< فهرست دروس

درس تفسیر استاد غلامعباس هاشمی

98/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر قرآن/سوره حمد /آیه ۶/اهدناالصراط المستقیم-معانی واژگان-هدایت

1- سوره حمد: آیه ۶

1.1- بررسی واژگان آیه

 

بحث ما در سوره مبارکه حمد بود و رسیدیم به اول آیه ششم از سوره مبارکه حمد ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم﴾[1]

مباحث فراوانی را مفسرین شیعه و سنی اطراف این آیه مورد بحث قرار داده اند و بسیاری از اصول محکم تفسیر نیز در ذیل تفسیر این آیه، روشن می شود.

ابتدا باید دانه دانه کلمات مورد بحث قرار بگیرد و سپس مجموع آیه مورد تفسیر قرار گیرد.

1.1.1- معنای «اهدنا»

﴿اهدنا﴾[2] ‌: طلب هدایت از خداوند متعال است از خداوند می خواهیم که ما را به راه راست هدایت کند. این که صراط چیست و صراط مستقیم یعنی چه را تفصیلا بحث می کنیم اما اجمالا برای این که مطلب هدایت را مورد بحث قرار دهیم، منظور از صراط مستقیم بندگی و عبودیت خدای سبحان است که غرض خلقت و اساس کمال انسان و عِزّ و افتخار انسان در رهن همین عبودیت و بندگی در برابر خداوند است.

هدایت یعنی چه؟ ما که برای بندگی خداوند طلب هدایت می کنیم هدایت به چه معناست؟

مفسرین معانی گوناگونی را برای هدایت ذکر کرده اند که در کتب لغت هم این معانی هست.

1.1.1.1- هدایت به معنای ارشاد و راهنمایی

معروفترین معنای لغوی هدایت، که در قرآن هم خیلی جاری است به معنای راهنمایی و ارشاد است و آیات فراوانی در قرآن کریم به این معنا آمده است از جمله آیه: ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[3] . یعنی قرآن راهنمائی و ارشاد می کند. ﴿وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيم﴾[4] . ‌یعنی پیامبر تو راهنمائی به صراط مستقیم می کنی

﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدين﴾[5] ‌: یعنی با امر ما مردم را ارشاد و راهنمایی می کنند.

در سوره یونس در یک آیه پنج مرتبه از این ماده استفاده شده و به همین معنا است: ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ﴾[6] (بگو از این شرکای شما کسانی هستند که به حق هدایت و راهنمایی کنند) ﴿قُلِ اللَّهُ يَهْدي لِلْحَقِّ﴾[7] (بگو خدا به حق راهنمایی می کند) ﴿أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‌ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون‌﴾[8] (بگو آن کسی که فقط هدایت می کند نیازی به هدایت ندارد آیا او سزاوارتر است که تبعیت بشود یا کسی که هدایت نمی کند مگر این که اول خودش هدایت و راهنمایی شود. حکمتان در این مسأله چیست؟ همچنین پیامبر و امام معصومی که بی نیاز از هدایت غیر است اگر چه بی نیاز از هدایت خداوند نیست.)

1.1.1.2- هدایت به معنای ایجاد میل

معنای دوم هدایت را قرطبی[9] با عبارت قیل ذکر کرده به معنای ایجاد میل و شاهد آن را این آیه شریفه آورده است: ﴿وَ اكْتُبْ لَنا في‌ هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنا إِلَيْك‌﴾[10] یعنی حسنه ای به ما در دنیا و آخرت مرحمت کن که ما میل به تو پیدا کرده ایم.

1.1.1.3- هدایت به معنای ایصال به مقصود

معنای سومی که برای هدایت وجود دارد و اصل بحث در آیه بروی این معنا است: ایصال به مقصود نه راهنمائی. زیرا راهنمائی دو قسم است گاهی به کسی که آدرس می خواهد، آدرس می دهیم و گاهی دست او را می گیریم و می رسانیمش به مقصد. این یعنی ایصال به مقصود. هدایت را گفته اند به معنای ایصال به مقصود است و حتی شاهد بر این معنا آورده اند که هر جا ماده هدی و هدایت به حرف جر لام و إلی متعدی شد به معنای راهنمایی است مثل ﴿إنک تهدی إلی صراط مستقیم﴾[11] ﴿یهدی للتی هی اقوم﴾[12] . اما اگر به دو مفعول متعدی بنفسه شد به معنای ایصال است مانند همین آیه که بدون حرف جر به دو مفعول متعدی شده است. کأن در این آیه بنده از خدا راهنمایی را نمی خواهد زیرا مسلمان شده و اعتراف به خدا کرده و به نماز ایستاده است و به جزئی ترین مراحل عبودیت اعتراف کرده است و راهنمایی شده است. در اینجا ایصال به هدایت را از خداوند طلب می کند. البته مرحوم علامه طباطبائی شواهدی را که برای این معنا آورده اند رد می کنند و به کسانی که به آیات قرآن برای این معنا استدلال کرده اند جواب می دهند.

در مفردات، هدایت را به معنای راهنمایی آورده است اما با قید راهنمایی از سر لطف و خیر خواهی نه هر راهنمائی.

پس سه معنا برای راهنمائی ذکر شد. البته ابن کثیر[13] چند معنای دیگر هم ذکر کرده و بی دلیل استدلال به آیات کرده است و این ادعای خود اوست نه قاعده عربی و لغت و به نظر من حرف های او ذوقی است و برهانی نمی باشند. مثلا ایشان می گوید اگر این کلمه به خودی خود متعدی شود، اهدنا به معنای ألهمنا است یعنی راه راست را به ما الهام کن و یا به معنای وفِّقنا و ارزقنا و أعطنا است. اینها یک ادعا است. سپس می گوید گاهی به معنای بیّنّا است و شاهد قرآنی می آورد: ﴿وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْن﴾[14] ‌ یعنی بیّنّاه الخیر و الشرّ یعنی ما خیر و شر را برای او بیان کردیم. سپس می گوید گاهی با لام یا إلی متعدی می شود و در این صورت به معنای راهنمایی است مانند: ﴿وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا﴾[15] یعنی راهنمایی کرد ما را. اینها نه طبق قاعده و نه لغت است.

به طور خلاصه معانی مهمی که برای هدایت هم لغوییون و هم مفسرون ذکر می کند دو معنا است: إرشاد و هدایت، إیصال به مطلوب مانند: ﴿إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين‌﴾[16] خطاب به پیامبر می گوید تو نمی توانی هر کسی را که می خواهی هدایت کنی و معلوم است که هدایت به معنای راهنمایی را پیامبر می کنند اصلا کار پیامبر این است این آیه می گوید ایصال به مقصود را برای هر کس بخواهی نمی توانی زیرا وظیفه پیامبر إیصال به مقصود و رساندن دانه دانه مردم به بهشت نیست: ﴿ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغ﴾[17] ‌ وظیفه پیامبر در قرآن هدایت به معنای راهنمایی است.

البته علامه طباطبائی[18] جواب می دهد که این آیه ﴿إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين﴾[19] نمی خواهد اشاره به هدایت به معنای ایصال به واقع داشته باشد بلکه سخن از حق هدایت می کند یعنی حق هدایت دست تو نیست و هر که را بخواهی نمی توانی هدایت کنی بلکه به دست خدا است و اگر هم به تو داده است تو را واسطه هدایت قرار داده است. که البته این جواب علامه، ذوقی است و کامل نیست و بعضی دیگر گفته اند این از قبیل ﴿وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى﴾[20] ‌ است یعنی تو هدایت می کنی و خدا منت گذاشته به تو کمک می کند و این گونه نیست که فقط تو هدایت گری کنی. این شن را که تو پاشیدی، آن هنگامی که پاشیدی، تو نپاشیدی بلکه این خدا بود که پاشید و دشمن را به رعب و وحشت انداخت. یعنی خدای متعال است که چنین آثاری مانند رعب و وحشت در دل دشمن را ایجاد می کند. و آیه شریفه سوره قصص هم از باب امتنان است و می خواهد منت بگذارد.

پس می توانیم بگوییم که چون من أحببت را آورده است، اشاره به معنای ایصال است. زیرا هدایت به معنای راهنمایی کار پیامبر است و پیامبر حتی کفار را هم راهنمایی می کند اما ﴿من احببت﴾[21] و کسانی که واقعا لیاقتی را از بعد ایمان پیدا می کنند رسول خدا از آنها دستگیری ویژه می کند و آنها را به مقام شهود می رسانند و چیز هایی نشانشان می دهند که دیگران کاملا از آنها بی خبرند. این که تو کسانی را که دوست داری و دستشان را می گیری و هدایت می کنی فکر نکن که خودت این کار را انجام می دهی بلکه از قبیل ﴿و ما رمیت اذ رمیت﴾[22] ‌ است و خدا این کار ها را انجام می دهد و این مقام، مقام امتنان است.

1.1.2- هدایت تکوینی و تشریعی

حال این بحث پیش می آید که این هدایت اگر به معنای راهنمایی باشد هدایت تشریعی و اگر به معنای ایصال باشد درخواست هدایت تکوینی است و فرق است بین این دو. آیا درخواست هدایت تکوینی می کند یعنی خدایا ما تو را می پرستیم دست ما را بگیر و ببر و ما را به مقصود برسان و یا این که هدایت تشریعی می خواهد یعنی خدا ما را راهنمایی کند.

1.1.3- نیازمندی انسان به سه نوع هدایت

توضیح هدایت تکوینی و تشریعی: انسان به سه هدایت نیازمند است.

1.1.3.1- هدایت تکوینی عام

یکی هدایت تکوینی عامه یعنی هدایتی که نه فقط ما بلکه عموم مخلوقات به طور تکوینی نیازمند آن هدایت هستند. هدایتی که خدای متعال برای انسجام عالم قرار داده است و بر کون هستی حاکم می باشد.

فرعون وقتی از موسی سؤال می کند: ﴿قالَ فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى﴾[23] ‌ خدای شما کیست؟ جواب می دهد: ﴿قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌﴾[24] خدای ما کسی است که خلقت هر چیزی را به اندازه استعداد و جایگاهش عطا کرده است و بعد هدایت او را عهده دار شده است (این هدایت تکوینی عامه است)

﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى﴾[25] ‌، ﴿الَّذي خَلَقَ فَسَوَّى﴾[26] ‌. خدای متعال خلقت و پشت خلقت هر گونه عنایت و توجهی که در این تکوین دارد، اینها همه هدایت های تکوینی هستند.

و یا در خصوص حیوانات خداوند قدرت های تکوینی قرار داده است هر حیوانی به طور غریزی از دشمنش هراس دارد و نمی ایستد دشمنش به او نزدیک شود ولو هجمه ای از جانب او رخ نداده باشد. گوسفند از سگ فرار نمی کند اما گرگ را از دور می بیند فرار می کند. حتی حیواناتی وجود دارند که با شامه از دشمن فرار می کنند. بعضی حیوانات با صدا دشمن را می شناسند. انسان هم به طور غریزی از بسیاری از چیز ها اجتناب می کند و اینها همه اقسام هدایت های تکوینی عامه خداوند متعال است که برای انسجام هستی خداوند این کار را کرده است مانند: النحل : 68 ﴿وَ أَوْحى‌ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُون﴾[27]﴿ثُمَّ كُلي‌ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكي‌ سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ في‌ ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون﴾[28] ‌. ما به زنبور عسل الهام کردیم که کجا باید خانه بسازی (از بین درختان و...) و به او الهام کردیم که از چه بخورد و راه ها را چگونه بپیماید. این الهاماتی که گاهی به دل انسان است گاهی به وجود زنبور عسل هم هست.

1.1.3.2- هدایت تشریعی

دوم هدایت تشریعی است. این هدایت مخصوص انسان است و یعنی راهنمائی خدا انسان را نسبت به هر آن قوانینی که انسان در سعادت دنیوی و اخروی به آن نیاز دارد که این قوانین را خداوند در ذیل شریعت با تقسیمات مختلف احکام و عقائد بیان می کند. تمام پیامبران و أولیاء خداوند که مأموریت الهی داشتند، واسطه گری خداوند را در هدایت تشریعی عهده دار بودند.

1.1.3.3- هدایت تکوینی خاص

سوم: هدایت تکوینی بُعد دیگری به نام هدایت تکوینی خاصه دارد که مخصوص انسان است یعنی خدای متعالی که ما را آفریده و هدایت تکوینی عامه را انجام داده است (عقل و شهوت و هوا و غضب را به انسان داده است) و هدایت تشریعی را هم انجام داده است یعنی قوانین سعادت را برای او بیان کرده است، اگر خداوند بیاید انسان را در پرتو همان داده ها عنایت ویژه داشته باشد این عنایت تکوینی خاص است مثلا عقلی را که به همه داده است با علم و الهام شکوفاتر کند. و یا غضب را با شجاعت و صبر و حلم مدوام به کمال برساند و یا مثلا شهوت را که داده است با عفت و حیا و ورع و تقوا حفظ کند این را هدایت تکوینی خاصه گویند.

1.1.4- مراد از «اهدنا» در آیه ۶

در پرتو هدایت تکوینی خاصه است که انسان به آن مقامات بالا می رسد در واقع در چنین دعایی که در سوره مبارکه حمد هر روز می خوانیم خداوند چه چیزی را به ما تعلیم می دهد؟ آیا تعلیم می کند که هدایت تشریعی و راهنمایی را بخواهید؟ راهنمایی که کرده است و لو بعضی از مفسرین می گویند راهنمایی حد ندارد و انسان به هر مرحله ای از معارف برسد باز مراحل دیگری وجود دارد اما هر اندازه از واجبات قوانین تشریعی که انسان نیاز دارد از باب لطف بر خدا لازم است. و لذا لازم نیست که خدا به ما تعلیم دهد که از باب إنعام از خدا بخواهیم چون پشت ﴿اهدنا الصراط المستقیم﴾[29] ، ﴿صراط الذین أنعمت علیهم﴾[30] هست و از باب إنعام می خواهیم و حال آن که هدایت تشریعی بر خداوند واجب و لازم است و إلا نقض غرض کل خلقت لازم می آید. این که می گوید: ﴿وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون﴾[31] ‌. اگر برای عبادت آفریده حتما باید هدایت تشریعی داشته باشد و حتما باید هدایت گری و تبیین قواعد و احکام و عقائد و شریعت را داشته باشد و لذا کثیرا مضمون این آیات در قرآن هست:﴿وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا﴾ [32] - ﴿لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها﴾[33] - ﴿لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها﴾[34]﴿وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾[35] (از چیزی که علم نداری تبعیت نکن) خدای متعال اینها را برای بشر فراهم می کند.

و لذا یکی از قرائنی که ادعای ما را بر این که هدایت در سوره حمد هدایت تکوینی است را ثابت می کند، این است که هدایت تشریعی نیاز به طلب ندارد بلکه بر عهده خداوند است و لو از باب لطف واجب. و لذا این آیه دارد تعلیم می دهد که ما هدایت تکوینی از خدا بخواهیم.

دومین قرینه خود ﴿إیّاک نعبد و إیّاک نستعین﴾[36] است. مگر ما از خدای متعال کمک نخواستیم و گفتیم که ما فقط تو را عبادت می کنیم و از تو یاری می خواهیم. یاری می خواهیم کأنّ خدای متعال می خواهد بگوید که چه یاری ای می خواهید؟ این که عرض کردم در قرآن کریم یکی از اصولی که از جهت بلاغت رعایت شده است عبارت است از براعت تخلص، همین است. براعت تخلص این است که متکلم و گوینده فصیح، مطلبی را شروع می کند قدم به قدم مقصودهایش را مطرح می کند تا برسد به مقصود اصلی. ولی گونه ای منتقل می شود که به دلیل کثرت ارتباطی که این موضوعات متعدد دارد مخاطب متوجه این انتقال اصلا نمی شود. مثال معروفی که برای براعت تخلص می زنند این آیه است:

﴿اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾[37] (ببینید چگونه از چه به چه چیزی منتقل می شود که کسی متوجه این انتقال نمی شود) ﴿مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في‌ زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضي‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‌ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليم﴾[38] ‌. ﴿في‌ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال﴾[39] ‌. از آیه قبل خداوند منتقل به فی بیوت می شود این آیه وقتی نازل شد ابوبکر گفت یا رسول الله این خانه هایی که ﴿أذن الله أن ترفع﴾[40] ‌، خانه چه کسانی است؟ حضرت فرمودند: خانه انبیاء است مشیرا إلی بیت علی و فاطمه (در حالی که به خانه علی و فاطمه علیهما السلام اشاره می کردند) ابوبکر گفت: أهذا منها (خانه علی از خانه أنبیاء است؟ )فرمود: بل من أفاضلها (بلکه این خانه از بهترین خانه أنبیاء است)[41]

پس این آیه خانه علی و فاطمه سلام الله علیهما را می گوید حال این جار و مجرور (فی بیوت) متعلق به چیست؟ فخر رازی[42] به آخر آیه 36 برگردانده در حالی که به آیه قبل قاعدتاً باز می گردد؛ به کلمه ﴿نور علی نور﴾[43] . این نور کجاست؟ این نور کان فی بیوت أذن الله أن ترفع... این نمونه بارزی برای براعت تخلص آیه 35 و 36 سوره نور است البته این آیه را که برای براعت تخلص ذکر می کنند فقط آیه 35 را بیان می کنند در حالی که آیه 36 هم می باشد.

مانند همین در سوره حمد آمده است ﴿الحمد لله رب العالمین﴾[44] حمد برای خدا عالمیان است. سپس به سراغ اوصاف سپس به قیامت و سپس به تبعیت و پرستش شخصی (إیاک نعبد) و سپس طلب هدایت را مطرح می کند. اینها موضوعات متعددی هستند اما کمال ارتباط می باشد و براعت تخلص این است که ضمن انتقال، موضوعات کمال ارتباط با یکدیگر را دارند. بین إیاک نعبد و إیاک نستعین ارتباط است. همچنین بین این آیه و اهدنا الصراط المستقیم هم ارتباط است. کأن خداوند می گوید چه کمکی می خواهی؟ بنده در جواب می گوید: اهدنا الصراط المستقیم این آیه اگر هدایت تکوینی باشد یعنی دست من را بگیر و به صراط مستقیم ببر. بنده نفی نمی کنم که این آیه هدایت تشریعی را در بر نمی گیرد. هدایت تشریعی را هم می تواند در بر گیرد اما عمده هدایت تکوینی خاصه را شامل می شود. چون هدایت تشریعی اگر هم باشد به تنهایی کافی نیست: ﴿وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى‌ عَلَى الْهُدى‌ فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما كانُوا يَكْسِبُون﴾[45] ‌. یعنی ما قوم ثمود را راهنمایی کردیم (هدایت تشریعی) اما آنها کوری را بر هدایت و نور ترجیح دادند. هدایت تشریعی به تنهایی کافی نیست لذا بنده هر دو را در سوره حمد می خواهد. پس در هر حال آیه مشعر به هدایت تکوینی است.خدای متعال اگر می خواهد ما به راه راست برسیم باید دست ما را بگیرد

دلیل سوم: همین تعدی به دو مفعول فی نفسه است که برخی گفته اند در این صورت، هدایت به معنای ایصال به مطلوب است. این حرف صحیح است اگر دائمی هم نباشد در غالب آیاتی که با دو مفعول بیان می شوند بیانگر ایصال است مانند: ﴿إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين﴾[46] ‌. که در این آیه، هدایت به معنای إیصال است چون به پیامبر می گوید تو کسانی را که دوستشان می داری هدایت نمی کنی و پیامبر هدایت تشریعی نسبت به کسانی که دوستشان می دارد می کند اما وظیفه پیامبر ایصال به مطلوب نیست. البته در این آیه دو مفعول ندارد اما در آیه دو مفعول هم دارد و به این معنا آمده است: ﴿وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين﴾[47] ‌. در این آیه هم دو مفعول دارد و هم به معنای ایصال به مطلوب است. در آیه نمی گوید فی طریقنا بلکه می گوید ﴿فینا﴾[48] ‌ یعنی برای ما تلاش می کند. چنین کسانی ما دستشان را می گیریم و در راه های خودمان او را می بریم. وجالب است که ذیل این آیه می گوید: ﴿إن الله مع المحسنین﴾[49] یعنی معیت را ذکر می کند.

دلیل چهارم: هدایت تشریعی خدا عام است و هم شامل کفار و غیر کفار می شود در حالی که در اینجا مؤمن یک هدایت اختصاصی می خواهد و می گوید ﴿إیاک نعبد و إیاک نستعین﴾[50] ما اهل ایمان تو را عبادت می کنیم و از تو یاری می خواهیم و لذا: ﴿اهدنا﴾[51] . ما اهل ایمان را هدایت کن. و إلا هدایت تشریعی را خدا هم برای کفار و مؤمنین آورده است و کافر هم آن را می خواهد. این هدایت یک طلب خاص است و انعام هم قرینه همین است. مجموعه اینها باعث می شود که به نتیجه برسیم که در اینجا هدایت تکوینی را می خواهد یعنی خدایا دست ما را بگیر و ببر.

فخر رازی لطیفه ای را از ابراهیم أدهم نقل می کند که عربی همسفر با او (که از عرفا بود) شد ابراهیم پیاده بود و عرب او را نمی شناخت گفت إلی أین؟ إلی بیت الله گفت مثل این که تو مجنونی چون نه مرکب داری و نه توشه برداشته ای. گفت: إنَّ لی مراکب کثیرة و لکنک لا تری من مرکب های زیادی دارم تو آنها را نمی بینی. گفت چیست؟ گفت خدا به من مرکب هایی داده که اگر بلا از آسمان بیاید، مرکب صبر را سوار می شوم. اگر از آسمان نعمت بیاید مرکب شکر را سوار می شوم. اگر از آسمان قضا و قدر الهی بیاید مرکب رضا را سوار می شوم. در اینجا بود که آن شخص گفت: سر بإذن الله أنت الراکب و أنا الراجل. صاحب مرکب تو هستی و من پیاده ام و هیچ مرکبی ندارم.[52]

اگر بخواهیم به مقصود و راه مستقیم برسیم به مراکبی نیاز داریم و عقل به تنهایی و با هدایت تشریعی نمی تواند به مراتب انبیاء برسد. با شهوت – ولو نعمت الهی است - و بدون نظارت خداوند متعال که خداوند عفت را در کنار شهوت به ما عنایت کند، نمی تواند به مقصود برسد. ما نیازمند به هدایت تکوینی خداوند هستیم و لذا خداوند به ما تعلیم می دهد که چنین هدایتی را از خداوند بخواهیم.

 


[41] الدر المنثور في التفسير بالمأثور، السيوطي، جلال الدين، ج6، ص203.. –البته طبق نقل سیوطی سؤال اول را شخصی غیر از ابوبکر پرسیده و سؤال دوم را ابوبکر پرسیده است.(مقرر)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo