< فهرست دروس

درس تفسیر استاد غلامعباس هاشمی

98/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث مقدماتی/سه عنصر اساسی قرآن/ضرورت وجود مفسر /نگاه کاربردی و مقارن به تفسیر/مقدمات/اعجاز قرآن

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه اول: ۱-۷-۹۸

ان شاء الله خود قرآن ما را مدد کند و اهل بیت عصمت و طهارت که بزرگترین هسته ثقل قرآن کریم هستند ما را هدایت کنند قدمی بتوانیم برای خود قرآن و ترویج آن برداریم و به اندازه وسعمان در بیرون آوردن قرآن از مهجوریت مؤثر باشیم به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد.

 

1- سه عنصر اساسی قرآن

قرآن کریم سه ادعا و خصوصیت دارد که هر روز زنده و طراوت دارد. ما اگر بتوانیم این سه خصوصیت را به جهان و انسان هر زمان برسانیم با زبان آن روز، آنها قرآن را به عنوان کتاب سعادت و کلید آن خواهند پذیرفت و این سه عنصر اصلی و اساسی قرآن کریم است.

1.1- عنصر اول: کامل و بی‌نقص

یکی این است که قرآن کریم کتابی است کامل و نقصی در آن راه ندارد و از هر جهت کامل می باشد: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‌ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً.﴾[1]

این برنامه و دین کامل نشان می دهد که کاملترین مرهم برای زخم ها و رنج های بشر در دل قرآن است.

1.2- عنصر دوم: کتاب خاتم بودن

دوم این که این کتاب، کتاب خاتم است: ﴿ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليما﴾[2]

به ادعا قرآن بنا نیست برنامه و وحی و پیامبری بعد از این بیاید در این صورت مسیطر و دست برتر به تمام انبیاء و کتب دارد.

1.3- عنصر سوم: جهانی بودن

سومین عنصری که قرآن به آن آمیخته است عالمی و جهانی بودن این کتاب است و لو در جزیره و به عربی نازل شده است اما چون تشریعش و احکامش بر اساس فطرت است و از سوی خالق فطرت نباید برنامه ای جز موافق فطرت بیاید، (نمی شود خدای متعال فطرتی در انسان قرار بدهد اما برنامه هایی را جعل کند که خلاف آن باشد و ولو در مکان یا زمان خاصی نازل شده باشد) در سوره مبارکه فرقان همین ادعا شده است: ﴿تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‌ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيرا﴾[3]

و لذا برنامه، برنامه جهانی است و این کتاب، کتاب شیعیان فقط نیست بلکه برای همه است. هر کس مؤمن به این کتاب باشد این کتاب برنامه سعادت و مرهم آلام او را تأمین می کند.

1.4- چگونگی اثبات سه عنصر به جهان امروز

این سه خصوصیت را ما چگونه می توانیم به جهان امروز ثابت کنیم؟ اولا فقط به فصاحت و بلاغت نیست جهانی بودن یک کتاب فقط با فصاحت و بلاغت اثبات نمی شود فصاحت و بلاغت در قرآن کریم از عنصر های اثبات اعجاز قرآن است آن هم در نازل ترین مرتبه آن. قرآن کریم اعجازش مراتبی دارد که فصاحت و بلاغت نازلترین آن است و شما هر چه مرتبه را بالاتر ببرید به مرتبه ای می رسید که کمال قرآن بدون فصاحت و بلاغت هم می تواند باشد پس کمال قرآن رهن فصاحت و بلاغت نیست بلکه فصاحت و بلاغت از جلوه های اعجاز و وحیانیت آن است.

پس ما باید بکوشیم روش هایی که جهانی بودن کتاب را خاتم بودن کتاب را – [که نسبت به] جمیع شرائع و کتب است- اثبات کنیم و این اثبات هم هر سال باید انجام بگیرد که جهان تازه به تازه می شود و حرف ما هم باید نو به نو بشود یکی از ادله فراگیر شدن رسالت پیامبر در آن زمان این است که اگر ﴿یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون﴾[4] مدام باید تحقق پیدا می کرد، پیامبر هم مدام باید می گفت: ﴿قل رب زدنی علما﴾[5] . حرف نو و دانش جدید بر محور قرآن کریم باید می آمد.

2- ضرورت وجود مفسر

قصدم این است که از این جمع إن شاء الله افرادی بیایند و بر کرسی تدریس بنشیند و بنده همه جوره حمایت خود را خواهم کرد. ما فقیه کم نداریم، در قم روزانه پنج شش هزار روزانه درس فقه و اصول از مقدمات تا سطح عالی داریم که وجود پنجاه تا از این درس ها برای پرورش صد فقیه کافی است. ما اگر صد هزار مفسر داشته باشیم کم است اما صد درس جان دار مایه دار شاگرد پرور در قم برای قرآن نداریم ده تا هم نداریم.

اگر ده وهابی بیاید بگویند که ده مفسر برای مناظره می خواهیم چه کسی را را به او بگوییم؟ دنیا تشنه قرآن است هر جا با قرآن حرف بزنیم مردم عاشق او می شوند برخی از معروفترین منبری ها بلد نیستند قرآن را حتی از رو بخوانند.

قرآن در منبر کولاک می کند، بنده در شهرهای مختلف منبر قرآنی می روم و مردم چه خضوعی در برابر عرائض بنده میکنند در حالی که نه شهرتی وجود دارد و نه کسی اصلا من را می شناسد. در قم هستید از قرآن استفاده کنید بنده خودم خیلی از متون رسائل را حفظ هستم و شلوغ ترین درس رسائل را دارم اما اینها شما را سیراب و با سواد و اقناع نمی کند آن چه که به درد شما می خورد قرآن کریم است. بپردازید به قرآن کریم و فردا فرضا هیچ مدرکی از حوزه نگیرید و عمامه هم نداشته باشید اما اگر سلاح قرآن باشد حتی در آمریکا هم بروی چشم هستید چون آنها هم می خواهند ببینند قرآن چه می گوید. قرآن شما را عزیز می کند قدر قرآن را بدانید ﴿خذ الکتاب بقوة﴾[6] بله فقیه می خواهیم اصولی می خواهیم اما قرآن را بگیرید و جوانیتان را برای قرآن بگذارید و حرف به حرف را یادداشت کنید.

از فردا وارد مبادی می شویم و حرف هایی در مسائل اعجاز که برای شما جدید باشد و شبهاتی که به آن مربوط است و در دنیا مطرح است اهم آن را بررسی و پاسخش را از قرآن می دهیم سپس به قرائات قرآن می پردازیم و سپس وارد اصل تفسیر می شویم.

 

3- نگاه مقارن به تفسیر یا تفسیر مقارن

تفسیر بنده تفسیر مقارن است، ما فقه مقارن داشتیم شیخ طوسی کتاب خلافش فقه مقارن است یعنی کنار آراء امامیه آراء شافعی و سائر مذاهب را هم دارد و سپس شروع به نقادی می کند. کتاب منتهای علامه هم فقه مقارن است کلام ما از اول مقارن بوده است و تقارن از اول لازمه کلام بوده است

اما ما تفسیر مقارن نداشته ایم البته بوده اند کسانی که آیاتی را به طور تطبیفی مانند آیات ولایت و... را مطرح کرده اند اما مجموعه ای از تفاسیر که این گونه باشد و اختلاف قرائات شیعه و سنی را مطرح می کند نداریم. چون ما گاهی اختلاف در مبنا و اصل مسئله داریم نه اختلاف در تفسیر.

واقعش این است که تفاسیر اهل سنت حرف برای گفتن زیاد دارند نه این که حرف نداشته باشد هم از جهت ادبی و عرفانی و عقلی و روائی تفسیر آن ها در برابر تفسیر ما به گمان بنده یک در برابر صد است هر کس به تفسیر اشراف داشته باشد این را تأیید می کند هم از نظر آثار و هم آراء تفسیری.

تفسیر سیصد جلدی و پانصد جلدی إلی ما شاء الله و تفسیر بیست ، سی جلدی لا تعد و لا تحصی.

اما ضمن این که آنها حرف های زیاد برای گفتن دارند حرف هایی برای نقد هم دارند قرائاتی و برداشت هایی از قرآن دارند که به دلیل دوری از اهل بیت چیزهایی دارند که به شدت قابل نقد می باشد این باید در مجموعه کامل قرآنی تحقق یابد تحقیقات ما تحقیقات صحیح و کاملی است آراء مهمه را مطرح و تحیلیل های صحیح را مطرح میکنیم

شیعه و سنی أولا و بالذات هر دو به دنبال درمان درد های مشترک هستند که ما باید آن را به زبان روز مطرح کنیم شبهات را باید مطرح و به آن پاسخ دهیم یکی از مهمترین مسائلی که باید به آن اهمیت بدهیم بحث فلسفه اخلاق و دین است که در قرآن مطرح است این مباحث باید بیاید در جامعه. ما خلاصه مهمترین مباحث را هر روز عرضه به جامعه می کنیم البته یک گروه تبلیغی را برای رساندن این کار فراهم می کنیم.

 

4- نگاه کاربردی

مطلب دیگر این که نگاه ما نگاه کاربردی است و حرف هایی که جنبه کاربردی دارد می گوییم. حال بسته به هنر و سلیقه شما دارد بنده حرف ها را طوری ارائه می دهم که عالم هنرمند از بین نیم ساعت حرف من، ده منبر و مناظره بتواند بیرون بیاورد.

5- مباحث مقدماتی تفسیر

5.1- ضرورت بحث از مقدمات ورود به تفسیر

مباحثی که بنده محضر شما عرض خواهم کرد مباحثی است که از آغاز قرآن شروع و این مباحث مقدماتی دارد که قبل از ورود به تفسیر و بهره مندی از گوهرهای آن باید مطرح بشود. ما دنبال این است که بیان کنیم درد انسان این قرن با محوریت قرآن چگونه قابل درمان است چون قرآن می گوید: ﴿ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لایزید الظالمین إلا خسارا﴾[7] . این بدان معناست که یک نسخه تمام عیار پیچیده شده است.

اوصافی سی و هشت گانه قرآن برای خود آورده است که یکی از آنها شفاء است یعنی نسخه است این نسخه را که نمی توان با قرائت درمان کرد نسخه آن است که باید به مرحله عمل رساند. البته قرائت قرآن ارزش دارد حتی حافظ قرآن هم قرائت را از رو بخواند تا همه اجزاء او درگیر قرآن باشد. اما قرائت شفاء نیست قرآن در واقع مجموعه ای از راهکار های عمل برای آلام انسان است و این به عهده مبلغین است هدف اصلی من از تفسیر همین است که از دل قرآن هر روز ما چه راهکاری داریم برای مردم ارائه بدهیم که آرام بشوند و ایمانشان تقویت بشود و شک و ریب آنها از بین برود.

در دل این راه با مبانی و منهج تفسیری بنده آشنا خواهید شد که بیش از پنجاه مفسر قرآن را بنده مورد مطالعه قرار داده ام.

 

قبل از ورود به مباحث جلساتی را به عنوان مبادی و مقدمه تفسیر مانند بحث اعجاز و قرائات و اصول محکم قرآن که بعضی از آیات محکم و بعضی متشابه هستند (اصولی که می تواند به عنوان نهر جاری در تمام قرآن به عنوان اصل محکم قرار بگیرد و مفسر آیات متشابه باشد) را مطرح می کنیم سپس وارد مباحث اصلی می شود.

این مباحث خیلی مهم است و گوهر و جواهر و در است و اصل ارزش نه به بیان و نه سلیقه و ورود و خروج من است بلکه همه حسن ها از خود قرآن می جوشد و سعیم بر این خواهد بود که کمتر به مباحث حوزوی بپردازیم. بلکه محققانه و مفسرانه جلو می رویم و مباحث حوزه را به لجنه محققین پشت این جلسه می گذاریم و سعی می کنیم که این جا برای شما آن چه که مطرح می شود و یادداشت بر می دارید هم در روستا به درد بخورد و هم در قویترین مرکز مناظراتی دنیا.

تمام مباحث هم مدرس وار دسته بندی شده است یعنی ورود و خروج آن معلوم است و گاهی بر روی نکاتی توقف می کنیم که شاید نکته آن یک دقیقه اما محصول آن شاید سبب مطالعه یک کتاب است.

5.2- ۱) إعجاز قرآن

اولین مبحثی که باید شروع کنیم بحث اعجاز قرآن کریم است این بحث را امروز باز می کنیم و فردا وارد اصل آن می شویم.

اعجاز از باب إفعال است و معانی ای لغتا دارد یکی به معنای عاجز کردن دیگران است معجزه به عملی می گویند که دیگران را بخواهد عاجز و ناتوان کند. قرآن کریم اعجازش به یک کلمه بند است و آن عبارت از تحدی است. تحدی یعنی مبارز طلبیدن و برابر خواهی. تحدی قرآن با همین اعجازش است و اعجاز قرآن شاخه های مختلفی دارد که پایین ترین درجه اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت آن است که فردا در رابطه با این مورد به صورت مصداقی بحث خواهیم کرد.

اما تحدی و اعجاز آیا برای اثبات خدا یا نبوت یا اثبات وحی است؟ با معجزه پیامبر می خواهد اثبات خدا و کتابش کند یا اثبات کند این وحی است یا این که تصدیق خودش را اثبات کند؟

با تحدی و اعجاز پیامبر در صدد اثبات خدا نیست. خدای متعال اگر بخواهد با قرآن اثبات شود دور لازم می آید زیرا اگر من از قبل توحید را نپذیرم اصلا وسوسه نمی شوم که ببینیم این کتاب معجزه است یا خیر و لذا این آیه که دوبار تکرار شده است، می گوید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِك‌﴾[8] .

یعنی خداوند شرک را نمی پذیرد و این مطلق است چه قرآن بیاید و یا نیاید چه پیامبر بیاید یا خیر و یغفر ما دون ذلک اما پائین تر از شرک را با توبه می بخشد.

بعضی گفته اند این ﴿لا یغفر أن یشرک﴾[9] مقید به این است که شخص معجزه و قرآن و پیامبر ندیده است زیرا قرآن می گوید ﴿ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا﴾[10] (تا پیامبر نفرستاده ایم اصلا عقاب نمی کنیم)– ﴿ لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ﴾[11] (هر کس هلاک می شود باید از روی بینه هلاک شود) و لذا گفته اند آیه فوق مقید به نیامدن پیامبر و قرآن است. چون دلیل عقلی می گوید ثبوت توحید و خداوند باید به عقل باشد و اگر به نبوت و قرآن باشد دور لازم می آید (زیرا پذیرش نبی متوقف بر این است که خدا را قبول داشته باشیم و اگر توحید هم بخواهد متوقف بر پذیرش نبی باشد دور لازم می آید)

مشکل مردم هم در طول تاریخ توحید نبوده است پیامبر هم که آمد نگفت که خدا را قبول کنند خود قرآن هم می گوید: ﴿قل من یرزقکم من السماء و الأرض و من یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی و من یدبر الأمر فسیقولون الله﴾[12] – اما بت پرستی آنها به چه دلیل بود؟ آیه می فرماید: ﴿و ما نعبدهم إلا لیقربونا إلی الله زلفی﴾[13] یعنی این ها بت بپرستی را نماد تقرب به خدا می دانستند (که در جای خود بحث می کنیم که چرا این کار را می کرده اند) پس پیامبر برای جا انداختن اصل توحید نیامده است اینها که مسلم بوده است این که می فرمود قولوا لاإله إلا الله تفلحوا [14] -که مرحوم آخوند هم در بحث مفاهیم آن را آورده و مقدری را در تقدیر گرفته است که خالی از اشکال نیست- به این معنا نیست که شما موحد نیتسید بگویید لا إله سپس رستگار می شود. خیر مراد این نیست.

باید دید در اینجا خبر لا إله چیست؟ معروف است که می گویند موجود است بعضی می گویند ممکن در تقدیر است مرحوم آخوند در مفهوم حصر می گوید ممکن و موجود نمی تواند در تقدیر باشد زیرا اگر بگوییم لا اله موجود إلا الله معنایش این است که هیچ خدایی الان موجود نیست و این امکان آلهه را نفی نمی کند و این توحید نیست و اگر بگوییم لا إله ممکن این هم غلط است زیرا می گوییم خدایی ممکن نیست در این صورت امکان خدا را اثبات کردی نه وجود خدا و این به درد ما نمی خورد و سبب توحید نمی شود در حالی که پیامبر به دنبال توحید است سپس مرحوم آخوند می گوید واجب الوجود در تقدیر است زیرا امکان و وجود هر دو اثبات می شود.

عرض ما این است که شما در بستر تاریخ توحید نگاه کنید مردم در اصل توحید و توحید صفاتی و خالقی مشکلی نداشتند. مشکل اینها توحید عبادی بوده است یعنی در عبادت برای خدا شریک قائل می شدند و قربانی را هم برای بت ها می بردند. پس کلمه مقدر کلمه معبود است زیرا مشکل قاطبه مردم جاهل در آن زمان معبودیت خداوند بوده است زیرا می گفتند: ﴿ما نعبدهم إلا لیقربونا إلی الله زلفی﴾[15] پس مشکل بشریت در طول تاریخ مشکل خدا نبوده است تا با اعجاز و تحدی اصل خدا را اثبات کنیم و دنبال اثبات نبوت هم نیست زیرا اگر وحی ثابت شد خود این نبوت را ثابت می کند ﴿محمد رسول الله و الذین معه أشداء علی الکفار رحماء بینهم﴾[16]﴿و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل﴾[17] .

وقتی که اعجاز و وحی ثابت شد خود این کتاب شهادت به نبوت پیامبر می دهد: ﴿قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب﴾[18] .

پس اعجاز و تحدی برای اثبات وحدانیت و وجود خدا نیست بلکه برای اثبات وحیانیت کتاب است و اگر این ثابت شود قطعا رسالت ثابت می شود چون خداوند می خواهد به رسالت پیامبر شهادت بدهد.

و الحمد لله رب العالمین

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo