیل دارید بر این؟

همین آیه را خواندم، ﴿إن منکم إلا واردها﴾[27] ، این برای ورود بی عذاب است، اما ورود با عذاب بله روایات فراوانی که دلالت بر حبط عمل مؤمن می کند، ﴿یا أیُّهَا الّذینَ آمَنوا لاتَرفَعوا أصواتَکُم فَوقَ صَوتِ النَّبی أن تَحبَطَ أعمالُکُم﴾[28] اعمال مؤمن وقتی که حبط شد، اعمال صالح او دیگر چیزی ندارد توسط آن به بهشت برود و روایات فراوانی که مؤمن را موقت می برند و او را عذاب می دهند. البته بستگی دارد، مؤمنی که از گناه خودش توبه نکرده باشد، خلاصه هیچ تضمینی وجود ندارد گناه بدون توبه وارد بهشت شود، خصوصا اگر دارای حق الناس باشد.

انبیاء و شهدا هم شامل این آیه می شوند ﴿إن منکم إلا واردها﴾[29] .

این برای همه است، ﴿إن منکم إلا واردها﴾[30] برای همه است، البته بعضی از روایات هم داریم که رسول خدا از آنجا عبور نمی کند، پیامبر از آنجا عبور نمی کند، منتها این عبور عبوری نیست که تعریض به مقام آنها باشد، بلکه این عبور عبوری است که یک حالت بازرسی و عبور از زندان دارد، الان می بینید بالاترین مقامات زندان گاهی به عنوان این که یک بازرسی از آنجا داشته باشد از آنجا عبور می کند، گاهی مکالمه دارند بهشتی ها و جهنمی ها با همدیگر، گاهی با همدیگر احتجاج دارند، اما آن باعث می شود بنده مقام او بالاتر می رود البته بعضی ها واردها را نوشتند، طبق بعضی از روایات و تفسیر نوشتند داخل نمی شوند، گونه ای نزدیک هستند یا از همان پل صراط اشراف دارند بر حالت جهنم گوئی وارد هستند چون حرارت جهنم تا زبانه های پل صراط می رسد، گویی وارد هستند اما نگاه می کنند حالت جهنمیان را می بینند اما ظاهر آیه و بعضی از روایات همان ورود خود مؤمن به خود جهنم است.

ولی معصوم، چهارده معصوم و پیغمبر به این ورطه وارد نمی شوند و حتی اگر وارد می شوند بعضی از روایات داریم که جهنم دمی کل آتش جهنم به حرمت قدم مؤمن و معصومین خاموش می شود، روایت داریم بله، خاموش می شود و حتی روایت صراط هم داریم، وقتی مؤمن از پل صراط عبور می کند فریاد جهنم برمی آید که خدایا زود مؤمن را عبور بده که نور ایمان او می خواهد آتش من را کلا خاموش کند.

استاد ببخشید این که می گویند سادات گناهکار به آتش جهنم می روند، زمهریر می روند، این درست است؟

این روایت است، اینها جزو روایات ما است که اولاد پیامبر بر آنها آتش حرام است چون از نسل رسول اکرم هستند، روایاتی در این مضمون داریم، البته من خیلی اعتباری به این روایات نیافتم، بررسی کردم بخش اعظمی از اسناد این روایات را ولی این است که نسل پیامبر خدا عذاب می شوند، آنهایی که گناهکار هستند ولی چون آتش به حرمت پیامبر بر نسل او حرام است، عذاب آنها با ضد آتش است یعنی یخ است، حالا از کجا معلوم این یخ بدتر از آتش نباشد، این هم است، گاهی سرما طوری است که آدم می گوید گرما بهتر از این است، سرما هم خودش مراتبی دارد، علی أی حال لطف پیامبر قطعا و نسل پیامبر و روح رسول خدا در هر وجودی باشد قطعا حریم او حفظ می شود.

اباحه گرای و آیات عذاب

یک نکته ای را اینجا عرض کنم، ما از این دست آیات تهدید کننده زیاد داریم در قرآن، ﴿فاتَّقوا النّارَ الّتی وَقودُها النّار و الحِجارة اُعِدَّت للکافرین﴾[31] ، این آیات اولا می دانید ثلث آیات قرآن مربوط به معاد است و ثلث آیات معاد مربوط به ترسیم جهنم و عذاب جهنم و دوزخ است و حالات دوزخیان است، اینها مستقیماً اندیشه اباحه گری را زیرآب زنی می کنند، مبارزه می کنند. متأسفانه همواره این اندیشه اباحه گری بوده است.

تربیت بر مدار تنها تشویق نیست، تشویق و توبیخ و تهدید دو بال هدایت گری است که انسان با این دو بال می تواند به آسمان هدایت پرواز کند و الا هدایت ممکن نیست، فرزندان خودمان را هم می خواهیم تربیت کنیم، البته تشویق اصل است، تشویق اصل است اما بدون توبیخ تربیت امکان پذیر نیست، اگر توبیخ و تهدید نباشد تربیت امکان ندارد. دامن به اباحه گری زدن عواملی دارد البته، نمی خواهم همه آنها مذهبی است، همه آنها دینی است، الهیاتی است، گاهی محیط خراب است، یک کسی واقعا اباحه گر می شود، اباحه گر یعنی برای او تکالیف خیلی مهم نیست، حلال ها، حرام ها، واجبات، خیلی برای او اهمیت ندارد، این چنین آدمی را می گویند اباحه گر، مباح می شمارد هر فعلی را. گاهی محیط است. گاهی تربیت است، یعنی اصلا در خانواده ای بزرگ شده است که خیلی حلال و حرام و این مسائل برای او تعریف نشده است. گاهی روحیه های خاص جامعه شناختی ممکن است تأثیر بگذارد یعنی طرف در یک جامعه ای زندگی کند که زمامداران او چون زمامداران او به نام دین حکومت می کنند، اینها خلاف دین اگر عمل کنند روحیه لج بازی در انسان های متدین درست می شود و عقده خودشان را به رفتارهای دینی خالی می کنند، روسری خودش را برمی دارد، رشوه خواری را شروع می کند، دروغ را برای خودش تجویز می کند، اما اباحه گری یکی از ریشه ها و عامل های اصلی آن عامل دینی است، یعنی این که انسان در وجود خودش باوری بوجود بیاید که خدای متعال مطلقاً بخشنده است، مطلقاً خداوند رحمت دارد، رحمت او واسعه است، هرچه گناه کنید، نفس گناهکار بهتر از تسبیح مسبّحین باشد، خدا گناهکاران را دوست دارد. اندیشه ای که مدام به مخاطب القا کند که شما را ترساندند، شما را الکی از خدا ترساندند، خدا فقط رحمت است، خدا دنبال شما می گردد فقط، انسان هم که یک طوری است دو دارد، ﴿یُریدُ الانسانُ أن یَفجُرَ أمامَهُ﴾[32] ، می خواهد مقابل او باز باشد، کسی او را نگیرد، او را توبیخ نکند، آنوقت هرچه دل او خواست این انسان انجام بدهد.

چند تا نکته اینجا در مسئله اباحه گری وجود دار. یکی این که مبلّغان اباحه گری چه در غرب و چه در شرق، غالباً درصدد هستند که حقیقت ایمان را با حقیقت عمل دو چیز کنند، می گویند تو باور داشته باش، قلب تو پاک است، به خدا اعتقاد داری، به امام حسین اعتقاد داری کار تمام است، حالا اعمال تو هم خراب شد خراب شد، تو باور داشته باش، در حالی که طبق ادبیات دین ما و حکم عقل ما ایمان از عمل نمی تواند جدا باشد، ایمان مثل یک چراغی است که در وجود انسان وقتی روشن شد نه تنها وجود او را بلکه اطراف او را هم باید روشن کند، انسان مؤمن نه تنها خویش از عمل صالح خودش بهرمند است دیگران هم از عمل صالح او باید بهرمند باشند، لذا شما در قرآن مدام ﴿آمنوا و عملوا الصالحات﴾[33] و [34] و [35] و [36] ، ﴿آمنوا و عملوا الصالحات﴾﴾[37] و [38] و [39] و [40] ، ایمان که از عمل جدا نیست.

امید عاقلانه و امید سفیهانه

دوم این که توجه افراطی می دهند بعضی از مبلّغان مخاطبین خودشان را به رحمت الهی، امید به رحمت خدا. آقاجان رحمت خدا امید آن باید امید عاقلانه و حکیمانه باشد نه امید سفیهانه، امید دو جور است، یک امید عاقلانه داریم و یک امید سفیهانه داریم. امید عاقلانه مثل کشاورزی است که شخم کرده است زمین را، دانه کاشته است، آبیاری کرده است اما نه دانه دانه بوده است، نه آن آبیاری آبیاری کافی بوده است، این آدم که زحمت کشیده است کار کرده است، بهار رسیده است در دل او سوسویی از امید است، خدا ان شاء الله بلکه لطف و نظری کند از همانچه که کاشتیم با همان آب کم ان شاء الله گندم بروید، این امید امیدِ عاقلانه است. اما کسی که نه شخمی زد، نه دانه ای کاشت، نه آبیاری کرد، خانه نشسته است، بهار شده است بگوید ان شاء الله برویم سر زمین آنجا گندمی بروید و ما برداشت کنیم، این امیدواری سفیهانه است، سفاهت در بارگاه حق تعالی جایگاهی ندارد، در بارگاه خدای سبحان باید انسان حکیمانه عمل انجام بدهد، عاقلانه باید دل ببندد، عاقلانه باید امیدوار باشد، عاقلانه باید حسن ظن داشته باشد، همه کارها باید در محضر خدای سبحان عاقلانه و حکیمانه باشد، به سفاهت و عمل سفیهانه که چیزی نمی دهند.

اتفاقا اباحه گری را یک زمانی بود که می خواستند مردم را بکشانند به اباحه گری، آنهایی که خودشان تفکرات انحرافی دارند می رفتند مثلا سراغ یک فیزیک دان می گفتند با این آزمایشات خودت خدا را انکار کن، می رفتند سراغ یک پزشک بانفوذ می گفتند شما چطوری خدا را قبول داری؟ او هم می گفت باید زیر چاقوی جراحی خودم خدا را ببینم تا ایمان بیاورم، بعد هم می گفتند خب یک آدم این چنینی وقتی خدا را قبول ندارد و می گوید تا من خدا را نبینم زیر چاقو، خب این خیلی مهم است. امروز اینها نمی روند سراغ این افراد، می آیند سراغ یک کسی که عمامه دارد، عبا دارد، قبا دارد، گاهی حتی عنوان آیت الله دارد، عنوان فقیه را با خودش یدک می کشد، سراغ او می آیند و او را تشویق می کنند، روی او سرمایه گذاری می کنند، مخاطب او را افزایش می دهند، او را تبلیغ می کنند آنوقت سخنان او بالا می آید، سخنان اباحه گری را و جدائی مردم از دین واقعی را از او می گویند.

سه مشخصه مروّجان و مبلّغان اباحه‌گری

جالب است من چند تا مشخِّصه نوشتم برای این افراد که چگونه بشناسیم آدم های اباحه گر را، مبلّغ و فقیه اباحه گر را؟ سه تا مشخّصه اصلی اینها دارند:

یک مشخصّه آنها این است که مدام می گویند نترسید، مدام از رحمت خدا بطور افراطی دم می زنند، مدام می گویند نترسید، یک بار شما از اینها نمی شنوید که به مخاطب بگوید نماز بخوان، نماز واجب است، اگر نخوانی گناه است، اصلا گناه از زبان اینها برنمی آید، آقا روزه بگیر، روزه خواری نکن، حج خودت را برو، بی حجابی نکن، رقاصی نکن، چنان نکن، چنین نکن، مدام دلداری می دهند که اصلا نترسید، کأنّ هیچ خبری نیست، این یک شاخصه آنها است.

دومین شاخصه آنها این است که اینها زبان ملامت هم دارند، توبیخ هم می کنند اما هیچوقت فرد را توبیخ نمی کنند، نهادها را توبیخ می کنند، هیچوقت به عنوان یک عالم متعهد مسئول مروّج دین افراد و مخاطب خودش را توبیخ نمی کند که بگوید چرا شما سکوت کردید در مقابل این بی دینی؟ چرا شما سکوت کردی در مقابل بچه خودت که این اخلاق را به خود گرفت؟ چرا در مقابل جامعه بی دین سکوت کردی؟ نه، افراد را اگر بخواهند اینها ملامت کنند مشتری های اینها کم می شود، مدام نهادها را ملامت می کنند، نهاد روحانیت را، نهاد فقاهت را، نهاد حوزه را، نهاد حکومت را، مدام انگشت می گذارند روی نهادها، شما همه سخنرانی های اینها را بیاورید، می بینید که اینها مدام روی نهادها حرف می زنند، اگر هم روی یک شخصی بحث دارند می خواهند به یک نهادی او را وصل کنند و آن نهاد را بکوبند، با افراد اینها هیچ کاری ندارند، این هم یکی از شاخصه های آنها است.

سومین شاخصه آنها این است که این افراد حرف های آکادمیک را، حرف های دانشگاهی و حوزوی که باید در یک محیط تخصصی بحث و جدل و دعوا و گفتگو شود، این حرف ها را می آورند، جدل و دعوای آن را بین مردم عوام و جوانان خام مطرح می کنند، آنجا جوان پاسخی ندارد برای حل این دعوا، قدرتی ندارد برای قضاوت بین این که این مطرح می کند، توانی ندارد تحلیل کند این سخنان را، چاره ای ندارد استدلال این آقا را بپذیرد.

این سه خصوصیت خصوصیات مروّجان و مبلّغان اباحه گری در مسئله دینی است و ما روحانیون و ما شاگردان قرآن یکی از مسئولیت های اساسی اجتماعی ما امروز این است که با تفکر اباحه گری مبارزه کنیم، در مقابل اندیشه اباحه گری بایستیم و الا در این زمان و با این وضعیت تبلیغاتی که پشت این مسئله وجود دارد بلایی بر سر دین و دینداری می آورند که صدها سال دیگر نشود این را جبران کرد. امیدوارم خدای متعال به همه ما این توفیق را بدهد که ان شاء الله در کرسی های خطابه و کرسی های قلم در سراسر این کشور بتوانیم حضور پیدا کنیم و جوانان را به دینداری ترغیب کنیم، جوانان را با حقائق کامل دین آشنا کنیم.

 


[33] سوره عنکبوت، آيه 9.. ترکیب «آمنوا و عملوا الصالحات» حدود ۱۰۰ بار در قرآن با هم آمده است
[37] سوره عنکبوت، آيه 9.. ترکیب «آمنوا و عملوا الصالحات» حدود ۱۰۰ بار در قرآن با هم آمده است

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo