درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

1400/06/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/حجیت ظن /امکان تعبد به ظن

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

قول به استحاله تعبد به ظن

بحث در رابطه با امکان تعبد به ظن و امکان حجت قرار دادن مظنه بود. آیا مظنه یعنی آن شیئی که به حد علم نرسیده است آیا حجیت دارد یا نه؟ آیا ممکن است حجیت داشته باشد یا نه؟

عرض کردیم مقصود از امکان در اینجا امکان وقوعی هست؛ یعنی آیا یلزم من التعبد بالظن محال او لا یلزم؟ آیا حجت قرار دادن مظنه محالی را در پی دارد یا محالی را در پی ندارد؟ این مطلب را صاحب کفایه مطرح کرده است.

مشهور علما بلکه بالاتر از مشهور؛قریب به اتفاق علما فرموده اند به اینکه حجت قرار دادن مظنه هیچگونه محالی را در پی ندارد و مشکلی ندارد. آقای ابن قبه - یکی از علما است - ایشان یک خدشه ای کرده است و فرموده که اگر مظنه حجت باشد لازمه اش تفویت مصلحت است یا القاء در مفسده است این یک چیزی ایشان مبهما فرموده؛ ولی بعد از این ایشان علما آمده اند و بجث ایشان را تفصیل و توضیح داده اند و به جای یک اشکال سه چهار تا اشکال درست کرده اند. این اشکال ها به یک حقیقت برمی گردد ولی در عین حال ظاهرش متفاوت است.

ایراد شیخ انصاری قدس سره به رد مشهور بر ابن قبه

در مقابل ابن قبه، مشهور را داریم. مشهور می گویند به اینکه اصلا حجت قرار دادن مظنه مشکلی و محالی در پی ندارد. آقایان مشهور شما از کجا این حرف را می گویید؟ می گویند ما قطع داریم که هیچ مشکلی پیدا نمی شود. شیخ انصاری فرموده: مگر شما به تمام موارد مظنه احاطه دارید که بعد بگویید ما گشتیم و دیگر اصلا قطع پیدا کردیم به اینکه تعبد به مظنه و حجت قرار دادن مظنه هیچ شیئ محالی در پی ندارد. پس چنین تحقیقی نکرده اید. پس قطع ندارید. اگر قطع ندارید پس بگویید ما ظن به (امکان) حجیت پیدا کردیم ظن به (امکان) حجیت که اول کلام است. ما بحثمان این است: آیا حجت قرار دادن مظنه استحاله ای در پی دارد یا نه؟ شما می گویید ما ظن به این مطلب داریم که استحاله ای در پی ندارد. اینکه اول کلام است و دلیل شما عین مدعاست. پس جناب شیخ چه بگوییم؟

راهکار شیخ انصاری قدس سره برای حل اشکال

شیخ فرموده اینطور بگویید تا این اشکال ما وارد نشود: ما به عقول مراجعه کردیم و مانعی از حجیت قرار دادن مظنه پیدا نکردیم؛ چیزی که مانع و محال باشد و جلوی حجیت مظنه را بگیرد ما گشتیم پیدا نکردیم. به شیخ ایراد گرفته اند: جناب شیخ عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود. شما پیدا نکردید شاید باشد شما که به تمام عالم هستی احاطه ندارید. البته در رسائل از این بحث عدم الوجدان لا تدل علی عدم الوجود شیخ یک جوابکی داده است اما بعد از این شیخ اظم انصاری آمده است خودش دلیلی اقامه کرده یک دلیلی اقامه کرده جدای از دلیل مشهور دلیل دیگری فرموده و آن دلیل دیگر تمسک به سیره عقلاییه و بنای عقلاء است.

تمسک شیخ انصاری قدس سره به سیره عقلاء برای اثبات امکان تعبد به ظن

فرموده است به اینکه این مطلب به عنوان یک اصل و قاعده ی پذیرفته شده پیش عقلا در تمام امور اجتماعیشان هست و آن این است که بعضی اشیاء در نظر عقلا قطعا ممکن است و محال نیست یعنی امکان وقوعی دارند. بعضی ها قطعا و یقینا استحاله وقوعی دارند. اما بعضی موارد شک دارند آیا امکان وقوعی دارد یا استحاله وقوعی دارد عقلا در اینجا یک اصلی دارند و آن اصاله الامکان است؛ هرجا شک بکنند یک شئ محال است یا محال نیست می‌گویند دلیلی بر استحاله وجود ندارد پس ممکن است. این سیره عقلاییه وجود دارد و سیره عقلاییه و بنای عقلاء برای اثبات امکان کافی است و به عنوان دلیل بر امکان کفایت می کند. بنابراین لا یلتفت الی ما قال ابن قبه به آنی که ایشان فرموده و تشکیک کرده به تشکیک او توجه نمی شود. شیخ برای اثبات حرف خودش اشاره ای به کلام شیخ الرئیس بو علی سینا دارد که بو علی سینا گفته است کلما قرع سمعک من الغرائب فذره فی بقعة الامکان مالم تذدک عنه واضح البرهان؛ هرچیزی از اشیاء عجیب و غریب شنیدی بگو ممکن است تا وقتی که برهان بیاید تا امکانش را اثبات کند یا امتناعش را اثبات کند. پس مستندا به کلام شیخ الرئیس ظاهرا مرحوم شیخ انصاری فرموده اصل و قاعده پیش عقلا هنگامی که شک کنند در امکان وقوعی و استحاله وقوعی قاعده، امکان وقوعی است.

اشکال مرحوم آخوند بر بیان مرحوم شیخ قدس سرهما

صاحب کفایه بر بیان شیخ سه تا ایراد گرفته اند:

اولا چنین سیره عقلاییه و بنای عقلایی وجود ندارد. کی گفته که عقلا وقتی که شک کنند در امکان وقوعی یک شیئ یا استحاله وقوعی بعد می گویند اصل و قاعده امکان است؟ کی گفته این حرف را کجا چنین سیره ای وجود دارد؟ این بنای عقلا را از کجا در آوردید؟ اصلا چه نیازی به این بنا داریم؟ بنای عقلا در جایی است که می خواهند حفظ نوع بکنند. بخاطر حفظ جامعه از اختلال و هرج و مرج و اینها یک سری قراردادهایی دارند. یعنی حالا شما شک کنید امکان دارد یک شیی یا استحاله دارد این اصاله الامکان چه مشکلی از جامعه را می خواهد حل کند؟ هذا اولا که بنای عقلا وجود ندارد.

ثانیا بنای عقلا بر فرض وجود داشته باشد فرض کنید سلمنا که بنای عقلا هست ولی بنای عقلا حجیت ندارد باشد؛ زیرا در بنای عقلا اگر بخواهد حجت باشد دو چیز لازم است:

یک: ثابت بشود که شارع با عقلا متحد المسلک است یعنی شارع از این روش استفاده می کند.

دو: شارع از این سیره منع نکرده باشد و جلوی این سیره را نگرفته باشد. اگر شارع متحد المسلک با عقلا نباشد یا ردع و منع کرده باشد سیره عقلاییه اعتباری ندارد. ما می‌خواهیم بگوییم شارع در اینجا متحد المسلک نیست با عقلا. چون متحد المسلک نیست. چون اصلا برای شارع شکی پیدا نمی‌شود. خدا شکی نمی کند که یک شیی ممکن است یا محال است. بنابراین متحد المسلک نیست اگر متحد المسلک نیست این سیره عقلاییه حجیت ندارد دلیل قطعی بر حجیت این سیره نداریم. دلیل ظنی هم که مصادره به مطلوب است و اول کلام است.

ایراد سوم: صاحب کفایه می فرماید: اگر اثبات شد که تعبد به ظن واقع شده ما نیازی به اثبات امکان نداریم چون ادلُّ دلیلٍ بر امکان یک شیئ، وقوع آن شئ است. اگر واقع شده نیازی به اثبات امکان نداریم زیرا اگر ممکن نمی بود واقع نمی شد. واگر اثبات وقوع نشده باشد حالا شما در فکر و خیال خودت بگو در تعبد به ظن اصاله الامکان جاری می کنیم و ممکن است. چه اثر عملی بر او مترتب است؟ شما امکان تعبد را اثبات کن این چه فایده ای دارد وقتی هیچ در اجتهاد بدرد نمی خورد در کار دیگرتان اثری ندارد این اثبات امکان چه بدرد می خورد؟ لا فایده فیه.

عدم صحت تمسک به کلام بوعلی

بعد می‌فرماید: اما استدلال به کلام شیخ الرئیس در این مورد بی ضابطه و نادرست است. شیخ الرئیس فرموده کلما قرع سمعک من الغرائب فذره فی بقعة الامکان. شما می گویید: قاعده در مواردی که شک کنیم آیا امکان وقوعی است یا استحاله وقوعی است می گویید قاعده، امکان وقوعی است. شیخ الرئیس که این حرف را نگفته است. امکان در کلام شیخ الرئیس به معنای احتمال است. اصلا این امکان وقوعی نیست امکان در آنجا به معنای احتمال است. مثل اینکه به شما بگویند: آیا شما همسر دوم اختیار می کنید؟ می گویید: ممکن است یعنی محتمل است. بمعنای امکان وقوعی نیست. به معنای احتمال است. شما کلام شیخ الرئیس را ببین درچه موضوعی است. اصلا این کلام را شیخ الرئیس ظاهرا در نمط نهم اشارات فرموده است. نمط نهم اشارات یا بخش نهم اشارت شیخ الرئییس در مورد عرفان‌ است در آنجا بحث کرده است؛کسانی که عرفان عملی را رفته اند و متوکلا علی الله مسیر را طی کرده اند، ممکن است به کراماتی دسترسی پیدا کرده باشند که آن کرامات برای شمایی که این مسیر را طی نکرده ای عجیب و غریب است. لذا تا شنیدی منکر نشو و نگو دروغ است. عاقلانه این است که بگویی ممکن است، نه زود بپذیر نه زود رد کن. اگر برایت از حالات اولیای الهی تعریف کردند زود منکر نشو نگو دروغ است. خودش چشم باطنی ندارد می گوید چشم باطنی را قبول ندارم. چرا قبول ندارد؟ چون خودش ندارد. خودت نداری دلیل نمی شود بگویی نیست. خدا فرموده ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ﴾. ﴿لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ﴾. ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾. چشم برزخی هست لذا شما نمیتوانید بگویید وجود ندارد. در حدیث زید بن حارثه فرمودند: کیف اصبحت؛ حالت چطوره؟ (گفت پیغمبر صباحی زید را کیف اصبحت ای رفیق با صفا) گفت: اصبحتُ علی یقینٍ. حضرت فرمودند: هر چیزی علامتی دارد علامت یقینت چیست؟ عرض کرد: یا رسول الله جهنم و اهل جهنم را میبینم بهشت و اهل بهشت را میبینم. یا رسول الله بگویم از این اطرافیان شما کدام اهل بهشت و کدام اهل جهنم است؟

مولوی میگوید: لب بگزیدش مصطفی که بس؛ یعنی هیچی نگو. بعد حضرت فرمودند: هذا عبدٌ نَوَّرَ الله بنور الایمان. بنابراین شیخ الرئیس گفته هر چه شنیدی نگو دروغ است. تکذیب نکن احتمال بده راست باشد. امام رضوان الله تعالی علیه در کتاب شریف چهل حدیث چندین بار فرموده است خدا به ما توفیق بدهد آنچه که از اولیای خدا نقل می شود منکر نشویم.گفته اند که مرحوم شیخ محمد بید آبادی رضوان الله تعالی علیه پاسی از شب گذشته بود رد میشد یک عده ای شرابخوار و امثال اینها بودند. جلسه انسی داشتند گفتند یک شیخی بیاریم بزم ما گرم تر بشود. دیدند شیخ دارد میرود. گفتند: حاج آقا یک روضه ای داریم می آیی برای ما روضه بخوانی؟ فرمود باشه میام روضه میخوانم. البته نمیشود گفت اینجا مرحوم بید آبادی نمی دانست چه خبر است. شاید به غرض رفت. وقتی که رفت آنها زود در را بستند. بعد دید این مجلس شرب خمر و اینجوری است. ضمنا یک زن رقاصه ای هم می رقصد. شیخ سرش را پایین انداخت که ظاهر شریعت را حفظ کند. زن رقاصه گفت: در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند _ گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را. شیخ سرش را بلند کرد و فرمود: تغییر دادم قضا را. یکمرتبه دیدند همه شرابخوارها افتادند به توبه و انابه. این رقاصه هم دید چیزی نیست خودش را بپوشاند، فرش را دور خودش پیچید. حالا اگر به ما گفتند مرحوم بید آبادی این کار را انجام داده ما فورا میگوییم دروغ میگویند. بو علی سینا میگوید: کلما قرع سمعک من الغرائب اگر این چیزای عجیب و غریب به گوشت رسید فورا نگو باطل است. فذره فی بقعة الامکان. بگو ممکن و محتمل است. البته قبولش هم نکن ردش هم نکن تا وقتیکه برهان قاطع بیاید؛ یا اثبات کند یا نفی کند. همینجوری منکر نشو. بنابراین بو علی سینا حرفش این است اصلا به امکان وقوعی و استحاله وقوعی کاری ندارد. حرفش در نمط نهم اشارات است که در باب عرفان است. در آنجا فرموده اگر از عرفای کاملین چیزی را شنیدی منکر نشو. بگو شاید. میگوید قبول هم نکن منکر هم نشو. بگو شاید اینجوری باشد. پس امکان در کلام شیخ الرئیس به معنای احتمال است. به معنای امکان وقوعی نیست. پس به مرحوم شیخ انصاری قدس سره عرض می کنیم: آنچه که شما فرمودید از اینکه بنای عقلا وجود دارد بر اینکه اگر شک کنیم در امکان وقوعی و استحاله وقوعی اصل و قاعده امکان است؛ چنین اصلی وجود ندارد.

صاحب کفایه فرموده است ما قیل او یمکن ان یقال فی وجه استحالته وجوه یا امور آنی دلیلی که گفته است امکان ندارد تعبد به ظن و محال است و استحاله وقوعی دارد و یا اگر گفته نشده میشه گفت معنای کلام صاحب کفایه این است همه حرفایی که میگیم قبلا گفته نشده قیل گفته شده او یمکن ان یقال ممکنه بعدا بگن وجوه یکی گفته اند اجتماع ضدین اجتماع مثلین دوم گفته اند طلب ضدین یا طلب مثلین است سوم گفته اند القاء در مفسده و تفویت مصلحت است وهمه اینها محال است و چون محال است تعبد به ظن محال است

صاحب کفایه فرموده است آنچه گفته اند یا اصلا لازم نمی آید و یا محال نیست ما قیل یا اصلا لازم نمی آید نفهمیده اند اجتماع ضدین کجا میشود اجتماع مثلین کجا میشود همچنین طلب ضدین یا محال نیست اصلا یعنی اصلش اتفاقی افتاده ولی استحاله ندارد حالا تفصیل مطلب ان شاء الله در جلسه آینده

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo