< فهرست دروس

درس تفسیر استاد غلامعباس هاشمی

99/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن/سوره بقره /جمع بندی تفسیر آیه ۲۱-۲۱-معنای آسمان-نعمت‌های الهی

1- طلیعه سال جدید

خدای متعال را شکرگذاریم که باز هم توفیقی عنایت فرمود که سال جدیدی از تفسیر قرآن کریم در ادامه سلسله مباحث تفسیری را ان شاء الله برگزار کنیم، در جمع منوّر و عزیز طلاب محترم و فضلای گرانقدر حوزه علمیه قم.

خب مدت ها بیماری کرونا باعث شد که دروس و مباحث رسمی و حضوری تعطیل شود، این مشکل منحصر به حوزه و منحصر به قم نبود، بلکه تقریبا تمام سیستم آموزشی جهان را تحت تأثیر قرار داده است. اگرچه ما به برکت قرآن در اواخر سال گذشته هم توانستیم حداقل یک ماه از ایام کرونا را هم بطور محدود حضوری مباحث را مطرح کنیم، امسال هم الحمدلله با حضور شما عزیزان مباحث را بطور حضوری با رعایت تمام نکات بهداشتی و فاصله و ماسک ان شاء الله بتوانیم مباحث را به برکت خود قرآن کریم جلو ببریم.

اگرچه خوابگاه های حوزه فعلا بر اساس پروتکل ها تعطیل است، لذا عزیزانی که از جاهای مختلف کشور در قم حضور داشتند و درس تشریف می آوردند، اگر فعلا امکان حضور آنها نیست ان شاء الله از طریق فضای مجازی مباحث را پیگیری می کنند.

دعا می کنیم خدای متعال به لطف و به کرم خودش و به حرمت تمام بندگان خوب خودش این بیماری را هرچه سریع تر از سر بشر سایه او را کوتاه کند و مریض هایی که در بستر بیماری هستند را لباس عافیت بپوشاند و تمام کسانی که به رحمت خدا رفتند بخاطر ابتلا به این بیماری مخصوصا دوستان و علما و شاگردان مکتب امام صادق علیه السلام که آنها را از دست دادیم در این بیماری، خدا همه آنها را رحمت کند و با قرآن کریم آنها را محشور بفرماید.

2- جمع بندی تفسیر آیه ۲۱ و ۲۲

ما در آیه بیست و دوم و بیست و سوم سوره مبارکه بقره بودیم. نکات تفسیری آن را به عرض شما رساندیم، فقط جمع بندی و مطالبی باقی مانده است که به عرض شما می رسانم و این آیات را جمع می کنم.

أعوذُ باللهِ من الشّیطان الرجیم

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[1]

﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنْ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنْ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَندَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[2]

2.1- آیه ۲۱

در آیه بیست و یکم از سوره مبارکه بقره که نکات آن از محضر شما گذشت، ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ الَّذِي خَلَقَكُمْ﴾[3] ، بپرستید و عبادت کنید آن خدائی که شما را آفرید و آن کسانی که پیشین شما بودند اینها را آفرید، ﴿لَعَلَّکُم تَتَّقون﴾[4] ، آیا این ﴿لَعَلَّکُم تَتَّقون﴾[5] متعلق به ﴿اُعبدوا ربکم﴾[6] است؟ یا متعلق به ﴿خَلَقَکُم﴾[7] ؟ ﴿اُعبُدوا رَبَّکُم...لعلّکم تَتَّقون﴾ یا ﴿خَلَقَکُم ...لَعَلَّکُم تَتَّقون﴾[8] ، فلسفه آفرینش تقواست؟ غایت آفرینش تقواست؟ آفرید تا متقی شوید؟ یا غایت عبادت تقواست؟ ﴿اُعبُدوا رَبَّکُمُ الّذی خَلَقَکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون﴾[9] .

اگرچه به تعبیر مرحوم علامه طباطبائی هر دو ممکن است و هیچ ایرادی هم پیش نمی آید، غایت خلقت تقوا باشد و همچنین محتمل است بگوییم غایت عبادت تقواست، اما آنچه که مناسب تر است و هماهنگ تر است با آیات دیگر این است که این متعلق به ﴿اُعبدوا﴾[10] است، ﴿اُعبدوا رَبَّکُم﴾[11] ، خدا را عبادت کنید، چرا؟ بخاطر این که این عبادت و بندگی شما را پرهیزگار می کند، تمرین عبادت باعث می شود انسان، چون عرض کردم تقوا به معنای ترسیدن نیست، تقوا به معنای صیانت است، خویش نگهداری است، خودنگهداری است، عبادت و استمرار عبادت باعث می شود ملکه تقوا در انسان ایجاد می شود، انسان خویشتن دار و خود نگهدار می شود.

آیه ۲۲

اما آیه بیست و دوم از سوره مبارکه بقره ادامه آیه بیست و یک است، یادآوری نعمات الهی و لطف الهی بر بنده است، ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ الْأَرْضَ فِرَاشًا﴾[12] ، آن خدائی که زمین را برای انسان یک بساط نرمی قرار داده است، ﴿وَ السَّماءَ بِناءً﴾[13] ، آسمان را برای شما بِنا قرار داده است.

عبارت ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ الْأَرْضَ فِرَاشًا﴾[14] ، در جلسه پیشین درسی ما گذشته است. اما ﴿و السَّماءَ بِناءً﴾[15] ، آسمان را برای شما بِنا قرار داده است، بِنا اینجا به معنای مفعولی خودش آمده است، بنا یعنی بناشده، بناشده، آسمان را برای شما بناشده قرار داد، دیگر نیازی نیست که شما بالای سقف خودتان، بالای سر خودتان یک بنائی بسازید تا شما را از گزند حوادث حفظ کند، ﴿و أنزَلَ مِنَ السَّماء ماءً﴾[16] ، از آسمان برای شما آب نازل کرد. خب اگر از آسمان آب نازل نمی شد یعنی منبع آب ما فقط در زمین بود، رساندن این منبع آب به جاهای بلند، به تپه ها و کوه ها، این کار انسان نبود که آب را از منابع زیرزمینی و زمینی به ارتفاعات بلند برساند.

یک زمین و تمام نقطه های کشاورزی از همین آبی سیرآب می شود و امکان سیرآب شدن دارد که از آسمان به صورت باران بیاید، لطف الهی است برای بشر.

معنای آسمان در قرآن

اینجا سماء دو تا تکرار شده است، ﴿و السَّماء بناءً و أنزل من السَّماء ماءً﴾[17] ، اینجا آسمان به دو تا معنا آمده است یا به یک معنا آمده است؟ بعضی ها می گویند آسمان در قرآن معانی گوناگونی دارد، آسمان در قرآن کریم به عقیده بنده دو تا معنا دارد، یک معنا به معنای سطح بالا است، از سُمُو به معنای بالا بودن، مرتفع بودن است، یکی هم این که آسمان به معنای آسمان معنوی است، جایگاه مرتفع معنوی، به معنای جایگاه بلند است نه جایگاه بالا، بلند به معنای جایگاه معنوی بلند، نه جایگاه مادی بلند، آنوقت به معنای بالا، بالا مراتبی دارد، یکوقت منظور از بالا همین چند متری زمین است، می گوید سماء، گاهی اینچنین است، چند متر از زمین که بالا می آید به این می گوید آسمان.

در سوره مبارکه ابراهیم آیه 24 این معنا آمده است، ﴿ألَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً کَلمةً طَیِّبَةً کَشَجَرةٍ طًیِّبَةً أصلُها ثابتٌ و فَرعُها فی السماء﴾[18] ، کلمه طیبه، عقیده پاک مانند درخت پاکی است که اصل آن در زمین است، ثابت است، فرع آن و شاخه های آن و ساقه های آن در آسمان است، درخت پاکی که ریشه در زمین دارد، ساقه ها و شاخه های آن در آسمان است. آسمان اینجا به معنای یک جایگاه بلند است نسبت به سطح زمین، چند متر بیشتر را عبارت آسمان بکار برده است، پس آسمان الزاماً به معنای آنچه که ما مثلا با چشم می بینیم ماه آنجاست نیست، آسمان یعنی جایگاه بالا، بالاتر از زمین یعنی این معنا نسبی است، بالاتر از چند متر زمین در این آیه اطلاق آسمان شده است.

گاهی کمی بالاتر، صدها متر که بالاتر می رویم به این اطلاق آسمان کرده است، کجا؟ همانجایی که ابرها در آنجا قرار می گیرند. این در آیات فراوانی آمده است، نمونه آن در سوره مبارکه ق آیه 9 که می فرماید: ﴿َنزَّلنا من السماء ماءً مبارکاً﴾[19] ، از آسمان آب بابرکت نازل کردیم، خب این آب باران از دریاها می آید، بخار آب است بلند می شود به صورت ابر تشکیل می شود، این که می گوید نازل کردیم، فروفرستادیم، این را از ابرها و بارور کردن ابرها فرو می فرستد، این چند صد متر بیشتر بالا نیست، گاهی به چند صد متر هم ممکن است نرسد، بنابراین باز اطلاق آسمان شده است.

بالاتر، پس هرچه بالاتر برویم اطلاق سماء بکند این یک معنا است منتها نسبی است، این بالائی مراتب مختلفی دارد.

بالاتر که می رود ممکن است به جو زمین برسد، به اینها هم باز آسمان اطلاق شده است، مثل آنچه که در سوره انبیاء آیه 32 آمده است که به جو زمین اطلاق شده است به عنوان آسمان، ﴿و جعلنا السماء سقفاً محفوظاً﴾[20] ، ما آسمان را یک سقف حفاظت شده قرار دادیم، یعنی برای شما سقف است مثل سقف خانه است که از گزند اجرام و حوادث آسمانی شما را نگه می دارد. اگر جو زمین نباشد یک روز هم زمین دوام نمی آورد بخاطر این که آن جو زمین است که مانع از آمدن اجرام آسمانی روی زمین می شود.

مشترک لفظی است؟

مشترک لفظی است، یک لفظی است که در معانی گوناگونی بکار رفته است، یا بگوییم مشترک معنوی است، مشترک معنوی یعنی یک معنا است، در تمام معانی در قدر جامع بکار رفته است و این قدر جامع همان بالائی است، همه اینها نسبت به ما بالا هستند، چه آن ساقه های درخت باشد، شاخه های درخت باشد، چه جو زمین، چه امن باشد، حالا جو زمین هم در سوره انبیاء آمده است.

گاهی آسمان همان آسمانی است که ما می بینیم یعنی خلقتی که قابل رؤیت است برای ما، ﴿ثُمَّ إستَوی إلی السَّماء و هی دُخان﴾[21] ، خداوند سپس به کار خلقت آسمان پرداخت در حالی که دود بود یا جاهای مختلف که ﴿خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنْ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ﴾[22] ، هفت آسمان، این هفت آسمان، هفت آسمانی است، خدا هفت تا آسمان آفریده است، آنچه که ما می بینیم آسمان زمین است، ﴿و زَیَّنَا السّماء الدُنیا بِمَصابیح﴾[23] ، این تنها آسمان دنیا محسوب می شود. این آسمان ها هم باز به معنای بلندی است که خدای متعال آفریده است.

اما آسمان معنوی. آسمان معنوی در قرآن کریم در سوره های متعدد ذکر شده است، از جمله آنها در سوره های مختلف آمده است مثل این که می فرماید﴿: یَومَ یُنفَخُ فی الصّور فَتَأتونَ أفواجاً﴾[24] ﴿و فُتِحَت السّماء فَکانَت أبواباً﴾[25] خب ﴿ فُتِحَت السّماء فَکانَت أبواباً﴾[26] ، آسمان باز می شود و درهای مختلفی درست می شود، کدام آسمان باز می شود؟ اگرچه این را بعضی از مفسرین به همین جو زمین تفسیر کردند که با آیات دیگر این سوره هم هماهنگ است، چون این جو وقتی باز شود این اجرام همه بهم می خورند و کار دنیا تمام می شود.

اما روایات متعددی داریم که این ابواب را به ابواب بهشت تفسیر کرده است، از جمله در تفسیر علی بن ابراهیم قمی در یک روایتی و در تفاسیر دیگر در روایاتی این ابواب را به ابواب الجنة تفسیر کردند[27] ، ﴿فُتِحَت ...ابواباً﴾[28] ایشان می گوید آسمان معنوی است و این درهای بهشت درون آسمان معنوی قرار دارند نه در آسمان مادی. همچنین این که می فرماید: ﴿و فِی السَّماءِ رِزقُکُم و ما توعَدون﴾[29] ، روزی شما و همچنین آنچه که شما به آن وعده داده شدید، این ﴿ما توعدون﴾[30] بهشت است، بهشت در کدام آسمان است؟ آیا در همین آسمان دنیاست؟ در جو است؟ در بالای ابر است؟ نه این آسمان معنوی است.

پس آسمان در قرآن به دو معنا بکار رفته است، یکی به معنای جای بلند که دارای مراتبی است، یکی به معنای آسمان معنوی است که بهشت هم در آن قرار دارد، این دو معنا.

حالا در اینجا هر دو یعنی یک معنا در دو مرتبه آمده است، ﴿و السَّماء بِناءً و أنزَلَ من السَّماء ماءً﴾[31] ، خدای متعال آسمان را امری بنا شده برای شما قرار داده است، خب این آسمان برای شما بنا شده است این یا آسمان مخلوقی است که مشاهد می کنید یا همان جو است، ولی معنای دوم یعنی همان معنا در یک مرتبه دیگر ﴿أنزَلَ من السَّماء ماءً،﴾[32] این همان مرتبه بالاتر است که مرتبه ابرها است.

در مقابل همان نیست، ﴿جَعَلَ لَکُم الأرضَ فِراشاً و السَّماءَ بناءً﴾[33] .

در مقابل همه این بالائی ها به زمین سنجیده می شوند، همه این بالائی ها به زمین سنجیده می شوند. از زمین که نگاه می کنید اینها بالا هستند، چه آنچه که شاخه های درخت باشد، چه آسمان به معانی گوناگون باشد.

﴿فأخرَجَ بِه من الثَّمَرات رِزقاً لَکُم﴾[34] ، خدای متعال ادامه می دهد تذکر نعمت ها و الطاف خودش را به بنده، پس به وسیله این آب، به وسیله این باران خداوند از ثمرات فراوان برای شما رزق خارج کرده است. از درختان، از دل زمین به وسیله همین آب که اگر این آب نباشد زمین و تمام میوه های زمینی، درختان زمینی همه خشک می شوند،

﴿فلاتَجعَلوا لله أنداداً و أنتم تَعلَمون﴾[35] ، أنداد جمع نِد است، ند به معنای مثل است که اینجا منظور همان شرک است، شریک قرار دادن برای خدای متعال. خداوند این همه برای شما لطف کرده است، این همه برای شما نعمت داده است و چرا برای خداوند قرار می دهید و جرم بیشتر شرک در جائی معلوم می شود که انسان دانسته دانسته کفرگوئی کند، دانسته دانسته مبتلا به شرک شود، ﴿و أنتم تعلمون﴾[36] ، این درواقع حال است از ﴿فلاتجعلوا﴾[37] ، قرار ندهید در حالی که دانا هستید و می دانید برای خدا مثل و شریک که این دانسته دانسته جرم سنگینی دارد، در حالی که انسان نادان هم گاهی مقصّر است، به آن حسب که انسان نادان مکلّف به دانائی و سؤال است، در قیامت همین سؤال را از انسان می پرسند، این کار را که انجام دادی می دانستی یا نمی دانستی؟ اگر بگوید من این را می دانستم می گویند چرا عمل نکردی، اگر بگوید من نمی دانستم، صرف ندانستن برهان نیست برای آدم، حجت را تمام نمی کند، می گویند اگر نمی دانستی چرا نپرسیدی، لذا فقط جاهل قاصر است که عذر دارد.

یک جاهل قاصر داریم و یک جاهل مقصّر داریم. جاهل قاصر نادانی است که دست او از دسترسی به علم و دانش کوتاه است، مثل آنهایی که مثلا در جنگل های آفریقا پرورش پیدا می کنند، نه پیامبری دیدند، نه دینی دیدند، نه به عالمی دسترسی دارند، اما جاهل مقصر جاهلی است که نمی داند اما دسترسی به عالم و کتاب و اینها دارد.

2.1.1- نعمت‌های الهی

خب خدای متعال در جای جای قرآن نعمت های خودش را به بنده یادآوری می کند، این لطف خداوند است، کتاب خدا کتاب هدایت است، آنچه که به ما خداوند در آیه های قرآن درصدد آن است درصدد دستگیری و هدایت بندگان خودش است، یکی از راه های هدایت و این که بنده به خدا نزدیک شود، این که بنده یاد خدا بکند، همین تذکر نعمت ها است، چرا؟ بخاطر این که انسان فطرتاً حق شناس آفریده شده است، انسان دارای یک وجدانی است، وقتی نعمت ها را شناخت، منعِم را شناخت خودش را بدهکار می داند، خودش را مدیون می داند، وقتی انسان در مقابل شخصی خودش را بدهکار دانست، ذمه خودش را مدیون و مشغول دانست، درصدد برمی آید که دین خودش را ادا کند، دین انسان در مقابل نعمت ها چطور ادا می شود؟ با شکرگذاری، با توحید، با شریک قرار ندادن و قدر همان منعم و محسن را دانستن.

نعمت های خدا هم ﴿و إن تَعُدّوا نعمةً الله لاتُحصوها﴾[38] ، نعمت های خدای متعال که قابل شمارش نیست اصلا، مگر کسی می تواند نعمت های الهی را بشمارد.

آنچه که در ایه 109 از سوره مبارکه کهف می خوانیم گویای اندازه نعمت های الهی است، ﴿قُل لو کانَ البَحرُ مِداداً لِکلماتِ رَبّی لَنَفِدَ البَحرُ قَبلَ أن تَنفَدَ کَلمات رَبّی و لو جِئنا بِمِثلِهِ مَدَداً﴾[39] ، اگر دریای بزرگی مرکب شود برای شمردن نعمت های الهی، قبل از این که نعمت های الهی تمام شود دریا تمام می شود، ﴿لَنَفِدَ البَحرُ قَبلَ أن تَنفَدَ کَلماتُ رَبّی﴾[40] ، دریا تمام می شود، چون مرکب تمام شد، دیگر به اندازه دریا شما تصور کنید مرکب داشته باشیم. حالا دریاهای دیگری هم به کمک آن دریا بیاید، ﴿و لو جِئنا بِمِثلِهِ مَدَداً﴾[41] ، به مثل همان دریا دوباره اضافه کنیم و کمک کار شود، باز هم نعمت های الهی تمام نمی شود، ﴿إن تَعُدّوا نِعمَةَ الله لاتُحصوها﴾[42] ، نعمت های خدای متعال که پایانی ندارد.

نعمت های خدا دو قسمت است، نعمت های مادی و نعمت های معنوی، نعمت های مادی را هم خدا یادآور می شود و نعمت های معنوی را هم، اما ما گاهی از نعمت های معنوی غافل هستیم، از نعمت های باطنی غفلت داریم و ارزش نعمت های معنوی و باطنی به مراتب بالاتر است از نعمت های مادی، نعمت های مادی ما همین آسمان است و زمین است و ابر و باد و مه و خورشید فلک در کارند، تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری، این نعمت های مادی وجود انسان است، همین چشم و دهان و مغز و قلب و خون و رگ و همه آنچه که خدای متعال به انسان داده است، پدر و مادر، ثروت و مکنت و مقام، همه اینها نعمت های مادی است، اما نعمت های معنوی هم فراوان است. دو تا از ارزشمندترین نعمت های معنوی ما که اگر قدر همین دو تا را انسان بداند و شکر اینها را بجا بیاورد بنده خیلی خوبی می شود، یکی نعمت عقل است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالمؤمنین در خصوص مسئله عقل فرمود که ای علی عقل چیست؟ تعریف عقل چیست؟ عقل آن است، العقلُ ما اُکتُسِبَ به الجنان و طُلِبَ به رضا الرحمن[43] ، این در من لایحضره الفقیه آمده است، عقل آن چیزی که بهشت به وسیله آن بدست می آید، یعنی اگر عقل نباشد انسان چطور می تواند بهشت را بدست بیاورد، و طُلِبَ به رضا الرحمن[44] ، به وسیله عقل است که رضایت خدای متعال بدست می اید، بخاطر این که با عقل است که انسان اطاعت و عصیان را تشخیص می دهد، حق را از باطل تشخیص می دهد، اهل حق را از اهل باطل تشخیص می دهد، دین کامل را از دین محرّم تشخیص می دهد، این مسئله عقل است. دِعامَةُ الانسانِ العَقلُ[45] ، این را در اصول کافی مرحوم کلینی، ستون استوار اصلی انسانیت عقل است، عقل را بگیر انسانیت از بین می رود.

دومین نعمت بزرگ الهی. این نعمت های معنوی واقعا خیلی مهم است. نعمت ولایت است، قرآن کریم در خصوص ولایت مطالب بسیار مهمی دارد و اینها باهم هماهنگ هستند، در سوره مبارکه تکاثر می فرماید: ﴿ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یَومئِذٍ عَنِ النَّعیم﴾[46] ، امام رضا علیه السلام فرمود این نعمت آب و نان نیست که از آن سؤال می شود، این نعمت نعمتِ ولایت است.

ذیل این آیه علامه طباطبائی رضوان الله علیه می فرماید مهم ترین نعمت های خدای متعال بر بشر نعمت ولایت است. استدلال می کند، رضوان خدای متعال بر علامه طباطبائی با این اثر گرانسنگی که به یادگار گذاشته است، استدلال می کند می فرماید این نعمت هایی که ما در وجود خودمان داریم، این دست و گوش و دهان و قلب و فکر، اینها بما هو هو نعمت هستند؟ همین که ما داریم اینها نعمت هستند؟ نه، اینها وقتی نعمت هستند که در مسیر طلب رضایت خدا بکار بروند و الا اگر در عصیان بکار بروند این نقمت است نه نعمت، نبود آن بهتر از بود آن است.

یک عارفی خدمت ایشان من رسیدم، نابینا، گفتم به ایشان که شما چشم ندارید، ای کاش چشم هم داشتید، بخشی اعظمی از قرآن را هم حفظ بود به رحمت خدا رفت، گفتم شما ای کاش چشم می داشتید، ایشان گفتند کاش من گوش هم نداشتم و گناهانی که با گوش مرتکب شدم را مرتکب نمی شدم.

گاهی نعمت در وجود انسان که در مسیر عصیان قرار می گیرد نبود این بهتر از بود این است، نقمت است، نعمت نیست. چه زمانی داشته های ما از دست و زبان و چشم و فکر و قلب تبدیل به نعمت می شود؟ آن وقتی که به راهنمائی ولیّ خدا باشد، چون بالاتر از ولایت ما نعمت نداریم. مؤید آن هم همین آیه ولایتی است که در روز غدیر نازل می شود، ﴿الیَوم أکمَلتُ لَکُم دینَکُم و أتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی و رَضیتُ لَکُم الإسلامَ دیناً﴾[47] ، تمام مفسّرین ما و بسیاری از مفسرین اهل سنت این آیه را در خصوص ولایت و در خصوص امیرالمؤمنین علیه السلام تفسیر کردند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo