< فهرست دروس

درس تفسیر استاد غلامعباس هاشمی

98/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن/سوره حمد /ادامه آیه ۳ و آیه ۴/مالک یوم الدین

 

1- سوره حمد؛ ادامه آیه ۳

بحث ما در ﴿الرحمن الرحیم﴾[1] بود و مطالبی را به عرضتان رساندم.

نکته پایانی در این رابطه این است که نسبت به رحمت خدای متعال گاهی دیدگاه های انحرافی وجود دارد یکی از آن دیدگاه ها دیدگاه یأس، نا امیدی و تردید در رحمت خدا است.

حضرت رضا در روایتی که روز گذشته نقل کردیم فرمودند گناه نا امیدی آن شخص از رحمت حضرت حق بیش از گناه آن قتلی است که انجام داده است.

پس خداوند أرحم الراحمین است و همه گناهان را می بخشد و هیچ گناهی نیست که با توبه نبخشد. ﴿إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم﴾[2] ‌. البته خط قرمز دارد و آن حق الناس است که باید حلالیت طلبید و مردم را راضی کرد. گناهان بین ما و خدای متعال، بخشیده می شود.

در قرآن کریم می فرماید که یک چیز را نمی بخشیم و آن شرک است: النساء : 48 ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ﴾[3] . که چون بخشش الهی از باب فضل است برای هر کس بخواهد می بخشد.

این نشان می دهد که مکتب انحرافی که می گوید خداوند همه کس را در همه چیز می بخشد غلط است درست است که خدا کمتر از شرک را می بخشد: ﴿وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ﴾[4] اما به این اطلاق نیست بلکه ﴿لمن یشاء﴾[5] است خدا به هر کس که بخواهد میدهد.

1.1- محکومیت اندیشه اباحی‌گری در قرآن

این نشان می دهد که خدا انسان را بین خوف و رجاء قرار داده است و این خاطرجمعی برای کسی وجود ندارد که خدا همه گناهان را می بخشد. پس این خاطرجمعی وجود ندارد مخصوصا برای کسانی که دنبال اندیشه اباحه گری [هستند]. اندیشه اباحه گرانه محکومترین اندیشه ها در نگاه قرآن به رحمت حضرت حق است. شخص فکر می کند چون خداوند أرحم الراحمین است هر کار که کند خداوند او را می بخشد و می گوید ما به فضل و رحمت خدا امید بسته است. ایمان به قیامت و خدا دارد اما به لوازم آن تن نمی دهد و این بسیار خطرناک است. لوازم ایمان، حفظ نفس از محرمات است و اعمال واجبات و فرائض الهی است و این شخص نمی خواهد به آن تن بدهد.

معنای رحمت حق در ضمن یک مثال مانند یک کشاورز است که در واقع امید به رحمت حق در رهن یک عمل است کشاورزی که هیچ کاری نکرده و تخمی نکاشته است و زمینی را آبیاری نکرده است، ممکن است بگوید من فصل بهار از این زمین به فیض خدا محصول برداشت خواهم کرد؟ این نگاهی سفیهانه است به حضرت حق است که من هیچ کار نکرده باشم و بهار محصول برداشت کنم.

اما کشاورزی که شخمی زده و دانه ای در زمین کاشته اما می داند آن چه که باید می کرده نکرده است آبیاری به موقع نکرده دانه های اصلاح شده را نکاشته، باران هم به موقع نباریده عوضش سیل و طوفان هم آمد اما این آدم فصل بهار می تواند بگوید امیدواریم به رحمت حق ببینیم امسال چه می شود این امید عاقلانه است نه سفیهانه.

و لذا توقع ما از اسماء الهی باید معقول باشد نه سفیهانه. اندیشه اباحی گری پشتش نمی تواند توقع رحمت حضرت حق را به تمام معنی داشته باشد بلکه آن چه در توان او است اطاعت کند و از فرائض انجام دهد و باقی را به خداوند بسپارد. این قید ﴿لمن یشاء﴾[6] در آیه ما را بین خوف و رجاء نگه می دارد.

پس ﴿إن الله یغفر الذنوب جمیعا﴾[7] مقید به همین ﴿لمن یشاء﴾[8] است تا إنسان بین خوف و رجاء بماند.

در روایتی پیامبر (ص) فرمودند: خدا آن عالمی را که مردم را فقط به رحمت حق امیدوار می کند و از عذاب و کمینگاه الهی بر حذر نمی دارد لعنت کند و خدا لعنت کند عالمی که مردم را فقط از عذاب می ترساند و آنها را به رحمت حق تعالی امیدوار نمی کند.

خوف و رجاء در واقع دو بال هستند که با هم انسان را به رشد و کمال می رسانند.

امروز تفکر اباحی گری متأسفانه در جامعه هست. اندیشه ای که گونه ای إلقاء می کند که کأنّ با اندک روشن دلی و امیدی انسان از همه این هلکات عبور خواهد کرد. این چنین نیست. خدایی که می گوید ﴿الرحمن الرحیم﴾[9] بلافاصله می فرماید: ﴿مالک یوم الدین﴾[10]

وجه این که این دو تعبیر در کنار هم آمده این است که اللهی که وصف ﴿الرحمن الرحیم﴾[11] دارد وصف ﴿مالک یوم الدین﴾[12] را هم دارد. لذا خداوند مسأله قیامت را در این جا مطرح می کند. (چند دقیقه ای استاد به سؤالات پاسخ دادند که در متن نیاورده شد)

2- سوره حمد آیه ۴: مالک یوم الدین

 

2.1- قرائت‌های مختلف

من قبل از ورود به تفسیر ﴿مالک یوم الدین﴾[13] در رابطه با قرائات در این آیه خدمت شما مقدمه ای را عرض کنم:

شیعه دو قرائت بلکه سه قرائت دارد: مالک، ملک و ملیک مشهور قرائات ما مَلِک است اما مشهور در عمل مالک است و من کمتر کسی را دیده ام که در قرائتش ملک بخواند و بعضی احتیاط می کنند و هر دو قرائت را می خوانند.

روایات ما را مرحوم مجلسی در جلد 82 صفحه 22 بحار الأنوار نقل کرده است. روایت داریم که حضرت صادق علیه السلام به مالک و ملک قرائت می کردند.[14]

و بین اهل سنت روایاتی وجود دارد که به روایتی عجیبی از سیوطی برخوردم که خواهم خواند.

ثعلبی از مفسرین اهل سنت در الکشف و البیان ج1 ص112[15] (کتاب تفسیری اش) ده تا قرائت در این مورد نقل کرده است که سه قرائتش برای مالک است یکی وصف (به جرّ مالک) و یکی مبتدا (به رفع مالک) و یکی منادا (به نصب مالک) گرفته است. سه قرائت هم در ملک گرفته است به همان تفصیل مالک. یک قرائت گفته مَلک که مصدر به معنای اسم فاعل است. یک قرائت مُلک و یکی ملیک و یکی آن را فعل گرفته است: مَلَکَ یوم الدین

أبوعبیده از مفسرین دیگر اهل سنت، در کتاب مجاز القرآن[16] مالک به نصب خوانده (منادا) و شاهد آن إیاک نعبد است که مصلی می گوید یا ﴿مالک یوم الدین إیاک نعبد و...﴾[17]

دیگران از اهل سنت به سه چهار قرائت اکتفا کرده اند.

اما جلال الدین سیوطی در کتاب دُرّ المنثور ج1 ص 14[18] دو سه روایت نقل می کند که یکی از آنها تعجب مرا برانگیخت.

یک روایت آن را از زهری نقل می کند: پیامبر و ابوبکر و عمر، مالکِ قرائت می کردند و اول کسی که مَلِک خوانده مروان بوده و کأن از خودش در آورده است. سپس روایتی را از ابن شهاب (گمانم همان زهری است) نقل می کند که تعجب من را بر می انگیزد: پیامبر و ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه و یزید بن معاویه، مالک می خواندند و اول کسی که ملک خوانده است مروان بوده است.

عجیب است که منظورش از این که یزید این قرائت را می خوانده است چیست؟ آیا می خواهد به فعل او استناد کند و یزید را در کنار پیامبر ذکر کرده است که خیلی مستهجن است. حتی اکثر علمای اهل سنت حکم به کفر یزید کرده اند و نام او را در برابر کسانی که فعل آنها به عنوان حجت باشد حتی در کنار خلفاء آوردن، بسیار مستهجن است.

اما شاید منظور او از نقل این روایت این بوده است که قرائت مالک درست است همگان مالک خوانده اند حتی یزید. اما به طور کلی این عجیب است که دانشمندی مانند سیوطی برای تمسک به فعل صحابه یا خلفا، یزید را هم در کنار آنها ذکر می کند.

اینها مجموعه روایاتی بود که درباره قرائت مالک یا ملک داشتیم. اما قرائت ملیک، خیلی ضعیف است و لو این که در قرآن ملیک به معنای سلطه به کار رفته است: القمر : 55 ﴿في‌ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِرمعنای مالک﴾[19]

2.2- معنای «مالک»

مالک از مِلک و مَلِک از مُلک مشتق است. مالک یعنی اختیار چیزی را داشتن به گونه ای که دیگران حق تصرف در آن را نداشته باشند. مَلِک یعنی سلطنت داشتن، حکم رانی و فرمانروایی داشتن.

هر مالکی به نوعی پادشاهی بر مملوک دارد اما هر ملکی مالکیت بر رعیت ندارد به همین دلیل بعضی گفته اند که مناسب با این عبارات این است که مالک را به کار ببریم چون در آن هر دو معنا نهفته است. بعضی هم گفته اند که أولی این است که ملک را به کار ببریم چون مناسب با روز قیامت همین است و درست هم همین قول است چون بارزترین صفت خداوند در روز قیامت سلطه خداوند بر مخلوقات و عدم اختیار آنان است.

این آیات را اگر ما ببینیم اصلا معلوم می شود چرا مالک را خداوند به ﴿یوم الدین﴾[20] اضافه کرده است چون خدا در دنیا هم مالک و ملک است اما در این آیه ﴿یوم الدین﴾[21] را ذکر کرده است به دلیل این که در آخرت چه ملک باشد و چه مالک، مالکیت و مُلک الهی خودش را بهتر به مخلوقات نشان می دهد. در این دنیا به خیال انسان فکر می کند مالک است و سلطه ای دارد اما قیامت که می شود هم قدرت ها سلب می شود و هم مالکیت ها سلب می شود. مرگ همه چیز را از آدم می گیرد. صحبت و سخن پیرامون این است که چرا مالک به ﴿یوم الدین﴾[22] اضافه شده است؟ مگر در غیر ﴿یوم الدین﴾[23] مالک یا ملک نیست؟! وجهش این است که در ﴿یوم الدین﴾[24] خودش را به طور کامل ظهور و بروز می دهد. با مرگ، انسان از تمام داشته های خود عریان می شود از قدرت و شهرت و فرزند و عیال و مال و از تمام جاذبه های اجتماعی ای که آنها را متعلق به خودش می دانست و از تمام جاذبه های طبیعی و جاذبه هایی که در اطرافش وجود داشت، مرگ یک لحظه و آنا ما از انسان می گیرد و تعجب از انسانی است که مرگ می آید و بالإجبار همه دارای او را می گیرد چرا خودش مقداری از این دارایی ها را برای خدا نمی دهد.

انسان دیگر هیچ چیز ندارد و وارد قیامت می شود. این آیات وضعیت ورود انسان به این عرصه ها را نشان می دهد:

﴿وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ﴾[25] ‌ -﴿ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّين﴾[26] ‌ - ﴿يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّه‌﴾[27] . (سوره انفطار) روزی که هیچ کس نسبت به کسی اختیاری ندارد و امر و دستور و حکومت و قدرت در آن روز مخصوص خدا است.

﴿يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا يَخْفى‌ عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْ‌ءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار﴾[28] . در این آیه اصلا مُلک آمده است که روز قیامت حکومت و فرمانروایی برای کیست؟ هم مقهور خدا هستند. این آیات نشانگر این است که فرمانروایی الهی در آن جا چقدر ظهور و بروز می کند.

﴿وَ كُلُّهُمْ آتيهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَرْدا﴾[29] . قبیله ها و نسب ها از بین می رود و همه تنها محضر خداوند می آیند و دیگر ﴿يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُون﴾[30] ‌ نسب کلا قطع می شود البته انسان یک مالکیت دارد ﴿إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليم﴾[31] ‌. این نافع است و این هم در واقع مربوط خداوند است که خدا در آن دل حاکمیت دارد و در دنیا هم خدا در آن دل حاکمیت داشته است و این حاکمیت دو گانه نیست.

اما حال انسان که این گونه بدون نسب و ثروت می آید چطور است؟

آیه دوم سوره حج: ﴿يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى‌ وَ ما هُمْ بِسُكارى‌ وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَديد﴾[32] . می بینی که هر شیر دهنده ای از شیر خواره خود غافل می شود و هر بارداری بار خودش را می اندازد. نگاه می کنی فکر می کنی مردم مست هستند اما آنها مست نیستند بلکه از عذاب خدا می ترسند.

2.3- نقش تربیتی مسأله معاد

قرآن کتاب داستان نیست کتاب ترس و وحشت نیست بلکه کتاب هدایت است. ثلث آیات قرآن یعنی بالای دو هزار آیه قرآن مربوط به معاد است این نشان می دهد که معاد در تربیت انسان چه تأثیری دارد. این جایگاه معاد و خووف و ترساندن و ترسیدن از این روز در هدایت و تربیت انسان را نشان می دهد. این نیست مگر نقش تربیت و هدایت گری این آیات در هدایت انسان.

انسان اگر روز پشتی را برای حساب و کتاب نبیند..

صعصعة بن سوهان به پیامبر گفت شما که ادعای پیامبری می کنید می توانی از آن چه بر تو نازل شده است به من بگویی؟ حضرت فرمودند: ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه﴾[33] ‌ - ﴿وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‌﴾[34] صعصعه گفت کافی است.

دل گفت مرا علم لدنی هوس است      تعلیمم کن تو را اگر دسترس است.

گفتم که الف گفت دگر هیچ مگو     در خانه اگر کس است یک حرف بس است

2.3.1- داستانی درس‌آموز

یک داستانی که درس برای ما انسانها در آن است:

کشتی ای غرق شد و اهالی آن همه غرق شدند و یک موش و گربه ای زنده ماندند و سوار بر تخته ای شدند. این مثال ما و معاد است. موج های خیلی خطرناکی به این تخته نزدیک می شد گربه ای که از چند متری به موش حمله می کند و موشی که از چند متری از گربه می گریزد تکان نمی خوردند چون می دانستند حرکت اضافی باعث می شود توازن به هم می خورد و موج آنها را غرق می کند. به دلیل ترس از موج پشت سر:

نه بود آن موش را پای گریز     نه بود آن گربه را دندان تیز

این که این همه قرآن مسئله معاد و ترس را مطرح می کند به دلیل نقش مسأله معاد در تربیت و هدایتگری انسان است. آن وقت در خود قیامت این آیات نور است ما باید بالای منبر ها در بحث معاد بحث کنیم و شاخه های آن را برای جوانان و مردم باز کنیم.

﴿في‌ جَنَّاتٍ يَتَساءَلُون﴾[35] ‌ - ﴿ما سَلَكَكُمْ في‌ سَقَر قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ* وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ* وَ كُنَّا نخُوضُ مَعَ الخَائضِينَ*وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ﴾[36] . بهشتی ها از جهنم می پرسند که چه شد به جهنم آمدید؟ آنها جواب می دهند: نماز نمی خواندیم و اطعام مسکین نمی کردیم. ما روز معاد را تکذیب می کردیم.

این آیه از غرر آیات است: ﴿لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِساب﴾[37] ‌. این ها عذاب شدید دارند چون روز حساب و قیامت را فراموش کردند.

ابا عبد الله الحسین یکی از فرمایشاتشان این بود: یا شیعة آل أبی سفیان إن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم[38] . آنها معاد را فراموش کردند. لهو و لعب به مسائل دنیوی و جاذبه های قدرت و ثروت، آنها را از روز حساب غافل کرده است.

انسان از روز معاد وقتی غافل شود کارش به جایی می رسد که حجت و برهان واضح خدا را سر می برد و از روی او عبور می کند چون معاد و مرصاد را فراموش کرده است ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصاد﴾[39] و ﴿مالِکِ یَومِ الدِّینِ﴾[40] را فراموش کرده است.

پس فلسفه اضافه شدن مالک به یوم الدین است که در آن روز ملکیت خدای متعال ظهور پیدا می کند و لفظ مالک یوم الدین و قیامت را کنار رحمت قرار دادن این را می رساند که رحمت در کنار حساب و کتاب دو بال سعادت و صعود انسان خواهد بود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo