< فهرست دروس

درس تفسیر استاد غلامعباس هاشمی

98/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تفسیر قرآن/سوره بقره /ادامه آیات 19-20/ خصوصیات منافقین

 

1- شخصیت شناسی قرآن

 

چون بحث از منافقین به میان آمد و اوصاف از منافقین در آیات ذکر شد، در قرآن کریم همانگونه که به عرض شما رساندم در سوره های متعدد قرآن وصف منافقین و تبیین حالات منافقین برای ما تبیین شده است.

در رابطه با منافق ما نباید خیال کنیم منافق یک جریان تاریخی است که در زمان پیغمبر پدید آمد و از بین رفت. نه، منافقن یک شخصیت است، قرآن شخصیت انسان را به سه قسم کافر و مؤمن و منافق تقسیم کرده است، هر کسی که اوصاف شخصیتی که قرآن برای منافق تبیین می کند را داشته باشد منافق محسوب می شود ولو علامه دهر باشد، ولو این شخص بخواهد عنوان یک عالم جلیل القدر را با خودش یدک بکشد، فرقی نمی کند، در لباس مؤمن و در لباس اسلام هم اگر انسان باشد اما اوصاف منافق اگر در وجود انسان باشد انسان شخصیت منافقانه پیدا می کند.

بنابراین خود ما باید مراقبت کنیم مبتلا به درد نفاق و حالا روانی نفاق نشویم. خداوند منافق را در قرآن از کافر هم بدتر معرفی می کند، پیامبر فرمود من بر امت خودم از مؤمنان امت خودم نگرانی ندارم، از کافران هم بر امت خودم نگرانی ندارم، نگرانی من از منافق است که می آید با عقیده شما با شما سخن می گوید اما در عمل بر خلاف شما و برعکس شما عمل می کند.

1.1- خصوصیات منافقین

نفاق شک شخصیت و خصوصیات است که در قرآن اوصاف فراوانی برای اهل نفاق ذکر شده است که من ده مورد از آن موارد را انتخاب کردم که آن موارد مواردِ مهمی است و متأسفانه موارد شایعی هم است. اگر کسی بخشی از این اوصاف یا همه این اوصاف در وجود او رشد بکند، تبدیل به عادت شود و تبدیل به شخصیت شود، او منافق است، البته این اوصاف نشان می دهد نفاق مراتب دارد، همانطور که ایمان دارای مراتب است، کفر دارای مراتب است، نفاق هم دارای مراتب است، بسته به این که انسان چه مقدار از این اوصاف در وجود انسان رشد کند، همان اندازه از مراتب نفاق را کسب می کند این انسان.

1.1.1- ۱- عدم ثبات در مواضع

یکی از خصوصیات منافق این است که اینها موضع ثابتی را نسبت به عقائد خودشان ندارند، استوار در عقائد خودشان نیستند.

در سوره مبارکه نساء آیه 143 می فرماید: ﴿مُذَبذَبینَ بَینَ ذلک لا إلی هولاء و لا إلی هولاء و من یُضلِلِ اللهُ فلن تَجِدَ لَهُ سبیلاً[1] ، اینها مذبذب یعنی سرگردان هستند بین ایمان و کفر، نه مثل مؤمن به طرف جبهه ایمان می روند، نه مثل کافران در جبهه کفر قرار می گیرند، سرگردان بین این دو هستند، ﴿لا إلی هولاء و لا إلی هولاء﴾[2] ، بعد می فرماید خدای متعال اگر کسی را گمراه کرد دیگر راه درست را پیدا نمی کند.

این که انسان در جامعه خودش از نظر اجتماعی مخالف باشد خیلی بهتر از این است که انسان حزب باد باشد، چون مخالف بودن صریح نشان می دهد که یک روزنه هایی از فضائل در این شخص ممکن است وجود داشته باشد اما این که انسان در یک مجلسی موافق است و در یک مجلسی مخالف است، این نشان می دهد شخصیت این آقا از اساس شخصیت متزلزلی است، به قول سیاسیون اینها حزب باد هستند، یک روز با چپ هستند، یک روز با راست هستند، یک روز بر علیه هر دو هستند، یک روز هر دو را زیر چتر خودشان می گیرند می گویند ما پدری می کنیم نسبت به مردم.

ما در همین تجربه انقلاب خودمان فراوان از این افراد دیدیم، افرادی هستند که در یک زمان انقلابیونی بودند که خود انقلابیون به گرد پای اینها نمی رسیدند، در یک مدت زمان دیگر همین ها ضد انقلاب هایی شدند که ضد انقلاب ها به گرد پای اینها نمی رسند، همین ها در یک وقتی می گویند ما باید با همه باشیم، همه مردم مردمِ این مملکت هستند.

همین الان افرادی هستند که بسیار سنگ بعضی ها را به سینه می زنند، می گویند ای داد نباید به این آقا اهانت و توهین و تحقیر شود، در حالی که اول کسی که به این آقا توهین کرده است و ایشان را تحقیر کرده است همین ها بودند، خودشان این کار را کردند اما امروز.

این صفت نفاق است، درود بر کسانی که از روز اول انقلابی بودند، در بحران ها هم انقلابی بودند، در راحتی ها هم انقلابی بودند، کشور ما البته همیشه شرائط سختی داشته است، ای بسا روز به روز شرائط این کشور سخت تر شده است اما آن کسانی که ولایت مدار بودند، انقلابی بودند، بر ارزش ها پایدار بودند در هیچ شرائطی اینها از کوره درنرفتند، انقلابی ماندند و همچنان و همچنان در آن شعار و اهداف خودشان ماندند، اما منافق چنین نیست، منافق کسی است که دو رو حرف می زند و راه او کلا مشخص نیست.

1.1.2- نقدپذیر نبودن

دوم خصوصیتی که قرآن مورد توجه قرار داده است که اینها ببینید ریشه در شخصیت دارد، نقد نمی پذیرند، منافقین نقد پذیر نیستند که ما خودمان در جامعه خودمان متأسفانه مخصوصا در بین سیاسیون این صفت گاهی دیده می شود، نفاق مراتبی دارد، هر تعداد از صفات نفاق در شخصیت انسان باشد به همان مرتبه نفاق در وجود انسان است. نقد پذیر نیستند، عمده باید با اینها انسان به زبان تملق سخن بگوید، از اینها تحسین کند، اینها را تشویق کند، اما اگر شما بخواهید یک چیزی، یک فریادی اصلاح گرانه بر علیه اینها بزنید نه، جبهه می گیرند فوراً. در آیه 4 سوره منافقون می فرماید: ﴿یَحسَبون کُلَّ صیحةٍ علیهم﴾[3] ، هر فریادی که بر علیه اینها بلند شود، هر صدای اصلاح گرانه ای که در مقابل اینها بربیاید ولو خیر اینها را می خواهیم اما چون فراد است، چون اصلاح گرانه است، چون می خواهد یک نقدی وارد کند، ﴿یَحسَبون کُلَّ صیحةٍ علیهم﴾[4] ، هر فریاد و اصلاح گری را بر علیه خودشان یک نوعی جنگ می دانند، نمی پذیرند و فوری به مقابله برمی خیزند.

1.1.3- نگاه ابزاری به دین

سومین صفتی که اینها دارند این است که خب اینها ایمان راستین که به دین ندارند، اما دین را به عنوان ابزار برای رسیدن به اهداف خودشان استفاده می کنند، دین برای اینها خیلی خوب ابزاری است، نماز خواندن و عبا و قبا و عمامه و ریش و امثال اینها ابزار خیلی خوبی است، صف اول نماز برای اینها است، اما در عمل می بینی بزرگترین اختلاس را همین ها می کنند، بزرگترین جنایات را همین ها می کنند، آن که سه هزار میلیارد پنج هزار میلیارد می دزدد، مگر امکان دارد همچین آدمی در صف اول نماز نبوده باشد، قرآن به دست نبوده باشد، محاسن نداشته باشد، اینها اصلا اینطور می آیند که این همه به اینها اعتماد می شود و در اختیار آنها قرار می دهند، بعد هم یک ملتی را زیر سؤال می برند به راحتی، اینها از دین استفاده ابزاری می کنند.

در سوره منافقون آیه 2 می فرماید: ﴿إتَّخَذوا أیمانَهُم جُنَّةً فَسَدّوا عن سبیل الله﴾[5] ، اینها قسم های خودشان را سپر بلا می گیرند، خدا را قبول ندارند ولی به میدان می آیند می گویند و الله اگر چنین بشود چنان خواهیم کرد، خدا و نام خدا را به زبان می آورند، با همین نام خدا و لباس کذائی و صورت کذائی و تسبیح کذائی اطرافیان را راحت فریب می دهند، ﴿إتَّخَذوا أیمانَهُم جُنَّةً﴾، اینها قسم می خورند ولی اصلا باور ندارد، این را سپر قرار داده است که تیرهای اتهام و اینها احیاناً به اینها اصابت نکند.

دین را ابزار قرار دادن واقعا، اگر انسان بخواهد خیانتی هم بکند، پناه می بریم به خدای متعال از این که انسان بخواهد خیانت به جامعه بکند، خیانت به بیت المال بکند، خیانت به عرض اسلامی بکند، به حیثیت اسلامی بکند، پناه می بریم به خدا و از خدا می خواهیم عاقبت امور همه ما را خیر کند، اما اگر هم کسی خائن بود، اگر هم کسی خواست تجاوز کند ای کاش به نام دین این کار را انجام ندهد، ای کاش لباس دین نپوشد، ای کاش دامن دین در اینجا به وسط نیاید و قبای در اینجا چاک نشود، بخاطر این که همه شخص را رها می کنند، می گویند این است منش نمازگزاران، این است منش عالمان، این است منش فقیهان، این است منش طلبه ها که اینها می آیند چنین می کنند و چنان می کنند.

نقل است از احوال فضیل عیاض، خیلی آدم عجیبی بود این آدم، با این که بهرحال در تاریخ نوشتند دزد و راهزن بوده است و زیر چتر او افراد فراوانی کار می کردند اما این آدم روزنه هایی از معرفت هم در وجود او بوده است. یک روزی دوستان او یک غافله ای را زدند در راهی، خلاصه یکی از این افراد غافله یک پاکت و کیسه کوچکی پیش خودش داشت که یک درهم پیش او بود، یک چیز ناچیز، داخل آن یک نوشته ای هم بود، خلاصه آوردند و اموال را دادند، فضیل اینها را بررسی می کرد تقسیم کند آن کسیه را نگاه کرد دید یک درهم است، درآورد دید یک نوشته ای در آن است، گفت این کیسه برای کیست؟ همراه چه کسی بوده است؟ رفتند آوردند گفت این نوشته چیست؟ گفت آن نوشته آیة الکرسی است، آیه ای از آیات قرآن است، این امانت را پیرزنی به من داده است، گفته این سفر را می روی به مقصد که رسیدی این را بده به فرزندم، فضیل گفت تمام بارها را برگردانید و مال پیرزن را هم بدهید و این قافله را تا مقصد امن برسانید، گفتند ما خیلی وقت است منتظر هستیم این قافله بیاید، حالا آمده و نعمتی نصیب شده است، شما اینطور می گویید؟ گفت نه، ما دزد مال مردم هستیم، نه دزد دین مردم، آن زنی که این یک درهم را در داخل این کیسه فرستاده است، او خیال می کرد آیة الکرسی نجات می دهد و آیة الکرسی اگر باشد دیگر راهزنی به این نمی زند و ما اگر بخواهیم این کیسه را بزنیم او نسبت به این آیة الکرسی دین خودش بی عقیده می شود، دزد هم دزدهای با معرفت، یعنی هستند کسانی که نام آنها دزد است، مهر دزد بر پیشانی آنها می خورد ولی این دزدها در مقابل ابزار قرار دادن دین از خیلی از متدینان به باطن دزد خیلی شرافت آنها بیشتر است، خیلی عزت آنها بیشتر است، خیلی معرفت آنها بالاتر است.

متأسفانه یکی از خطراتی که در حکومت اسلامی زمامداران ما را تهدید می کند این است که زمامداران ما زمامداران متدین هستند، حکومت ما حکومت اسلامی است، دولت ما دولت اسلامی است، دولت نمازگزاران است، دولت روزه داران است، دولت باحجابان است، دولت راستگویان است، دولت غم مستضعفان بخور است، دولتی است که برای اقامه عدل و عدالت و قسط آمده است، به یک معنا دولت علوی است به اصطلاح، خب چنین دولت و حکومتی وقتی پای زمامداران آن بلغزد می گویند این است حکومت نمازگزاران، این است حکومت متدینان، بعد اینها را با افراد و حکومت های دیگر مقایسه می کنند، لذا باید خیلی مواظب باشند، جرمی که یک حاکم مؤمن به اصطلاح متدین مرتکب می شود با جرمی که در حاکمیت طاغوت افراد مرتکب می شوند فرق دارد، چون جرم طاغوت طاغوت را خراب می کند، جرم حاکمیت اسلامی اسلام را خراب می کند، مجرم طاغوت به ضرر طاغوت کار می کند، مجرم مسلمان، مجرم الهی، مجرم دولت اسلامی به ضرر اسلام کار می کند. خیلی باید مواظب بود که کارهای ما به عنوان یک ابزار و یک چیزی که دین را زیر سؤال ببرد استفاده نشود.

1.1.4- ۴- پیمان شکنی

وصف دیگری که اینها دارند این است که منافقین پیمان شکن هستند، اینها با خدا عهد زیاد می بندند که خدا اگر چنین بدهد چنان می کنم، خدایا به من بده یک صد میلیارد پول بده، من پنجاه میلیارد آن را هزینه کنم برای کار خیر، این را از خدا می خواهد اما وقتی خدای متعال نعمت را بر آنها بدهد بخل می ورزند، ببینید اینها باعث می شود انسان منافق می شود، نفاق یک مسئله تاریخی نیست که بگوییم افرادی بودند آمدند جبهه گرفتند در مقابل پیغمبر، نه، ممکن است همین یک صفت در وجود انسان باشد و انسان را در یک مرتبه ای از نفاق قرار بدهد، همه نفاق بین ما و مردم نیست، نفاق گاهی بین خود ما و خداست.

در آیه 76 سوره مبارکه توبه می فرماید: ﴿و منهم من عاهَدَ الله لَئِن آتانا من فَضلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ و لَنَکونَنَّ من الصالحین[6] ، از این منافقین کسانی هستند که پیمان می بندد با خدا، ﴿لئن آتانا من فضله﴾[7] ، اگر خدای متعال از فضل خودش به ما بدهد، ﴿لَنَصَّدَّقَنَّ و لَنَکونَنَّ من الصالحین[8] ، با تأکید می گوید، هم لام تأکید و هم نون تأکید می گوید ما هم صدقه خواهیم داد، هم انفاق خواهیم کرد، هم خودمان آدم خوبی می شویم، ﴿فلمّا آتاهُم من فَضلِهِ بَخِلوا به و تَوَلّوا و هم مُعرِضون﴾[9] ، خدای متعال وقتی از فضل خودش به اینها عنایت می کند اینها بخیل می شوند، نمی بخشند، به پیمان خودشان عمل نمی کنند و اعراض می کنند، این هم یکی از صفاتی است که در منافقین وجود دارد.

1.1.5- ۵- سوءاستفاده‌گری

پنجمین صفت اینها این است که اینها افراد سوء استفاده گر هستند، کافی است یکجا میدان برای سوء استفاده باز باشد، میدان بسته است چهارزانو می نشیند، اما وقتی میدان برای او باز شد سوء استفاده می کند، باز در سوره مبارکه توبه آیه 61 همین آیه معروف اُذُن، ﴿و مِنهُم الّذین یؤذون النبی﴾[10] ، کسانی هستند که پیغمبر را اذیت می کنند، ﴿و یَقولون هو اُذُنٌ﴾[11] ، می گویند پیغمبر گوش است، ﴿قُل هو اُذُنُ خیرٍ لَکُم، یؤمِنُ بالله و یُؤمِن للمؤمنین﴾[12] ، پیامبر نرم می گرفت، خیال می کردند آدم ساده ای است، متوجه نیست، عبد الله نوفل را پیغمبر خواست گفت جبرئیل نازل شده و گفته است تو نمامی کردی، می گوید جبرئیل نازل شد است، گفت نه یا رسول الله چیزی نبوده، چیزی نگفتم، عوض این که عذرخواهی کند، چون از اخلاق نرم پیغمبر سوء استفاده می کردند، بعد پیامبر حرف اینها را قبول می کرد، خیلی مته روی خشخاش نمی گذاشت، چون اگر می خواست حرف های اینها را که می آمدند پیش پیغمبر اظهار می کردند، اغلب هم علیه همدیگر پیامبر می خواست حرف های اینها را درواقع بپذیرد به معنای واقعی کلمه، مشکل می شد، خیلی جاها می خواست نپذیرد باز هم مشکل می شد، خیلی پیغمبر با تسامح حرف های اینها را نگاه می کرد، در ظاهر قبول می کرد ولی در باطن قبول نمی کرد، می آمدند علیه همدیگر حرف می زدند، در ظاهر می گفت بسیار خب شما برو، او خیال می کرد پیغمبر قول کرد اما در واقع طرف را احضار نمی کرد که مثلا به او شلاق بزند چون سنگ روی سنگ بند نمی شد. اینها سوء استفاده می کردند، فکر می کردند هرچه می گویند پیغمبر قبول می کند، آمد گفت که چیزی نبوده است فرمود خیلی خب برو، قبول کردم، رفت گفت چقدر گوش است، اُذُن یعنی خوش باور است، هرچه می گویند، جبرئیل گفته است من نمامی کردم قبول کرد، من گفتم نمامی نکردم از من هم قبول شد، این ایه 61 سوره توبه نازل شد، ﴿و مِنهم الذین یؤذونَ النَّبی و یَقولون هو اُذُنٌ، قُل اُذُنُ خیرٍ لَکُم یُؤمِن بالله و یُؤمِن للمؤمنین﴾[13] ، گوش است اما گوش خوبی است برای شما، اگر بخواهد حرف شما را قبول نکند مدام باید به شما حد بزند، مدام باید گوش شما را بگیرد، آنوقت چیزی باقی نمی ماند. اینها اهل سوء استفاده بودند خیال هم می کردند پیغمبر نمی فهمد، نمی داند.

الان هم هستند، در تاریخ این نفاق تکرار می شود چون شخصیت است. آن جریانی را نقل می کنند از مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی رضوان الله علیه می گویند ایشان روزهای عید جلوس می کرد و معمولا به یکسری افراد عیدی می داد، از جمله کسانی که خدا به آنها بچه داده است عیدی می داد، خب مردم عوام هم می آمدند و می گفتند خدا به ما بچه داده است، خب سید ابوالحسن اصفهانی رضوان الله علیه پیرمردی بود، سن او بالا بود، یک آقایی یک عیدی آمد و درِ گوش آقا گفت خدا به ما یک فرزندی داده است، آقا دست خودش را در جیب خودش برد و یک عیدی به ایشان داد، خب عید بعد بیست روز دیگر یک عید جدیدی بود این آقا دوباره آمد در صف ایستاد، خب پیرمرد است، یادش رفته است، دم گوش ایشان گفت خدای متعال به من یک بچه ای داده است، ایشان دوباره یک عیدی به این داد، دو ماه دیگر یک عید دیگر آمد گفت خدا به ما یک بچه ای داده است، آقا دوباره، تا رسید به یک روزی که آقا آرام برگشت گفت شما برو خدا را شکر کن که خدا به تو زنی داده است که سالی هفت تا بچه برای شما می آورد، خیال می کرد حواس آقا نیست اصلا نمی داند.

خیلی ها خیال می کردند که پیغمبر هم نمی داند، امام مسلمین نمی داند، الان هم خیلی ها خیال می کنند رهبری یک مملکت رفتار آنها را نمی تواند تحلیل کند، کسی که روی زمین الان از همه تجربه سیاسی و اجتماعی او بالاتر است خیال می کنند او نمی داند یک حرکت را و متوجه نیست، در حالی که او از رأفت الهی و رحمت الهی و اسلامی خودش پیامبرگونه استفاده می کند.

 

1.1.6- ۶- خدعه و نیرنگ با خدا و دین

 

از دیگر خصوصیاتی که قرآن کریم به عنوان یک صفت شخصیتی برای اهل نفاق مطرح می کند این است که اینها ﴿یُخادعون الله﴾[14] ، یعنی با خدا نیرنگ می کنند. نیرنگ با خدا، خدا را که نمی شود فریب داد، نیرنگ با دین خدا می کنند، ﴿یُخادِعونَ الله و الّذین آمنوا﴾[15] ، اینها با اهل ایمان و با دین خدا نیرنگ می کنند یعنی سعی می کنند فریب بدهند مؤمنین را و امور دینی را یک طوری بپیچانند، ﴿و لایُخادِعون إلا أنفُسَهُم و ما یَشعُرون﴾ [16] ، اینها نیرنگ نمی زنند مگر خودشان را، خودشان را نیرنگ می زنند و خدا را نیرنگ نمی زنند.

مثل چه کسی است؟ مثال اینها مثل طبیب و مریض است، مثل این که مریض نسخه بگیرد از طبیب بیاورد به این که طبیب را گول می زند نسخه را در خفا پاره کند و به نسخه عمل نکند، اینها در ظاهر می گفتند ایمان آوردیم، آیات خودت را به ما تدوین کن، تبلیغ کن، تبیین کن، آیاتی از قرآن کریم را می شنیدند و می رفتند در خانه به استهزاء می نشستند، فکر می کردند پیغمبر را فریب می دهند، دین را فریب می دهند، ﴿و لایَخدَعون إلا أنفُسَهم﴾[17] ، اینها مثل همان مریض هستند که نسخه را می برند پاره می کنند.

اینها افرادی هستند که وقتی سخن از جنگ و جهاد است، یعنی وقتی سخن از یک زحمت است، اینها سخن از زحمت است و یک تلاش سنگین است اینها تنبلی می ورزند.

آیه 167 سوره مبارکه آل عمران می فرماید: ﴿و قیل لَهُم تَعالوا قاتِلوا فی سبیل الله﴾[18] ، گفته می شود بیایید در راه خدا جهاد کنید، ﴿أو ادفَعوا﴾[19] ، یا لااقل از شهر مدینه دفاع کنید، یعنی یا بطور دین دار بیایید از دین دفاع کنید یا از شهر خودتان دفاع کنید. منافق حتی حاضر به این نیست که از وطن خودش که نوامیس خودش در آنجاست دفاع کند، همین الان ببینید اینها بحث روز است، بسیاری از کسانی که از اینجا فرار کردند بعد از انقلاب یا قبل از انقلاب و رفتند در کشورهای مختلف، الان بر علیه خود ملیت و بر علیه خود وطن می زنند، لااقل بعضی از اینها اینقدر مردانگی دارند، نمونه آن یکی از این آقایان دیدید یک شخصیتی سیاسی زمان طاغوت بود آمد مصاحبه کرد گفت وطن ما لااقل خط قرمز ما است، ما اگر انقلاب را قبول نداریم، اگر ولایت را قبول نداریم، اگر فقاهت را قبول نداریم، وطن ما خط قرمز است لااقل، دفاع از وطن خودتان بکنید، ﴿أو ادفَعوا قالوا لو نَعلَمُ قِتالاً لإتَّبَعناکُم﴾[20] ،، می گویند بله اگر جنگی پیش بیاید و بدانیم اطاعت می کنیم، می فرماید: ﴿هم للکفر یومَئِذٍ أقرَبُ منهُم للإیمان﴾[21] ، آن روزی که روز یاری است اینها به کافران نزدیک تر هستند تا به اهل ایمان، این هم یکی از خصوصیات آنها است، برای کارهایی که هزیه دارد، سنگینی دارد، آبرو باید بگذارد اینها اینجا کنار می کشند.

1.1.7- ۷- دروغ‌گویی

 

هشتمین صفت اینها این است که سخن اینها دروغ است، معتاد شدند به دروغ، راه می روند و دروغ می گویند، مریض شدند، عادت کردند، اگر دروغ نگویند انگار نمی شود، همین سوره مبارکه منافقین که مطلع آن این گونه شروع می شود، ﴿إذا جاءَکَ المُنافقون قالوا نَشهَدُ إنَکَ لَرَسولُ الله و الله یَعلَمُ إنَّکَ لَرَسولُهُ و الله یَشهَدُ إنَّ المُنافقین لَکاذِبون﴾[22] ، خدا شهادت می دهد که اینها اهل کذب هستند.

1.1.8- ۸- تظاهر و کسالت در نماز

 

از دیگر خصوصیات منافقین که این واقعا مهم است، بعضی از منافقین اهل نماز هستند، نماز می خوانند، با خدا هم ارتباط دارند، این که می گویم مراتب دارد، بعضی از آنها اصلا ایمان ندارند، اصلا خدا را قبول ندارند، می گویند: ﴿أنُومن کما آمَنَ السُّفَهاء﴾[23] ، اصلا ایمان ندارند، بعضی از آنها ایمان دارند اما ایمان آنها به چه شکل است؟ ﴿إنّ المُنافقینَ یُخادِعونَ اللهَ و هو خادِعُهُم و إذا قاموا إلی الصّلاة قاموا کُسالاً﴾[24] ، به نماز که می ایستند کسل هستند، با زور انگار نماز می خوانند، سخت است، سنگین است نماز خواندن برای آنها. آن یکی نان جو می خورد و خیلی بلند شکر می کرد، رفیق او به او گفت خب این نان جو دیگر شکر دارد، گفت اگر بشنود و بداند این از فحش هم برای او بدتر است، یعنی بعضی ها هستند عبادت را این گونه با اکراه و با سختی و با کسالت بجا می آورند، این صفت منافق است، مؤمن با نشاط به عبادت می ایستد، مؤمن با انگیزه و با علاقه و با شکر به عبادت می ایستد.

عبادتی هم که می کند در مرحله عبادت نیست، یعنی نمی خواهد عبادت کند، در مقام تظاهر است.

ادامه آیه هم همین را دارد که در مرحله تظاهر است، ریاکاری می کند منها تتمیم آیه نشان می دهد که گاهی با خدا هم خلوتی دارند.

در ادامه می فرماید: ﴿إذا قاموا إلَی الصّلاة قاموا کُسالاً یُرائونَ النّاس﴾[25] ،، ریاکاری می کنند با مردم اما از آنطرف، ﴿و لایَذکُرون اللهَ إلا قَلیلاً﴾[26] ،، خدا را یاد می کنند اما یاد نمی کنند خدا را مگر اندک، خیلی کم به یاد خدا می افتند، این هم یک مرتبه ای از نفاق است، آیه 142 از سوره مبارکه نساء.

اینها علاوه بر آن اوصافی است که در همین سوره مبارکه بقره خواندیم، دو روئی، مواجهه ای که با حق دارند و حق را برای خودشان مثل باران مرگ می پندارند و اوصاف دیگری که در سوره های متعدد است، این لازم بود مهم ترین اوصاف شخصیتی منافق که قرآن کریم اینها را شاخص تشخیص منافق قرار داده است را یک بار مورد مباحثه قرار بدهیم.

از خدای متعال می خواهیم که از دل های ما، از وجود ما، از نفوس ما تاریکی نفاق را از بین ببرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo