< فهرست دروس

درس تفسیر استاد غلامعباس هاشمی

98/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات ورود به تفسیر/۱) اعجاز قرآن /ابعاد اعجاز قرآن/عدم اختلاف/ادعاهای تناقض و اختلاف در قرآن

 

بحث ما در مبحث تناقض بود که یکی از عناصر اعجاز قرآن کریم است که در آیه 82 سوره نساء بیان شده است: ﴿أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا﴾[1] .

این اولا عرض شد که مربوط به اعجاز کل قرآن است نه یک سوره و ده سوره بلکه تناقض یک آیه و یا یک کلمه را شامل می شود

این اختلاف هم که در آیه مطرح می شود، ابعاد گسترده ای دارد. هم اختلاف تاریخی (یعنی چیزی را بگوید که از جهت نقل های تاریخی مخالف باشد)، هم یافته های علمی قطعی و یا از لحاظ فصاحت و بلاغت اختلاف داشته باشد مثلا کلمات مناسب و صحیح داشته باشد و از طرفی کلمات رکیک. اگر در قرآن مطالبی یافت شود با محتوای بالا اما در بخش دیگر، کلماتی محتوای پائین را بیاورد، این هم نوعی اختلاف است. یا احکام تشریعی آن با هم ناسازگار باشد و یا خبر های غیبی با هم ناسازگار باشد (چند مورد از أخبار آن درست و چند مورد نادرست در بیاید)

دامنه این اختلاف و تناقض و تعارض بسیار دامنه وسیعی است؛ تناقض در حق، اصلا راه یافتنی نیست چرا می گویند نقیض سالبه کلیه موجبه جزئیه است و عکسش را می گویند نقیض موجبه کلیه سالبه جزئیه است؟ زیرا در حقیقت و یقین نقض باطل است قرآن هم همین است ﴿لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه﴾[2] . چون نقض باطل است نمی تواند در قرآن را پیدا کند.

فلذا یک نقض در قرآن نمی تواند راه پیدا کند اما اعجاز این جا است که در آیه ای از سوره مبارکه یونس پیامبر فرمایشی را دارد که خیلی مهم است. حتی اگر قرآن را پیامبر به عنوان معجزه هم نمی آورد و همینجوری ادعای نبوت می کرد ای بسا که مردم می باید قبول می کردند: ﴿قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَ لا أَدْراكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُون﴾[3] . (مرجع ضمیر من قبله، نزول قرآن است)

یعنی من یک عمر (چهل سال) در بین خودتان بودم و زندگی کرده ام. اخلاق من را دیده اید و یک دروغ و نیرنگ از من ندیده اید. من اختلافات شما را برطرف کردم، من صله رحم را آوردم من ظلم ستیزی را آوردم اما یک عمر من در بین شما بودم و کسی به من درسی نداده است و نه خوانده و نه نوشته ام.

اگر این دو مطلب را کنار هم بگذاریم که آورنده قرآن در جامعه جاهلی، نه خوانده و نه نوشته پس قرآن را هم اگر نمی آوردم باز عقلتان برای کمال و اصلاح گری باز باید آدرس خانه من را می داد. اما این که من پیش شما بودم و درس نخواندم و ننوشتم مع ذلک کتابی را آورده ام که 23 سال از آن هم بگذرد، در شب و روز و صلح و جنگ و شدت و رخاء ، جهرا ، اخفاتا، برای دوست و دشمن، زن و مرد و... نازل شده است. اول اسلام قانونی آمده است که 23 سال بعد با همان قانون دارد آن را شرح می دهد. در تمام این موارد با این تکثر و وضعیت: ﴿لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا﴾[4]

اما 1400 سال گذشته است و هنوز یک اختلاف و تناقض تا به امروز پیدا نشده است.

0.0.0.0.1- ادعاهای تناقض و اختلاف در قرآن

حدود هشتاد تا صد مورد شبهه شده است که این شبهات را در کتاب های گوناگونی مفسرین از شیعه و سنی به احسن وجه از خود قرآن جواب داده اند.

مثلا مرحوم خوئی در البیان دو مورد را جواب داده اند . از همه بهتر، مرحوم آیت الله معرفت در کتاب شبهات و ردود، خیلی خوب به این تناقضات پاسخ داده اند. مرحوم سید رضی در حقائق التأویل . الخرائج و الجرائد قطب راوندی. جلال الدین سیوطی در الإتقان و ابن قطیبه دینوری در تأویل مشکل القرآن که دو سه تا از منابعی که همیشه لازم داریم این موارد است: البیان مرحوم خوئی و شبهات و ردود و الإتقان و تأویل مشکل القرآن می باشد.

من موارد خیلی مهمی از این تناقضات را انتخاب کرده ام که برای شما بحث کنم که حرف روز در آن است و مطلب دارد

0.0.0.0.1.1- ۱) طرح و بررسی ادعای تناقض قرآن در مسأله جبر و اختیار

مورد اول: مربوط به بحث جبر و اختیار در قرآن کریم که این بحث همیشه بحث روز بوده است از زمان آدم تا به امروز.

در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد از جمله می فرماید: کهف 29 ﴿وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ﴾[5] (این دسته از آیه فراوان است) مراد از حق در این آیه آیات قرآن است.

این آیه نشانگر این است که ایمان و کفر به اراده انسان موکول شده است و این دسته از آیات انسان را مختار معرفی می کند اما در مقابل این آیات در قرآن کریم آیاتی داریم که زیاد هستند:

مثلا: سوره تکویر ﴿: وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمين‌﴾[6] (خود این آیه هفت بار در قرآن کریم تکرار شده است البته ممکن است صدر و ذیل آیات متفاوت باشد.)

سوره انسان آیه 30: ﴿وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيما﴾[7] .

این آیات دلالت بر جبر انسان در افعال و انتخاب است و بر این مطلب صراحت دارند. این شبهه را هم مستشرقین مطرح می کنند و هم این که از گذشته این شبهه بوده است.

اشاعره در بحث کلامی جبر و اختیار چند طائفه هستند (مکتب جبری خود به چند نحله تقسیم می شوند که می توانید به الملل و النحل مرحوم شهرستانی مراجعه کنید) اما عمدتا معتقد هستند انسان در افعالش اراده دارد اما اراده او کأن لم یکن است البته عده ای هم هستند که می گویند اصلا اراده هم ندارد.

معتزله قائل به تفویض مطلق هستند و خدا را کلا قیچی کرده اند و می گویند که او آفریده است و دیگر کار به چیزی ندارد.

در مکتب امام صادق علیه السلام حضرت جمله ای فرموده اند که تا به امروز هم عده ای درست آن را نفهمیده اند: لا جبر و لا تفویض بل أمر بین الأمرین[8] . (نه جبر است و نه تفویض بلکه امری بین الأمرین است)

این امر بین الأمرین را عده ای طوری تفسیر کرده اند که سراسر تفویض است. عده دیگری آن را کاملا جبر تفسیر کرده اند. بعضی گفته اند ما یک سری اراده ها مانند خوردن و نوشیدن و... داریم و یکسری هم به دست ما نیست مانند تولد و ... که این برداشت کاملا ناصحیحی است. زیرا دعوی سر افعال انسان است نه مرگ و تولد. یعنی این روایت می خواهد بگوید هم جبر است و هم تفویض. لا جبر یعنی جبر خالص نیست و لا تفویض یعنی تفویض خالص نیست. امر بین الامرین یعنی هر دو اینها وجود دارد و باید جمع گردد بین اینها در این صورت بین آیاتی هم که مطرح جمع می شود.

توضیح: انسان هر فعلی را که انجام می دهد (جوارحی باشد مانند خوردن و خوابیدن و چه جوانحی مانند تفکر و اندیشه و...) همه اینها که انسان انجام می دهد به اراده انسان می باشد و دلیل آن هم روشن است. شما هر عاقلی را پیدا کنید انسان را نسبت به افعال حسن تحسین و نسبت به افعال قبیح تقبیح می کند. اگر اختیار در افعال به دست خود آدم نباشد تحسین و تقبیح معنا ندارد.

جبرش در این جا است که درست است اختیار موارد فوق به دست من است اما مبادی این افعال از کجا آمده است؟ چطور می شود که وقتی می رسد من از چیزی می ترسم و فرار می کنم. مثلا گرگ و شیر به شما حمله می کند، ناخداگاه فرار می کنید. فرار دست شماست اما چه کسی یک نیرویی در درون شما قرار داده است که تصمیم فرار را در شما ایجادکند؟ چه کسی شعور تشنگی را در شما قرار داده است؟

بعضی ها هستند احساس سیری نمی توانند بکنند و بعضی هستند احساس گرسنگی نمی کنند و این افراد تلف می شوند، پس چه کسی این احساس را قرار می دهد؟

مبادی این ها که عبارت است از شوق به افعال را خداوند در ما قرار داده است و یک آن از نظر بردارد دیگر شوق به هیچ فعلی چه انزجار از قبیح و چه علاقه حسن را نخواهیم داشت.

پس امر بین الأمرین یعنی مبادی تمام افعال اختیاری فقط و فقط دست خدای متعال است جالب است که زیر این آیه می فرماید:

﴿و ما تشاؤون إلا أن یشاء الله﴾[9] یعنی هیچ چیزی را شما نمی خواهید مگر این که خدا بخواهد. یعنی اول خدا خواسته است که شما حین تشنگی آب بخواهید به همین دلیل است که آب می خواهید. هیچ حسن و قبحی، فعل و ترک نمی شود مگر این که خدا خواسته است اما در ذیل آیه می گوید: ﴿إن الله کان علیما حکیما﴾[10] یعنی خدا می داند که چه شوقی را در ما قرار بدهد. خدا این اراده را از ما نمی گیرد و حکیمانه در وجود ما مبادی ای به اجبار قرار داده است که ما را به سعادت می برد اما اختیارش را به دست ما داده است و این می شود أمر بین الأمرین که همان جبر و تفویض با هم هست.

مثال مرحوم خوئی: فرض کنید کسی دستش فلج شده است و پزشکی با دستگاهی دستش را کار می اندازد به گونه ای که تا زمانی که پزشک می خواهد این دست کار کند این گونه آدمی که دست فلج را به کار می گیرد وقتی که دستش را بالا می آورد اراده برای خود او است اما آیا کاملا این شخص در دست تکان دادن مستقل است؟ یا این که بدون خواست آن پزشک این اتفاق نمی افتد. ولی این که پزشک این کار را کرده است هیچ تناقضی با اختیار این شخص در فعل ندارد او در فعل مختار است می تواند اصلا تکان ندهد و می تواند دائم تکان دهد اما مع الوصف که تمام اختیار را در فعل دارد بالاستقلال مختار نیست[11] .

در دعای جوشن کبیر: یا مخوِّف[12] خداوند ما را از چه چیزی می ترساند؟ خداوند دو جور ما را میترساند در همین دعا می خوانیم: یا من لا یخاف إلا عدله[13] یعنی نه از تو بلکه از عدل تو که بازگشت به رفتار ظالمانه من دارد می ترسم و گاهی از سیل و طوفان و ... میترسیم. درست است که می ترسیم و فرار می کنیم اما مبدأ آن را چه کسی قرار داده است؟ اگر خداوند این شوق ترس را در ما قرار نداده بود سیل و زلزله و مار و عقرب ما را نابود می کردند مانند کودکی که از هیچ چیز نمی ترسد.

پس نوع جبرش به مبادی مخلوق در وجود ما است و این منافاتی با فعل اختیاری ما ندارد.

حال این دو آیه را با این نگاه می خوانیم: ﴿و ما تشاؤون إلا أن یشاء الله رب العالمین﴾[14] . کلمه رب را می آورد یعنی آن که مدام در حال پرورش دادن و بالا بردن مخلوقات خود است، اوست که همه چیز را حکیمانه و علیمانه می خواهد. او اینها را گذاشته است اما فعل به دست من است اگر چه مبادی آن به دست خداوند است. پس این گونه نیست که یک آیه بگوید ما مجبوریم و یک آیه دال بر تفویض باشد بلکه هر دو آیه یک چیز را دلالت می کنند.

0.0.0.0.1.2- ۲) طرح و بررسی ادعای تناقض قرآن در داستان فرزنددار شدن حضرت زکریا (ع)

تناقض دوم: در رابطه با حضرت زکریا که در خواست پسر در پیری کرد به او وحی آمد: ﴿يا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى‌ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا﴾[15] سپس او باتعجب گفت که من چطور در پیری فرزند داشته باشم؟ سپس خداوند می فرماید من قادرم بر این امر. زکریا طلب نشانه از خداوند می کند این نشانه دو بیان دارد: ﴿قالَ رَبِّ اجْعَلْ لي‌ آيَةً قالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ﴾[16] . یعنی سه روز جز با رمز و اشاره با مردم نمی توانی حرف بزنی (41 آل عمران)

اما در سوره مبارکه مریم: ﴿قالَ رَبِّ اجْعَلْ لي‌ آيَةً قالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيالٍ سَوِيًّا﴾[17] یعنی سه شب نمی توانی حرف بزنی.

بین این دو آیه تناقض است

پاسخ: لیل و نهار در قرآن به چهار معنا آمده است گاهی مراد از یوم همان روز است مثل ﴿الیوم أکملت لکم دینکم﴾[18] ﴿الیوم یئس الذین کفروا﴾[19] . و گاهی لیل می آید فقط به معنای شب است مانند ﴿واللیل إذا یغشی﴾[20] . که اگر لیل و یوم در این دو آیه، به این معنا باشند متناقض هستند. اما دو معنای دیگر هم لیل و یوم در قرآن دارد که بیشتر همین دو معنا مراد است یکی آن که مراد از یوم مجموع شب و روز است و هچنین لیل.

مانند کلام حضرت صالح: ﴿فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا في‌ دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوب﴾[21] ‌ یعنی بعد از این دیگر سه روز در خانه هایتان زندگی خواهید کرد سپس عذاب الهی خواهد رسید و این تحقق پذیر خواهد بود.

کاملا مشخص است که مرادش از روز در این جا سه شب و روز است.

همچنین کلمه لیل: ﴿وَواعَدْنا مُوسى‌ ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً﴾[22] نه این که شبها فقط بوده است و روزها به خانه می آمده است. بلکه یعنی چهل شب و روز.

اتفاقا در این دو آیه مورد بحث لیل و یوم عین هم هستند به این معنای که سه شب و روز نمی توانی با مردم حرف بزنی مگر با اشاره. پس دقیقا این دو آیه مطابق هم هستند و تناقضی در میان نیست.

0.0.0.0.1.3- ۳) طرح و بررسی ادعای تناقض قرآن در زمینه سؤال روز قیامت

تناقض سوم﴿: فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَان﴾[23] ‌ یعنی در قیامت هیچ کسی از گناهانش سؤال نمی شود

اما در سوره حجر می فرماید: ﴿فَوَرَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعين‌ - عَمَّا كاَنُواْ يَعْمَلُون﴾[24] ‌ یعنی از همه اعمال آنها سؤال می شود

جواب اول: روز قیامت یک ساعت نیست بلکه قرآن کریم می فرماید: کان مقداره خمسین ألف سنة. قطعا وقتی که مردم بلند می شوند مواقف مختلفی دارند یک عده هنوز نمی دانند عذاب می بینند یا خیر چون هنوز احتجاج نشده و حساب و کتاب نشده است. لذا در قدم اول حساب و کتاب است اما حجت که تمام شد دیگر سؤالی در کار نیست. این آیه هم وزن با این آیات است:

سوره قاف: ﴿قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعيد﴾[25] یعنی در نزد من مخاصمه نکنید من عذاب شما را پیش پیش آماده و حساب و کتاب کرده ام.

در آیه دیگری در سوره زمر می فرماید: ﴿ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُون‌﴾[26] در روز قیامت پیش خدای متعال شما مخاصمه خواهید کرد و باید احتجاج کنید. باید روشن شود که چرا این کار ها را انجام دادید و چرا انجام ندادید.

همچنین در رابطه با سؤال کردن قرآن می فرماید: ﴿وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ يَتَساءَلُون﴾[27] یک عده خواهش می کنند و از عده دیگر کمک میخواهند. – در آیه دیگری دوباره می فرماید: ﴿فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُون﴾[28] ‌ نسبت ها بریده می شود و کسی، دیگری را نمی شناسد و حواسش به دیگری نیست. پس مرحله اول مرحله حساب و کتاب است.

 

آیات آغازین سوره حج مبین همه اینها است: ﴿يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى‌ وَ ما هُمْ بِسُكارى‌ وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَديد﴾ [29] (روزی که هر شیر دهی، شیر خواره اش را رها می کند و از او غافل می شود و هر صاحب حملی، حملش را می اندازد. به آنها که نگاه می کنی به نظر مست می آیند اما مست نیستند بلکه آنها یقین به عذاب خدا کرده اند. این یقین به عذاب الهی وقتی است که احتجاج کرده اند و حجت بر آنها تمام شده است )

جواب دوم: برخی از اینها برای بعد از قیامت است یعنی سؤال کردن و خواهش کردن و احتجاج کردن، برای قیامت است و این که می گوید دیگر سؤال و مخاصمه نمی کنند برای بهشت و جهنم است. و یا این که سؤال نکردن برای قیامت است و سؤال کردن ها در داخل بهشت و جهنم است. چون مواقف واحد نیست، اینها همه بر موقف واحد حمل نمی شوند. تناقضات این دسته از آیات به نظرم پانزده موردش مهم است و در فضای مجازی و کتب تفسیری زیاد دیده می شود که بنده مهم های آنها را انتخاب کرده ام. [والحمد لله ربّ العالمین]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo