< فهرست دروس

درس تفسیر استاد غلامعباس هاشمی

98/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن/سوره حمد /نام‌های سوره/ فضیلت سوره/آیه ۲

 

1- تفسیر سوره حمد

 

اولین سوره قرآن کریم که در آغاز قرار گرفته است سوره مبارکه حمد است. ما در این باره چند بحث داریم. یکی در مورد نام های این سوره و یکی در مورد فضائل آن و سپس وارد تفسیر آیات می شویم.

 

1.1- بحث اول: نام های این سوره

بحث اول: شیعه و سنی هفده نام برای این سوره ذکر کرده اند تفاسیری مثل مجمع البیان و تبیان و المیزان و نمونه و از اهل سنت نیز مثل کشاف و جامع البیان و کتب دیگر نام های هفده گانه را مطرح کرده اند که پنج تا از این اسامی خیلی مشهور است.

1.1.1- شفاء

اولین نام: شفاء که در السنه می گویند حمد شفاء. و روایات زیادی در رابطه با شفاء مریض با خواندن این سوره داریم و حتی بالاترش را امام صادق علیه السلام فرمودند اگر این سوره بر بالین مرده ای خوانده شد و زنده شد ما کان عجبا کاری عجیبی نیست. البته چه کسی بخواند مهم است در واقع آن دل و نفس است که این تأثیر را می گذارد و قرائت و أوراد و أذکار در دستان اولیاء خدا مثل یک سلاح است.

خیلی ها نماز باران خواندن اما باران نیامده است اما هر وقت امامان ما خوانده اند باران آمده است. در قم خیلی ها نماز باران خوانده بودند اما نماز باران آسید محمد تقی خوانساری باران عجیب و غریبی را نازل کرد. بنابراین این که حمد را هفتاد مرتبه بالای سر مرده ای خواندیم، نیاز به دم مسیحایی و ولایت تکوینی دارد چون با خواندن صرف سوره حمد مرده، زنده نمی شود. ثواب اذکار محفوظ است اما تأثیرات در تکوین کار ولایت تکوینی خود خداوند است که خداوند از ولایت خود به هر کس داده است، می تواند با این أذکار چنین تصرفی را بکند.

1.1.2- حمد:

دومین نام: حمد. دلیلش هم آغاز سوره با حمد و ستایش خداوند است.

1.1.3- فاتحة الکتاب

سومین نام: فاتحة الکتاب. یعنی گشاینده کتاب که آغازین سوره کتاب خدا با سوره حمد آغاز می شود. البته بعضی گفته اند مراد از کتاب نماز است زیرا در قرآن نماز به معنای کتاب آمده است: النساء 113: ﴿إنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتا﴾[1] پس فاتحة الکتاب یعنی گشاینده نماز چون اول هر نمازی با سوره حمد شروع می شود و هر دو نیز ممکن است صحیح باشد.

1.1.4- اُمّ الکتاب

چهارمین نام: أم الکتاب. أُمّ معانی گوناگونی دارد معنای اصلی آن مادر است. به مادر أُمّ می گویند زیرا کودک هر جا برود به آغوش او باز می گردد. عرب به هر چیزی که چیزهای دیگر به آن برگردد، أمّ می گوید. به مکه أم القری می گوید زیرا تمام سرزمین ها از آن جا از دل آب بیرون کشیده شده اند و اولین مکان که ساخته شده است مکه بوده است: آل‌عمران : 96 ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمين﴾[2] ‌. خانه ها و آبادی های دیگر از آن جا آغاز شده است.

به حمد أم الکتاب می گویند زیرا همه قرآن به سوره حمد باز می گردد. در علم بدیع صنعتی وجود دارد که سه مطلب است. گاهی حسن تخلص و گاهی حسن ابتدا و گاهی حسن انتهاء می نامند. براعت و استهلال را در همین حسن ابتداء می آورند براعت یعنی بلندی و استهلال یعنی به پیشواز رؤیت ماه رفتن (چون بر بلندی می ایستادند و طلب هلال می کردند) (البته براعت به معنای زحمت هم هست چون هلال اول ماه خیلی ریز است و آن را با زحمت می دیده اند)

براعت و استهلال در علم بدیع، به این می گویند که شاعر یا نویسنده آن چه را که در کل متن می خواهد بیاورد در اول متن به عنوان یک بیت یا کلمه در ابتداء می آورد و باقی تفصیل همان است مثل بیت اول حافظ:

ألا یا أیها الساقی أدر کأسا و ناولها     که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها

این بیت نشان می دهد که این شاعری که آشنا و مسلّط به ادب است نشان میدهد که تمام دینوانش در رابطه با مشکلات عشق و رسیدن به معشوق است. همه راه های دشوار برای رسیدن به معبود و معشوق را که مطرح می کند، از دل همین یک بیت بیرون می آید.

شاعر دیگری را ببینید:

بشنو از نی چون حکایت می کند      وز جدایی ها شکایت می کند –

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند      در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

این نشان می دهد که در کل مثنوی می خواهد از جدایی عاشق از معشوق و مرارت ها و ملامت ها و محرومیت ها سخن بگوید.

أم الکتاب که به سوره حمد می گویند از باب براعت و استهلال است یعنی تمام قرآن باز می گردد به سوره مبارکه حمد. در رابطه با این مطلب هم روایت داریم و هم این که مسأله روشنی است.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: آن چه که از رحمت و بخشش و فیوضات هست در ﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾[3] جمع است و آن چه از ستایش های اوصاف خداوند و نعمات او هست در ﴿الحمد لله﴾[4] جمع است و هر چه از عوالم مختلف از خلقت خداوند در قرآن سخن گفته است، در کلمه عالمین جمع است. و هر چه از رحمت و غفران و ستاریت است در رحمن و رحیم [﴿الرحمن الرحیم﴾[5] ] جمع می شود. و هر چه از أخبار برزخ و بهشت می باشد در ﴿مالک یوم الدین﴾[6] جمع است. و هر چه از بندگی و عبادت و پرستش أولیاء و أنبیاء مسائل مختلف است در ﴿إیّاک نعبد﴾[7] است و آن چه که از نیازمندی های بندگان به خداوند است در ﴿ایاک نستعین﴾[8] ، و هر چه راه های أولیاء و أنبیاء و هدایتگرانه در قرآن مطرح است در ﴿اهدنا الصراط السمتقیم﴾[9] و هر چه تبیین این صراط و نعمت های خداوند است در ﴿صراط الذین أنعمت علیهم﴾[10] و هر چه غضب و قهر الهی است در ﴿و لا الضالین﴾[11] جمع شده است.

این همان براعت و استهلال اهل ادب است و رعایت آن در شعر و سخن یکی از فنون بلاغت است.

1.1.5- سبع المثانی

پنجمین نام: سبع المثانی یا سبع من المثانی. هفت آیه از مثانی. مثانی جمع اسم مفعول است یعنی چیزهایی که تثنیه و تکرار شده است. چرا می گویند هفت آیه ای که از مثانی است؟ چون این هفت آیه تکرار زیاد دارد. مثل إیاک و الرحمن الرحیم که هم در بسم الله و الرحمن الرحیم است. و یا وجه تسمیه آن است که این هفت آیه در نماز تکرار می شود چون در هر نماز دوبار حمد خوانده می شود. وجوه دیگری را نیز ذکر کرده اند.

 

از نظر بدیع حسن ابتدا و تخلص و انتهاء داریم. یعنی متکلم باید کلام را خوب با کلمات دلنشین شروع کند که مخاطب تا گوش کرد میخ کوب شود. خوب هم باید حسن تخلص داشته باشد. تخلص یعنی عبور از یک موضوعی به موضوع دیگر به صورت خیلی نرم به گونه ای که مخاطب عدول از این موضوع به موضوع دیگر را متوجه نشود. ﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾[12] رفت به سراغ ﴿الحمد لله رب العالمین﴾[13] سپس به سراغ ﴿الرحمن الرحیم﴾[14] سپس ﴿مالک یوم الدین﴾[15] و قیامت. سپس منتقل به زبان بنده: ﴿إیاک نعبد و إیاک نستعین﴾[16] سپس منتقل به هدایت: صراط مستقیم شد. این موضوعات متعدد است و مخاطب نمی فهمد چقدر موضوع متعدد در یک جمله مطرح می شود.

معروفترین مثالی که أدباء در قرآن می زنند این آیه شریفه است: النور : ﴿35 اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في‌ زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضي‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‌ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليم‌﴾[17] . در این آیه موضوعات متعدد مطرح می شود و دوباره به همان موضوع اول (نور علی نور) باز می گردد.

در سوره مبارکه حمد هم براعت و استهلال رعایت شده و هم حسن تخلص و حسن ابتداء. ابتداء قرآن از رحمت و ستایش خداوند شروع شده است و انتهاء قرآن از مبتلا ترین مسئله روز آن زمان و هر زمانی چیده شده است : ﴿من الجنة و الناس﴾[18] .

اینها أسامی معروف سوره مبارکه حمد می باشند که مطرح شده اند. دوازده اسم دیگر هم ذکر کرده اند که به آنها نمی پردازیم.

 

1.2- بحث دوم: فضیلت سوره حمد

یک فضیلت از طبری در جامع البیان نوشته ام که روایتی را نقل می کند و یک روایتی را هم از امیر مؤمنان که تمسک از پیامبر کرده اند و به قرآن مربوط است. حضرت در فضیلت سوره حمد می فرمایند: إن الله عز و جل قال لی یا محمد (ص) و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم فأفرد الامتنان علیَّ بفاتحة الکتاب و جعلها بإزاء القرآن الکریم[19] (ای پیامبر ما به تو هفت آیه از مثانی و قرآن عظیم داده ایم. خداوند در این آیه به من منت گذاشته است که قرآن و حمد را به من داده است و سوره حمد را به إزاء کل قرآن قرار داده است) عیون أخبار الرضا ج1 ص 270. و در روایات فراوانی هم داریم که هر کس سوره حمد را قرائت کند مانند این است که کل قرآن را تلاوت می کند.

طبری را روایتی نقل می کند که می گوید من از روایات معتبره و صحیحه دیدم که اسم اعظم خدا در سوره حمد است. زیرا به ما رسیده است که در هر سوره ای که هفت حرف از حروف الفبا نباشد در آن سوره اسم أعظم است و در سوره حمد این حروف هفتگانه وجود ندارد: (فاء - جیم - خاء – شین – ظ – ز - ف)

البته أسمائی که مربوط به خدا و أولیاء خدا است از آسمان نازل شده است و همه فلسفه دارند و با مسمی مرتبط می باشند نه مثل اسم های امروزی که خیلی با مسمی ارتباط ندارد. البته از نظر روانشناسی اسمی که بروی کسی می گذارند رفته رفته با صدا کردن آن اسم، آثار تربیتی را بروی آن شخص می گذارد.

این که کسی را مدام حمیراء یا فاطمه صدا بزنند رفته رفته بروی او آثاری را می گذارد. پدر مادر ها می گویند ما دوست داریم که این اسم را بروی بچه خود بگذاریم غافل از آن که این اسم گذاری ها خودش بنای تأثیرات تربیتی را روی فرزندان می گذارد. تمام أسمائی که روی سوره ها و بعضی آیات و اهل بیت گذاشته شده است همه بر اساس محتوا و مسمّی بوده است کما این که در رابطه با پنج اسم از اسامی سوره حمد، دیدیم که این گونه می باشد.

 

1.3- بحث سوم: تفسیر آیه دوم سوره حمد

 

﴿الحمد لله رب العالمین﴾[20]

 

1.3.1- توضیح واژگان

1.3.1.1- الحمد

حمد به معنای ستایش است. ستایش مخصوص خدا است. معنای الله را هم بیان کردیم.

1.3.1.2- ربّ

چند معنا ذکر کرده اند مثل مالک، صاحب، سرور،خدا، تربیت کننده. اما رب به کسی می گویند که نیاز های یک شخص را دم به دم بر آورده کند و چرایی آن را طبق آیه قرآن عرض می کنیم

عالمین: جمع عالم مانند عوالم که عوالم بیشتر برای ذوی العقول است و لذا بعضی گفته اند عالمین برای غیر ذوی العقول مثل آسمان و زمین است نه برای إنس و جنّ. عالَم به معنای مخلوق و مصنوع است و عالمین یعنی مصنوعات.

حمد در مقابل چیست؟ در برابر ذم است گاهی کسی را ستایش و گاهی او را نکوهش می کنیم حمد به معنای ستایش است لذا هر ترجمه ای که حمد را به معنای ستایش کرده است درست می باشد. اما شکر در برابر کفران است. شکر سپاسگذاری و کفران ناسپاسی است بین ستایش و سپاس گذاری فرق است. سپاس گذاری، تشکر است اما ستایش مدح و توصیف شخص است.

﴿الحمد لله﴾[21] ألف و لام حمد استغراق است یعنی تمام حمد ها چه آن حمدی که مستقیم می گوید خدایا تو را ستایش می کنیم و چه آن حمدی که غیر خدا را مانند هنرمندی را ستایش می کند برای خدا است زیرا آن هنری که سبب ستایش شده است برای خداوند است پس هیچ کس مستحق ستایش به جز خداوند است هر چه هست بالاستقلال یا بالواسطه برای خداوند است. خدا همه هنر ها را نگه داشته است:

به اندک التفاتی زنده دارد آفرینش را      اگر نازی کند آنی فرو قالب ها

لام هم برای اختصاص است یعنی همه ستایش ها مخصوص خداوند متعال است.

1.3.1.3- رب العالمین

رَبّ به چه معناست؟ معنای لغوی آن یعنی کسی که نیاز دیگران بر می آورد و خود قرآن کریم شاهد بر این معنا است. در این آیات حضرت ابراهیم ربّ را توصیف می کنند: الشعراء : 77 ﴿فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لي‌ إِلاَّ رَبَّ الْعالَمين‌﴾[22] . همه دشمن هستند به جز رب العالمین. حال می خواهد رب را برای ما در این آیات توضیح دهد. الشعراء : 78 ﴿الَّذي خَلَقَني‌ فَهُوَ يَهْدين﴾[23] ‌ کسی که مرا آفریده و دم به دم (مضارع) راهنمائی و هدایت می کند. الشعراء : 79 ﴿وَ الَّذي هُوَ يُطْعِمُني‌ وَ يَسْقين﴾[24] ‌ کسی که به من طعام می دهد و تشنگی ام را بر طرف می کند الشعراء : 80 ﴿وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفين﴾[25] ‌ کسی که وقتی من مریض میشوم مرا شفا می دهد الشعراء : 81 ﴿وَ الَّذي يُميتُني‌ ثُمَّ يُحْيين﴾[26] ‌ کسی که می میراند و مرا زنده می کند الشعراء : 82 ﴿وَ الَّذي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لي‌ خَطيئَتي‌ يَوْمَ الدِّين﴾[27] ‌. کسی که طمع و امید دارم که گناهان مرا در روز قیامت ببخشد. پس این آیات نشان می دهد ربّ کسی است که نیازهای متربی را دم به دم بر آورده می کند.

در غیر الله رب همیشه با اضافه می آید مانند رب البیت. در الله بدون اضافه و با ألف و لام می آید و اگر در مواردی اضافه شده است به دلیل توهمی است که مخاطب دارد و با عقیده او می خواهد صحبت کند.

پس آیات قرآن نشان می دهد که مراد از ربّ در واقع کسی است که دم به دم پرورش می دهد نه به معنای مدبِّر نیست زیرا مدبر از دَبر و کسی است که آینده کار را می بیند.

1.3.1.4- عالمین

جمع عالَم یعنی خدای تمام عالم ها. عالم یعنی مخلوق و مصنوع. مگر خداوند چقدر عالم دارد؟ روایات شیعه و سنی در تعداد عالم فراوان است.

دو روایت:

از سعید بن مسیِّب (الکشف و البیان ثعلبی ج1 ص 112) : هزار عالم داریم که ششصد تا در دریا و چهار صد تا در خشکی است[28] .

روایت دیگر از کعب الأحبار (این روایت حرف خوبی است به نظرم ولو این که روایت هم نباشد) : لا یحصی عدد العالمین إلا الله. هیچ کس نمی تواند عدد عالمین را جز خدا بگوید. قال الله ما یعلم جنود ربک إلا هو[29] . زیرا عدد سپاهیان خدای متعال را کسی نمی داند. وقتی جنود خداوند بی نهایت است عوالمش هم می تواند بی نهایت باشد.

در روایات شیعه روایات فراوانی در رابطه با عالم هست اما خود قرآن عالم را از زبان حضرت موسی این گونه معنا می کند. ابتدا حضرت موسی به فرعون می فرمایند: الزخرف : 46 ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‌ بِآياتِنا إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَقالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعالَمين‌﴾[30] من پیامبر رب العالمین هستم. فرعون می گفت که من رب مصر هستم حال می خواهد بداند که رب العالمین چیست؟ الشعراء : 23 ﴿قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمين﴾[31] ‌ رب را فرعون می دانست چیست اما عالمین را نمی دانست. مثل این که کسی می گوید من استاد دانشگاه صنعتی شریف هستم استاد را می دانید چیست اما صنعتی شریف را نمی دانید چیست. به همین دلیل حضرت موسی عالمین را در جواب او توضیح می دهد. الشعراء : 24 ﴿قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنين﴾[32] ‌ یعنی هر هفت آسمان و هر هفت زمین و آن چه که میان آنها است، همه اینها جزء عوالم هستند این که خدای متعال عالمین را آورده است از باب این آورده است که ما بینهما در پیش این آسمان و زمین دیگر چیزی نیست پس از باب غلبه عوالم نمی آورد بلکه عالمین می آورد. بعضی عالم را به انسان و بعضی انسان و ملک و جن اختصاص داده اند اما آیه معنا را برای ما روشن کرد.

 

1.3.2- نکات

نکته اول: این همه عالم اگر بخواهیم رب العالمین را بشناسیم باید دو چیز را بشناسیم یکی رب و یکی عالمین که شناخت هیچ یک برای ما ممکن نیست اما خوشا به حال کسی که به این جا برسد که بفهمد این جهل چه میزان است.

زمانی که سقراط در یونان زندگی می کرد در آتن معابدی بود که رئیس الهه ها در معبد اصلی آتن زندگی می کرد. مردم از او درخواست کردند که از این خدایان سؤال کن ببین که داناترین شخص در آتن کیست. او پرسید و جواب داد که داناترین انسان ها سقراط است. به سقراط گفتند و او تعجب کرد و گفت من که فرقی با دیگر دانشمندان ندارم ما همه نادانیم چطور آنها مرا انتخاب کرده اند؟ خیلی فکر کرد و جواب را پیدا کرد و گفت که من یک چیزی می دانم که آنها نمی دانند و آن این که من می دانم که نادانم اما آنها نمی دانند که نادان هستند و به دلیل این دانایی من خداوند فرموده که من داناترم.

این که انسان به اینجا برسد که در مقابل عظمت پروردگار بفهمد که من هیچ نمی دانم یک مقام و دانشی است. حال در میان این عالمین میلیاردها سیاره و ستاره هایی که برخی از آنها شش میلیارد سال نوری با زمین فاصله دارد و شش میلیارد برابر زمین است (کتاب جوان در اصل فضا از آیت الله نوری همدانی که تحقیقی در مورد ستارگان و اکتشافات است) در میان این عظمت خداوند بنده ای را به نام انسان انتخاب کند و بگوید الصافات : 79 ﴿سَلامٌ عَلى‌ نُوحٍ فِي الْعالَمين﴾[33] ‌. سلام به بنده ای در میان این همه عوالم بدهد. البته بالاتر از این را به پیامبر ما داده است: الأحزاب : 56 ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليما﴾[34]

نکته دوم: اگر تمام حمد ها مخصوص خدا است به این معنا است که همه نعمت ها از خداوند می باشد و لذا بهترین اسم این است که اسم این سوره را سوره ولایت خدا بگذاریم. این سوره واقعش سوره ولایت خداوند است. وقتی حمد را در اول کلام این گونه تبیین می کند این سوره ولایت است. نماز را با سوره حمد می خوانیم در واقع اعتراف به ولایت خداوند می کنیم. البته همه عبادات ظاهرشان مناسک است اما باطنشان ولایت است. اما نماز محتوایش هم ولایت می باشد ولی سائر عبادات ظاهرش مناسک و گرسنگی است ظاهر حج ریاضت و بطنش ولایت الهی است اما نماز ظاهرش هم ولایت است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo