< فهرست دروس

درس تفسیر استاد غلامعباس هاشمی

98/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تفسیر قرآن/سوره بقره /آیه ۲۱ سوره بقره-تشخیص مکی و مدنی بودن آیات

 

1- آیه ۲۱ سوره بقره

 

بحث ما در آیه بیست و یکم از سوره مبارکه بقره است.

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[1]

1.1- ملاک تشخیص مکی یا مدنی بودن آیات

مطالب بسیار متراکمی برای گفتن و عرض در اطراف این آیه شریفه وجود دارد. یکی از نکته هایی که در اطراف این آیه شریفه باید دقت داشته باشیم خطاب و نوع خطاب این آیه است، ﴿یا أیُّهَا النّاس اُعبُدوا رَبَّکُم﴾ که بعضی از مفسران و دانشمندان خطاب ﴿یا أیُّهَا النّاس﴾ و ﴿یا بَنی آدم﴾ و امثال این خطابات عام را دلیلی بر مکی بودن این آیات می گیرند و در مقابل آیاتی که با ﴿یا أیُّهَا الّذین آمَنوا﴾ مردم مخاطب قرار می گیرند، این را سوره های مدنی قرار می دهند.

حالا این که چه فایده ای دارد یک سوره مکی باشد یا مدنی، بالاخره آیه است، وحی است که نازل شده است و باید عمل شود. نه، آیات مکی و آیات مدنی و تشخیص آیات مکی و مدنی و سوره های مکی و مدنی ثمرات فراوانی دارد که من اندکی به آن اندازه که مفید فائده برای مباحثی که مطرح می کنم باشد امروز عرض می کنم.

1.1.1- دیدگاه‌ها

در این که ملاک تشخیص آیات مکی و مدنی چیست، عمدتاً سه مبنا وجود دارد:

یک مبنا عبارت است از همین نحو خطاب، چون مردم مکه هنوز ایمان نیاورده بودند عمدتاً با ﴿یا أیها الناس﴾ و اینها خطاب های آنها آغاز شده است و سوره هایی که خطاب های آن ﴿یا أیها الناس﴾ است، ﴿یا بنی آدم﴾ است، این سوره ها، آیات مکی هستند. اما آیات و سوره هایی که اغلب آیات آنها با خطاب ﴿یا أیها الذین آمنوا، أیها المؤمنون﴾ است، اینها سوره های مدنی هستند. این یک میزان.

میزان دوم عبارت است از مکان نزول آیات. آیاتی که در مکه نازل شده است ولو در سال دهم هجری باشد و سرزمین مکه نازل شده است این آیات مکه هستند ولو در شهر مکه نباشد و در اطراف مکه باشد و آیاتی که در مدینه نازل شده اند و اطراف مدینه و روستاهای مدینه، این آیات همه مدنی هستند.

مبنای سوم عبارت است از یک فرق فاصل زمانی. آیاتی که قبل از هجرت پیغمبر نازل شده است این آیات همه آیات مکی هستند، آیاتی که بعد از هجرت پیغمبر نازل شده اند، اینها آیات مدنی هستند.

این سه تا مبنا در تشخیص آیات مکی و آیات مدنی عمدتاً مبنا قرار می گیرند و میزان هستند و به نظر می رسد جامع ترین این سه مبنا برای تشخیص آیات همین مبنای هجرت پیغمبر است و باقی آن امور می توانند قرائن محکمی باشند برای تشخیص آیات، هجرت پیغمبر مبدئی است برای نزول آیات مدنی، بعد از هجرت پیغمبر چون قالب مردم ایمان آوردند در اطراف رسول خدا غالباً خطاب ها هم خطابات ﴿یا أیها الذین آمنوا﴾ است.

إلا ﴿یا أهل الکتاب﴾ و اینها که ولو مدنی هستند ولی مربوط به اهل مدینه و اهل کتابی که پیامبر با آنها بود، همچنین آیات منافقین و اینها. بعضی ها مبانی دیگری دارند، اینها خیلی مبانی محکمی نیست، مثل کوچک تر بودن سوره و بزرگ تر بودن سوره، گفتند سوره های کوچک سوره های مکی هستند، در حالی که سوره نصر یک سوره کوچکی است ولی اکثراً می گویند آخرین سوره ای است که بر پیغمبر نازل شده است. یا سوره های کوچکی داریم بنابراین مدنی است، مکی نیستند. سوره های بزرگ البته چرا، سوره های بزرگ غالباً یا تماماً در مدینه نازل شدند. اما بهترین آنها همین مبدأ هجرت پیغمبر است که این را میزان قرار بدهیم و مابقی ملاک ها را.

باز همین هجرت هم دلیل بر این نیست که بعد از هجرت هر آیه ای نازل شده باشد این آیه الزاماً مدنی باشد و در مکه نازل نشده باشد، نه، منتها این جامع الاطراف تر و مانع الاغیار تر است، نسبت به ملاک های دیگر، نقض این کمتر است نسبت به میزان های دیگری که وجود دارد، نقض میزان های دیگر بیشتر است.

ما بنابراین نوع خطاب را ولو اکثر خطاب هایی که برای اهل ایمان است این خطاب ها خطاب های مدنی هستند و اکثر خطاب های یا أیها الناس مکی هستند اما همین آیه شریفه ای که می خوانیم، تقریبا کل سوره بقره در مدینه نازل شده است، ﴿یا أیّهَا النّاس اُعبُدوا رَبَّکُم الّذی خَلَقَکُم﴾[2] هم در مدینه نازل شده است و ادامه همین آیات شریفه است.

میزان ما میزان هجرت باشد، باقی ملاک ها مثل ﴿یا أیها الناس﴾، مثل مکان نزول، کوچک بودن و بزرگ بودن، اینها هم می توانند قرائنی در اطراف همین میزان باشند.

1.2- ثمره مکی یا مدنی بودن آیات

اما آنچه که مهم است این است که ثمره مکی بودن و مدنی بودن این آیات چیست؟ بحث این کمی عالمان است. اگر یک سوره ای مکی بود و یک سوره ای مدنی بود ما تشخیص بدهیم چه اهمیتی دارد؟

فوائد زیادی وجود دارد در مکی و مدنی بودن آیات، ثمرات زیادی وجود دارد ولی من بخشی از آن ثمرات را عرض می کنم.

1.2.1- کارآیی در استنباط احکام شرعی

یکی از آن ثمرات ثمره ای است که در استنباط احکام شرعی به درد ما می خورد. خود این که عرض می کنم یکی از ملاک های مکی و مدنی آیات هم همین را گفتند آقایان مفسّرین، گفتند آیاتی که درصدد اصل توحید و معاد است این آیات آیاتِ مکی هستند، اما سوره هایی که در آنها روح سوره درصدد تشریع احکام است، این سوره ها مدنی هستند، این را هم گفتند.

سوره هایی که روح آن سوره ها توحید و معاد و نبوت است، عمدتاً در اصول دین بحث می کنند، این آیات مکی هستند. سوره هایی که روح آن سوره ها در پی تشریع احکام الهی است ولو از توحید و چیزهای دیگر هم دارد ولی روح سوره روح تشریع است، مثل سوره نساء، روح سوره روح قانونگذاری است، این سوره ها سوره هایی هستند که می توان گفت مدنی است، این را به عنوان یک ملاک هم گفتند.

اما غالب آیات غالب سوره های مدنی واقعا هم همینطور است، غالباً درصدد تشریع هستند اما در مکه پیغمبر تشریعی نداشته است چون در مکه هنوز مردم ایمان نیاورده بودند، به اصل ایمان نیاورده بودند تا صحبت از فرع شود.

این که بدانیم یک سوره ای مکی است یا مدنی، در استنباط احکام شرعی به درد فقیه می خورد. در فقه الان یک بحثی است، این هم در صلاة می آید، هم در کتاب زکات است، هم در کتاب خمس است، هم در کتاب جهاد است، در کتاب حج است که آیا این واجباتی که بر مسلم و مؤمن واجب است بر کافر هم واجب است یا واجب نیست؟ این که کافر آمد مسلمان شد از باب لطف خدا می خواهد واجبات را با قاعده ای مثل قاعده جبّ، الاسلام یَجُبُّ عما قبله[3] ، یا اصلا کافر به فروعات مکلف نیست چون فروعات فرع بر ایمان به اصول، تا به توحید و نبوت باور ندارد چه رقم نماز را بپذیرد، چه رقم حج را بپذیرد ولو میلیاردر هم است، بگوییم نه، اینها مکلّف به فروع نیستند، مکلّف به اصول دین هستند، اگر عقاب است، توبه نکنند در مقابل اصول آنها عقاب می شوند، در مقابل فروع اینها عقاب ندارند. اما مشهور فقهای ما معتقدند الکفار کما أنّهم مکلّفون بالاصول هم مکلّفون بالفروع[4] ، کفار همانگونه که به اصول مکلف هستند به فروع هم مکلف هستند.

اگر به فروع مکلف هستند دلیل شما چیست؟ چند تا دلیل ذکر می کنند، یکی از ادله آنها آیه 7 سوره مبارکه فصّلت است، ﴿الذین لایؤتون الزکاة﴾[5] ، کسانی که زکات پرداخت نمی کنند، ﴿و اولئک هم الکافرون﴾[6] ، کسانی که کافر هستند و زکات پرداخت نمی کنند، این نشان می دهد پرداخت زکات واجب است بر اهل کفر که توبیخ می کند، ﴿الذین لایؤتون الزکاة﴾[7] ، اینها زکات پرداخت نمی کنند. این آیه در سوره فصّلت است.

خب سوره مبارکه فصّلت مکی است و این آیه در مکه نازل شده است و ما می دانیم پیغمبر در مکه تشریعی نداشته است، اصلا زکات از سال تقریباً پنجم هجری به بعد نازل و واجب شده است، یعنی در حین نزول سوره فصّلت و این آیه زکات حتی بر مسلمان ها هم واجب نبوده است، لذا منظور از زکات در اینجا که بعضی از مفسّرین فرمودند این است که مراد از زکات مطلق صدقات است، یعنی اینها صدقه پرداخت نمی کنند، ولو انفاق هم بکنند این صدقه حساب نمی شود، چرا؟ چون در زکات و صدقه که از عبادات است قصد قربت شرط است، اینها چون کافر هستند قصد قربت از آنها متمشّی نیست و لذا مراد از زکات همان صدقات مستحبه است که اینها پرداخت نمی کنند.

بنابراین این آیات مکی است، با اتکاء به این آیات نمی شود کفار را مکلف به فروع نمود، پس در استنباط احکام شرعیه مکی بودن آیات و مدنی بودن آیات می تواند نقش داشته باشد، این یک.

قرآن که مربوط به همان زمان که نازل شده است، در طول تاریخ استفاده می کنیم بنابراین منظور از قرآن که اینجا گفته است کافران باید زکات بدهند در طول تاریخ باید زکات بدهند نه همان موقعی که.

درست است، ولی باید دید خود شأن نزول این آیه، وقتی آیه به مخاطب خودش که خود مسلمین است زکات را نتواند واجب کند چطور می شود از این آیه وجوب زکات بر کفار را استفاده کرد؟ درست است در طول.

درطول تاریخ است، با توجه به به این، اگر توجه کنیم به این مسئله نشان می دهد که.

در طول تاریخ است، بله، ولی واجب در طول تاریخ می شود واجب، مستحب که در طول تاریخ واجب نمی شود، وقتی می گوید مثلا این نماز و صدقه برای شما مستحب است، در یک زمانی، این که در طول تاریخ تبدیل به وجود نمی شود. در این تاریخ که پیامبر در مکه بود ﴿لایؤتون الزکاة﴾[8] می خواهد بگوید اینها اینقدر بیچاره هستند، انفاق هم که می کنند این انفاق از باب ادای زکات نیست، این تزکیه مال آنها نیست چون قصد قربت از اینها متمشّی نیست و الا اگر بگوییم مراد از زکات، زکات مصطلح شرعی یک دهم در گندم است یا در موارد دیگری که زکات به آنها تعلق می گیرد، خب این در مکه خود زکات به مسلمین هم واجب نبوده است، این یک. پس یک تأثیر در خود استنباط حکم شرعی دارد.

1.2.2- بحث ناسخ و منسوخ

 

دوم که بحث ناسخ و منسوخ را مطرح می کنند. آیاتی از قرآن کریم وجود دارد که ناسخ آیات دیگر است، خب از نظر عقلی هم باید ناسخ بعد از منسوخ بیاید یعنی به منسوخ عمل شده باشد و آنوقت ناسخ بیاید و حکمی منسوخ می شود را نسخ کند، اگر ما زمان نزول آیات را بدانیم که کدام آیه مکی است و کدام آیه مدنی، در تعارض بین این دو آیات که تعارض قابل جمع نباشد، آیات مدنی ناسخ آیات مکی قرار می گیرند. این هم یکی از فوائد دانستن مکی بودن آیات و مدنی بودن آیات است.

1.2.3- کارآیی در بحث فضائل اهل بیت (ع)

 

یکی دیگر از فوائد دانستن مکی و مدنی بودن آیات مربوط به آیاتی است که ارتباط با فضائل اهل بیت علیهم السلام دارد. خب ما در قرآن کریم آیات فراوانی داریم که در فضیلت اهل بیت نازل شدند. حاکم حَسَکانی این کتاب شواهد التنزیل را نوشته است، یک دانشمند بزرگ اهل سنت است، سیصد آیه از آیات قرآن را جمع کرده است در این دو جلد کتاب به نام شواهد التنزیل، سیصد آیه در مقدمه آن هم می گوید، می گوید آقایان علما می گویند در شأن علی بن أبیطالب و فاطمه زهرا آیه ای نازل نشده است، می گوید این ظلم است و آستین بالا زد است آیاتی که در شأن اینها است از منابع خودشان، از منابع خودشان سیصد آیه را جمع کرده است به اسم شواهد التنزیل، حاکم حسکانی.

بحث فضائل اهل بیت علیهم السلام خیلی مهم است، پایه های تشیع بر آیاتی است که در اطراف اهل بیت علیهم السلام نازل شده است، این آیات را ما باید بدانیم به چه شکل است، همین آیات ﴿الیَوم أکمَلتُ لَکُم دینَکُم﴾[9] که قبل از آن در رابطه با حرمت لحم است، خود فخر رازی می گوید این آیه ارتباط ندارد به حرم لحم، چرا؟ چون آیه حرمت لحم برای مکه است، اصلا در مکه نازل شده است، در حالی که ﴿الیَوم أکمَلتُ لَکُم دینَکُم﴾[10] آیه مدنی است و بین حرمت لحم و بین نزول آیه اکمال صدها آیه نازل شده است، ارتباطی ندارند اینها، این آیه برای غدیر است، ربطی به آن آیه ندارد بگوییم این ارتباط دارد، اینها دو تا آیه با دو موضوع و دو زمان کاملا متضاد هستند.

آیه ﴿الیَوم أکمَلتُ لَکُم دینَکُم﴾[11] را که قبل از آن در رابطه با حرمت لحم است که آقایان می گویند ﴿الیَوم أکمَلتُ لَکُم دینَکُم﴾[12] یعنی تابحال لحم و خنزیر و اینها و گوشت های حرام اعلام نشده بود چه اتفاقی افتاده بود؟ دین کامل نبود، حالا که احکام آمد ﴿الیَوم أکمَلتُ لَکُم دینَکُم﴾[13] ، امروز این احکام آمد دین شما تکمیل شد. خود آقایان اهل سنت از جمله فخر رازی می گوید نه، این قسمت از آیه که در رابطه با لحوم است این مکی است در حالی که ﴿الیَوم أکمَلتُ لَکُم ﴾[14] این از آیات مدنی است.

مثالی خیلی واضح بزنم برای شما، سوره مبارکه هل أتی که این سوره از فضائل اهل بیت علیهم السلام است، در شأن امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و حسنین علیهما السلام نازل شده است. خب داستان آن که مشهور است بین شیعه و سنی. یک نکته علمی اینجا وجود دارد، داستان این است که امام حسن امام حسین علیهما السلام کسالتی پیدا کردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با بعضی از اصحاب به ملاقات حضرات آمدند و پیشنهاد داد پیامبر که نذری بکنید که کسالت امام حسن و امام حسین علیهما السلام برطرف شود، اینها هم نذر کردند که روزه بگیرند، سه روز نذر روزه کردند، خب روز اول که روزه گرفتند وقتی که نزدیک افطار شد امیرالمؤمنین علیه السلام غذائی را، نانی را آماده کرده بود که در همان روز اول مسکینی آمد، گرسنه بود و حضرت این غذای آماده و این نان را به مسکین داد، بدون افطار این روز را گذراندند، روز دوم یتیمی آمد حضرت این غذا و افطار را به یتیم داد، روز سوم اسیری آمد به او داد، بعد این آیه در وصف اهل بیت علیهم السلام نازل شده است، کسانی هستند که یوفونَ بِالنَّذر، کسانی هستند که ﴿یُطعِمونَ الطعَّامَ علی حُبِّهِ مِسکیناً و یَتیماً و أسیراً﴾[15] ، یعنی کسانی هستند که طعام را ﴿علی حُبِّهِ﴾[16] ، ضمیر به طعام برمی گردد، با این که نفس فیزیکی اینها می خواست این طعام را بخورند اما ﴿یُطعِمونَ الطَّعامَ علی حُبِّهِ﴾[17] ، یک روز به مسکین، یک روز به یتیم و یک روز به اسیر دادند.

این یک الگوگذاری در قرآن کریم با مبنا و با محوریت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و حسنین علیهم السلام است اما افرادی پیدا شدند اول کس آنها هم عبدالله بن زبیر بود، گفت این آیه در مکه نازل شده است سوره هل أتی، در مکه این آیه نازل شده است بعد این از فضائل اهل بیت نمی شود چون در مکه علی و فاطمه که ازدواج نکرده بودند، حسنین وجود نداشتند در آنجا، چطور شما سوره هل أتی را از فضائل اهل بیت علیهم السلام می دانید، این بحث در مؤمنان است، مؤمنان این گونه هستند. تنها ایراد او این است که این آیه در مکه نازل شده است.

درحالی که این آیه از آیات مدنی است، چرا؟ چون در خود آیه دلیل وجود دارد، ﴿یُطعِمونَ الطَّعامَ علی حُبِّهِ مِسکیناً و یَتیماً و اسیراً﴾[18] ، ما در مکه اسیر نداشتیم وقتی پیغمبر در مکه بود، اسیر برای جنگ های پیغمبر است، بعد از این که این جنگ ها اتفاق افتاد و اسیر گرفتند در میان مؤمنان عتق رقبه و عتق اسیر رایج شد، در خود آیه محکم ترین قرینه وجود دارد بر این مطلب.

مکی بودن آیات، مدنی بودن آیات، بسیاری از آیاتی که فضائل اهل بیت علیهم السلام را نقل می کنند اینها در مدینه نازل شده است چون در مکه که ازدواجی نبود، حسنین علیهم السلام نبودند، اگر ما این آیات را مکی حساب کنیم باید به مطلق مؤمنان بخواهیم اینها را بار کنیم.

پس این هم یکی از فوائد تشخیص آیات مکی از آیات مدنی است. فوائد دیگری هم باز تشخیص آیات مکی و آیات مدنی دارد که از جمله آنها باز بحث تشریع است. آیاتی که در مکه نازل شده است دنبال تشریع نیستند، باید آیاتی که ظاهر آنها در مکه ظاهر آنها تشریع احکام شرعی است ظاهر آنها را باید تأویل کنیم، این هم به نوعی برمی گردد به همان مرحله استنباط احکام. همین آیه شریفه ﴿الذین لایؤتون الزکاة و اولئک هم الکافرون﴾[19] ، ظاهر همین آیه تشریع است اما باید تأویل شود، آیه باید توجیه شود، آیه باید تفسیر شود چون در مکه پیامبر تشریع نداشت، عمده آیاتی که در مکه هستند آیاتی هستند که مربوط به مسائل توحید و نبوت و معاد و اینها است.

مطلب دیگری را عرض کنم و آن این که در همین ﴿یا أیها الناس﴾، خب ﴿یا أیها الناس﴾، یا را برای منادای بعید می آورند، برای منادای قریب یا را استعمال نمی کنند، یا را برای بعید استعمال می کنند. اما اینجا برای چه گفته است ﴿یا أیها الناس﴾؟ در حالی که بین خدا و بین مردم بُعدی وجود ندارد، ن﴿َحنُ أقرَبُ إلَیکُم مِن حَبلِ الوَرید﴾[20] ، این در همان مواردی که می فرمایند یا برای بعید است، گفتند در مواردی در قریب هم استعمال می شود. کجا؟ آن جایی که یک حرصی وجود دارد برای پذیرش کلام، یعنی گوینده یک حرصی دارد، یک دغدغه ای دارد که حتما این ندا پذیرفته شود. خدای متعال می خواهد که بنده خودش هدایت پیدا کند، می خواهد بنده خودش بپذیرد، بنده خودش از شرک بگردد و خدا را اطاعت کند، لذا از یا استفاده می کند در اینجا.

مطلب بعدی این است که ﴿یا أیُّهَا النّاس اُعبُدوا رَبَّکُمُ الّذی خَلَقَکُم﴾[21] ، آن خدائی را بپرستید که شما را آفریده است، ﴿خلقکم﴾[22] ، این نشان می دهد که تنها و تنها خداست که شایسته پرستیده شدن است. چرا؟ چون عبادت چه معنایی دارد؟ عبادت با عبودیت و با اطاعت فرق دارد. عبودیت خضوع است، عبادت بالاتر از خضوع است یعنی بالاترین نوع خضوع است، اطاعت ممکن است یک جاهای اطاعت باشد ولی عبادت نباشد، یک کارمند از رئیس خودش اطاعت دارد ولی عبودیت و عبادت نمی کند او را، اطاعت می کند، هرچه او می گوید را می گوید سمعاً و طاعةً اما هیچ خضوع قلبی نسبت به این اطاعت ندارد.

عبودیت عبارت است از اطاعت با خضوع، اما عبادت عبارت است از اطاعتی که با کمال خضوع وجود دارد، محقق می شود، این کمال خضوع چه زمانی محقق می شود؟ فرمودند کمال خضوع وقتی محقق می شود که انسان در کمال انعام طرف غرق شود، یعنی بیشترین انعام به انسان شود، بیشترین نعمت ها به انسان شود که بالاتر از آن دیگر نعمتی وجود ندارد، چه کسی می تواند تمام نیازهای ما را برآورده کند؟ چه کسی می تواند غیر از خدای متعال همه نیازهای ما را برآورده کند؟ غیر از خدا کسی عالم به همه نیازهای ما نیست، خدا که بنده خودش را آفریده است، فطرتی را برای او قرار داده است، فقط خداست که می داند نیازهای آن فطرت چیست و فقط خداست که می تواند به آن نیازها پاسخ بدهد. چون تنها خدا به این نیازها می تواند پاسخ بدهد و خدا فقط پاسخگوی نیازهای ما است بنابراین فقط خدای خالق که ما را آفریده است و نیازها را می داند و جوابگوی نیاز است او استحقاق عبادت دارد و کمال خضوع فقط برای او است و دیگر کسانی که آلهه قرار گرفتند از بت ها و غیر بت ها، اینها چون نیازی از ما نمی توانند برآورده کنند، نیاز ما را نمی شناسند، کمال انعام هم در حق ما به هیچ وجه ندارند و لذا در سوره مبارکه حج آیه 73 مثالی می زند، مثلی می زند، ﴿یا أیُّهَا النّاس ضُرِبَ مَثَلٌ فَاستَمِعوا لُه﴾[23] ، مثلی گفته شده است این مثل را گوش کنید، ﴿إنّ الّذین تَدعونَ من دونِ الله﴾[24] ، مثل خدایان شما می دانید مثال چیست؟ آن کسانی که شما غیر خدا می خوانید آنها را و عبادت می کنید ﴿لَم یَخلُقوا ذُباباً﴾[25] ، اینها هیچگاه مگسی هم نمی توانند بیافرینند، در حد خلقت مگس همه اینها عاجز هستند، ﴿ولو إجتَمَعَوا له﴾[26] ، ولو همه خدایان شما جع شوند همدیگر را یاری کنند باز مگسی به این کوچکی را نمی توانند خلق کنند ﴿و إن یَسلُبهُم الذُبابُ شَیئاً لایَستَنقِذوهُ مِنه﴾[27] ، و اگر مگس ها بخواهد از بت های شما چیزی را بگیرد، همان زیورآلاتی که روی بت های شما است، بخواهد بخشی از آنها را بگیرد بت های شما قادر نیستند که منع کنند و پس بگیرند آن چیز را، ﴿ضَعُفَ الطالبُ و المَطلوب﴾[28] ، هم طالب هم مطلوب، طالب همان بت ها و هم مطلوب همان ذباب هر دو ضعیف هستند، شما اینها را می پرستید، اینهایی که هیچ نمی توانند خلق کنند و هیچ ن یازی را نمی توانند برآورده کنند، حتی از خودشان نمی توانند چیزی را دفع کنند، بیایید خدائی را بپرستید که شما را آفریده است، چون شما را آفریده است نیاز شما را می داند و نیاز شما را خدای متعال چون عادل و حکیم است برآورده می کند، چون برآورده می کند تمام انعام از طرف او صادر می شود و چون تمام انعام از طرف خدای متعال است استحقاق کمال خضوع که عبادت است فقط برای اوست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo