< فهرست دروس

درس تفسیر استاد غلامعباس هاشمی

98/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن/سوره بقره /ادامه تفسیرآیه ۲۱ سوره بقره/ خلقت مدبرانه انسان

 

1- ادامه تفسیر آیه ۲۱ سوره بقره

در ذیل آیات بیست و یکم و بیست و دوم از سوره مبارکه بقره مطالبی محضر شم عرض شد.

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[1]

﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنْ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنْ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَندَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[2]

در این آیه بیست و یکم از سوره مبارکه بقره مطالب دیگری نیز باقی مانده است و لازم به بحث است، از جمله این که مسئله خلقت را در این آیه مطرح کرده است، ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ الَّذِي خَلَقَكُمْ﴾[3] .

مسئله توحید و اقسام توحید در قرآن کریم در آیات متعددی مورد بحث قرار گرفته است، اولین نوع توحید که در قرآن مطرح شده است توحید در خالقیت است. مهم ترین رسالت انبیاء الهی دعوت به توحید بوده است و پیامبر خاتم هم بر اساس دعوت به توحید مبعوث شده است، توحید در خالقیت به این معناست که هستی یک خالق بیشتر ندارد و جز خدای متعال احدی خالقیت در هستی را عهده دار نیست، اگر هم کسی خلقتی را انجام بدهد به آن معنائی که معنای خلق در آن است، به اذن الله اتفاق می افتد و یا از اسباب و عللی است که در طول علّیت خدای متعال قرار می گیرد، خالقیت را به جناب عیسی هم قرآن نسبت داده است، منتها دو بار در یک آیه سخن از اذن خدا در این خالقیت مطرح است. ﴿و إذ تَخلُقُ من الطّینِ کَهَیئَةِ الطَّیر بِإذنی فَتَنفُخُ فیها فَتَکونُ طَیراً بإذنی[4] ، همانچه را که تو می آفرینی و از گِل پرنده خلق می کنی، خود خلقت به اذن من است و هم بعد از این که در او می دمی، ﴿فَتَکونُ طَیراً بِإذنی[5] ، باز پرنده شدن او پرواز او هم باز به اذن من اتفاق می افتد.

اولین آیات نازل بر قلب مبارک پیغمبر اکرم پیرامون توحید در خالقیت است، سوره مبارکه علق، ﴿إقرَء بِاسمِ رَبِّکَ الّذی خَلَقَ﴾[6] ، بخوان به نام پروردگاری که تو را خلق کرده است.

خلق هم که در این آیه آمده است، ﴿یا أیُّهَا النّاس اُعبُدوا رَبَّکُمُ الّذی خَلَقَکُم﴾[7] و دنبال این ایه خلقت پیشینیان و بعد خلقت آسمان و زمین و نحوه خلقت آسمان و زمین را می گوید خلق با جعل و با ایجاد و با ابداع متفاوت است. ابداع صرفاً این معنا را دارد که از نیستی و عدم آفریدن، ﴿بَدیعُ السَّماوات و الارض﴾[8] ، همانطور که قرآن دارد [﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾[9] ]، ﴿خَلَقَ السَّماوات و الارض﴾[10] ، ﴿بَدیعُ السَّماوات﴾[11] هم دارد. این ابداع است، نوآوری است، از چیزی نساخته است، شبیه نداشته است، از نیستی می آفریند.

جعل به معنای خلقت است، به معنای ایجاد است اما در او مفهوم تدبیر و مفهوم نظم و اندازه گیری خاص نیست، مثل این که الان شما یک لباسی را از یک جائی بردارید با زحمت تمام، این لباس را در چوب رختی قرار بدهید، به این نمی گویند شما آفریدی، این را در آنجا قرار دادی، نوعی قراردادن است، این جعل است.

اما اگر شما یا در همین ساختمان را شما تصور کنید، کسی که آجر را اینجا می ریزد، بتن را اینجا می ریزد، آب را برای ساختن ساختمان می آورد همه اینها ایجاد و جعل است، ایجاد است، جعل است، اما خلق نیست، اما آن که نقشه این ساختمان را دقیق می کشد که بتن به این شکل باید ریخته شود، آجر به این شکل گذاشته شود، اسکلت ساختمان به این شکل، ساخت و ساز شروع می شود، عرب ماده خلق را برای این بکار می برد، لذا در خلق علاوه بر ایجاد یک نظم، یک اندازه گیری در آن نهفته است.

راغب در مفردات همین گونه معنا می کند می گوید خلق عبارت است از ایجاد یک چیزی توأم با یک اندازه گیری استوار و یک نظم استوار.

تفاوت «خالق» با «بدیع»

این که می فرماید ﴿اُعبُدوا رَبَّکُمُ الّذی خَلَقَکُم﴾[12] ، این صرف ایجاد نیست، خلقت انسان با یک اندازه گیری خاصی اتفاق افتاده است، با یک اندازه گیری یعنی از موهای سر انسان تا نوک انگشتان انسان همه بر یک حساب و بر یک کتاب است که اگر یک سلول از اینها بهم ریخته شود بقای انسان به مشکل می خورد.

[خلقت مدبّرانه انسان]

     همین موها را شما ببینید، درون موها یک سوراخ بسیار بسیار ریزی وجود دارد که روغن زائد مغز از همین موها بیرون می آید، فقط تنها راه آن همین وجود این موها و سوراخ های این موها است.

     شما این ابرو را ببینید که به چه شکل روبروی چشم کشیده شده است که عرق بیشانی را که بسیار برای بینائی انسان مضر است، هدایت می کند این عرق به چشم نریزد.

     چشم را بادامی قرار داده است، چشم اگر مربع آفریده می شد این چشم مربع چطور قابل درمان بود، حتی کوچک آن را می گوییم، یعنی یک قطره ای می خواستی بیندازی او را درمان کنی، چطور درمان می شد؟!

اینها فرمایشات حضرت صادق است در مقابل طبیب هندی که حضرت با او از طبابت سخن می گفت.

     دو گوش برای انسان داده است که اگر یک گوش آن از بین رفت، یک گوش انسان باز شنوائی خودش را بتواند ادامه بدهد.

     آنوقت در چشم به این ذره ای این نگاهی که دارد، فیلمبرداری که می کند و این فیلم را با یک فرستنده ای به مغز می فرستد و مغز آن را بایگانی می کند و نگه می دارد، تصویری که چشم برمی دارد، چقدر میزان و دقیق خداوند آفریده است.

     دندان انسان و ناخن انسان و موی انسان جان ندارد، اینها چیزهایی هستند که یا گاهی کشیده می شوند، یا گاهی اصلاح و کوتاه باید بشوند، اگر ناخن جان داشت، اگر موی انسان جان داشت، انسان تبدیل می شد به زشت ترین موجودات، اینها بی جان است، آن قدری که باید اصلاح شود جان ندارد.

     پشت دست انسان مو دارد ولی داخل دست انسان مو ندارد، اگر داخل دست انسان مو داشت انسان که عمده حس و لمس های چیزهای ظریف با همین دست انجام می گیرد دیگر نمی توانست لمس کند؛

     این خم شدگی انگشت های انسان، چه در پا، چه در خود زانو در این مفاصل به طرفی خم می شود که اگر به طرف مخالف خم می شد اینها در فرصت های اولیه می شکستند، با اولین قدمی که انسان راه می رفت این زانو می شکست.

چقدر خدای متعال ارتباط ایجاد کرده است برای انسان که انسان رشد کند و به حیات خودش برسد.

پس خلقت که می فرماید در خود خلقت یک اندازه گیری دقیق و منظم و مدبّرانه در آن نهفته است، چون اندازه گیری ها دقیق است و فقط این اندازه ها دست خالق متعال است، نیازهای اینها را هم فقط خالق متعال می داند، چون نیازها را هم فقط او اعطا می کند، نعمت ها را او تمام می کند، فقط اوست که قابل ستایش و قابل پرستش و قابل عبادت است، ﴿اُعبُدوا رَبَّکُمُ الّذی خَلَقَکُم﴾[13] ،، شما را آفریده است.

مشرکان زمان پیامبر البته غالباً، غالباً مشرکان زمان پیامبر خدا را به خالقیت قبول داشتند و لذا اگر از همین ها در سوره مبارکه عنکبوت آیه 61، ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّا يُؤْفَكُونَ﴾[14] ، اگر به اینها بگویی چه کسی آسمان را آفریده است، چه کسی زمین را آفریده است، چه کسی شمس و قمر را مسخّر انسان کرده است؟ ﴿لَيَقُولُنَّ اللَّهُ﴾[15] ، همه می گویند خدای متعال این را آفریده است.

انحراف از توحید

در آیه 87 سوره مبارکه زخرف از خلقت خودش سؤال کنید،﴿و لَئِن سَألتَهُم مَن خَلَقَکُم﴾[16] ، اگر از اینها بپرسید که چه کسی خودتان را آفریده است، ﴿مَن خَلَقَکُم لَیَقولُنَّ الله﴾[17] ، می گویند خدا آفریده است، منتها مشرکانی که قائل به خالقیت خدا بودند، یک انحرافات فکری عجیبی در توحید اینها داشتند، هم در توحید خالقی، هم در توحید عبادی، هم در توحید ذاتی، هم در توحید صفاتی انحرافاتی داشتند. بعضی گمان می کردند خدای متعال که خالق بالذات است اداره بخشی از خلقت را به بت ها سپرده است. بعضی ها معتقد بودند که این بت ها نماد و نمایندگی خدا را دارند، ما اینها را می پرستیم تا به خدای خالق اصلی نزدیک شویم.

این به مرور زمان یک حالت استقلالی هم به خودش گرفته بود، همین بت ها یک حالت استقلالی به خودش گرفته بود. اصلا بت پرستی در تاریخ غالباً از خداپرستی های بدون دلیل شروع شد، تاریخ همین سنگ پرستی را شما ببینید، کسانی که بت پرست هستند، از سنگ بت های گران می پرستند، خیلی از اینها یک زمانی موحّد بودند، به کعبه که می رسیدند، به قبله که می رسیدند می خواستند اینها را پرستش کنند، می خواستند فاصله بگیرند می گفتند ما دیگر سنگی نداریم، کعبه ای نداریم که در مقابل او تعظیم کنیم، سنگی از این سنگ ها را یا متبرک می کردند به کعبه با خودشان همراه می کردند، بعد همین تبدیل می شد به سنگ های بزرگتر و بعد شکل و شمایلی روی اینها سوار می کردند، به مرور زمان انحرافات و خرافات به این اضافه می شد و بت پرست می شدند و بعد هم یک حالت استقلالی به آنها می دادند.

و لذا در سوره مبارکه حج آیه 73 یک مثلی می زند، این خدایانی که شما آنها را می خوانید و از آنها می خواهید و گاهی پرستش می کنید، آنها این صفت را دارند، ﴿یا أیُّهَا النّاس ضُرِبَ مَثَلٌ فَإستَمِعوا لَه﴾[18] ، برای خدایان شما مثلی زده شده است بشنوید، ﴿إنَّ الّذین تَدعونَ من دونِ اللهِ لَن یَخلُقوا ذُباباً و لَو إجتَمَعوا لَه﴾[19] ، این که شما غیر خدا، اینها را می خوانید، اینها حتی قدرت خلقت یک مگس را هم ندارند، ولو همه باهم جمع شوند ﴿و إن یَسلُبهُمُ الذُبابُ شَیئاً لایَستَنقِذوهُ مِنه﴾[20] ، اگر مگس از اینها بخواهد چیزی بردارد، از روی اینها، اینها نمی توانند مانع او بشوند، ﴿ضَعُفَ الطالبُ و المطلوبُ﴾[21] .

این انحرافات باعث شده است که خداوند در آیات مکرر قرآن کریم اینها را به خالقیت یگانه در آفرینش متوجه کند که دست از واسطه ها و دست از نمودها و دست از شکل ها و دست از این تمثال ها و این عرفان های کاذبی که خودتان ساختید بردارید، به خدائی خضوع کنید که ﴿الذی خَلَقَکم﴾[22] ، او که شما را آفریده است. وقتی بپرسید چه کسی آفریده است می گویند خدا، همان خدائی که نمی توانید او را ببینید، همان خدای قادر متعال، به همان خضوع کنید. ﴿والذین من قبلکم﴾[23] ، و خدائی که پیشینیان شما را آفریده است.

این ﴿من قبلکم﴾ [24] را بعضی ها به آباء و اجداد می زنند، یعنی خدائی که پدران شما و اجداد شما را آفرید. این ﴿من قبلکم﴾[25] به تمام بنی آدم بلکه به قبل از بنی آدم می خورد، یعنی خدای متعال می خواهد قدرت خالقیت خودش را به رخ بکشد. شما را آفرید، پیشینیان شما را از همه بنی آدم و قبل از بنی آدم، خداوند که زمان خاصی ما سراغ نداریم خلقت خدا از چه زمانی آغاز شده است، قبل از بنی آدم خدا موجودات فراوانی آفریده است، قبل از او عبادت کنندگان زیادی آفریده است، فرشتگانی فراوانی آفریده است، همین ﴿تَنَزَّلُ المَلائِکَةُ و الرّوحُ فیها بِإذنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أمر﴾[26] ، این ﴿تَنَزَّلُ الملائکة﴾[27] این ملائکه را خدا خیلی قبل تر آفریده است، این روح را خدا خیلی قبل تر آفریده است، جبرائیل و میکائیل و عزرائیل و اسرافیل و زوقائیل را، اینها خیلی پیشتر از خقلت انسان آفریده شده اند، حتی می توان گفت که خدای متعال بی نهایت سال قبل از خلقت انسان مخلوقاتی داشته است که خدا را عبادت می کردند و خدا را می شناختند، چرا؟ چون او فیاض است، چشمه فیض است، چشمه فیض اگر فیض ندهد، رحمت رحمان اگر شامل نشود رحمانیت او جلوه نمی کند، فیاض بودن او جلوه نمی کند، لذا همواره خداوند مخلوقاتی داشته است منتها نمی شود گفت باید داشته باشد، یعنی خلقت را برای خدا نمی توانیم ضروری بگوییم، چرا نمی توانیم بگوییم؟ بخاطر این که خداوند فاعل مختار است، فاعل مجبور که نیست، بگوییم حالا که فیاض است، رحمان است، رحیم است، حتما باید خلقت می بود، لذا قبل از انسان هم خلقت های فراوانی بوده است، این حتما را نمی توانیم بگوییم، چون حتما که بگوییم و برای او ضروری بدانیم او دیگر در خالقیت و فاعلیت خودش مختار نیست.

با عنایت به مختار بودن خدای متعال در خالقیت خودش و از اینطرف با توجه به فیاض بودن خداوند، رحمان بودن خداوند ما پی می بریم که پیشینیان، خلقت های فراوانی خدا داشته است.

دلیل ما فقط همین است، یعنی دلیل دیگری مثلا آیه.

چرا، ادله فراوانی وجود دارد که قبل از آدم حتی انسان هایی هم بوده اند ولو از نسل آدم نباشند، همین آیه شریفه ﴿أتَجعَلُ فیها و مَن یُفسِدُ فیها و یَسفِکُ الدِّماء﴾[28] استدلال می کنند بعضی از مفسرین که اینها ذات انسان را از پیش می شناختند، آیا می خواهی اینها را بیافرینی که اینها خون بریزند و فساد کنند در روی زمین، به خود این آیه استدلال شده است. آیات هست، روایات هست ولی خود این استدلال عقلی دلالت بر این می کند. ضمن این که خداوند در خلقت خود این انسان به وسیله ملائکه این خلقت انجام می شود.

لذا قبل از شما ما خلقت فراوانی داشتیم، همین جبرائیل، عظمت این جبرائیل و عظمت این روح که خدا در مقابل همه ملائکه آورده است، ﴿تَنَزَّلُ المَلائکةُ و الروح﴾[29] ، عظمت این جبرائیل در خلقت چقدر است.

پیامبر دو بار جبرائیل را مشاهده کرده است، یک بار در زمین و یک بار هم در آسمان. وقتی که پیامبر از خداوند خواست حقیقت حبرئیل را به او نشان بدهد، حقیقت جبرئیل را خدا به پیغمبر نشان داد و روایت دارد رسول خدا تحمل نیاورد و حالت بی حالی به پیغمبر عارض شد، یک حالت غشوه بر پیغمبر عارض شد، بعد سؤال شد فرمود من دیدم وجود جبرائیل تمام افق ها را گرفته است و به عظمت او جسم من تاب نیاورد.

حالا این دلیل بر این نیست که عظمت او از پیغمبر بالاتر است. عین عظمت پیغمبر را روایات دیگری تبیین می کنند، پیغمبر وقتی به معراج تشریف بردند به سدرة المنتهی که رسیدند جبرئیل همراه او بود، اینجا که رسید جبرئیل گفت که تقدّم یا رسول الله تو دیگر پیش برو، لو دَنَوتُ أنملةً[30] ، اگر من به اندازه بند انگشت نزدیک شوم لإحترقتُ[31] من سوختم و تمام شدم. این عظمت رسول خداست، عظمت پیغمبر و آفتاب وجود پیغمبر است که تمام این حجاب ها را رسول خدا درنوردید. خود جبرئیل گفت که بین من و بین خدا هفتاد حجاب وجود دارد که من توانستم یک حجاب را توانستم به طرف خدا حرکت کنم.

می دانید حجاب ظلمانی داریم که همین شهوت ها و همین غضب انسان است، عاطفه انسان است، کبر انسان است، حجاب های نورانی داریم، حجاب های نورانی جلوه های جلال و جمال حضرت حق است، جلوه جمال الهی، خدا جلوه هایی دارد در هر مرتبه به اندازه درک آن قلب خدا جلوه می کند که این مرتبه، کسی مشغول به یک مرتبه می شود خود این حجاب است به این که به مرتبه بعد برسد، یعنی مشغول به این است، تا این که ظرفیتی پیدا شود در انسان، کمالی در انسان پیدا شود که انسان بتواند به مرتبه بالاتر صعود کند و به مرتبه بالاتر برود.

امام حسین علیه السلام در دعای عرفه خودش هم این مطلب را دارد که خدایا مشغولیت من به جلوه های جمال تو مرا از رسیدن به تو بازداشته است یعنی حجاب شده است برای من و من مشغول بخشی از جلوه های جمال تو هستم، بخشی از جلوه های نورانیت تو، اینها حجاب های نورانی است، جبرائیل می گوید هفتاد حجاب بین من و خدا وجود دارد که من یک حجاب را درنوردیدم و پیغمبر خاتم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم همه این حجاب ها را درنوردید، ﴿فدنی فتدلّی**[32] فکان قاب قوسین أو أدنی[33] پیامبر همه این حجاب ها را درنوردید و به آن مقام أدنی که دیگر معقول تر از این در تصور نمی گنجد، رسول خدا به این مقام و مرحله رسید.

خب چنین خدای متعالی، چنین خدائی که اینچنین آفریده است و ما را هم آفریده است و ان شاء الله در آیه بعد خواهد آمد که آسمان که و زمین را چنین آفریده است، یک چنین خدائی را باید تکیه کرد، یک چنین خدائی نیازهای را می داند، یک چنین خدائی صاحب نعمت است و نعمت می دهد و آگاه به نیازهای انسان است. چرا رفتید نیازهای خودتان را به بت ها حواله می دهید؟ چرا نیازهای خودتان را به یک نیازمند دیگری ابراز و اظهار می کنید؟ اظهار نیاز به یک نیازمند دیگر فقر را بر روی فقر انباشته می کند، احتیاج را بر روی احتیاج انباشته می کند، یک انسان نیازمند است، نیاز خودش را بسوی یک نیازمند دیگری ببرد، این می شود فقر اندر فقر، احتیاج اندر احتیاج، نیاز اندر نیاز.

ذات نایافته از هستی بخش

کی تواند که شود هستی بخش

این خدائی که شما را آفرید، ﴿و اُعبُدوا رَبَّکُمُ الّذی خَلَقَکُم و الّذین من قَبلِکُم﴾[34] ، آنوقت این ﴿الّذین من قَبلِکُم﴾[35] ، ﴿الذین[36] برای ذوی العقول می آید، شما که دارای عقول هستید قبل از شما هم از حتی قبل از بنی آدم موجوداتی که دارای عقل بودند، دارای خرد بودند، خدای متعال همه را آفریده است، آنوقت خیال نکنید این عبادت را برای خود می خواهم، ﴿اُعبُدوا رَبَّکُمُ الّذی خَلَقَکُم و الّذینَ من قَبلِکُم لَعَّلَکُم تَتَّقون﴾[37] ، این عبادت برای خودتان است، برای این است که خودتان خودتان را بسازید، به کمال برسید، متقی شوید، خویشتندار شوید، به یک جائی برسید که بتوانید از مرحله حیوانیت که مالک نفس خویش نیست، مالک غضب خویش نیست، مالک شهوت خویش نیست، مالک احساسات و عواطف خویش نیست، شما به یک جایی برسید که در خلوت و جلوت بتوانید مالکیت خویش را خودتان بر عهده بگیرید.

این قسمت از آیه با این عرائض تمام می شود، ان شاء الله آیه بیست و دوم که تکمیل آیه بیست و یکم است در خالقیت خداوند و واقعا عظمت قدرت خالقیت را در آیه بیست و دوم در یک آیه ای که خیلی آیه طولانی نیست برای ما تبیین می کند ان شاء الله.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo